به قلم : اردشیر ملکزاده
تحریریه زندگی آنلاین : سلام مجدد به خوانندگان محترم «دنیای بازنشسته». در سری قبل اینجانب بهعنوان یکی از مخاطبان این ماهنامه مطلبی را با عنوان «داستان بازنشستگی من» شروع کردم که با توجه به حساسیت و جذابیت این دوران برای خیلی از ما کارمندان و افراد پیشکسوت در ارگانهای متفاوت دولتی، مشکلات و دغدغههای گوناگونی داشته و رویارویی و رفع آنها بهنگام تجربه نمودنشان برای تکتک عزیزان بازنشسته بهنوبه خود فرق میکند. موضوعات مقاله قبلی بیشتر به حواشی و اتفاقات قبل از بازنشستگی من برمیگشت و بیشتر سعی کردم به عواقب طولانی شدن زمان خدمتم بپردازم و کوشش کردم راهکاری برای کنار آمدن با این اضافه شدن ایام کاریم پیدا کنم. اما آنچه آنجا مغفول ماند قاب کلی و چارچوب شخصیتی خودم بود. در این نوشتار میخواهم به مسائل و مشکلات شخصیتی که برای فرد بازنشسته اتفاق میافتد بپردازم.
بیشتربخوانید:
شرایط بازگشت به محیط خانه
مشابهت زندگی کارمند بهنگام بازنشستگی و ورود به محیط خانواده، همانند سرباز و افسری است که پس از مدتها دوری اکنون به جمع خانواده برمیگردد. این گروه از عزیزان تا مدتها از اختلالات عدم تطابق (که در روانشناسی به آن Post Traumatic disorders گفته میشود) رنج میبرند. برخی از این عزیزان بازنشسته از توفیق مناسب تحویل گیری دیگر اعضای خانواده بهره نبرده و با محیطی خنثی و بیتفاوت روبرو میشوند بهنحویکه مجبورند ساعتها و روزهای طولانی به فکر فرورفته و احساس نوعی بیهویتی و گمکردگی را تجربه کنند. برخی دیگر نیز به هنگام ورود مجدد به منزل همانند قهرمان جنگ به آنها تبریک میگویند و تا چند روزی تمامی نزدیکان با غذاهای خانگی، مهمانیهای دعوتی، دیدار مختصر خواهران و برادران، عروس و دامادهای تازهوارد که کمتر فرصت معاشرت با آنها را داشتیم و کلاً تمامی آنهائی که تا حالا فامیل بودنشان برایمان به اثبات نرسیده بود برای سرسلامتی از فرد بازنشسته یا خبر میگیرند و یا به دیدارشان میروند.
بازنشستگی و تغییرات فضای پیرامونی
دیری نمیپاید تا این دیدارها و احوالپرسیها خیلی سریع به اتمام میرسد و فرد بازنشسته مجبور به تغییر فضای زندگی خود میگردد، انتخاب فضای مجازی از طریق گوشیهای آندروید و یا انتخاب گزینه فیلم و سریال و تلویزیون، حق انتخاب دیگر موجود هست.در کنار این زرقوبرقهای زودگذر، گاهی فکر میکردم که در اینهمه ایام که دور از منزل بودم دچار چه تغییرات فیزیکی شدم. چقدر موهای باقیمانده سرم سفید شده، پوست صورتم دچار چینوچروک شده، برای خواندن نوشتههای ریز مجبور به استفاده از عینک مطالعه میشدم و دستآخر میدیدم که بد نیست کارها و مطالب را یادداشت کنم تا از یادم نرود. حس میکردم تازگیها از برخی مطالب، رفتارها و گفتههای مردم زود رنجش پیدا میکردم، گاهی در گوشه چشمانم قطره اشکی ناشی از هم دردی برای دیگران و حتی برای خودم پدیدار میشد. در کنار تجربه این احساسات خاص، گاهی در خلوت خود نظارهگر این بودم که چگونه فرزندم اینقدر بزرگشده، من کجا بودهام که این تغییرات را در محیط منزل شاهد نبودهام. به هنگام حضور در محیطهای خارج از منزل بیشتر از اصطلاحاتی مانند «حاجآقا، پدر جان» برای اطلاق به من استفاده میشد، البته تعارفهای دادن نوبت و جا در بانک، صفهای خدمات و وسایط نقلیه عمومی بیشتر نمود داشتند. اوایل هر جا برای خرید منزل میرفتم، گوئی بایستی هر چه سریعتر آن محیط را ترک کنم، عجله بخشی از زندگی من شده بود، اما این خودباوری که تو دیگر به محیطی که خودت زمانی گرداننده آن و دیگران بودی نیاز نداری، احساس رضایت خوشایندی به من میداد، دیگر مجبور نبودم تصمیمهای سریع و حاد بگیرم.
بیشتربخوانید:
حفظ سلامت جسمی و پیشگیری از بیماریها
پرتحرکی ممتد فیزیکی در افراد میانسال در تابستان و زمستان باعث از دست رفتن آب میان بافتی عضلاتی بدن میگردد (که به این اصطلاح در علم تغذیه Dehydration میگویند). جایگزین نکردن مایعات و ماندن در این حالت خشکی بافتهای بدن در درازمدت باعث کند شدن جریان خون، غلظت و فشارخون گردیده و منتهی به امراض عروقی میگردد. برخی رفع خستگی را با چای یا قهوه جبران میکنند، اما بهترین عامل رفع تشنگی نوشیدن یک لیوان آب در فواصل هر یک ساعت نهفقط در حین کار، حتی بهعنوان یک رفتار پس از بازنشستگی توصیه میگردد. سیگار کشیدن، مسواک نزدن و نداشتن بهداشت دهان و دندان و متأسفانه پرهیز از مراجعه به دندانپزشک، دوری از چکابهای فصلی و عدم مراجعه به پزشک عمومی، بیاطلاعی از فشارخون، بیتوجهی به آزمایشها روتین پاتولوژی کنترل خون، ادرار و مدفوع، از قبیل رفتارهایی است که عزیزان در شرف بازنشستگی و حتی پسازآن، نسبت به آنها بیتوجهی میکنند. یک برنامهریزی صحیح و پیشگیری مختصر میتواند جلوی بروز بسیاری از سکتهها، عارضههای مزمن و نهایتاً مرگومیرهای افراد میانسال در شرف بازنشستگی گردد. گاهی فکر میکنیم داشتن یک بیمه عمر و حوادث خوب، بهمراتب برای ما بهتر است اما هرگز فکر نمیکنیم که پیشگیری بهترین درمان و بیمه تمام عمر ماست.در بسیاری از بازنشستگان محترم شاهد هستیم که تا سالها به دنبال مراجعات پزشکی و درمانهای هزینهبر سنگین میباشند، چراکه با انجام برخی درمانهای اولیه که در زمان جوانی میتوانستیم آنها را انجام دهیم، اکنون مجبور به پرداخت تاوان آن تعللها و سرسری انگاریها نبودیم. این قبیل مشکلات نهفقط برای فرد بازنشسته، بلکه میتواند بار سنگینی بر دوش فرزند یا فرزندان آنها تا مهرومومهای متمادی باشد. البته نباید فراموش کنیم که فرهنگ پسندیده مراقبت و نگهداری از والدین که از دیرباز در کشور عزیزمان ایران رسم بوده تا حدودی التیامی بر این مشکل بوده ولی قرار نیست فرزندانمان عمری نگهداری افرادی را بکنند که با عدم مراقبت از خود در دوران میانسالی به فکر آینده خودشان نبودهاند.در آخر باید خاطرنشان کرد، ضرر و زیانهای ناشی از سلامتی بازنشستگان و هزینههای جاری تحمیلشده بر بودجه ناشی از نداشتن یک برنامهریزی و مراقبت صحیح فرد و سیستم او هست.
بیشتربخوانید:
پیامدهای جسمی و روحی ناشی از فشارهای کاری
در محیط قبلی کاریم شاهد بودم، استرس و فشار کار در برخی همکارانم باعث بههمخوردگیهای خلقوخوی ناشی از ترشح هورمونهای داخلی در خانمها و آقایان میشد، سوءهاضمه، ناراحتیهای کولون و روده، ریزش مو، کموزیاد شدن قند و چربی خون از پیامدهای روحی و روانی این دوران بود. نداشتن برنامه صحیح تغذیه و یک رژیم غذایی مناسب، تحرک و ورزش نکردن، افت عضلانی، لاغری و یا چاقی، آسیبهای کمر و دیسک ستون فقرات، میگرن و انواع سردرد و بسیاری دیگر از مشکلات نیز آن روی سکه پیامدهای فیزیکی دوران خدمت بودند. با تبعیت از این موضوع که «اگر آنچه بر خود نمیپسندی» بر دیگران مپسند» سعی میکردم با دعوت همکارانم به ورزش و نرمش و تخلیه استرس محیط کار، حتیالامکان میزان بهداشت روانی و فیزیکی خودم و نزدیکانم را به درجه مطلوب برسانم. باید همواره دقت کنیم که تا زمانی که جوانیم، متوجه از دست رفتن و تحلیل داشتههای اولیه خود حین کار کردن و کسب درآمد ناشی از آن نیستیم. در حین خدمت همواره شاهد بودم که مکاتبات اداری به ما میگفتند «چهکار کنیم، چطور انجامش دهیم و تا کی فرصت انجام آن راداریم»، ولی هرگز به ما نگفتند کیفیت کار ارزش بهمراتب بیشتری از نحوه کمی آن دارند. البته دستورالعملهایی از سوی مسئولین ایمنی و طب کار به دستمان میرسید که در انجام کار خود مراقبت سلامتی خودتان باشید، ولی نظارتی بر انجام آن توسط کارمندان وجود نداشت و آن نظارت به عهده خودمان بود. فیالمثل زیاد ایستادن در مقابل زیاد نشستن، زیاد راه رفتن در مقابل سکون و ایستا بودن ممتد، خیره ماندن به مانیتورهای رایانهها برای ساعات طولانی، زیاد نوشتن و یا زیاد تایپ کردن و بسیاری دیگر از فعالیتها باعث پیامدهای عصبی خاموشی بود که با خود به منزل میآوردیم. به قول بسیاری از همسران کارمند این جمله که «حوصله ندارم و الآن خستهام» در مقابل «تو همیشه خسته و بیحوصلهای» از جملات کلیشهای بسیاری از گفتگوهای افراد میانسال درگیر کار حرفهای هست.