معمولاً بهترین فیلمهای ترسناک قرن 21 روی داستانی متمرکز هستند که شخصیتها برای زنده ماندن در برابر نیروی تاریک ذهنشان تلاش میکنند.
10. برو بیرون Get Out
وقتی «برو بیرون» ساخته جوردن پیل Jordan Peele در جشنواره ساندنس 2017 به نمایش درآمد تعجب همه را برانگیخت. این فیلم کمدی -ترسناک آمیخته به نژادپرستی نشان داد که نویسنده/کارگردان این اثر بیش از یک بازیگر طنز تلویزیونی استعداد دارد. داستان روابط عاشقانه مردی سیاهپوست با زنی سفیدپوست موضوع جدیدی نیست، اما پیل با افزودن بحثهای جنجالی نژادپرستانه به آن جلوهای مدرن بخشیده است. مفهوم روشنفکری در قرن بیستویکم در طبقه بالا ادیبان با افکاری نو که بردههای سیاهپوست را خریداری میکنند ممکن است مضحک به نظر برسد، اما این دقیقاً همان مسیری است که فیلم با آن نقدهای تکاندهندهای ارائه میدهد. اینیک نمونه کامل از قابلیتهای ژانر وحشت برای در برگرفتن تفاسیر اجتماعی است. همانطور که پیل نیز به این مسئله اشارهکرده است، کمدی و وحشت ترکیب بسیار خوبی باهم دارند که ممکن است بینندگان در دوره زمانه پریشان و غیرقابلپیشبینی ما کمتر متوجه آن باشند و به داستانگویی مثل پیل این امکان را میدهد تا ترسهای دنیای واقعی ما را به جوک و خنده تبدیل کند.9. یتیمخانه The Orphanage
2007
آغاز به کار کارگردان اسپانیایی خوان آنتونیو بایونا Juan Antonio Bayona از ادغام باکیفیت کتاب داستان گوتیک «هزارتوی پن» Pan’s Labyrinth با ترسی مادرانه به داستان مادری تبدیل میشود که به تیم خانهای که در آنجا بزرگشده بود بازمیگردد و باروحی که بهنوعی گذشته خودش است مواجه میشود. وقتی او در محل یتیمخانه است، پسرخوانده کوچک او در ساحل متروکی که در نزدیکی آنجا قرار دارد گم میشود. داستان در دهه 70 اتفاق میافتد و یک درام وحشت کلاسیک بهحساب میآید و همانطور که آن زن رفتهرفته به واقعیت وجودش پی میبرد و محزون و افسردهتر میشود، داستان به سمت ناخوشایندی تغییر جهت میدهد. بایونا بهتنهایی با ساخت این فیلم ترسناک برگزیده به زیباییهای بالقوه در ژانر وحشت جانی دوباره داده است. از چیدمانهای مینیمال تا بچههای ترسناک و نیروهای غیبی، همگی ترکیباتی حیاتی برای ترساندن مخاطب در شب هستند.
8. بابادوک The Babadook
(2014)
«بابادوک» ساخته جنیفر کنت Jennifer Kent یکی از مؤثرترین و ناراحتکنندهترین فیلمهایی است که تابهحال درباره سر کردن با غم و اندوه و احساس گناهی که به همراه دارد، ساختهشده است و بهدفعات از استعارههای سنتی ترسناکی که تبدیل به چهرهای دردناک از درد بشر میشود استفاده میکند. ستون موفق دیگر فیلم، بازی فراموشنشدنی اسی دیویس Essie Davis در نقش یک مادر مجرد که هنوز پس از شش سال باغم از دست دادن شوهرش (در یک تصادف رانندگی در مسیر رسیدن به بیمارستان برای زایمان) زندگی میکند است. کنت در اولین ساخته درخشانش، از وحشت بهعنوان راهی برای شیرجه زدن به لایههای عمیقتر اندوه قهرمانش استفاده کرده است. شخصیت بیشکل بابادوک که از صفحات کتاب اسرارآمیز کودکان برای آشکار کردن تمام گونههای رورشاخ (نوعی آزمون روانی) بر سر زن بیچاره استرالیایی که این کتاب را به خانه آورده است، بهتنهایی شگفتانگیز است. بله این هیولا یک استعاره تمامکمال از افسردگی است اما فیلمهای کمی تابهحال تمامکمال متوجه رسوب رنجآور تلفات جانی و اینکه ممکن است این ضربهها هرگز التیام نیابند شدهاند.
7. او تعقیب میکند It follows
(2014)
«او تعقیب میکند» مانند فیلمهای نوجوانان دهه 80 مثل «هالووین» Halloween و «کابوس در خیابان الم» Nightmare on Elm Street تبدیل به انواع مفاهیم استعاری با نگاه به تهدیدی بزرگ در بزرگسالی در شرایطی شوم شده است. در اولین اکران جهانی فیلم در جشنواره کن، یک تهیهکننده برنامه این فیلم را بهعنوان ترکیبی از فضای فیلمهای ترسناک کلاسیک ژاک تورنر Jacques Tourneur («با یک زامبی راه رفتم» I Walked With a Zombie) و المانهای استعاری دوران بلوغ جان کارپنتر John Carpenter معرفی کرد. حتی صحنههای ترسناک حسابشدهی فیلم از مکانی واقعی تجلییافته است. فرضیه مرکزی داستان چکیدهای شکوهمند از یک ترس جهانی است: رویکردی غیرقابلعبور و آهسته از یک نیروی غیرعقلانی و مهارنشدنی. فیلمبرداری قابلتوجه کار بهدفعات صحنههای آشنای این ژانر را با مفهومی که تهدید نامشخص موجود را هیچوقت بهطور کامل از بین نمیرود، بیشتر نیز میکند. ممکن است هیولا ساختگی باشد، اما وحشت و ترس بسیار واقعی است.
6. Let the Right One In
(2008)
خونآشامها در سال 2008 با اولین قسمت از سری «گرگومیش» Twilight بر روی پرده سینما بسیار محبوب شدند. این خونآشامها گروه چندشآور مسروری از یک عاشقانه گوتیک سوئدی ساخته توماس آلفردسان Tomas Alfredson داشتند که نگاهی خاص به پسری 12 ساله و دوستدختر خونآشامش داشت اما باعث نشد طلسم وهمآور شاعرانهاش درهم بشکند. فضای برفی فیلم بر انزوای مرسومی که بر زندگی شخصیت جوان اصلی فیلم پس از کشف معمای رازآلود همدم جدیدش ظاهر میشود تأکید میکند؛ همدمی که تبدیل به منبعی غیرمنتظره در برابر قلدرهای محله میشود. ترکیبی از مفهوم هراس در دوران کودکی به روش اسپیلبرگ با وحشت از جهانی تاریکتر در خارج از صحنه، رویکرد آلفردسان به رویکردی تدریجی در برابر نیروهای تهدیدکننده است و پر کردن جاهای خالی را به تخیل بیننده میسپارد. کارگردان توانایی بینظیری در استفاده از جزئیات الهام گر درباره ماهیت خونآشام (در کنار تضاد میان قدرتهای وحشیانه و چهره معصوم کودک) را به تصویر کشیده است تا به حفظ کردن یکپایه قوی وحشتانگیز با تمام امکانات دست یابد.
5. شان میمیرد Shaun of the Dead
(2004)
تا به امروز، مردم همچنان این اثر خارقالعاده ساخته ادگار رایت Edgar Wright را بهجای یک فیلم زامبی اصیل و جدی، یک فیلم «طنز زامبی» توصیف میکنند. در ابتدا، شان (سایمون پگ Simon Pegg) که ناامیدانه درگیر زندگی خستهکننده خودش بهعنوان یک کارگر است، بهسختی متوجه هجوم آخرالزمان میشود، اما زمانی که با رفیق قدیمیاش اد (نیک فراست Nick Frost) سرپرستی یکبار محلی را برای مسابقات طولانیمدت برعهدهگرفتهاند ناگهان متوجه این مخمصه میشود که زندگی کسالتبارش بهخوبی به عملکردی ناگهانی تغییر شکل میدهد. اولین سهگانه در «Three Cornetto» سهبخشی، تنها فیلمی است که استعارههای کلاسیک ترس و وحشت را در بردارد. بااینحال، فیلم بسیار به گذر زمان وابسته است چراکه باوجود لحظات سرگرمکننده و سرخوشش، تهدید در آن بهصورت کشنده باقی میماند. شان میتواند هرچقدر که میخواهد جوکها را نادیده بگیرد اما وقتی اجساد گوشتخوار به سمتش هجوم میبرند، قضیه جدی میشود.
4. ضد مسیح Antichrist
(2009)
شارلوت گنزبور Charlotte Gainbourg و ویلم دفو Willem Dafoe در نقش زوجی عزادار در غم از دست دادن نوزادشان بهسوی جنگلی راهی میشوند. وقتی آنجا بودند، اوضاع کمی نامأنوس شد. درام روانشناسانه عمیقاً ناراحتکننده ساخته لارس فون تریر Lars Von Trier با تصاویری ناخوشایند و مبادلات شیطانی مزین شده که بیشتر مدیون قدرت شگفتانگیز دو بازیگرش که بهشدت قوی ظاهرشدهاند است. «ضد مسیح» بسیار وحشتناک است چراکه در برخی قسمتها کاملاً غیرقابلپیشبینی باقیمانده بود. شما هیچکسی را روی زمین پیدا نخواهید کرد که با بیانگیزگی فیلم را دیده باشد و یا توانسته باشد پیشبینی کند که یک روباه به دفو پریشان و بهصورت غیرقابلتوجیهی با گفتن «هرجومرج حکمفرما است» به داستان شکل دهد. این فیلم نگاهی قوی به ابعاد تکاندهنده غم و اندوه دارد، اما در کنار آن، از دادن معانی دقیق به دعواهای عمیق عاطفی که فراتر از جزئیات موضوع اصلی ظاهرشدهاند، طفره میرود. «ضد مسیح» یک فیلم ترسناک شعرگونه است که ریتم خود را از درون به بیرون میسازد.3. Inside
بعد از «بچه رزماری» Rosemary’s Baby، اینیکی از هراسانگیزترین فیلمها در ژانر اسلشر Slasher (فیلمهای ترسناک و دلهرهآوری که قاتل در آنها معمولاً قربانیان خود را سلاخی میکند) باشخصیت زن باردار است که تابهحال ساختهشده. کارگردانی مشترک ژولین موری Julien Maury و الکساندر بوستیلو Alexandre Bustillo فرانسوی از هیچ جزئیاتی در داستان زن بارداری که موردحمله فرد مهاجمی بهقصد گرفتن بچه درون رحم او به خانهاش حمله میکند، چشمپوشی نکردهاند. این فیلم که پر از تصاویر دیوانه کننده است هرگز در سینماهای آمریکا اکران نشد. در بیشتر بخشها، فیلم محور تلاشهای سارا (آلیسون پارادی Alysson Paradis) مادر باردار تنهایی میچرخد که برای مقابله با مزاحمی که به معنای واقعی کلمه قصد خارج کردن کودک از شکمش را دارد، در حال مبارزه است. چاقوها و قیچیها آزادانه در هوا میچرخند اما فیلمبرداری بینظیر کار این مسئله را روشن میسازد که فیلمسازان دنبال معنی دقیق شوک مطلق نیستند. اگر یکبار فیلم را ببینید، دیدن هر فیلم ترسناک دیگری بهسختی شمارا راضی خواهد کرد.2. The Loved Ones
داستان هذیانی ترسناک اثر شان بایرن Sean Byrne نویسنده و کارگردان استرالیایی فیلم درباره مرد جذابی (خاویر ساموئل Xavier Samuel) که دزدیده و مورد آزار فرد منفور روانپریشی (رابین مکلیوی Robin McLeavy) قرار میگیرد است. اینیک شاهکار در ژانر وحشت است که یک درام دبیرستانی را بهطور تلویحی به یک منطقه مرده تبدیل میکند. در فیلم پیچوتابهای مشوش بسیاری وجود دارد؛ تجربیاتی که هوش از سر انسان میپراند مثل آب جوش و شبه زامبیهایی که در زیرزمین تاریک به زنجیر بستهشدهاند. اینیک موفقیت بصری است که از طرفی سرگرمکننده و وحشتانگیز و از طرف دیگر با تبدیل المانهای سنتی مشهور وحشت به ترس و نگرانیهای یک نوجوان تبدیل به معادلهای بسیار بسیار اشتباه محسوب میشود. بایرن که جدیدترین فیلمش «The Devil’s Candy» هم ارزش دیدن دارد، سزاوار شناخته شدن بهعنوان یکی از بهترین کارگردانهای ژانر وحشت برای ظهور در این هزاره است.
1. 28 روز بعد
28 Days Later
(2002)
زامبیهای پرسرعت. چه ایده جالبی! شاید باید زودتر به چنین ایدهای میرسیدیم و البته شاید چنین رویکرد جسورانه اصلاحشدهای نسبت به شبیهسازی ژانر وحشت کلاسیک، تنها به خاطر تغییر اساسی الگوی دنی بویل Danny Boyle در شاهکار غضبناکش ممکن شده باشد. در سال 2002 و درحالیکه دوربینهای دیجیتال از قبل در کارهای سینمایی با بودجه کم مورداستفاده قرارگرفته بودند، «28 روز بعد» یکی از اولین فیلمهایی بود که در مقیاس بزرگ برای به دست گرفتن سرعت و تطبیقپذیری، از این فنآوری جدید در حوزه تکنولوژی استفاده کرد. این کیفیت جدید باروح داستان بویل آمیخته شد و این امکان را برای کابوسهای وحشتناک نیمهشب که مردههایی را در حال راه رفتن (یا دویدن؟) نشان میداد فراهم کرد تا با این دوربینها قادر به ثبت سریع این شکوه شوند. داستان با بازی کیلین مورفی Cillian Murphy جوان شروع میشود که وقتی از کما به هوش میآید متوجه میشود آخرین بازمانده در لندن است. فیلم بویل ظرافتهای پیچیدهای دارد که هریک از سه نمایشی که به یک اندازه وحشتناک هستند به بُعد متفاوتی از خشونت که مردم از یکدیگر الهام میگیرند اشاره میکند.
Post Views:
10