بالاترین جهاد امام علی علیه السلام که باید آن را «جهاد اعظم»نامید، جهاد بیست و پنج ساله آن حضرت پس از رحلت رسول خدا صلی الله علیه و اله ، با دنیا پرستان و جاه طلبان در لباس اسلام و پوشش مسلمانی و صحابی پیامبراکرم صلی الله علیه و اله، بود که هدفشان بازگرداندن جاهلیت و ریشه کن کردن اسلام بود و بالطبع مردم تازه مسلمان که هنوز نهال اسلام و توحید در سرزمین وجودشان ریشه نگرفته و در عمق جانشان نشسته بود که با تنش و چالش در مظهر آن که خلافت باشد از اصل اسلام دست می شستند و به جاهلیت باز می گشتند.
لذا امیرمؤمنان علیه السلام به خاطر حفظ اسلام و مصلحت مسلمین نه تنها با خلفاء درگیر نشد و سکوت کرد بلکه آنچه از خیرخواهی و ارشاد بود مضایقه نفرمود.
این صبر و سکوت از دوجهت سنگین و شکننده بود: یکی آنکه امام علیه السلام خلأعظیم شرایط رهبری را در پوشنده لباس خلافت می دید و خطر آنها را که مدعی ادامه رسالت نبوی در سیر انسان وجامعه به کمال مطلوب بود، احساس می کرد، و دیگر آنکه شرایط کامل رهبری که در رأس آن فرمان خداوند و تعیین و تصریح پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله در موارد متعدد من جمله در غدیر خم بود در خود می دید و آن را مسؤولیتی الهی و وظیفه ای شرعی می دانست ولی متأسفانه دستهایش بسته و جامعه که در قفس تهدید و تطمیع افتاده و فضای توطئه و جوّ مسموم نفاق حاکم گردیده، زمینه و آمادگی را به کلی منتفی ساخته بود.
با توجه به این موقعیت و تضادّ، که هر دو سوی ان در بردارنده ضررها و خطرهای زیادی بود، دورنمای آن جهاد عظیم ترسیم می گردد.
اگر غیر از علی هر کس دیگر بود اساس اسلام متزلزل و نابود می شد، این جهاد اعظم امام بود که در سایه عنایات الهی توانست کشتی متلاطم اسلام را به ساحل نجات برساند، و زمینه ای فراهم سازد که امروزه در دنیا بیش از یک میلیارد و نیم مسلمان جبهه گسترده و نیرومندی را تشکیل داده و انقلاب اسلامی ایران که همان اسلام ناب محمدی است سیاست دنیا را تحت الشعاع خود قرار داده و قدرتی مافوق همه قدرتهای مادی بودجود آورده که نمونه آن پیروزی در دفاع مقدس هشت ساله بود که محققان از مورخان معاصر بدان اعتراف دارند. گر چه امپریالیسم خبری و مزدوران رسانه ای و خبرگزاری های صهیونیستی که متأسفانه حوزه اطلاعات و اخبار بین المللی را در تیره خود گرفته اند آن را مخفی کرده و به سکوت و یا تحریف آن پرداخته اند. اما عاقلان دانند که این اسلام بود که برکفر جهانی پیروز شد.
راستی چه شرایط سخت و جانکاهی را به وجود آورده بودند که امام با علم و تقوی و جهاد بی نظیر خود دست روی دست گذاشت و صبر و سکوت پیشه کرد آنجا که خود فرماید:
«و طفقت ارتئی بین ان اصول بید جذّاء او اصبر علی طخیة عمیاء یهرم فیها الکبیر و یشیب فیها الصغیر».
آن جهادی که دشمن کافر و بت پرست رویاروی اسلام ایستاده است در مقایسه با دشمنی که لباس اسلام در بر کرده و عنوان صحابی رسول خدا را یدک می کشد بسیار ساده و راحت است سنگینی این جهاد عظیم (صبر و سکوت)از این جمله امام به خوبی روشن می شود:
«فرأیت انَّ الصبر احجی فصبرت و فی العین قذی و فی الحلق شبحی».
پس صبر را عاقلانه تر یافتم لذا صبر کردم اما چه صبری که خار در چشم و استخوان در گلو.
و سپس این جهاد بزرگ و صبر و سکوت جانکاه در دوران خلیفه دوم هم ادامه می یابد که آن حضرت فضای نامناسب و پرمخاطره خلافت و شخص خلیفه را چنین ترسیم می نماید:
«لشدّ ما تشطّرا ضرعیها فصیّرها فی حوزة خشناء یغلظ کلمها و یخشن مسّها و یکثر العثار فیها و الاعتذار منها ...فصبرت علی طول المدة و شدة المحنة».
راستی هر یک از آن دو، تا توانستند ناقه خلافت را به سهم خود دوشیدند، پس او که طبیعتی خشن داشت خلافت را در آن مستقر ساخت. طبیعتی که برخورد با آن «جراحت شمشیر»بود و ارتباط با آن«سوهان روح»و مالامال از لغزشها و عذرخواهی ها...و من هر چه بود، براین رنج طولانی و اندوه جانکاه شکیبا بودم تا راهش به پایان رسید.
صبر و سکوت امام مسیری طولانی را پیمودو دو خلیفه را تحمل کرد وخسارتهایی به عالت اسلامی وارد آمد و امام همچنان در حصر و محدودیت بود و جامعه هنوز به عمق فاجعه پی نبرده بود تا خلیفه سوم که محصول انحراف کامل حکومت از مسیر رسالت بود به کرسی خلافت تکیه زد و صریح و بی پرده به ظلم و فساد و تاراج بیت المال پرداخت و عدالت اجتماعی که رکن اصلی حکومت اسلامی بود، سقوط کرد.
«الی ان قام ثالث القوم نافجاً حضنیه بین نثیله و معتلفه و قام معه بنو ابیه یخضمون مال الله خصمة الابل نبتة الربیع...»
تا سرانجام سومین از آن باند به خلافت برخاست در حالی که باد نخوت و به غبغب افکنده و هدفی جز کامجویی از خلافت در سر نپرورده بود و همراه او فامیلش به غارت بیت المال پرداختند و چون شتری که برگیاه بهاران در آمده، مال خدا را لگد کوب کرده و بر باد دادند...
اینک غده انحراف چرکی شده و زمان انفجار فرا رسیده و بیست و پنج سال جهاد سکوت زمینه رشد و آگاهی عمومی را فراهم آورده و مردم به خوبی و از نزدیک انحراف و سقوط را احساس کرده و به جایی رسیده که دیگر تحمل یک لحظه این خلافت را ندارند.
آنان به تجربه دریافتند که ناخدای این کشتی جز علی علیه السلام نیست و استقرار حق و عدل جز با قیام توده مردم و قطع قاطعانه دستهای پلید ظلم و تبهکاری تحقق نخواهد یافت و این است ثمره جهاد اعظم امام علیه السلام.
آنچه خوبان همه دارند، تو تنها داری
صفات برجسته دانش و تقوی و جهاد، آن هم در سطح عالی و منحصر به فرد در وجود امیرالمؤمنین ، او را نماد انسان کامل به دنیا معرفی کرده است .
این صفات و خصوصیات است که شرایط رهبری و امامت را در او بوجود آورد و پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله به فرمان خدا و براساس این ویژگی ها او را به امامت پس از خود منصوب فرمود، زیرا تحقق جامعه برتر انسانی و عدالت اجتماعی بدون رهبری انسانی که در علم و تقوی و جهاد سرامد باشد عملی نیست. لذا در دوران کوتاه خلافت پنج ساله امام با همه درگیری ها و تحمل سه جنگ خانمان برانداز آن حضرت موفق شد در کوفه که در واقع می توان گفت پرجمعیت ترین شهرها و مرکز خلافت بود، این عدالت و رفاه عمومی را فراهم سازد و قطعاً به سایر شهرها هم کشیده شده بود.
در کتاب فضائل احمد از امام نقل شده است که «ما اصبح بالکوفه احدٌ الا ناعماً انّ ادناهم منزلة لیأکل البرّ و یجلس فی الظل و شرب من ماء الفرات».(1)
در کوفه همه در رفاه و آسایش زندگی می کنند و کمترینشان از نظر زندگی کسانی هستند که تغذیه سالم و خوراک گندم دارند و از سرپناه و آب آشامیدنی سالم فرات برخوردارند.
و از همین جاست که علت پذیرفتن خلافت ظاهری را تحقق عدالت اجتماعی و گرفتن حق مستضعفان و محرومان از چپاولگران و غارتگران اعلام فرمود:
«...و لولا حضور الحاضر و قیام الحجة بوجود انلاصر و ما اخذ الله علی العلماء، ان لا یقاروا علی کظة ظالم و لا سعب مظلوم لا لقیت حبلها علی غاربها...».
«سوگند به شکافنده بذر و آفریننده جان اگر نبود حضور فشرده مردم برای بیعت و عهدی که خدای از عالمان گرفته است که بر شکمبارگی ستمگر و محرومیت ستمدیده«صحه»نگذارند حتماً افسار خلافت را رها می کردم و هرگز زیر بار مسوولیت نمی رفتم...».
و پس از پذیرفتن خلافت بدون معطلی اعلام فرمود اموال عمومی که بی جا و از روی بذل و بخشش های بی مورد و غصبی بوده باید به بیت المال برگردد.
«و الله لو وجدته قد تزوج به النسا، و ملک به الاما، لرددته فان فی العدل سعة و من ضاق علیه العدل، فالجور علیه أضیق».(2)
به خدا سوگند اگر این املاک، کابین همسران و بهای کنیزکان هم گشته باشد آن را به بیت المال برمی گردانم که در عدالت گشایش است و آن که کس که «داد»بر او سخت آید از «بیداد»به فریاد آید.
و بر قاضی خود سخت می تازد که چرا خانه را به این قیمت(80دینار)تهیه کرده ای.
«...فانظر یا شریح لا تکون ابتعت هذه الدار من غیر مالک او نقدت الثمن من غیر حلالک فاذا انت قد خسرت دار الدنیا و دار الاخره اما انک لو کنت أتیتنی عند شرائک ما اشتریت لکتبت لک کتاباً علی هذه النسخة فلم ترغب فی شراء هذه الدار بدرهم فما فوق».(3)
ای شریح!مباد که این خانه را از مال دیگران فراچنگ آورده باشی، یا پول آن از غیر حلال فراهم آمده باشد، که دنیا و آخرت خویش را تباه کرده ای . اگر آنگاه که آهنگ خرید خانه را داشتی نزدم می آمدی، سندی برای تو می نوشتم که هرگز میل خرید این خانه را به یک درهم یا بیشتر نمی کردی؟!.
و یا وقتی برادرش عقیل اضافه بر سهمیه و حقوقش از بیت المال می خواست امام با او قاطعانه برخورد کرد و پس از آنکه آهن گداخته ای را به او نزدیک نمود و او فریادش بلند شد، چنین فرمود:
«ثکلتک الثواکل یا عقیل اتئنّ من حدیدة أحماها انسانها لمدعیة و تجرّنی الی نار سجرها جبارها من غضبه؟أتئنّ من الاذی و الا ائنّ من لظی؟».
ای عقیل! سوگواران به سوگت نشینند!چگونه از آهنی که انسانی به بازیچه آن را گداخته است به فریاد می آیی و ناله سر می دهی ولی مرا به آتشی می کشانی که خدای جبار از غضبش برافروخته است؟ آیا تو از آزاری به !فریاد می آیی ولی من از آتش دوزخ به فریاد نیایم؟!
و از این شگفت تر آنکه شبا هنگام کوبنده ای در خانه ام را کوبید و در ظرفی سربسته حلوایی آورده بود...پس بدو گفتم آیا این به خاطر پیوند خویشاوندی است یا زکات است و یا صدقه؟ که این دو برما خاندان پیامبر حرام است . گفت هیچ کدام اما هدیه است، آنگاه گفتم گریه کنندگان برتو بگریند آیا آمده ای تا از دین خدا مرا بفریبی...به خدا سوگند اگر هفت اقلیم زمین را با آنچه در آسمانهاست به من بخشند تا پوست جوی را به گناه از موری بگیرم هرگز نگیرم.(4)
در اینجا مناسب است کلام بو علی سینا در الهیات شفا آورده شود:
«رؤس هذه الفضائل عفة و حکمة شجاعة و مجموعها العدالة و هی خارجة عن الفضیلة النظریة، و من اجتمعت لها معها الحکمة النظریة فقد سعد و من فاز مع ذلک بالخواص النبویة کاد أن یصیر ربّا انسانیاً و کادان أن تحل عبادته بعدالته تعالی و هو سلطان العالم الارض و خلیفة الله فیه».(5)
نکته ای که از این کلمات دریافت می شود این است انسانی که در اوج حکمت نظری و عملی است و از سویی در رابطه ویژه با پیامبر است، همان انسان کامل و حجت الهی در زمین است که باید گفت مقصود از خلقت منحصر در این انسان کامل است و سایر موجودات و مخلوقات طفیلی وجود اودر خدمت او می باشند.(6)
امیرالمؤمنین علی علیه السلام که همواره از خودستایی پرهیز می نموده و اصولاً فراتر از این مسایل فکر می کرده در بستر شهادت وقتی از او سؤال می شود که آیا شما افضلید یا پیامبران(به جز حضرت ختمی مرتبت)پیش از آنکه پاسخ مشروح را بیان نماید، فرمود:
«تزکیة المرء النفسه قبیحة»
خودستایی ناپسند است، ولی گاهی برای بیان حقیقت و آشنایی مردم باید حقایق اظهار شود.
امام علیه السلام در حدیثی به هفتاد فضیلت از فضائل خود که نشان دهنده سیمای انسان کامل است اشاره می فرماید باشد که شیفتگان و علاقمندان سیر و سلوک ویژگی ها و نشانه های آن را در یابند و ازآن الهام گیرند که برای رعایت اختصار از ذکر آن خود داری و به کتاب خصال شیخ صدوق ارجاع می گردد.(7)
بی جهت نیست که در طول تاریخ اسلام دانشمندا ن و محققان کتابهایی درباره این انسان کامل نوشته اند که تازه باید گفت یکی از هزار را بیان نکرده اند و اینک به بعضی از آنها اشاره می شود:
1ـ الخصائص:تألیف احمد بن محمد بن قمی متوفای350ه
2ـ الخصائص: تألیف طبری.
3ـ الخصائص الأئمة: تألیف شریف رضی متوفای 406ه
4ـ خصائص امیرالمؤمنین:تألیف شریف ابومحمد حسن بن احمد، متوفای 425ه
5ـ خصائص امیرالمؤمنین :ابوالقاسم عبیدالله بن عبداله بن احمد معروف به حسکانی، متوفای 407ه
7ـ خصائص علی:تألیف ابوالحسن شاذان بن فضلی.
8ـ الخصائص العلویة:تألیف ابوالفتح محمد بن احمد بن علی بن ابراهیم نطنزی، متوفای550ه
9ـ الخصائص العلویة:تألیف محمد بن علی بن الفتح
10ـ الخصائص فی فضل علیّ بن ابی طالب:تألیف ابو عبدالرّحمن احمد بن شعیب نسائی، متوفای 303ه
11ـ الخصائص فی فضل علی:تألیف حافظ ابو نعیم اصفهانی، متوفای430ه
12ـ خصائص مرتضوی: ترجمه و شرح خصائص نسائی به زبان اردو تألیف مولوی سعید اولاد حسین صاحب شاعر.
13ـ خصائص الوحی المبین فی مناقب امیرالمؤمنین-تألیف یحیی بن الحسن الحلی -متوفای600ه
14ـ خصائص یوم الغدیر:تألیف محمد بن یعقوب کلینی ، متوفای329ه
15ـ ما تفرد به امیرالمؤمنین من الفضائل:تألیف ابوالقاسم علی بن احمد بن موسی بن الامام الجواد، متوفای352ه
16ـ الفضائل:تألیف ابن شاذان، تألیف ابی الفضل سدید الدین بن جبرائیل، متوفای660ه
17ـ قبسات من فضائل امیرالمؤمنین:تألیف سید عبدالعزیز الطباطبایی.
پی نوشت ها :
1ـ بحارالانوار:327/40.
2ـ نهج البلاغه،خطبه15.
3ـ نهج البلاغه،نامه3.
4ـ نهج البلاغه، خطبه15.
5ـ انسان کامل، حسن زاده آملی،ص127.
6ـ انسان کامل، حسن زاده املی،ص126.
7ـ 572/2-580.
منبع: سالنامه النهج شماره 10 - 9