ماهان شبکه ایرانیان

شهادت امام جواد علیه السلام

امام محمد تقی(ع) نهمین امام شیعیان و فرزند بزرگوار امام رضا(ع) است که به جوادالائمه معروف هستند، چرا که ایشان بسیار بخشنده و سخاوتمند بودند و همواره نیازمندان گرد خانه حضرت (ع) جمع می شدند

امام محمد تقی(ع) نهمین امام شیعیان و فرزند بزرگوار امام رضا(ع) است که به جوادالائمه معروف هستند، چرا که ایشان بسیار بخشنده و سخاوتمند بودند و همواره نیازمندان گرد خانه حضرت (ع) جمع می شدند. مادر گرامی ایشان سبیکه یا خیزران است که این دو نام در تاریخ زندگی آن حضرت (ع) ثبت شده است. امام محمد تقی (ع) هنگام وفات پدر، 8 سال سن داشتند که همین سن کم دلیلی بود تا شماری از اصحاب امام رضا (ع)، در امامت ایشان تردید کنند. اما با خواست خداوند پس از شهادت جانگداز حضرت رضا علیه السلام در اواخر ماه صفر سال 203 هجری مقام امامت به فرزند بزرگوارشان حضرت جوادالأئمه (ع) انتقال یافت.

امام نهم شیعیان (ع) مانند جده اش فاطمه زهرا (س)، زندگانی کوتاه و عمری سراسر رنج و مظلومیت داشت و نهایتاً در آخر ماه ذی‎القعده سال 220 هجری قمری در سن 25 سالگی به شهادت رسید، مرقد شریف آن حضرت (ع) در کاظمین در جوار مرقد مطهر جد بزرگوارشان حضرت امام موسی کاظم (ع) قرار دارد. دوران 17 ساله امامت حضرت جوادالائمه (ع) با حکومت مأمون و معتصم خلفای جنایتکار عباسی، همزمان بود.

      1. سختی های عجیب در دوران کودکی امام جواد(ع)

زندگی جواد الأئمه (ع) به زندگی پدر بزرگوارشان شباهت دارد. حصر و دوری از اصحاب، عضو جدایی ناپذیر از زندگی امام نهم شیعیان بود. دشواری های امامت از همان سنین کودکی روی دوش این امام بزرگوار قرار گرفت. امام جواد (ع) در کودکی پدرشان امام رضا (ع) را از دست دادند. پیش از آن شبهه هایی مطرح شده بود که امام جواد (ع) اصلا فرزند امام رضا (ع) نیستند.

پس از برطرف شدن آن مشکل، موضوع امامت حضرت در سنین کودکی حاشیه ساز شد. بسیاری نمی توانستند بپذیرند که یک کودک خردسال دستورات شرعی را صادر کنند و شبهات را پاسخ دهند. سپس ازدواج امام جواد (ع) با دختر مامون کار امامت را پیچیده کرد. دشواری های زندگی امام جواد (ع) همین طور ادامه پیدا کرد تا شهادت ایشان در سنین جوانی اتفاق افتاد.

      1. سیره مبارزاتی امام جواد (ع)

امام جواد (ع) نمودار و نشانه مقاومت است. انسان بزرگی است که تمام دوران کوتاه زندگی اش که در سن 25 سالگی به شهادت رسیده است، با قدرت مُزَور و ریاکار خلیفه عباسی، (یعنی) مأمون مقابله و معارضه کرد و هرگز قدمی عقب نشینی نکرد و تمام شرایط دشوار را تحمل کرد و با همه شیوه های مبارزه ی ممکن، مبارزه کرد … امام جواد (ع) می خواست به مردم بگوید که من طرفدار اسلام و طرفدار خاندان پیامبر. امام علی بن موسی الرضا و امام جواد صلوات الله علیه همت بر این گماشتند که این ماسک تزویر و ریا را از چهره مأمون کنار بزنند و موفق شدند. امام جواد (علیه السلام) مظهر مبارزه ی با باطل بود او کوشش گر برای حکومت الله بود. او برای خدا و قرآن مبارزه می کرد. او از قدرت ها نمی ترسید. او در حقیقت امام و الگو و پیشاهنگ این حرکتی بود که امروز ملت ایران همگی دست به دست آن را تعقیب می کند».

امام جواد (ع) در دوران امامت خودشان هم مباحث علمی و نیز محوریت های فرهنگی را درک کردند و چیزی حدود 220 شاگرد داشتند، اما تربیت شاگردان و نقل حدیث همه عملکرد خود معصوم (ع) است که مهمترین مولفه های زندگی را رعایت می کردند، اما آن چیزی که در جایگاه علمی حضرت جواد الائمه (ع) حائز اهمیت کرده معرفت و شناختی است که ایشان تلاش کردند در سطح جامعه دوران امامتشان فراگیر کنند.

      1. جریانی که امام جواد(ع) با آن به مبارزه پرداخت

امام جواد (ع) در سال 203 در طفولیت به امامت رسید. اما در همان زمان ها با مشکلی که در میان شیعیان ایجاد شده بود مواجه بود یعنی تا آن زمان سابقه نداشت امامی پیش از سن بلوغ در این جایگاه قرار بگیرد لذا پذیرش مقام امامت ایشان برای بسیاری از اصحاب امام رضا (ع) سنگین و سخت بود.

از این روست که می بینیم حتی برخی افراد از امامتِ امام رضا (ع) نیز بر می گردند، یعنی نه تنها امامت امام جواد (ع) را نمی پذیرند بلکه در امامت امام رضا (ع) هم تردید می کنند و حق را به واقفیه می دهند که امام کاظم (ع) را به عنوان آخرین امام معرفی و پذیرفته بودند.

با این وجود، امام جواد (ع) با نشان دادن قدرت بی مانند علمی خویش در همان سن طفولیت و همچنین حمایت های بسیار موثر علی بن جعفر عموی امام رضا (ع) که مردی بسیار ولایتمدار بود و در تثبیت امامت امام جواد (ع) بسیار کوشید، به مرور این مسأله برای شیعیان حل شد که امر امامت سن و سال نمی پذیرد، لذا بعدها که امام هادی (ع) در همان سن به امامت رسید و پس از آن نیز امام زمان (عج) که در پنج سالگی به مقام امامت رسید، دیگر برای شیعیان مسأله ای نبود.

مأمون که می دانست آن حضرت امام بر حق است، همان کاری را که با امام رضا (ع) کرد؛ یعنی قطع ارتباط مردمی امام را پیش گرفت و حضرت را البته با احترام با بغداد آورد و تلاش کرد دخترش را به ازدواج امام (ع) درآورد تا اینگونه آن حضرت را بیشتر تحت نظر داشته باشد.

مأمون بعد از مدتی به دلیل آگاهی بیشتر مردم از قدرت علمی امام و پافشاری هایی که صورت می گرفت، مجبور شد با بازگشت حضرت به مدینه موافقت کند. امام جواد (ع) در مدینه دست به اقدام بزرگی زد و با جریان «غلو» که در میان شیعیان ایجاد شده بود، مبارزه جدّی می کند.

ماجرا از این قرار بود که برخی شیعیان از روی جهل و نادانی یا با دسیسه های دستگاه خلافت و دشمنان اهل بیت (ع) مباحثی را درباره شخصیت ائمه (ع) مطرح می کردند که خداوند در آنان حلول کرده و. .. که این باعث انحراف و گمراهی شده بود، آن حضرت به شدت با این جریان مقابله و حتی حکم ارتداد آنان و خروج شان از اسلام را نیز اعلام کرد.

با مرگ مأمون در سال 218 که پانزده سال از دوران امامت امام جواد (ع) می گذشت، برادرش معتصم روی کار آمد. او فردی بسیار سرسخت و بر خلاف مأمون که به ظاهر اهل مدارا و مسامحه با امام جواد (ع) بود، اندکی بعد امام (ع) را به مرکز حکومتش در بغداد آورد و برای آن حضرت محدودیت هایی ایجاد کرد و سرانجام در حدود یک سالی که حضرت آنجا بودند با دسیسه های معتصم حضرت به شهادت رسید.

      1. برخورد امام جواد(ع) با مصیبت های جانی

نقل است امام جواد(ع) در برخورد با مرد مصیبت زده ای که فرزند خویش را از دست داده بود، آن را آزمونی برای استواری قلب و پاداش اخروی خداوند معرفی کردند.

طی این روایت می خوانیم: ابن مهران می گوید: امام جوادعلیه السلام در نامه ای به یک مرد مصیبت زده چنین نگاشت: «حادثه ناگوار مرگ فرزندت را یادآور شدی و اضافه کردی که فرزند از دست رفته ات محبوب ترین فرزندت بود. روش خداوند متعال این گونه است که از والدین دوست داشتنی ترین فرزند را می گیرد تا پاداش مصیبت دیده را عالی تر و بهتر عنایت کند. خداوند، پاداش تو را زیاد کند و جزای نیک در عزایت عنایت فرماید و به تو صبر عطا کرده و دلت را محکم کند. او، خدای قادر و تواناست و به زودی جانشین شایسته ای در عوض فرزند از دست رفته ات به تو ارزانی دارد. امیدوارم که خداوند دعایم را در حقّ تو بپذیرد. ان شاء الله تعالی...ذَکَرْتَ مُصِیبَتَکَ بِعَلِیٍّ ابْنِکَ وَ ذَکَرْتَ أَنَّهُ کَانَ أَحَبَّ وُلْدِکَ إِلَیْکَ وَ کَذَلِکَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِنَّمَا یَأْخُذُ مِنَ الْوَالِدِ وَ غَیْرِهِ أَزْکَی مَا عِنْدَ أَهْلِهِ لِیُعْظِمَ بِهِ أَجْرَ الْمُصَابِ بِالْمُصِیبَةِ فَأَعْظَمَ اللَّهُ أَجْرَکَ وَ أَحْسَنَ عَزَاکَ وَ رَبَطَ عَلَی قَلْبِکَ إِنَّهُ قَدِیرٌ وَ عَجَّلَ اللَّهُ عَلَیْکَ بِالْخَلَفِ وَ أَرْجُو أَنْ یَکُونَ اللَّهُ قَدْ فَعَلَ إِنْ شَاءَ اللَّهُ تَعَالَی(الکافی (ط - الإسلامیة) ج 3، ص205)از این جهت با یک نگاه عبرت گونه به اینگونه وقایع می توان به بهترین تربیت ها دست یافت.

      1. جواد الائمه (ع) باب المراد

معنی «باب الحوائج» منسوب به ائمه اطهار (ع) به این معنا نیست که هرکس متوسل به این بزرگواران شود، حتما مشکلش برطرف خواهد شد، بلکه باب المراد بودن یا باب الحوائج بودن تاثیر و برکاتی است که از توجه ما به سیره زندگی اهل بیت (ع) بدست می آید، درواقع حرکت ما در این مسیر باعث جلب نگاه محبت آمیز خداوند به ما و زندگی ماست.

مهمترین مولفه «باب الحوائج» بودن، توجه به منش زندگی ائمه اطهار (ع) است، بیان کرد: امروز موضوع جود و کرم اهل بیت (ع) یکسویه به نظر می رسد، جلب کرامت امامان معصوم (ع) صرفا به دعا و توسل نیست، بلکه مهمترین آن حرکت در جریان زندگی آن بزرگواران است. پیش از این، آن کسانی که در دوره امامت حضرت جواد الائمه (ع) می زیستند، سیره زندگی ایشان را درک کردند و به آن جامه عمل پوشاندند. امروز هم ما می توانیم با قدم گذاشتن در مسیر زندگی این امام رئوف (ع) برکت را در زندگی هایمان جاری کنیم.

اینکه امام رضا (ع) می فرمایند حضرت جواد الائمه (ع) اهل جود و بخشش است، بدین تعبیر باید برداشت کرد که ایشان نسبت به مردم دلسوز بودند. همچنین امام زمان (عج) در نامه ای به آیت الله ابوالحسن اصفهانی فرمودند: «ابوالحسن، اطرافت را خلوت کن، یک جا ساکن و در دسترس مردم باش و مشکلات مردم را برطرف کن، آن وقت است که ما شما را راهنمایی و کمک خواهیم کرد.» درواقع بزرگترین صفتی که امامان معصوم (ع) از ما می پسندند همین دلسوزی نسبت به یکدیگر است و تا جایی که می توانیم به همدیگر یاری برسانیم.

باید دانست که یاری کردن ائمه اطهار (ع) نسبت به ما مشروط به یاری دادن ما به مردم است، اگر ما هم همانند امام جواد (ع) در زندگی قدم برداریم و در مسیر عملی و رفتاری اهل بیت (ع) پیش رویم، به حتم مورد نظر این بزرگواران خواهیم بود.

      1. امام جواد(ع) زودتر کار حاجات دنیایی را راه می اندازند

امام جواد(ع) در پاسخگویی به حاجات دنیایی زودتر کار را راه می اندازند. محمد بن سهل قمی نقل می کنند؛ رفتم مکه برای زیارت خانه خدا برگشتم مدینه خدمت آقا امام جواد(ع)، می گفت: خیلی دلم می خواست یک پیراهن تبرکی از امام جواد(ع) بگیرم، آمدم خدمت آقا دیدم منزل شلوغ است و اصلا موقعیت نیست و مطرح نکردم و خداحافظی کردم و آمدم.

در مسیر که با کاروان حرکت می کردیم یک وقت دیدم یک قاصدی از پشت سرم فریاد می زند که محمد بن سهل قمی کیست؟

گفتم؛ من هستم چه کاری دارید؟ گفت؛ آقا امام جواد(ع) این بقچه را برای شما فرستاده است. بقچه را باز کردم دیدم پیراهن از خود امام بوده و این بسته را برای من فرستاده است بدون اینکه من حاجات خود را مطرح کنم و به زبان بیاورم.

ابو هاشم جعفری می فرمایند؛ مدتی بود عادت بدی پیدا کرده بودم گِل می خوردم. یک وقتی با آقا امام جواد (ع) قدم می زدیم وارد باغی شدیم همانطور که در باغ قدم می زدیم، خدمت آقا مشکلم را گفتم، گفتم آقا من عادت بدی پیدا کردم، گِل میخورم، و حرص به این کار دارم.

آقا فرمودند؛ ما دعا می کنیم.

چند روز بعد من را دیدند، فرمودند ابو هاشم چطور هستید؟ گفتم آقا گِل پیش من مبغوض است، تنفر پیدا کردم با دعای شما این محبت و دوستی این علاقه که نسبت به خوردن گِل و خاک داشتم تبدیل شد،به تنفر.

عزیزان امام جواد منشاء خیر و برکت هستند، یک حدیث بخوانم؛ همه راه های ترقی در این یک حدیث جمع شده است.

امام جواد(ع) می فرمایند: اَلثِّقَهُ بِاللهِ ثَمَنُ لِکُلِّ غالٍ،وسُلِّمٌ اِلی کُلِّ عالٍ. «توکل بر خدا نردبان همه ی ترقی هاست.» چرا؟ چون شما به هرچی تکیه کنی کوه یخی است آب می شود. پدر، مادر، برادر، می میرند. پارتی، آشنا، رییس، وزیر، مرجع، و...هر کسی و هر چیزی پیش شماست، نابود می شود. اما آن کسی که ماندگار است خداست. در زندگی، درس، ازدواج، شغل و...تکیه ات بر خدا باشد.

در آیه آخر سوره توبه خدا به پیغمبر دستور می دهد؛ همه ی عالم بهت پشت کردند، تو ماندی تنها، هیچ کس نبود،خودت بودی و خودت قُل حَسْبی الله: «بگو خدا برایم کافی است». گاهی اوقات آدم به یک قرص اعتماد دارند ولی به خدا اعتماد ندارند.

      1. پاسخ امام جواد(ع) به سوالی درباره مرگ

عن محمد بن علی علیه السلام ـ لمّا سُئل عن المَوتِ ـ: هُو النَّومُ الّذی یأتیکُم کُلَّ لیلَةٍ إلاّ أنّهُ طویلٌ مُدَّتُهُ لا یُنتَبَهُ مِنهُ إلاّ یَومَ القیامَةِ، فمَن رأی فی نَومِهِ من أصنافِ الفَرَحِ ما لا یُقادِرُ قَدرَهُ، و مِن أصنافِ الأهوالِ ما لا یُقادِرُ قَدرَهُ، فکیفَ حالُ فَرِحٍ فی النَّومِ و وَجِلٍ فیهِ؟ هذا هُو المَوتُ، فاستَعِدُّوا لَهُ امام جواد علیه السلام در پاسخ به سؤالی درباره مرگ فرمودند: همان خوابی است که هر شب به سراغ شما می آید، جز اینکه مدتش طولانی است و انسان از این خواب بیدار نمی شود مگر در روز رستاخیز.

پس، مرده مانند کسی است که در خواب خود انواع شادی های بی شمار و انواع ترس و وحشت هایی که قادر به شمارش آنها نیست می بیند. حال بنگر چگونه است حال آنکه در خواب شاد است و آنکه در آن دچار ترس و هراس است؟ این است مرگ؛ پس خود را برای آن آماده سازید. (معانی الاخبار، جلد 5، صفحه 289)

      1. شهادت امام جواد علیه السلام

مسعودی می نویسد: «هنگامی که امام جواد ـ علیه السّلام ـ به عراق (بغداد) آمد معتصم و جعفر (پسر مأمون) در فکر کشتن امام جواد ـ علیه السّلام ـ بودند، جعفر خواهرش ام الفضل را وسیله اجرای نیرنگ خود قرار داد، زیرا می دانست که ام الفضل، با اینکه علاقه شدیدی به امام جواد داشته، از آن حضرت روی گردانده است. زیرا ام الفضل دارای فرزند نشد ولی سمانه (همسر دیگر امام) دارای فرزند گردید. بر همین اساس ام الفضل جواب مثبت به برادرش جعفر داد و آنها مقداری زهر در درون انگور رازقی نمودند. امام جواد ـ علیه السّلام ـ انگور رازقی را دوست می داشت وقتی آن حضرت از آن انگور خورد مسموم گردید...». طبری نیز می نویسد: «سبب وفات امام جواد ـ علیه السّلام ـ این بود که ام الفضل دختر مأمون وقتی دید خداوند از همسر دیگری فرزندی به امام جواد ـ علیه السّلام ـ داده است با سمی که در دانه های انگور وارد کرد امام ـ علیه السّلام ـ را به شهادت رساند. مرحوم مجلسی نقل کرده شهادت آن حضرت به واسطه سعایت ابی داود، قاضی وقت در نزد خلیفه و با دست کاتب معتصم انجام گرفته است. در این روایت نیز شهادت آن حضرت را به واسطه سمّی می داند که کاتب معتصم به امام جواد ـ علیه السّلام ـ داده است. هرچند شیخ مفید در «ارشاد» می نویسد: «برای من ثابت نشده است که ایشان مسموم شده باشند». امّا ایشان اولاً قول به مسموم شدن امام جواد ـ علیه السّلام ـ را به عنوان یکی از اقوال در شهادت ایشان بیان کرده است .ثانیاً: ایشان چند صفحه بعد در کتابش روایتی را ذکر می کند که این روایت دلالت بر این دارد که آن حضرت مورد سوء قصد واقع شده اند. ایشان به نقل از اسماعیل بن مهران روایت می کند که گفت: هنگامی که امام جواد ـ علیه السّلام ـ بار اول (دوران مأمون) از مدینه به بغداد آمد، به آن حضرت عرض کردم: فدایت گردم من در مورد شما در این سفری که در پیش دارید ترس دارم (می ترسم شما را بکشند) بعد از شما چه کسی عهده دار امامت می شود؟ آن حضرت فرمود: آنچه را گمان می کنی در این سال رخ نمی دهد. هنگامی که معتصم در سال 220 هـ.ق آن حضرت را از مدینه به بغداد طلبید، باز به محضرش رفتم و عرض کردم: فدایت گردم، شما از مدینه می روید، امام بعد از شما کیست؟ آن حضرت گریست سپس فرمود: در این سال بر من نگران باش امامت بعد از من از آن پسرم علی (امام هادی ـ علیه السّلام ـ) است.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان