اجازه نامه [به آقای محمد یزدی، در امور حسبیه و شرعیه]
زمان: 27 اردیبهشت 1345/ 25 محرّم 1386
مکان: نجف
موضوع: اجازه در امور حسبیه و شرعیه
مخاطب: یزدی، محمد
بسم اللَّه الرحمن الرحیم
الحمد للَّه رب العالمین، و الصلاة و السلام علی محمد و آله الطاهرین، و لعنة اللَّه علی اعدائهم اجمعین.
و بعد، جناب مستطاب عماد الاعلام و ثقة الاسلام آقای آقا شیخ محمد یزدی خطیب محترم- دامت افاضاته- از قِبَل این جانب مجازند در امور حسبیه و شرعیه که تصدی آن در عصر غیبت ولی امر- عجل اللَّه تعالی فرجه- از مختصات فقیه جامع شرایط است «فله التصدی لما ذکر مع مراعاة الاحتیاط»؛ و نیز مجازند در اخذ وجوه شرعیه از قبیل زکوات و مجهول المالک و صرف آن در محل مقرر شرعی؛ و نیز مجازند در اخذ سهم مبارک امام- علیه السلام- و صرف آن در اعاشه خودشان به نحو اقتصاد، و صرف ثلث بقیه را در محل مقرر شرعی و ایصال دو ثلث دیگر را نزد حقیر یا وکلای حقیر برای صرف در حوزه های علمیه.
«و اوصیه- ایده اللَّه تعالی- بما اوصی به السلف الصالح من ملازمة التقوی و التجنب عن الهوی و التمسک بعروة الاحتیاط فی الدین و الدنیا؛ و ارجو منه ان لا ینسانی من صالح دعواته»؛ و السلام علیه و علی اخواننا المؤمنین و رحمة اللَّه و برکاته.
به تاریخ 25 شهر محرّم الحرام 1386
روح اللَّه الموسوی الخمینی[1]
نامه [به آقای محمد یزدی (وعده پیروزی قیام مردم)]
زمان: 14 اسفند 1346/ 4 ذی الحجه 1387 «1»
مکان: نجف
موضوع: وعده پیروزی و وقوع انفجار عظیم
مخاطب: یزدی، محمد
بسمه تعالی
4 حج 87
به عرض می رساند، مرقوم شریف که حاکی از سلامت مزاج محترم و حاوی تفقد از این جانب بود موجب تشکر گردید. سلامت و توفیق جنابعالی را از خداوند تعالی خواستار است. پایداری فضلای محترم حوزه علمیه قم و صبر بر شداید طبقه جوان موجب کمال امیدواری به بقای عظمت آنهاست.
قیام مردان حق از اعصار قبل از اسلام و از بدو اسلام توأم با مشکلات عظیمه بوده است که گرفتاریهای شما آقایان محترم و فشارهای دستگاه جبار در قبال آنها سهل است؛ مع ذلک با ملاحظه ظروف و مشکلات داخل و خارج باید از این پایداری تشکر کنم. با اطمینان نفس به شما آقایان محترم وعده فرج قریب می دهم، چه عمر من در این آخر وقت به آن برسد یا نه.
آتشی که در کانون سینه ها و قلبها روشن شده است، خاموش شدنی نیست یا لا اقل به این زودی خاموش نخواهد شد و ممکن است شماها شاهد انفجار عظیم آن باشید.
لِیهْلِک مَن هَلَک عَنْ بَینَةٍ وَ یحیی مَنْ حَی عَنْ بَینَةٍ.[2] مأیوس نباشید و به خود یأس را راه ندهید، قوی باشید و دیگران را تقویت کنید و تواصی به صبر و تواصی به حق کنید. خداوند با شما است. و السلام علیکم.
روح اللَّه الموسوی الخمینی[3]
نامه [به آقای محمد یزدی (اجازه صرف وجوه)]
زمان: 5 خرداد 1347/ 28 صفر 1388
مکان: نجف
موضوع: اجازه صرف وجوه
مخاطب: یزدی، محمد
بسمه تعالی
28 صفر الخیر 88
خدمت جناب مستطاب عماد الاعلام و ثقة الاسلام آقای یزدی- دامت افاضاته
مرقوم شریف واصل، سلامت و توفیق جنابعالی را خواستار است. راجع به آقای علمی که در سیرجان تشریف دارند، مجازند نصف وجوه را در آنجا صرف کنند و نصف دیگر را برسانند. راجع به مطلب دیگری که مرقوم شده بود تا کنون راه حل بی محذوری به نظر نرسانده اند و آنچه گفته شده است غیر صحیح بوده. امید است خداوند تعالی اصلاح فرماید. این جانب با علاقه زیادی که به حوزه محترمه دارم و خدمت به آنجا را لازم می دانم مع ذلک راهی که بتوان- بی مزاحمت به آقایان- انجام داد، نبوده است، «و الی اللَّه التکلان». از جنابعالی امید دعای خیر دارم. و السلام علیکم.
روح اللَّه الموسوی الخمینی[4]
نامه [تشکر به آقای محمد یزدی]
زمان: 4 شهریور 1348/ 12 جمادی الثانی 1389
مکان: نجف
موضوع: پیام تشکر
مخاطب: یزدی، محمد
بسمه تعالی
12 ج 2 89
به عرض می رساند، مرقوم شریف مدتی است واصل شده ولی فرستادن جواب را مستقیماً صلاح نمی دانستم؛ اینک که مسافر مورد اطمینان پیدا شد، درصدد اظهار امتنان از تفقد جنابعالی برآمده. امید است با سلامت و سعادت مقرون باشید. این جانب بحمد اللَّه تعالی مزاجاً بد نیستم. امید است از ادعیه خالصه آقایان، وسایل آسایش روحی نیز فراهم شود. از اینکه جناب آقای مسعودی در سیرجان رفته اند و مورد استفاده واقع شده اند مسرور شدم. امید است خداوند به برکت انفاس آقایان، جوانان مسلمین را از شر مفاسد حفظ فرماید. و السلام علیکم و رحمة اللَّه.
روح اللَّه الموسوی الخمینی[5]
نامه [به آقای محمد یزدی (رفع اختلاف بین روحانیون)]
زمان: 5 فروردین 1350/ 27 محرّم 1391
مکان: نجف
موضوع: لزوم رفع اختلاف بین روحانیون
مخاطب: یزدی، محمد
بسمه تعالی
خدمت جناب مستطاب عماد الاعلام و ثقة الاسلام آقای آقا شیخ محمد یزدی- دامت افاضاته
مرقوم شریف واصل؛ سلامت و توفیق جنابعالی را از خداوند تعالی خواستار است. امید است ان شاء اللَّه تعالی حوزه علمیه قم و سایر مؤمنین از ارشاد و هدایت جنابعالی برخوردار باشند. آنچه اخیراً مورد تأسف این جانب است اختلافاتی است که نمی دانم با چه دستی در حوزه علمیه قم و بین اهل منبر بلکه محراب حادث شده است، و همین نحو بین اهل علم تهران و اهل منبر آنجا حادث شده است؛[6] همان نحو اختلافی که بین علمای مسیحی در وقتی که ممالک آنها را می گرفتند حاصل شد.[7] امروز که اصول احکام در دستبرد اجانب و نوکرهای آنهاست، به جای وحدت کلمه، این نحو تفرق و توهین بعضی از بعضی و تکفیر بعضی موجب کمال تأسف است، و کاشف از عدم رشد جامعه است. امثال جنابعالی کوشش کنید شاید موفق شوید آقایان را از این خواب گران بیدار کنید، قبل از اینکه همه چیز آنها به باد رفته باشد؛ اگر نرفته باشد. «و الی اللَّه تعالی المشتکی».[8] و السلام علیکم.
روح اللَّه الموسوی الخمینی[9]
نامه [به آقای محمد یزدی (عمل به وظایف و ابراز نگرانی از وضع ایران)]
زمان: خرداد 1357/ جمادی الثانی 1398[10]
مکان: نجف
موضوع: عمل به وظایف
مخاطب: یزدی، محمد- قم
بسمه تعالی
پس از اهدای سلام و تحیت؛ مرقوم شریف واصل، سلامت و سعادت جنابعالی را از خداوند تعالی خواستار [م]. بحمد اللَّه تعالی شما پیشتازان نهضت اسلامی به وظایف خطیر خود عمل کرده و می کنید و مایه سرفرازی حوزه های علمیه هستید و قطع عذر کسانی که در این موقع خطیر یا با سکوت از زیر بار مسئولیت شانه خالی کرده یا علاوه امر به سکوت هم می کنند، نموده اید. هنیئاً لکم[11]
من الآن که اشتغال به این مکتوب دارم، برای قم و سایر بلاد نگرانم؛ و نمی دانم با یک رژیم مبتلا به جنون عصبی[12] باید چه کرد. اخبار قم تا این ساعت موجب نگرانی است و عاقبت را نمی توانم درست حدس بزنم؛ ولی از جهتی خطر و از جهتی امیدبخش است. از جنابعالی امید دعای خیر دارم. و السلام علیکم و رحمة الله.
روح اللَّه الموسوی الخمینی[13]
حکم [رسیدگی به امور شهرهای ایلام و... به آقای محمد یزدی]
زمان: 18 فروردین 1358/ 9 جمادی الاول 1399
مکان: قم
موضوع: رسیدگی به امور شهرهای سقز، قهرمان شهر،[14] اسلام آباد، ایلام و...
مخاطب: یزدی، محمد
بسمه تعالی
9 ج 1 99
جناب حجت الاسلام آقای حاج شیخ محمد یزدی- دامت افاضاته
لازم است جنابعالی برای تنظیم امور و ارشاد و نصیحت اهالی و قضاوت شرعیه مسافرتی به شهرهای سقز، قهرمان شهر، اسلام آباد، ایلام و دیگر شهرهایی که مسافرت بدانها را در استانهای غرب لازم تشخیص دادید بروید، و ضمن انجام وظایف محوّله، مردم را به اتحاد و یگانگی دعوت نموده از اختلاف و تفرقه بر حذر دارید؛ و نسبت به وظیفه خطیری که در این موقع حساس دارند، آشنا سازید. از خدای تعالی عظمت اسلام و مسلمین و موفقیت همگان را خواستارم.
روح اللَّه الموسوی الخمینی[15]
حکم [به آقای محمد یزدی (تشکیل هیأت برای تعیین حدود تعزیرات)]
زمان: 28 آبان 1364/ 6 ربیع الاول 1406
مکان: تهران، جماران
موضوع: تشکیل هیأت برای تعیین حدود تعزیرات
مخاطب: یزدی، محمد (رئیس کمیسیون امور قضایی و حقوقی مجلس شورای اسلامی)
[محضر مبارک رهبر عظیم الشأن انقلاب اسلامی و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران حضرت آیت اللَّه العظمی امام خمینی- مد ظله
پس از عرض سلام و آرزوی طول عمر پر برکت آن حضرت به عرض می رسانیم: نظر به اینکه قسمت عمده قوانین جزایی را بخش تعزیرات تشکیل می دهد و همچنین اکثر دعاوی مطروحه در محاکم دادگستری مشمول این بخش می باشد. و از سوی دیگر در شرایط قبلی با کمبود یا نبودن قاضی مجتهد، محاکم را قضاتی که دارای لیسانس قضایی یا لیسانس الهیات رشته منقول یا لیسانس دانشکده علوم قضایی و اداری یا کسانی که دارای مدرک قضایی از مدرسه عالی قضایی قم هستند و یا طلابی که حد اقل دو سال خارج قضا را دیده اند تشکیل می دهند. مجلس شورای اسلامی به منظور مراعات وحدت رویه در محاکم جمهوری اسلامی که امری است ضروری و جزء وظایف دستگاه قضایی (اصل 161) و رعایت اصل مسلّم فقهی (ما یراه الحاکم) نوع تعزیر را معین و مقدار آن را بین حد اقل و حد اکثر قرار داده تا بین اقل و اکثر در اختیار قاضی قرار گیرد، و این مصوبات هم تا کنون مورد تأیید شورای محترم نگهبان بوده است، و در محاکم دادگستری بر اساس این قوانین عمل می گردد. ولی اخیراً شورای محترم نگهبان نظری داده است مبنی بر اینکه تعیین نوع و مقدار تعزیر غیر شرعی است و لازم است به نظر قاضی واگذار شود تا نوع و مقدار آن را به هر میزان معین نماید. به نظر می رسد چنانچه در قوانین، نوع و مقدار تعزیر مشخص نگردد، علاوه بر اینکه تصویب قانون معنی نخواهد داشت، مشکلاتی را نیز در برخواهد داشت.
اولًا عدم وحدت رویه قضایی و تفاوت فاحش در احکام صادره به وجود خواهد آمد و هر دادگاه برای یک جرم نوعی مجازات معین خواهد کرد که سیستم قضایی را متزلزل ساخته و نظام قضایی را دگرگون خواهد ساخت.
ثانیاً، مصوبات گذشته مجلس با این استظهار سست شده و دستگاه قضایی متزلزل می گردد. بدون تردید راهنماییهای آن بزرگوار در حل این مشکل راهگشا بوده و موجب امتنان خواهد شد.
24/ 8/ 64- کمیسیون امور قضایی و حقوقی مجلس شورای اسلامی- محمد یزدی].
بسمه تعالی
در این موقع که اکثریت قاطع متصدیان امر قضا واجد شرایط شرعیه قضاوت نیستند، و از باب ضرورت اجازه به آنان داده شده است، حق تعیین حدود تعزیر را بدون اجازه فقیه جامع الشرایط ندارند. بنا بر این لازم است با تعیین هیأتی مرکب از جنابعالی و حجت الاسلام آقای اردبیلی و دو نفر از فقهای شورای محترم نگهبان به انتخاب فقهای مذکور نگهبان، حدود تعزیرات را تعیین کنند که در آن چهارچوب اجازه داده شود، و حق تخطی از آن نداشته باشند. و البته این امر موقتی و اضطراری است تا ان شاء اللَّه قضات جامع الشرایط تعیین گردند.
28 آبان 64
روح اللَّه الموسوی الخمینی[16]
حکم [انتصاب آقای محمد یزدی به عضویت در شورای نگهبان]
زمان: 4 تیر 1367/ 10 ذی القعدة 1408
مکان: تهران، جماران
موضوع: انتصاب عضو شورای نگهبان
مخاطب: یزدی، محمد
بسم اللَّه الرحمن الرحیم
جناب حجت الاسلام آقای حاج شیخ محمد یزدی- دامت افاضاته
با تقدیر از زحمات صادقانه جناب حجت الاسلام آقای صافی- دامت افاضاته- طبق اصل 91 قانون اساسی، جنابعالی را که از افراد متدین مورد وثوق و درد آشنای اسلام و انقلاب می باشید، به عنوان یکی از فقهای شورای نگهبان منصوب می نمایم. توفیق بیشتر شما را در راه تأیید قوانین مورد رضایت خداوند و در جهت کمک به مستضعفین و محرومین جامعه اسلامی ایران خواستارم. و السلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته.
روح اللَّه الموسوی الخمینی[17]
پی نوشت ها:
[1] صحیفه امام، ج 2، ص: 83.
[2] آیه 42 سوره انفال:« تا هلاک شود آنکه از روى بینش هلاک شده و زنده شود آنکه از روى بصیرت زنده شده است».
[3] صحیفه امام، ج 2، ص: 169.
[4] صحیفه امام، ج 2، ص: 181.
[5] صحیفه امام، ج 2، ص: 242.
[6] اشاره به تفرقه اى که به تحریک رژیم، پس از انتشار کتاب شهید جاوید، تألیف آقاى صالحى نجف آبادى، بین روحانیون پیش آمده بود.
[7] اشاره به حوادث مقارن انقراض امپراتورى بیزانس( روم شرقى) در 1492 م.
[8] به خداى بزرگ، شکایت مى بریم.
[9] صحیفه امام، ج 2، ص: 341.
[10] تاریخ وصول نامه، بنا به نقل مخاطب آن( آقاى محمد یزدى) 2 رجب 1398 بوده است.
[12] اشاره به جنایتهاى رژیم شاه در سرکوب قیام مردم.
[13] صحیفه امام، ج 3، ص: 398.
[15] صحیفه امام، ج 6، ص: 507.
[16] صحیفه امام، ج 19، ص: 423 و 424.
[17] صحیفه امام، ج 21، ص: 67.