پسری که با همدستی دوستش مادر خود را به قتل رسانده است، در زندان در انتظار برگزاری جلسه محاکمه به سر میبرد. او اعتراف کرده اختلافات مالی باعث شد دست به این جنایت بزند. این پرونده زمانی تشکیل شد که پسری جوان نزد مأموران پلیس استان فارس رفت و از ناپدیدشدن مادرش خبر داد.
او که نگران به نظر میرسید، به مأموران گفت: مادرم طبق معمول برای خرید از خانه بیرون رفت، اما هرچه منتظرش ماندم، برنگشت. تلفن همراهش را هم جواب نمیداد؛ درحالیکه نگرانش شده بودم، فردی غریبه با من تماس گرفت و گفت مادرم تصادف کرده است.
آن شخص توضیح بیشتری نداد و الان نمیدانم مادر کجا و در چه وضعیتی است. کارآگاهان بعد از دریافت این شکایت تحقیقات خود را برای یافتن زن گمشده آغاز کردند و خیلی زود فهمیدند زنی با مشخصات او درحالیکه تصادف کرده بود، به بیمارستان منتقل شده، اما شدت جراحتش بهحدی بود که با وجود انجام اقدامات پزشکی و درمانی جان به در نبرد و تسلیم مرگ شد.
کارآگاهان بعد از اینکه کمی درباره مرگ این زن تحقیق کردند، به این نتیجه رسیدند که او احتمالا قربانی یک تصادف ساختگی شده و قاتل یا قاتلان در واقع سعی کردهاند مرگ این زن را سانحه رانندگی نشان بدهند. مأموران درصدد برآمدند در این خصوص از پسر مقتول پرسوجو کنند، ولی فهمیدند او بعد از اینکه گزارش مفقودشدن مادرش را به پلیس داد، ناپدید شده و در واقع فرار کرده است.
اینگونه بود که افسران جنایی به این پسر جوان به نام کامران ظنین شدند. آنها وقتی بیشتر تحقیق کردند، فهمیدند کامران و مادرش از مدتها قبل با هم اختلاف داشتند و بارها درگیر شده بودند. وقتی قطعات پازل کنار هم قرار گرفت، برای پلیس آشکار شد که پسر جوان در این جنایت دست دارد.
به همین سبب تحقیقات وسیعی برای یافتن ردی از او آغاز و در نهایت کامران بازداشت شد. او در شرایطی پشت میز بازجویی نشست که همه راهها برای طفرهرفتن و شانه خالیکردن از زیر بار اتهام مسدود و مدارک زیادی علیه او جمعآوری شده بود.
کامران بهناچار به مشارکت در قتل مادرش اعتراف کرد و چنین گفت: من و مادرم باهم زندگی میکردیم، اما خیلی اختلاف داشتیم. موضوع اصلی دعواهای ما مسائل مالی بود و این اختلافات آنقدر عمیق شد که تصمیم گرفتم مادرم را به قتل برسانم.
میترسیدم اگر این کار را انجام بدهم، شناسایی و دستگیر شوم. به همین دلیل خیلی فکر کردم تا اینکه نقشهای به ذهنم رسید. موضوع را با یکی از دوستانم در میان گذاشتم و از او کمک خواستم.
متهم به قتل در ادامه اعترافاتش گفت: طبق نقشهای که کشیده بودم، قرار شد من و دوستم با ماشین به مادرم بزنیم، او را بکشیم و فرار کنیم. اینطور کسی به من شک نمیکرد و همه گمان میکردند مرگ او یک حادثه ناخواسته بوده و قتلی در کار نیست.
دوستم به نام نیما با این پیشنهاد موافقت و قبول کرد کمکم کند. روز حادثه دونفری سوار بر خودرو جلوی در خانه کشیک دادیم. وقتی مادرم از منزل بیرون آمد، تعقیبش کردیم و در فرصتی مناسب و درحالیکه کسی در خیابان نبود، به او کوبیدیم و فرار کردیم. بعد من برای اینکه باعث شک نشوم، به مأموران خبر دادم مادرم تصادف کرده است.
کارآگاهان بعد از شنیدن حرفهای این جوان تحقیقات خود را برای دستگیری نیما پی گرفتند و فهمیدند او از مجرمان حرفهای است که علاوه بر مشارکت در این جنایت در چند فقره سرقت مسلحانه نیز دخالت داشته است. در نهایت نیما نیز بازداشت شد.
او وقتی فهمید کامران همه چیز را فاش کرده، لب به اعتراف گشود و گفت: کامران برای کشتن مادرش به من پیشنهاد پول داد و من هم قبول کردم این کار را انجام بدهم.
در نهایت دو متهم روانه زندان شدند و اکنون پرونده آنها در اختیار قضات قرار گرفته تا پای میز محاکمه بروند.