سلام
در میون اینهمه اخبار منفی میخوام بهتون یک خبر مثبت بدم و اون اینکه تست کرونای من مثبت شده!
حالا کجاش مثبته؟ اینجاش که ظاهرا کرونای من از نوع کرونای مسئولینه؛ یعنی به جز کمی تب و درد، خیلی هم بهم بد نمیگذره؛ فقط قسمت سختش اینجاست که باید زنجیره شیوع کرونا رو با موندن در خونه پاره کنم؛ بقیهاش دیگه بخور و بخوابه! انشاءالله زنجیر رو هم پاره میکنم و کرونا رو شکست میدم و با هم، به مرحله بعدی میریم. هر چند با اوضاع فعلی به یک تساوی در خونه میزبان هم، راضیام! آخه روز اول شیوع کرونا، صد جور واکسن کشف شده بود، اما الان همون داروی مالاریا رو هم، گفتند: بیتاثیره! می گفتند گرما قاتق نون مون میشه، حالا شده قاتل جونمون!
البته قرنطینهام کوچکتر شده؛ بهخاطر خانواده، از خونگی به یک اتاق تبدیل شده... اما نیمه پر لیوان اینه که نه تلویزیون داخلی خودمون رو میبینم که از رکوردزنی آمریکا در کرونا، لپهاش گل میندازه، نه شبکههای فارسی زبون اونورآبی رو که از سه رقمی شدن تلفات ما گل از گلشون میشکفه! در ضمن؛ دستامو هم دیگه لازم نیست دم به ساعت بشورم، تا کرونا نگیرم چون خودش یقهام رو گرفته!
فقط با چند نکته به عرایضم پایان میدم:
اول اینکه حتما به پروتکل مسئولین دلسوز در زمینه کنترل کرونا توجه کنید. البته نگاه به اسم بزرگش نکنید؛ اتفاقا خیلی هم ساده است... در این پروتکل، مثل سایر برنامهها، همه امور رو سپردند به خودمون! مثلا برای اینکه بیمه بیکاری ندن و حمایت خاصی نکنند، همه جا رو، از دکه و دکون تا اداره و دایره، باز کردند. اما از اونطرف حتی واسه حمل و نقل عمومی هم در راه رضای خدا یک واگن تنگ ناوگانشون اضافه نکردند؛ بعد متعجبانه اظهار تاسف کردند که ای وای؛ مردم رعایت نکردند و همه چیز رو یکهو ول کردند! آخه فدای اون دلسوزیهاتون؛ مگه میشه در مترو و اتوبوسی که همه قلمدوش هم هستند، با چسبوندن چند تا برچسب روی صندلی، جا خالی داد؟ اگه هم بشه، باید به فاصله اجتماعی جا خالی داد!
البته از حق نگذریم؛ مسئولین یک کار مفید کردند و سخنگوی کرونای مرد رو، زن کردند!
دوم اینکه از رفقای با مرامم که برام در صف به نام کردن لواسانند، میخوام که لااقل به اون خانمی که آمار میده، از تعداد کرونایی هایی که حیرانند، اسم من رو هم بدن به ایشون تا علت مرگم بشه باکلاس... نه یه چیزی مثل گلاب به روتون: اسهال در اثر خوردن کالباس! به اون یکی خانمم هم که می گفت جمع کنید برید، بهش بگید: جمع کرد و رفت!
سوم اینکه اگه شانسم بگیره و دقیقا بهعنوان دههزارمین تلفات کرونایی کشور اسمم بره توی لیست آمار مرگ و میرها... از بچههای محل میخوام به پاس همین موفقیت، حتما برام تو محله، بنر بزرگی بزنند و روی عکسم بنویسند: «رفقا حلالم کنید» به یاد اون روزهایی که باهاشون سر دخترهای محله، کلی دعوای ناموسی میکردیم؛ البته اون موقع هنوز قتلهای ناموسی مُد نشده بود و گرنه خون بپا میکردیم! اگه شما از این رفقای دست به تیزی ندارید، مشکل خودتونه!
خدا را چه دیدید، شاید اینجوری با لقبهایی که هر روز به انواع شهدا میدن، من هم شدم مثلا جزو شهدای ناموس و یا بهخاطر شغلم، طناز!
دوستان؛ مواظب خودتون باشید...
میدونم کار خاصی نمیتونید بکنید؛ اما خودتون یه کاریش بکنید تا به موجهای بعدی نرسیم، چون این موجسواری با اون موجسواری فرزندان مسئولین در هاوایی خیلی فرق داره... در ضمن، این مریضی رو از هم مخفی نکنید، چون این موجها بیشتر از مخفیکاریهای ما ایرانیهاست تا نشُستن دست ... دستهاتون رو میبوسم اگه ضد عفونی شده باشند .... کرونا به دور!
صوت این طنز را با صدای نویسندهی آن، در اینجا میتوانید بشنوید: