جواد نوائیان رودسری؛ هنگامی که در سال 2003 میلادی (1382 هـ. ش)، رمان «کُد داوینچی»، نوشته «دان براون» به اتمام رسید، هیچکس فکرش را هم نمیکرد که این رمان، به یکی از جنجالیترین آثار ادبی تاریخ تبدیل میشود.
براون که علاقه فراوانی به نگارش داستانهایی با ژانر پلیسی و ماجراجویی داشت، این بار به سراغ یکی از تأثیرگذارترین نقاشان و مهندسان تاریخ اروپا رفت و از او چهرهای متفاوت را ارائه کرد؛ «لئوناردو دی سر پیرو داوینچی»، مشهور به لئوناردو داوینچی، درگذشته در دوم مه 1519 (اردیبهشت سال 898) در «آمبواز» فرانسه.
داوینچی اصالتاً ایتالیایی بود و در روستایی نزدیک فلورانس به دنیا آمد. او را یکی از نوابغ بزرگ تاریخ میدانند که تلاش کرد رؤیاهایش را به واقعیت تبدیل کند. با این حال، داوینچی را بیشتر با نقاشیهای معروفش مانند «مونالیزا» و «شام آخر» میشناسند و اتفاقاً تابلوی آخری، نظر براون را برای نگارش رمان جنجالیاش جلب کرد؛ رمانی که تا سال 2006 در ردیف پرفروشترین کتابها قرار گرفت و در همین سال، «آکیوا گلدسمن»، کارگردان یهودی هالیوود، بر مبنای آن، فیلم «کُد داوینچی» را با نقشآفرینی تأثیرگذار «تام هنکس»، «آدری تاتو» و «آلفرد مولینا» ساخت؛ فیلمی که سایر وجوه شخصیتی نابغه ایتالیایی را به محاق برد و اعتراضات گستردهای را برانگیخت.
در داستان چه خبر بود؟
داستان «کُد داوینچی»، اطراف تابلوی اسرارآمیز وی، «شام آخر» و ماجراهایی که در آن اتفاق میافتد، دور میزند. این تابلو، تصویری است خیالی از آخرین صرف غذای مسیح با یارانش که در آن، افزون بر حواریون، ظاهراً مریم مجدلیه، بانویی که یکی از ایمان آورندگان مشهور به عیسی (ع) در متون مسیحی است هم، حضور دارد.
فضای تابلو و پشت میز نشستن افراد در آن، فضایی کاملاً خیالی است. براون اعتقاد دارد که در این تصویر، دست یکی از حواریون، احتمالاً پتروس، به شکلی تهدیدآمیز گلوی مریم مجدلیه را هدف گرفته است و در واقع او را تهدید میکند. براون بر همین اساس و نیز با شواهدی که در داستان اشاره چندانی به آنها نمیشود، در پی اثبات این مسئله است که برخلاف باور جهان مسیحیت، عیسی (ع) با مریم مجدلیه ازدواج کرده و از او صاحب فرزند شده است؛ ادعایی بیسابقه که دنیا را به شگفتی واداشت و خشم مسیحیان را برانگیخت.
براون در داستان خود فقط به این مسئله اکتفا نکرد؛ او داوینچی را یک «همجنسگرا» معرفی کرد و مدعی شد که تابلوی «مونالیزا»، در واقع تصویر خود داوینچی است که به شکل زن کشیده شدهاست؛ ادعایی که برای اثبات آن، در داستان شواهد چندانی ارائه نمیکند و حرفهایش، فقط بر ابهام ماجرا میافزاید. براون در داستان خود مدعی میشود که «سوفی» (آدری تاتو) در واقع نواده مسیح است.
پدر بزرگ سوفی که ریاست موزه لوور را عهده دار است، ریاست انجمن سرّی «دیر صهیون» را برعهده دارد و این راز را از نوهاش پنهان کردهاست. «سوفی» در نهایت با کمک دانشمندی به نام «رابرت لنگدان» (تام هنکس)، به این راز که نواده مسیح است پی میبرد.
براون در این داستان ادعا میکند که لئوناردو داوینچی، خود یکی از اعضای انجمن سرّی «دیر صهیون» است و نشانههایی از این وابستگی در نگارههای باقیمانده از او وجود دارد که مهمترین آنها تابلوی «شام آخر» است. داستان «کُد داوینچی»، خواننده را در فضایی پر ابهام رها میکند و اثبات کننده چیزی برای مخاطب نیست.
کلیدواژههای یک اتهام
«کُد داوینچی» یک هجمه تمام عیار به اعتقادات مسیحیان بود؛ حمایت گسترده صهیونیستها از آن و ورود یک کارگردان یهودی برای ساخت فیلم بر مبنای این داستان، تردیدهای کمی را درباره این مسئله باقی میگذارد. داستان براون مبتنی بر دو حقیقت تاریخی است؛ لئوناردو داوینچی و انجمن سری «دیر صهیون».
براون بیشتر ذهنیت خود را درباره داستانش از کتابی با نام «Holy blood, holy Grail» (خون مقدس، جام مقدس)، نوشته «مایکل بایگنت» گرفته است؛ کتابی که در سال 1983 منتشر شد. بایگنت در این کتاب روایتی از «انجمن برادری» ارائه داده بود؛ انجمنی که در دهه 1950 در فرانسه تأسیس شد و مدعی بود که وابسته به یک انجمن سرّی است که هنگام اشغال بیتالمقدس توسط صلیبیها تشکیل شدهاست.
اعضای این انجمن، قویاً به موضوع تداوم نسل مسیح اعتقاد دارند. با این حال، شواهد آنها مبتنی بر افسانهها و ادعاهای شخصی است. البته در این باره که چنین انجمنهایی در تاریخ وجود داشتهاند، تقریباً تردیدی وجود ندارد.
عبدا... شهبازی در جلد دوم کتاب «زرسالاران یهودی و پارسی و استعمار بریتانیا»، به تفصیل درباره این انجمنها و ارتباطاتشان با یهودیان سرمایهدار توضیح داده است. بر این اساس، شوالیههای عضو این انجمنها، پس از بازگشت به اروپا کوشیدند تا ارتباطات و قدرت خود را حفظ کنند؛ اما قادر به این کار نشدند و در نهایت، از بین رفتند.
البته در این بین، گروههایی از یهودیان افراطی هم وجود داشتند که در قالب انجمنهای مخفی و با برچسب شوالیهها، فعالیتهای سری خود را آغاز کردند؛ «شابتای زوی»، «ناتان غزهای» و «یاکوب فرانک»، تعدادی از سرکردگان این گروهها بودند که شباهت رسوم روایت شده در کتاب «کد داوینچی» به مراسم فرقه یهودی «فرانکیست»، به ویژه توجه به روابط نامشروع و غیراخلاقی، غیرقابل انکار است.
این رویکردی است که برخی از فرقههای یهودی افراطی، در قالب «کابالا» یا همان عرفان یهودی، پیگیر آن بودند و بر عقاید غیرمستند و نامعقول خود در این زمینه پا میفشردند.
لئوناردو در انجمن سری
اما نقش کلید واژه دوم براون در داستان جنجالیاش، یعنی شخص لئوناردو داوینچی، چقدر واقعی است؟ لئوناردو وابسته به یک خانواده اشرافی و مسیحی در فلورانس ایتالیا بود. بلندپروازیهایش باعث میشد که بسیاری از اطرافیان، او را دچار توهم بدانند؛ اما هنر وی قابل انکار نبود؛ شاید به همین دلیل، نقاشی بر کلیساهای بزرگ ایتالیا، به وی واگذار شد.
لئوناردو رقیب جدی میکل آنژ بود و حتی این رقابت، در بسیاری از موارد، رنگ خصومت به خود میگرفت. او به دنبال اختراعات تازه میرفت و همانطور که اشاره کردیم، سعی میکرد شخصیتی متفاوت را از خود ارائه کند. داوینچی به پیکرتراشی رو آورد و کوشید تا وسیلهای برای پرواز بسازد. او در کالبدشناسی و نیز، علم اُپتیک، مهارت فراوانی پیدا کرد؛ بازتاب این توانایی را میتوان در آثار به جا مانده از داوینچی دید.
اما آیا در ایتالیای عصر لئوناردو، رد پایی از شوالیههای معبد وجود داشت؛ بیتردید بله! اما داوینچی نمیتوانست عضو چنین گروهی باشد؛ عضویت در محافلی از این دست، اعتبار مالی یا خونی میخواست که داوینچی هیچکدام را نداشت.
در واقع تصور براون از ماهیت اقدام داوینچی و عضویت وی در گروهی سرّی، مبتنی بر انگارههای قرن بیستمی اوست؛ دورانی که برای عضویت در چنین انجمنهایی، مراحل سخت و پیچیده سابق وجود ندارد و نهایتاً کار داوطلب با یکی دو معرّف راه میافتد! درست مانند زمانی که انجمن «دیر صهیون» در سال 1956 (1335 هـ. ش)، در شهر «مرزی» فرانسه تأسیس شد و شروع به عضوگیری کرد؛ انجمنی که براون، در کتابش از نام آن به دفعات استفاده کرده است.
بنابراین، لئوناردو داوینچی، با وجود تمام تفاوتهایش با دیگر افراد همعصر خود، قادر نبود در این انجمنها عضویت داشته باشد. اما راز تابلوی او و آنچه در تابلوی «شام آخر» یا دیگر آثارش به تصویر کشیده، موضوعی است که باید آن را بیشتر در چارچوب تمایلات جاهطلبانه وی و تلاشش برای تبدیل شدن به هنرمند یا مهندسی متفاوت جستوجو کرد.
نباید از یاد ببریم که در ایتالیای دوران داوینچی، یعنی ایتالیای عصر رنسانس، تمایلات فراوانی برای رویکردهای تجربی و فرار از الهیات مسیحی به وجود آمده بود؛ رویکردی که باعث میشد طعنه و کنایه نسبت به اعتقادات موجود، در بیشتر آثار هنری بروز و ظهور پیدا کند. به هر حال، داستان براون و موضوع آن، سخت به مذاق صهیونیستها خوش آمد و به ابزاری در دست آنها برای هجوم به ارزشهای مسیحیت تبدیل شد.
منبع: روزنامه خراسان