1- مقدمه
حفظ جایگاه والای انسانی مستلزم پذیرش مسئولیت و قبول تکلیف است. عقل حکم می کند که وجود هر امتیازی در سایه ی قبول وظایف و تکالیف، امکان پذیر است و به میزان امتیازی که به فرد می دهند از او مسئولیت طلب می کنند. به بیان دیگر، تکلیف برای حفظ و مصونیت انسان و در قلمرو هویت اوست. به همین سبب، تکالیفی که بر عهده ی انسانها گذاشته شده است، برعهده ی حیوانات و دیگر موجودات، نیست.
همه ی بایدها و نبایدها که از آن به تکالیف دینی و مسئولیت پذیری تعبیر می شود، برای احقاق حقوق انسانهاست، چون خالق نظام هستی با علم مطلق خود می دانست که چه چیزهایی مایه ی قوام و سعادت جان انسان و چه عواملی باعث تداوم و استمرار مصلحت تنِ و روح اوست. اگر امنیت و آزادی، سلامت جسم و روح، رسیدن به حیات طیبه و تعالی روح انسان حق انسان است؛ معرفت به این تکالیف و مسئولیت ها و انجام شایسته آنها می تواند انسان را به حق حقیقی خود برساند. پس تکالیف و مسئولیت ها متضمن حقوق واقعی انسان ها هستند و او را به سعادت ابدی سوق می دهند.
در این مقاله سعی شده است تا با مواجهه ی پدیدارشناسانه به مسئله ی مسئولیت پذیری از منظر امیر المؤمنین امام علی علیه السلام، به استنباط آثار و نتایج مسئولیت پذیری در این منبع عظیم جهان اسلام و شخصیت بی نظیر تاریخ بشری که در عرصه ی مسئولیت پذیری و انجام تکالیف الهی بی بدیل است به رشته ی تحریر درآید.
در نگاه پدیدارشناسانه سعی می شود فارغ از هر گونه ذهنیتی به سراغ مسئله ی مسئولیت پذیری رفته وصرف نظراز پیش فرض های سنجیده نشده آن را دریابیم و لایه های پنهان و کم تر دیده شده ی این مسئله را آشکار کنیم. بر اساس این نگاه، مسئولیت پذیری در نهج البلاغه عالَمی را شکل داده که کوشش می شود مؤلفه های این عالم کشف شوند.
2- مسئولیت پذیری
مسئولیت انسان در پیشگاه خدا، خود و جامعه، بار سنگینی است که در آغاز آفرینش انسان به او عرضه شده است. در قرآن از مسئولیت انسان تعبیر به امانت الهی شده است."ما امانت خود را برآسمان ها و زمین عرضه داشتیم، پس آنها [بر اثر بی لیاقتی] از پذیرش آن امتناع ورزیدند و ترسیدند، اما انسان امانت ما را پذیرفت.[1] " برخی مفسران، امانت را در این آیه، معادل تکلیف دانسته اند.[2]
تکلیف و مسئولیت آدمی گسترده است، یعنی هر انسانی افزون بر آنکه در قبال خود مسئولیت دارد، در قبال دیگران و خدای خود نیز مسئول است. برنامه آموزش و تربیت اسلام به گونه ای است که به تناسب هریک از روابط انسان با خدا، با خود، با خلق و با جهان مسئولیتی را با ویژگی الهی بودن مطرح می کند که نتیجه آن، تبیین تکلیف در برابر خدا، پیامبر، امام و نسبت به خود، والدین، فرزندان خانواده، معلم، متعلم، دوست، شهروند، هم کیش، هم وطن، ملت، دولت و حتی جانداران دیگر.[3]
انسان موجودی اجتماعی است و برای رفع نیازهای خود چاره ای جز برقراری ارتباط با دیگران ندارد. او بسیاری از مواهب زندگی خویش را مدیون جامعه می داند. در سایه ی تعامل با اجتماع از تنهایی، غم و اندوه و... رهایی می یابد و بر علم و تجربه و آگاهی او افزوده می شود. رسول مکرم اسلام در اهمیت زندگی اجتماعی می فرماید:« دست خدا به همراه جماعت است.»[4]
به برکت مسئولیت پذیری در قبال خلق، آثار و برکات سودمندی نصیب انسان می شود و تنها در رهگذر مسئولیت پذیری است که حقوق دیگران معنا می یابد، ظلم و ستم نکوهیده می شود، رنج انسان های مظلوم و ستم دیده روح آدمی را می آزارد و بی تفاوتی و بی مسئولیتی مذموم می شود.
از نظر فیلسوفان وجودی، اگر وجود مقدم بر ماهیت است، پس بشر مسئول وجود خویش است. بدین گونه فرد بشری مالک و صاحب اختیار آنچه هست می باشد و مسئولیت کامل وجود او بر خودش مستقر است.[5] روایتی از امام علی علیه السلام است که انسان را موجودی کوچک نمی داند، بلکه کل جهان درون او احاطه شده است.[6] انسان علاوه بر این جسم مادی و خاکی، دارای روح بوده و قدرت و توانایی پیشرفت بسیار بالایی را دارد. حتی در جسم انسانی نیز عقل وجود دارد و حتی اگر این جسم را معیار قراردهیم، باز هم باید انسان را از همگان بالاتر دانست. مجموع اینها سبب رشد، تعالی و برتری انسان می شود. مسئولیت انسان در قبال خویش در دو حیطه ی خودشناسی و خودسازی است.
همچنین، فیلسوفان وجودی بر این باورند که: انسان فقط مسئول خودش نیست، بلکه مسئولیت کلی دارد و به عبارت دیگر، فرد مسئول تمام بشر است. یعنی بشر با انتخاب های خود همه آدمیان را انتخاب می کند[7] پای بندی به اصول اخلاقی و تعهد به آن به قدری حائز اهمیت است که پیامبر اکرم نبود آن را عدم دینداری می داند[8] و نیز سفارش مولای متقیان علیه السلام به مالک اشتر در مورد وفای به عهد و التزام و تعهد به مردم حاکی از اهمیت این امر مهم است: «مبادا مردم را وعده ای داده، سپس خلف وعده نمایی!... و خلاف وعده عمل کردن، خشم خدا و مردم را بر می انگیزاند[9]» همچنین سفارش آن حضرت برپرهیز از خلف وعده که سبب نفرت خدا و مردم می شود[10] و عدم اعتماد به دوستی که خلف وعده می کند[11] به دلیل اهمیت این امر است.
مسئولیت پذیری در وجود خود به چهار امر نیازمند است که عبارتند از: اختیار، بلوغ عقلی، آگاهی، و قدرت. مسئولیت-پذیری به اختیار نیازمند است. زیرا مسئولیت پذیری، زمانی تحقق می پذیرد که رسالت و تکلیفی درکار باشد؛ یعنی انسان، با اراده و اختیار خود، مسئولیت انجام اموری را برعهده گرفته باشد. مسئولیت پذیری به بلوغ عقلی نیازمند است. زیرا مسئولیت در جایی اعتبار دارد که فرد، دارای قدرت تمیز و ادراک باشد. از این رو در اسلام، طفل و دیوانه، تکلیف و مسئولیت ندارند. همچنین، مسئولیت پذیری مبتنی بر آگاهی است. زیرا زمانی می توان فرد را بازخواست کرد که قبلاً مسئولیت خود را شناخته باشد. قدرت هم از مقومات مسئولیت پذیری است. زیرا یکی از شرایط مهم مسئولیت، قدرت بر انجام یا ترک عمل است. فرد ناتوان هر چند آگاه باشد، مسئول نخواهد بود.
3- مؤلفه های پسینی جهان مسئولیت پذیری
بنابر نگاه پدیدارشناسانه، افزون بر مقومات مسئولیت پذیری از جهان حاکم بر مسئولیت پذیری هم سخن به میان می آید که بنابر این نگاه به مسئولیت پذیری در نهج البلاغه می توان گفت مسئولیت پذیری در جهانی ترسیم می شود که در آن، خدا، حمایت خدا از فرد مسئولیت پذیر، رستگاری، عدالت، سلامت روح، انسان کامل به مثابه ی الگو، ایمان، و وحی مطرح است. اما پرسش پدیدارشناسانه ی دیگری که رخ می-نماید، این است: چه مؤلفه هایی در جهان حاکم بر مسئولیت پذیری، وجود پسینی دارند و برآمده از خود مسئولیت پذیری هستند؟ در ادامه به واکاوی این مسئله می-پردازیم.
3.1 وجود اصیل انسانی
خلیفه و جانشین خدا قرار گرفتن انسان به طوری که همه ی اسمای الهی را در خود به شکل اندماجی داراست و تلاش های انسان در یک فرآیند آن را به شکوفایی و باروری می رساند. اسمای الهی در تفسیر و تحلیل قرآنی به معنای ظرفیت هایی است که در انسان به شکل بالقوه در ذات وی نهاده شده است. ازاین رو، انسان از قدرت ها و ظرفیت هایی برخوردار است که در خداوند به فعلیت در آمده است.[12]
انسان فطرتاً طالب کمال است و در صورتی می تواند رشد کند و به کمال برسد که خود را بشناسد. چون نمی توان یک موجود مجهول و ناشناخته را رشد داد. اگر آدمی خود را بشناسد، می تواند موانعی را که بر سر راه تحول و تکاملش قرارگرفته را بشناسد و آن ها را از میان بردارد. در نتیجه، خود را از گمراهی و نادانی نجات بخشد. امام علی علیه السلام دراین باره می فرماید: هرکه خود را نشناخت، از راه نجات دور افتاد و در وادی گمراهی و نادانی ها قدم نهاد.[13] زیرا مقدمه ی هر عملی، علم به آن است و علم به کمال جز در پرتو معرفت نفس حاصل نمی شود.
انسان با شناخت ویژگی های اصلی و درونی شخصیت یعنی افکار، باورها، ارزش ها، هیجانها، تمایلات، و آرمانها، نقاط ضعف و قوت خویش را کشف کرده و آنها را در جهت رسیدن به اهداف مادی و معنوی مدیریت می کند. به بیان دیگر، شخص با بررسی واقع گرایانه ی باورها، ارزشها، احساسات، آرمانها، و توانایی های بالقوه و بالفعل خود و استفاده از آن در تصمیم گیریها به گونه ای که به نفع خود و روابطش با دیگران باشد بهره می برد.
تجربه های زیسته و روایت بزرگان و انسان های متعهد از مسئولیت پذیری حاکی از آن است که مسئولیت پذیری مقدمات وجود اصیل انسانی را فراهم می کند؛ وجودی که دلشوره ی «دیگری» را دارد و از انانیت و محاسبه گری بر اساس آن بیرون آمده است و به مراتب بالای هستی راه یافته است و در نگاه علم الاسمایی، مسئولیت پذیری اسمای بالقوه آدمی را به فعلیت نزدیک می کند.
از منظر دیگر می توان گفت: کمال صفتی وجودی است که موجود به آن متصف می شود و حاکی از دارایی و غنای حقیقی یک موجود در مقایسه با موجود دیگر است.[14] یکی از ویژگی های اساسی انسان غایت گرایی و حرکت به سمت هدف مطلوب است. این هدف به عنوان کمال و قدم نهادن در فضایی بهتر از قبل، دائماً در برابر انسان قرار دارد.
ابن سینا کمال انسان را نیل به تجلّیات الهی می داند. وی درباره ی کمال خاص نفس ناطقه ی انسانی، کمال را در دو بعد علمی و عملی مورد توجه قرار داده، چنین می گوید: « همانا کمال خاص نفس ناطقه آن است که جهانی عقلی شود، به گونه ای که صورت کل جهان و نظام معقول همه ی اشیا در او ترسیم گردد و برترین مردمان کسی است که نفس او از منظر معرفت، عقل بالفعل گردد و در فضایل عملی، اخلاق نیکو را تحصیل نماید.[15]» ملّاصدرا با تقسیم انسان ها به دو دسته ی کامل و ناقص، کمال آدمی را فعلیت یافتن استعدادهای انسانی او معرفی می کند.[16]
با تأمل در آیات قران درمی یابیم که هدف از خلقت آدم بندگی وعبودیت است.[17] بندگی برای خداوند یکتا و یگانه، انسان را به همه کمالات می رساند و موجودی که فقر ذاتی شاکله و حقیقت هستی اش را شکل می دهد، با چنین نوعی از بندگی، به غنایی می رسد که هیچ موجودی در هستی از آن بهره مند نیست بندگی وعبادت حق، ریشه فضایل و عامل پرورش قوای درون و بهترین و برترین نیرو برای حفظ حقوق خداو حفظ حقوق مردم است.
انسان به عنوان خلیفه الهی از مسئولیت هایی برخورداراست که در پرتو عمل و طاعت خداوند و مسئولیت پذیری است که به هدف حقیقی خود که همان بندگی خداوند است می رسد.
انسانی که در فضای بندگی واقعی قرار دارد، در پیشگاه خدا مسئول اعمالش است. او به حکم مسئولیت پذیری اش از ظلم و ستمگری دوری می کند، مراعات حقوق می کند و برای رسیدن به مقصود همت و تلاش می کند و تمام کارهایش رنگ و بوی الهی دارد؛[18] زیرا وقتی خدا که منبع کمالات است، محور حیات انسان باشد، بنده هم از او رنگ می پذیرد و در چنین حالت معنوی است که انسان به کمال مطلوب خود می رسد.
از حضرت امام جعفر صادق علیه السلام پرسیدند خداوند به چه منظور انسان را آفرید؟ فرمود: خدای تبارک و تعالی انسان را به بازیچه نیافرید و آنان را رها شده قرار نداد، آفرینش انسان برای نمایاندن قدرتش بود و برای این که آنان را به میدان تکلیف رهنمون شود تا مستوجب رضوان او می گردند.[19]
منظور از بندگی و عبادت، همان مفهوم عام آن است که همه ی افکار و احوال و افعال ما را در بر می گیرد و اختصاص به افعال و اعمالی چون نماز و روزه ندارد؛ زیرا چنانکه گفته شد عبادت در اشکال گوناگونی بروز می کند، ولی حقیقت آن همان اطاعت بی چون و چرا از خداوندی است که آفریدگار، پروردگار و مالک ما و هستی است. ازاین رو، عبودیت کامل آن است که انسان جز به معبود واقعی، یعنی کمال مطلق نیندیشد، جز در راه او گام بر ندارد و هر چه غیر او است فراموش کند. حتی خویشتن را فراموش نماید و این گونه عبادت است که هدف آفرینش را تأمین خواهد کرد.[20]
در کلام امیرالمومنین علیه السلام نیز به دفعات از جایگاه عبودیت و بندگی به عنوان هدف نهایی انسان یاد شده است. در خطبه ای می فرماید: پس خدا، حضرت محمد (ص) را به راستی برانگیخت تا بندگانش را از پرستش بتان رهایی بخشد و به عبادت و اطاعت خود وادارد و از پیروی شیطان برهاند و به اطاعت خود کشاند[21] و درخطبه ای دیگر می فرماید: نفس خود را برای عبادت برانگیز و با آن مدارا کن، به اجبار و اکراه بر چیزی مجبورش نکن و در وقت فراغت و نشاط به کارش گیر، جز در آنچه بر تو و اجب است و باید آن را در وقت خاص خود به جای آوری.[22]
پدیدارشناسی در قبال مسئله ی مسئولیت پذیری ما را به تعالی وجودی آدمی رهنمون می کند که در آن، در پرتو مسئولیت پذیری وجود اصیلی شکل می گیرد و این وجود اصیل با گرایش های وجودی و سمت و سوی الهی اش، تعالی وجودی را رقم می زند و این امر حاکی از آن است که مسئولیت پذیری فضیلتی در ردیف فضایل و کمالات دیگر نیست، بلکه کانون شکل گیری کمالات و فضایل دیگر است.
3.2 شاکله ی وجودی
شخصیت، مجموعه سازمان یافته ای ازخصوصیات جنبه های مختلف وجودی انسان (بدنی، عاطفی، عقلی، اخلاقی، اجتماعی و دینی) است.[23] البته تجارب شخصی، تفاوت های فردی و برخی عوامل دیگر در تمایز افراد، از هم مؤثراست.
انسان با تکلیف و مسئولیت پذیری و تحلیل و ارزیابی خود، می تواند خصلت های ناروا را از خود دور و جنبه های مثبت را در خود تقویت کند و می فهمد در زندگی و در جهان چه باید بکند و چگونه باید رفتارکند. در این باره امام علی علیه السلام می فرماید: «از توجه انسان به خودش، انگیزه ای ایجاد می شود برای خودسازی»[24]
در حوزه ی اجتماعی نیز این گونه است و شخص در فرآیندی، شخصیت و هویت اجتماعی خود را شکل می بخشد و توانایی همگرایی و بهره گیری از مواهب اجتماعی را دارا می شود. شکوفایی در جامعه برتر به معنای بهره گیری از همه ی ظرفیت های فعلیت یافته در جامعه است و اگر بخواهیم برای آن همانندی بیابیم می توان به خودشکوفایی در روان شناسی شخصیت انسانی اشاره کرد.[25]
یکی از اموری که در شکل دهی شخصیت سهیم است خانواده می باشد. جایگاه مهم خانواده دراجتماع فلاسفه و حکما تردید ناپذیر است. ارسطو با بیان «هر شهری از خانواده ها به وجود آمده[26]» و نیز تدبیر منزل را حکمت عملی دانستن[27] مشائیان نشان از جایگاه مهم خانواده است. تأکید به مشارکت و تعاون درکارها و مسئولیت پذیری به دلیل ایجاد یک خانواده منسجم و پویا و معتدل است.[28]
روابط بین افراد خانواده و نقش هایی که هر یک از اعضا بر عهده می گیرند، می تواند بر شکل گیری شخصیت و نحوه ی تعاملات افراد اثر بگذارد. استحکام خانواده، سلامت روانی خانواده، عدم مشکلات اقتصادی و اجتماعی خانواده از لحاظ تأثیری که روی اعضاء خود دارد جامعه را تحت تأثیر قرار می دهد. افراد پیوند میان خانواده و اجتماع هستند. افراد پرورش یافته در خانواده وارد اجتماع می شوند و ویژگیهای سالم یا ناسالم خودرا که در خانواده دریافت کرده وارد اجتماع می کنند. از این لحاظ سلامت یک جامعه به سلامت خانواده های آن وابسته است و همه ی اینها بدون مؤلفه ی مسئولیت پذیری امکان پذیر نیست.
امام علی علیه السلام در نهج البلاغه در خطبه ای موسوم به "همام" عبودیت و بندگی متقین را این گونه توصیف می-کند که این اوصاف حاکی از مسئولیت پذیری آدمی در قبال خدا، عالَم، و آدم است:
«پس از ستایش پروردگار...اما پرهیزکاران! در دنیا دارای فضیلت های برترند، سخنانشان راست، پوشش آنان میانه روی و راه رفتنشان با تواضع و فروتنی است، چشمان خود را بر آنچه خدا حرام کرده می پوشانند و گوشهای خود را وقف دانش سودمند کرده اند و در روزگار سختی و گشایش حالشان یکسان است و اگر نبود مرگی که خدا بر آنان مقدر فرمود، روح آنان حتی به اندازه ی برهم زدن چشم، در بدنها قرار نمی گرفت، از شوق دیدار بهشت و از ترس عذاب جهنم، خدا در جانشان بزرگ و دیگران کوچک مقدارند. بهشت برای آنان چنان است که گویی آن را دیده و در نعمتهای آن به سر می برند و جهنم را چنان باور دارند که گویی آن را دیده و در عذابش گرفتارند دلهای پرهیزکاران اندوهگین و مردم از آزارشان در امان، تنهایی شان فربه نبوده و درخواستهایشان اندک و عفیف و پاکدامنند. در روزگار کوتاه دنیا صبر کرده تا آسایش جاودانه قیامت را به دست آورند، تجارتی پرسود که پروردگارشان فراهم فرمود، دنیا می خواست آنها را بفریبد اما عزم دنیا نکردند، می خواست آنها را اسیر خود گرداند که با فدا کردن جان، خود را آزاد ساختند.»[29]
ویژگی رشد شخصیتی حاکی از آن است که ویژگی های انسانی به صورت متوازن فعلیت یافته است. بداهت زدایی در پرتو پدیدارشناسی در قبال مسئله ی مسئولیت پذیری نشان می دهد که مسئولیت پذیری فضیلتی در ردیف فضیلت های دیگر نیست، بلکه مسئولیت پذیری فضیلتی وجودی فضیلت ساز است و بسیاری از فضایل از جمله تواضع، انصاف، دلسوزی، و خیرخواهی با نهادینه شدن مسئولیت-پذیری، ایجاد یا تقویت می شود و دین ورزی اصیل بدون مسئولیت پذیری امکان پذیر نخواهد بود. دقیقاً باعتبار هویت وجودی شخصیت در این مسئله از شخصیت برآمده از مسئولیت پذیری به شاکله ی وجودی یاد کرده ایم.
3.3 آرامش وجودی
آرامش دوگونه است آرامش درونی و آرامش بیرونی که آرامش بیرونی اکثر مواقع نشان از آرامش روحی و درونی است. اگر فردی احساس کند انسان مفید، ارزشمند و شایسته ای است که قابلیت ها و توانایی های زیادی دارد، و با مسئولیت پذیری خود این قابلیت ها وتوانایی ها را شکوفا کند؛ این امر در شکل گیری عزت نفس به او کمک می کند و احساس رضایت در خویشتن را افزایش می دهد و فرد به یک خود باوری و اعتماد به نفس و در حقیقت به آرامش روحی و رضایت از خود می رسد. افراد راضی به امکانات موجود، فرصت ها و موفقیت ها، بیشتر توجه کرده، خوشبین هستند و وقتی گذشته را مرور می کنند، معمولاً گزینه های مثبت را می بینند.
از مؤلفه هایی که در تقویت یا تضعیف این حس نقش دارد، می توان به امنیت، سلامت و مسئولیت پذیری به ویژه در سطح اجتماع اشاره کرد. در مؤلفه مسئولیت اجتماعی هر چه قدر افراد نسبت به دیگران و سرنوشت آن ها مسئولیت داشته باشند، حس رضایت اجتماعی بیشتری نسبت به خود خواهند داشت هر انسانی باید به آنجا برسد که خود را خلیفه ی خداوند دانسته و کسی را غیر از خدا صاحب قدرت نداند و انسانی دارای روان سالم است که مؤمن و مسئول باشد و در جهت رضایت خداوند و در تلاش برای زندگی هدف دار مادی و اخروی گام بردارد و از مسئولیت شانه خالی نکند. چرا که به فرموده ی حضرت علی علیه السلام آن کس که در عمل کوتاهی کند دچار اندوه می شود[30] مسئول بودن موجب رضایت خداوند می شود و رضایت خدا موجب رضایت فرد است.[31] پس هر وقت انسان خدا را فراموش کرد، جهت خود را در نظام هستی گم کرده و وقتی بندگی و عبادت خدا را فراموش کرد، حتماً به بندگی و عبادت غیر خدا افتاده و از اینجاست که اضطرابات و تشویش ها به سراغش می آید.
آرامش روحی و رضایت از زندگی باعث افزایش فعالیت های اجتماعی و گسترش ارتباطات شخص شده و به نوعی باعث تقویت و رشد همبستگی اجتماعی شخص می شود. هرچه میزان رضایت اجتماعی بالا رود، همبستگی اجتماعی بالا می رود؛ یعنی فرد دیگران را جزئی از پیکر اجتماعی خود می داند.
ریشه ی اضطراب و پریشانی های آدمی گمگشتگی وجودی است گمگشتگی که در آن، گرایش وجودی اش سمت و سوی الهی ندارد. اما مسئولیت پذیری بدان نحوی که در نهج البلاغه مطرح است موجب تثبیت گرایش وجودی در آدمی می شود و در پی این تثبیت، آرامش و رضایت مندی حاصل می-شود و این آرامش از سنخ وجود است و همانند وجود، مرلفه های اصالت، تعادل، و رحمت را در پی دارد؛ مؤلفه هایی که برای دین ورزی اصیل سخت بدانها نیاز داریم.
3.4 شادی وجودی
انسان پیوسته در جستجوی شادی است. طبیعی است که در قلمرو فلسفه، مذهب، علم، هنر یا هر گونه فعالیت متعالی بشر نیز به این امر پرداخته شده است. درحقیقت فلسفه ی زندگی که توسط نحله های فکری تبیین می شود، همواره معطوف به کسب شادی و سعادت بشر است.
افلاطون، سه بعد برای روح انسان قائل است که عبارتند از: شهوت، خشم و خرد. وی برای هر کدام، لذّت خاصی قائل است و معتقد است که لذّت نفع پرستان، در رسیدن به امیال و هوس ها و ثروت هاست. لذّت جاه طلبان، در کسب مقام و شهرت و لذّت خردمندان، در به دست آوردن دانش و علم است و این برترین نوع لذّت و شادمانی است.[32] ارسطو نیز معتقد است که دست کم سه نوع شادمانی وجود دارد: پایین ترین سطح شادی که همان لذّت است؛ سطح بالاتر آن، که موفّقیت و کامیابی است و نوع سوم شادی که ناشی از معنویت است. وی معتقد است که شادکامی حقیقی، از ارضای امیال حاصل نمی شود؛ بلکه از انجام شدن چیزی که فضیلت است، به دست می آید.[33]
شادی یعنی؛ بالندگی، نشاط و حرکت و نقطه ی مقابل آن، جمود، خمودی و رکود است. هر موجودی که بخواهد زنده باشد، باید به این مفهوم نظر داشته و شاد باشد؛ زیرا زندگی، مخالف افسردگی و مساوی شادی و سرور است. اگر در زندگی حرکت، سیلان، بالندگی و نشاط نباشد، «زندگی» امکانپذیر نیست.[34]
شادی، صرف نظر از چگونگی کسب آن، می تواند سلامت جسمی را بهبود بخشد. افراد شاد احساس امنیت بیشتری دارند، آسان تر تصمیم می گیرند و روحیه ی مشارکتی بالاتری دارند. شادمانی همواره با خرسندی، خوش بینی، امید و اعتماد همراه است؛ از این رو، می تواند نقشی تسهیل گر در توسعه ی پایدار جوامع داشته باشد. با شادی زندگی معنا می یابد و عواطف منفی مانند ناکامی و ناامیدی و ترس و نگرانی بی اثر می شود. انسان در پرتو شادی می تواند خویش را بسازد و قله های سلوک را بپیماید و در اجتماع نقش سازنده ی خود را در زمینه های مختلف، فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی ایفا کند.
شادی وجودی، شادی پایداری است که از آن وجود اصیل است که می توان از آن به ابتهاج و به تعبیر ارسطو شادکامی حقیقی یاد کرد. مسئولیت پذیری به نحو اصیل به شادی وجودی منتهی می شود؛ شادی ای که با معنای زندگی و مؤلفه های ارزشمندی، غایت مندی، و کارکرد گره خورده است. از تجربه های زیسته و سخنان امام علی علیه السلام می توان رابطه ی میان فرمانبرداری و مسئولیت پذیری را استنباط کرد؛ آنجا که ایشان می فرماید: «خوشحالی مؤمن به فرمانبرداری پروردگار و حزن و اندوه او بر گناهش می باشد.[35]» تأکید امیرمومنان به غنیمت شمردن فرصت[36] و دور اندیشی به دلیل پذیرش مسئولیت انسان در عرصه ی گیتی است. زیرا زمان حال زمان عمل کردن به مسئولیت هاست که یکی از نتایج مهم آن نشاط است و فراهم نمودن بستری برای آینده تا حسرت وقت و عمر رفته برجای نماند.
3.5 تعامل وجودی
پای بندی به اصول اخلاقی و تعهد به آن به قدری حائز اهمیت است که پیامبر اکرم نبود آن را عدم دینداری می داند[37] و نیز سفارش مولای متقیان علیه السلام به مالک اشتر در مورد وفای به عهد و التزام و تعهد به مردم حاکی از اهمیت این امر مهم است.
« در برابر پیمانی که بسته ای و امانی که داده ای خود را سپر ساز؛ زیرا هیچ یک از واجبات خداوندی که مردم با وجود اختلاف در آراء و عقاید، درآن هم داستان و هم رأی هستند، بزرگتر از وفای به عهد و پیمان نیست. حتی مشرکان هم وفاء به عهد را در میان خود لازم می شمردند...[38]» همچنین سفارش آن حضرت برپرهیز از خلف وعده که سبب نفرت خدا و مردم می شود[39] و عدم اعتماد به دوستی که خلف وعده می کند[40] به دلیل اهمیت این امر است.
هم دولت مردان وظیفه دارند نسبت به مسئولیتها و امکانات امانت دار باشند و بر عهد و میثاقی که با جامعه و یکدیگر می بندند، وفادار بمانند، هم مردم وظیفه دارند، نسبت به خدا و خلق خدا و نسبت به دولت و ملت، به عهد و پیمان خویش پای بند باشند و آنچه به عنوان امانت در اختیار ایشان قرار گرفته است را سالم و کامل به صاحبش برگردانند. در سایه التزام و تعهد عملی اعتماد متقابل شکل می گیرد که زیر بنای همفکری، همکاری، امید و حرکت به سوی تعالی است. گفتنی است: این مسئولیت پذیری در قبال توده ی مردم مطرح است نه مؤمنان یا مسلمانان یا شیعیان.
همچنین، امیرمؤمنان علی علیه السلام، آداب معاشرت با مردم را در رفتار و کلمات ارزشمند خود بیان نموده است. در جایی خطاب به مالک اشتر می فرماید:
« قلب خویش را از مِهر مردم و دوستی و لطف آنان سرشار کن. مبادا هرگز که درنده ی خون آشام باشی که خوردن مردم را غنیمت بشماری، چرا که مردم دو گروه اند: یا برادران دینی تو بوده یا در آفرینش همانند تو هستند.[41]»
از منظر آن حضرت خوش رفتاری و حسن معاشرت با دیگران، بهترین نعمت است.[42] راه سالم ماندن در دنیا[43]، نشانه ی فروتنی[44] و وسیله ی عزت و سرافرازی[45] و راه نفوذ دردل ها است.[46] از این دو روایت و دیگر روایات از حضرت علی علیه السلام و نیز سیره ی عملی آن حضرت استفاده می شود که یکی از مسئولیت های مهم خواص، حسن معاشرت با مردم و اظهار علاقه به آنها است. روابط و ارتباطات اجتماعی سالم، بنیاد جامعه را می سازد. روابط اجتماعی، افزون بر اینکه تاثیرات شگرفی بر روان شخص برجای می گذارد و روحیات وی را متاثرمی کند، همچنین تاثیرات به سزایی نیز برجامعه دارد. هرچه شخصیت فرد قوی و استوارتر باشد، تاثیرات وی بر جامعه بیشتر خواهد بود.
از این حُسن مواجهه با خلق به تعامل وجودی یاد کردیم. زیرا بنیان این مواجهه، نگاه وجودی به عالَم و آدم است نه مبتنی بر منزلت اجتماعی یا تعین وجودی انسان ها. نگاه پدیدارشناسانه و فارغ از پیشفرض های تأمل ناشده تعامل وجودی را به عنوان امتداد مسئولیت پذیری معرفی می-کند.
4- نتیجه گیری
انسان در قاموس الهی مسئول و متکلف آفریده شده و این مسئولیت در تمام ارکان زندگی فردی و اجتماعی او وجود دارد. به برکت تکلیف و حس مسئولیت است که انسان می تواند به تعالی وجودی رهنمون شود.
در نگاهی پدیدارشناسانه، مسئولیت پذیری جهت محدودی ندارد و آدمی در قبال خود، خدا، دین، فرهنگ، اجتماع، و عالَم مسئول است. همچنین با این نگاه به مسئولیت پذیری در نهج البلاغه می توان گفت مسئولیت-پذیری در جهانی ترسیم می شود که در آن، خدا، حمایت خدا از فرد مسئولیت پذیر، رستگاری، عدالت، سلامت روح، انسان کامل به مثابه ی الگو، ایمان، و وحی مطرح است و خود مسئولیت پذیری در گام بعدی عالَمی را شکل می دهد که در آن مؤلفه های وجود اصیل، آرامش وجودی، شادی وجودی، شاکله ی وجودی، و تعامل وجودی حضور دارند.
پدیدارشناسی در قبال مسئله ی مسئولیت پذیری ما را به مؤلفه هایی وجودی سوق می دهد؛ مؤلفه هایی چون وجود اصیل آدمی، آرامش وجودی، شادی وجودی، و تعامل وجودی. این مؤلفه ها وجود پسینی دارند و برآمده از خود مسئولیت پذیری هستند. به عبارتی، مسئولیت پذیری محفوف به دو نحوه ی وجود است؛ 1. وجود مؤلفه های پیشینی که پیش از مسئولیت پذیری و فارغ از آن حضور دارند همانند: خدا، سلامت روح، انسان کامل به مثابه ی الگو، و وحی؛ 2. وجود مؤلفه های پسینی که پس از مسئولیت پذیری و برآمده از آن هستند همانند وجود اصیل آدمی، آرامش وجودی، شادی وجودی، و تعامل وجودی. با این توضیح که: در پرتو مسئولیت پذیری وجود اصیلی شکل می گیرد و این وجود اصیل با گرایش های وجودی و سمت و سوی الهی ا ش، تعالی وجودی را رقم می زند و این امر حاکی از آن است که مسئولیت پذیری فضیلتی در ردیف فضایل و کمالات دیگر نیست، بلکه کانون شکل گیری کمالات و فضایل دیگر است.
گمگشتگی وجودی ریشه ی همه ی ناآرامی ها و اضطراب هاست گمگشتگی که در آن، گرایش وجودی اش سمت و سوی الهی ندارد. اما مسئولیت پذیری بدان نحوی که در نهج البلاغه مطرح است موجب تثبیت گرایش وجودی در آدمی می شود و این تثبیت، مؤلفه های اصالت، تعادل، و رحمت را در پی دارد؛ مؤلفه هایی که برای دین ورزی اصیل سخت بدانها نیاز داریم.
پی نوشت ها:
[1] احزاب(33)، آیه 72.
[2] محمد بن محمد، مفید، تفسیر القران المجید، صص424-422.
[3] رهبر، محمد تقی و رحیمیان، محمدحسن، اخلاق و تربیت اسلامی، ص59.
[4] ابوالقاسم، پاینده، نهج الفصاحة، تهران: دنیای دانش،1382ش، ص800.
[5] سارتر،ژان پل،اگزیستانسیالیسم واصالت بشر، ص25.
[6] محمدتقی، مجلسی اول، روضةالمتقین فی شرح من لایحضره الفقیه، ج2، ص81.
[7] ژان پل سارتر، اگزیستانسیالیسم واصالت بشر، ص26ـ28.
[8] محمدباقر، مجلسی، بحارالانوار، ج27، ص96.
[9] نهج البلاغه(دشتی)، نامه53، ص591.
[11] عبدالواحد آمدی، تصنیف غررالحکم و دررالکلم، ص418، ح9562.
[12] منظور از تعلیم همه ی اسماء، این است که همه ی حقایق و اسرار عالم هستی به او تعلیم شده است. ازاین رو،آگاهى از علوم مربوط به جهان آفرینش و اسرار و خواص مختلف موجودات عالم هستى، افتخار بزرگى براى آدم به حساب می آید و خداوند این علم را به آدم داد تا بتواند ازمواهب مادی و معنوی این جهان در مسیر تکامل خویش استفاده کند؛ ناصر، مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج1، ص176.
[13] علی سعادت پرور، سر الأسراء، ج4، ص137.
[14] محمدتقی مصباح، به سوى خودسازى، ص35.
[15].ابن سینا، الاشارات و التنبیهات، ص76.
[16] ملاّ صدرا، عرفان وعرفان نماها، ص125.
[17] "و من جن و انس را نیافریدم مگر برای اینکه عبادتم کنند"؛ ذاریات(51)، آیه56.
[18] رنگ خدایی (رنگ ایمان و توحید و اسلام) وچه رنگی از رنگ خدایی بهتر است؟ و ما او تنها او راعبادت می کنیم"؛ بقره(2)، آیه138.
[19] محمد بن علی، ابن بابویه، علل الشرایع، ج2، ص9.
[20] ناصر، مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج22، ص378.
[21] نهج البلاغه(دشتی)، خطبه147، ص269.
[23] تقی علی، اشرف جودت، نقش عادت د رتربیت اسلامی، ص91.
[24] عبدالواحد،تمیمی آمدی، تصنیف غررالحکم و دررالکلم، ص235.
[25] ر.ک به نظریه هرم مزلو: هرم نیازهای انسان را ترسیم نموده که در آن نیاز به خودشکوفایی دررأس نیازهای انسان قرا ردارد و همچنین یکی از ویژگی های افراد خودشکوفا را مسئولیت پذیری و سختکوشی می داند؛ ابراهام، مزلو، روان شناسی شخصیت سالم، ص55.
[26] ارسطو، سیاست، ج1، ص7.
[27] ابن سینا، دانشنامۀ علائی، ج1، ص68ـ69.
[28] حضرت علی علیه السلام و فاطمه زهراعلیها سلام از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم خواستند کارهای روزانه ی آنها را تقسیم کند. رسول خدا فرمود: «کارهای داخل منزل با فاطمه و کارهای خارج از منزل با علی باشد، فاطمه علیها سلام می فرماید: کسی نمی داند من چقدر خوشحال شدم از اینکه رسول خدا مرا از معاشرت با مردان بازداشت؛ محمدباقر، مجلسی، بحارالانوار، ج43، ص81.
[29] نهج البلاغه (دشتی)، خطبه184.
[30] نهج البلاغه(دشتی)، خطبه63، ص112.
[31] همان، حکمت127، ص655.
[32] افلاطون، اریستوکلس(.1357) دوره آثار افلاطون (جمهوری)، کتاب نهم.
[33] علی محمدی، کاظم و مسعود آذربایجانی. «بررسی بین شادکامی روانشناختی در دانشجویان قم درسال تحصیلی 1388-89»، شماره7.
[34] مجید، خبازی، شادی و رسانه، ص18ـ21.
[35] عبدالواحد، تمیمی آمدی، تصنیف غررالحکم و دررالکلم، ص181.
[37] محمد باقر مجلسی، بحارالانوار، ج27، ص96.
[38] نهج البلاغه، نامه53.
[40] عبد الواحد آمدی، تصنیف غررالحکم و دررالکلم، ص418، ح9562.
[41] نهج البلاغه، نامه53.
[42] محمد باقر، مجلسی، بحار الانوار، ج71، ص345.
[46] عبد الواحد، تمیمی، آمدی، غررالحکم و دررالحکم، ص255.