پرسش دوم مساله دیپلماتها، استراتژیستها و تصمیمسازان ارشد کشور - بهویژه دیپلماتهای مستقر در وین است که رفتار اضلاع برجام را به دقت رصد میکنند- و پاسخ به آن بدون شواهد کافی، امکانپذیر نیست.
اما درخصوص پرسش اول باید گفت که پیش از وقوع بحران اوکراین، مسکو به دنبال آن بود که از فرصت خروج آمریکا از منطقه خاورمیانه -با هدف تمرکز بر مهار چین- استفاده کند تا بتواند نفوذ تاریخی خود را در این منطقه احیا کند. عدم تمایل پکن برای حضور نظامی-امنیتی در منطقه خاورمیانه نیز میدان را برای روسها باز نگه میداشت و استراتژی حضور نظامی آنها در خاورمیانه را تقویت میکرد.
شاید همین استراتژی روسیه بود که موضع مسکو درباره برجام را نسبت به سال2015 تغییر داده بود تا جایی که میخائیل اولیانوف، نماینده روسیه در مذاکرات وین -دستکم تا پیش از بحران اوکراین- در قامت هماهنگکننده مذاکرات ظاهر شده بود و برای احیای برجام تلاش میکرد.
اکنون اما نشانههایی از تغییر منافع روسیه درباره برجام وجود دارد. اولین نشانه، نگرانی شدید روسها از تسری تحریمهای غرب به رهبری آمریکا به صادرات نفت و گاز این کشور است.
واقعیت آن است که پس از جنگ اوکراین، روسیه با موج سنگین تحریمهای غرب مواجه شد. به عبارت دیگر، غرب و در راس آنان آمریکا، روسیه را به سیبل اصلی خود تبدیل کردند و تمرکز خود را روی تحریم و انزوای روسیه قرار دادند. این موضوع میتواند وضعیت روسیه را بهویژه از نظر اقتصادی دگرگون کند و روسها را تحت فشار شدید اقتصادی قرار دهد. از سوی دیگر از آنجا که تکیهگاه اصلی اقتصاد روسیه، بر پایه صادرات نفت و گاز استوار است، مسکو بهشدت نگران تسری تحریمهای غرب به بخش صادرات نفت این کشور است؛ موضوعی که اکنون نیز شواهدی از آن قابل رویت است.
سفر تاریخی روز یکشنبه هیاتی از دولت آمریکا به ونزوئلا که در چند سال اخیر بیسابقه بوده، نشانگر آن است که آمریکاییها به دنبال تلاش برای افزایش عرضه نفت در بازارهای جهانی هستند که یک علت آن میتواند زمینهسازی برای جلوگیری از بروز یک شوک نفتی پس از تسری تحریمها به صادرات نفتی روسیه باشد؛ چرا که گفته میشود محور اصلی مذاکرات واشنگتن-کاراکاس، بازگرداندن نفت ونزوئلا به بازار نفت بوده است. به عبارت سادهتر، روسیه از آن بیمناک است که دامنه تحریمهای روسیه به بخش انرژی نیز سرایت کند و احیای برجام نیز در این چارچوب، خطر شوک نفتی را مرتفع کند که در واقع، مهمترین کارت روسیه برای جلوگیری از تسری تحریمها است. همچنین زمزمههای سفر بایدن به عربستان و فشار بر دولت سعودی برای افزایش تولید و دور زدن توافق اوپکپلاس هم مطرح شده است.
شاید به همین دلیل بود که مارکو روبیو، سناتور مشهور و جمهوریخواه آمریکایی روز یکشنبه ناخواسته طرح و برنامه واشنگتن را افشا کرد و گفت: « آمریکا بهدلیل نقش مسکو در مذاکرات با ایران، نفت روسیه را تحریم نمیکند.» اظهارنظری که اگرچه ظاهر آن، اطمینانبخشی آمریکا به روسیه از تحریمهای نفتی است، اما نشان میدهد که واشنگتن و روسیه دست یکدیگر را در این زمینه خواندهاند.
از این زاویه میتوان گفت که یکی از دلایل تغییر منافع مسکو درباره احیای برجام، نگرانی کرملین درخصوص بینیازی بازار نفت از نفت روسیه است.
از اظهارات اخیر آنتونی بلینکن، وزیر خارجه آمریکا نیز چنین برمیآید که کاخ سفید به دنبال تنگتر کردن حلقه محاصره اقتصادی روسیه است. بلینکن به صراحت گفته با متحدان اروپایی خود درباره ممنوعیت صادرات نفت روسیه بهعنوان یک مجازات اقتصادی بیشتر علیه مسکو وارد رایزنی شدهاند و این موضوع محور مهمی در مذاکرات آمریکا و اروپا است.
در حوزه گاز هم وضعیت به همین منوال است. باید توجه داشت که اکنون 40درصد گاز مورد نیاز اروپا از طریق روسیه تامین میشود. احیای برجام میتواند باعث نگرانی مسکو از جایگزینی گاز روسیه با گاز ایران در قاره سبز شود که قبل از بحران اوکراین موضوعیت چندانی نداشت؛ چراکه این رخداد نیازمند بسترسازی و ایجاد زیرساختهایی اساسی برای انتقال گاز به اروپاست؛ ولی در شرایط تقابلی حاد مثل تقابل فعلی غرب با روسیه میتواند موضوعیت پیدا کند.
احتمال دومی که شائبه تغییر منافع روسها در قبال احیای برجام را تقویت میکند، بحران ناشی از شکلگیری اتحاد و تمرکز جهانی علیه روسیه است که فشار رو به تزایدی را به این کشور وارد کرده است. این فشار تا آنجا پیش رفته است که دولت بایدن کمپین فشردهای برای جداکردن متحدان روسیه از مسکو آغاز کرده است. با این تفاسیر، دور از ذهن نیست که منافع مسکو به بروز بحرانهای دیگر در مناطق کلیدی جهان گره بخورد تا از سویی تمرکز غرب از فشار بر روسیه کاسته شود و از سوی دیگر باعث تحمیل هزینههای اقتصادی، سیاسی و نظامی به آمریکا و غرب شود.
به عبارت دیگر، در شرایط فعلی شاید منافع مسکو بهدلیل ورود به یک بحران سیاسی-امنیتی بزرگ ایجاب کند که بحرانهای دیگری در نقاط کلیدی جهان از جمله خاورمیانه شکل بگیرد تا کانون بحران به خارج از مرزهای روسیه پرتاب شود.
در عین حال، پاسخ به پرسش دوم مستلزم اطلاع از جزئیات دقیقتر از صحبتهای اخیر لاوروف است. اما به همین مقدار میتوان بسنده کرد که در دنیای کنونی معمولا چارچوب دیپلماسی و سیاست خارجی اکثر کشورها براساس رویکردی پراگماتیستی به منافع ملی آنها گره خورده است و به همین دلیل چنانچه موضع برجامی روسیه تحت تاثیر تغییر منافع ناشی از بحران تحریمی این کشور دستخوش تغییر شود، چندان عجیب نخواهد بود.