ماهان شبکه ایرانیان

فرمان‌های عجیب آقای مائو!

وی برای کمونیسمی که در چین ترویج می‌شد، یک محور اصلی قائل بود؛ محوری که از سه کلمه تشکیل می‌شد: مائو تسه تونگ! او به عنوان رهبر حزب کمونیست، در واقع دیکتاتوری شبیه استالین بود؛ مردی عاری از عواطف انسانی که آدم‌ها را به شکل ابزار می‌دید و برایش فرقی نمی‌کرد که فرجام آن‌ها چه می‌شود.

فرمان‌های عجیب آقای مائو!
 
جواد نوائیان رودسری؛ چین در دوران حکومت مائو تسه، دوره‌ای عجیب و بحرانی را از سر گذراند. چینی‌ها که مردمی ذاتاً آرام و بدون حاشیه هستند، در این دوره شرایطی را تحمل کردند که در تراز دوران هجوم ژاپنی‌ها به کشورشان در جنگ جهانی اول و دوم بود. مائو، با دیدگاه‌های خاص کمونیستی‌اش، به دنبال راهی برای بومی کردن این اندیشه و تطبیق آن با ساختار کشور پرجمعیت چین می‌گشت؛ رویکرد او در این مسیر، استفاده از روش آزمون و خطا بود؛ هر چند که به قیمت جان میلیون‌ها چینی به انجام برسد.
 
در واقع او به دنبال پختن آش شله قلمکاری بود که خودش هم به درستی از ترکیبات آن اطمینان نداشت. گذار از دیدگاه‌های کمونیستی مبتنی بر حمایت از کارگران صنعتی به بزرگ کردن جایگاه کشاورزان، کار ساده‌ای نبود؛ اما مائو دیوانه‌وار به دنبال روشی برای نهادینه کردن این نوع از کمونیسم در چین می‌گشت، روشی که اصولاً هیچ شباهتی با دیدگاه‌های مارکس یا حتی لنین نداشت.

وی برای کمونیسمی که در چین ترویج می‌شد، یک محور اصلی قائل بود؛ محوری که از سه کلمه تشکیل می‌شد: مائو تسه تونگ! او به عنوان رهبر حزب کمونیست، در واقع دیکتاتوری شبیه استالین بود؛ مردی عاری از عواطف انسانی که آدم‌ها را به شکل ابزار می‌دید و برایش فرقی نمی‌کرد که فرجام آن‌ها چه می‌شود.
 
در «کُلّ» مد نظر مائو، «جزء» محلی از اعراب نداشت. او مردم را بنده و عبد می‌خواست؛ آن‌ها نباید به کسی غیر او تمکین کنند؛ مائو خدای آن‌ها بود؛ جای آن‌ها فکر می‌کرد، دستور می‌داد، حرف می‌زد و حتی برای جزئی‌ترین چیز‌های زندگی‌شان تصمیم می‌گرفت. به همین دلیل، وقتی کارنامه دوران دیکتاتوری مائو را مرور می‌کنیم، به صفحاتی بر می‌خوریم که دود از سر انسان بلند می‌کند!
 
دستور‌هایی که اصولاً در هیچ قاعده عقلانی نمی‌گنجد؛ فرمان‌هایی که بیشتر جنون نمرود و فرعون را به یاد می‌آورد؛ این تفرعن افسار گسیخته، هزینه سنگینی روی دست چینی‌ها گذاشت؛ میلیون‌ها نفر یا در اردوگاه‌های کار اجباری مُردند یا مقابل جوخه‌های اعدام ایستادند؛ بگذریم از کمپین «جهش به سمت جلو»‌ی او و مرگ 15 میلیون چینی بر اثر سوء تغذیه و قحطی!
 
در ادامه می‌خواهم به تعدادی از این اقدامات جنون‌آمیز اشاره کنم؛ اقداماتی که در پشت طنزی که در ظاهر دارند، رنج یک ملت و نادیده گرفتن حقوق ذاتی آن‌ها نهفته است؛ دستور‌هایی که حتی از مرز انسانیت عبور و حیوانات را هم بیچاره می‌کند!

ذوب‌آهن‌های خانگی
مائو هیچ تخصصی در زمینه دانش متالوژی نداشت، اما فکر می‌کرد که می‌تواند در این زمینه هم نظریه ثاقبی ارائه کند. اوایل دهه 1950، او به این فکر افتاد که چرا در روستاها، صنعت فولادسازی گسترش نیافته است؟! البته از نظر او، صنعت فولادسازی فراتر از صنایع بومی و محدود بود؛ او از کشاورزان توقع داشت که برایش میل‌گرد تولید کنند و تیرآهن‌هایی در مقیاس صنعتی بسازند.
 
به این ترتیب، در خانه‌های روستاییان بخت‌برگشته، کوره‌های فولادسازی مستقر شد؛ آن‌ها موظف بودند طبق دستورالعمل، کوره را روشن کنند؛ اما با کدام سوخت؟!
 
مائو به این فکر نکرده بود، با این حال روستاییان مجبور بودند دستور او را اجرا کنند. هر چه چوب در مناطق روستایی بود، سوزانده شد، حتی در و پنجره‌ها را از جا کندند تا بسوزانند؛ به جای سنگ آهن، قرار بود قراضه آهن درون کوره ریخته شود؛ اما وقتی قراضه آهنی پیدا نمی‌شد، روستایی‌ها باید به سراغ لوازم خانگی خود می‌رفتند، از ماهیتابه و قابلمه آهنی گرفته تا ملاقه و قاشق فلزی؛ هفته‌ای که زور باشد، هشت روز است!
 
این روند تا سال 1959 و زمانی که مائو تصمیم گرفت از کارخانه ذوب‌آهن منچوری بازدید کند، ادامه داشت. او تازه آن‌جا فهمید که نمی‌شود داخل خانه، تیرآهن تولید کرد!

انبه‌های مقدس!
سال 1968، وزیر خارجه وقت پاکستان با مائو دیدار کرد؛ او در این دیدار، یک کارتن انبه تولید کشورش را به رهبر حزب کمونیست چین هدیه داد. وزیر پاکستانی فقط قصدش هدیه دادن بود، اما نمی‌دانست که قرار است هدیه او، به جسمی مقدس و شایسته پرستش در چین تبدیل شود!
 
مائو انبه‌ها را بین اطرافیان خود تقسیم کرد و آن‌ها که از او می‌ترسیدند، به این میوه‌های وارداتی برچسب تقدس زدند و انبه‌ها را مانند یک شیء قابل تقدیس در معرض دید عموم قرار دادند تا مردم در برابر آن‌ها تعظیم کنند! کار به همین‌جا ختم نشد؛ یک کارخانه نساجی در نزدیکی پکن، تعدادی از این انبه‌ها را خرید و در ساختمانی که شبیه معبد بود، به نمایش گذاشت؛ معبد انبه! کارگران کارخانه و عموم مردم مجبور بودند به انبه‌ها احترام بگذارند. مائو این رویکرد را در راستای استحکام پایه‌های قدرت خود ضروری می‌دانست.

مجموعه تمبر ممنوع
مائو سعی می‌کرد ریشه بورژوازی را که به زعم او، چین را به بردگی می‌کشید، بخشکاند؛ یک بار با حذف مالکیت خصوصی و بار دیگر با خط کشیدن روی علایق شخصی مردم! وی دستور ممنوعیت جمع‌آوری مجموعه تمبر را صادر کرده بود؛ مائو اعتقاد داشت که این کار، جزو عادت‌های طبقه اشراف و بورژوا‌های ثروتمند است و اصلاً چه معنا دارد در چین کمونیست، کسی تمبر جمع کند! به این ترتیب، حجم بالایی از مجموعه‌های تمبر، با دستور او سوزانده و دور ریخته شد.

ببر‌های بی‌تربیت را بکشید!
تفسیر مائو از مفهوم «دشمن بشریت»، عجیب و غریب بود؛ به نظر می‌رسید که او به عنوان یک مارکسیست باید نظام سرمایه‌داری را دشمن بشریت بداند؛ اما تفسیر وی از این مفهوم، بسیار «موسّع» بود؛ او هر آن‌چه را که گمان می‌کرد با طرح‌های وی تداخل دارد، دشمن بشریت می‌دانست.
 
یک‌بار دستور داد گنجشک‌ها را به دلیل خوردن بذر مزارع و آسیب‌زدن به طرح‌هایش، قتل عام کنند؛ اما جالب‌تر از ماجرای گنجشک‌کشی، دستور قتل‌عام ببر‌هایی بود که در جنوب و غرب چین، وحشت را به دل کشاورزان می‌انداختند و به زعم مائو، باعث عقب افتادن فعالیت آن‌ها می‌شدند. با دستور او، ارتش به جان ببر‌ها افتاد و حدود 75 درصد این موجودات در شرق و جنوب شرقی آسیا، به دیار عدم فرستاده شدند تا نظر مائو جلب شود.
 
در این بین، دیگر حیوانات وحشی، مانند گرگ‌ها، پلنگ‌ها و ... نیز، از مراحم وی بی‌نصیب نماندند و به اسم دفاع از طبقه برزگر، نیست و نابود شدند!

معلم‌ها را کتک بزنید
مائو دستور داده بود مردم عادات بد گذشته را دور بریزند؛ تفاسیری که از این دیدگاه صورت می‌گرفت، مختلف و گسترده بود؛ دانش‌آموزان مدارس برخی نقاط چین، به این نتیجه رسیدند که آموزش‌های معلمان آن ها، قدیمی است و باید درس‌هایی که می‌دهند، تغییر کند!
 
تنها در سال 1966، دانش‌آموزان 91 مدرسه، معلمان خود را به باد کتک گرفتند؛ حتی در برخی نقاط روی بدن آن‌ها آب جوش ریختند تا اقرار کنند که کهنه‌پرست اند! دستور صریحی از مائو مبنی بر کتک زدن معلمان صادر نشده بود، اما او این اقدام دانش‌آموزان را تقبیح نکرد که هیچ، از آن خوشش هم آمد! 18 معلم در جریان این رفتار جنون‌آمیز کشته شدند تا مائو فرمان توقف آن را صادر کرد.
 
منبع: روزنامه خراسان
قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان