گروه جهاد و مقاومت مشرق - در سلسله گفتگو «در محضر مدافعان حرم» این بار سراغ شهیدی میرویم که با پسر خالهاش جزو اولین شهدای مدافع حرم استان اصفهان بودند. با اینکه به خاطر مسائل امنیتی در مراسمش اعلام نشد که شهید مدافع حرم است، اما تشییع پیکر باشکوهی برایش برگزار شد و جای سوزن انداختن نبود. شهیدی که حتی خانوادهاش تازه بعد از شهادتش فهمیدند چه عزیزی را از دست داده اند و چقدر از او غافل بودهاند.
قسمت قبلی را هم بخوانید؛
شهیدی که بدنش در تله انفجاری سوخت و خانوادهاش حتی یک عکس با لباس نظامی از او ندارند. شهیدی که در مسابقات واترپولوی کانادا رتبه آورد و میتوانست بورسیه کشور کانادا شود. شهیدی که به راحتی می توانست گوشی بخرد؛ اما نخرید تا مبادا به دام فضای مجازی بیفتد و مانع آسمانی شدنش شود. شهیدی که در یک کلام، به قول سردار حاج قاسم سلیمانی، در زندگی شهید بود و بالاخره شهید شد...
**: تابوت را باز کردند؟
خواهر شهید: روی تابوت باز بود، اما کفن بود و دورشان اصلا چیز خاصی معلوم نبود. و یک چیز دیگر اینکه چون برادرم کربلا نرفته بودند شب قبلش یک اتفاق خیلی عجیب و غریبی افتاد؛ زن برادر من خواب دیده بودند که سید مهدی می گویند تربت کربلا را بیاورید برای من، و مجدداً دم صبح چهارشنبه، زن برادرم به حالت گریه آمدند پایین و گفتند مهدی دوباره به من گفت که تربت کربلا بیاورید.
ما همین طور یک مقدار تربت کربلا گرفته بودیم و یک تسبیحی بود که چندین سال قبل یکی از دوستان خانوادگی ما از کربلا این را آورده بودند و داده بودند به مامان من، بعد این تربت کربلا طی یک فرایندهای خاص دست به دست چرخیده بود و رسیده بود به یکی از اقوام ما، و آن اقوام ما دقیقا روز تشییع آورد و فکر می کنم همین طور اتفاق افتاده بود که گفت این را باید بگذارید در قبر سید مهدی.
در آن فضا در آن جا، خیلی از بچه های فامیل یا آشنا، روی این موضوع یا خواب دیده بودند یا نمی دانم یک حالت دگرگونی پیش آمده بود. ما وقتی این کار را کردیم، کفنی برایشان استفاده شد که مامانم چندین سال قبل از کربلا آمده بودند و خیلی خب روی این موضوع حساس بودند سید مهدی و مدام خواب می دیدیم ما، و شب قبل از شهادتشان، یعنی شب قبل از اینکه به ما اطلاع بدهند، من یادم است دلشوره خیلی عجیب داشتم و خوابم نمی برد، شب شنبه ای که به ما اطلاع دادند من شب قبلش یک ثانیه هم نتوانستم بخوابم. و افتاده بود در دل همه که انگار یک خبری قرار است به ما برسد. در آن شرایط بودیم تا بازه ای که رسیدیم به روز تشییع و انجام شد.
**: شما گفتید هفت محرم آخرین صحبتتان بوده، حالا معادل سازی کردید که چندم محرم برادرتان به شهادت رسیده؟
خواهر شهید: شب هفت محرم با ما تماس گرفتند و روز هفت محرم شهید شدند.
**: خیلی آن حال و هوا دیگر خاص شده؛ محرم و نزدیک عاشورا بوده و اینکه شما می گویید حتی تربت هم طلبیدند و شما بهترین تربتی که یادگار بوده دست به دست چرخیده و خیلی هم ارزشمند بوده، شاید بگوییم میراث خانوادگی بوده برای شما در اختیار سید مهدی قرار گرفته، و اینکه کفنشان هم که کفنی بوده که مادرتان از کربلا آورده بودند، درست است؟
خواهر شهید: بله، و خب تبرک داده شده بود و می گویم ایشان بابت کربلا خیلی دوست داشتند بروند و نتوانستند، و از این بابت این خیلی برایمان عجیب بود که چندین نفر خواب دیده بودند و حتی حالت نیمه خواب، یعنی می آمدند با گریه تعریف می کردند، می گفتند خواب دیدم سید مهدی آمد به من گفت، در بیداری بودم سید مهدی آمد به من گفت...
**: شما گفتید فقط گریه می کردید؛ جمله ای بوده به عنوان آخرین صحبتی که در کنار پیکر برادرتان بهش گفته باشید؟
خواهر شهید: آخرین حرف را یادم است که آن قسمتی که حالا گذاشتند که با تابوت ها وداع کنیم یادم است که بهش گفتم سلام من را به حضرت زهرا برسان، سلام من را به امام حسین برسان، برای ما دعا کن، این چیزها را گفتم، در این همین مایه ها گفتم.
**: ان شا الله که حتما ایشان سلام شما را رساندهاند، چون عین آیه قرآن است که شهدا زنده اند و حضور دارند، شما حضورش را حس کردهاید؟
خواهر شهید: بله، خیلی جاها خیلی وقت ها که زندگی بالا و پایین داشته مثلا خواب دیدیم گفتند که حرص نخور، درست می شود، یا مثلا یک مقدار شرایط زندگی سخت می شود یا مثلا یک اتفاق خیلی عجیبی که هست مثلا هر سال خودشان دقیقا سالگرد شهادتشان خودشان به خواب خواهرم می آیند، دقیقا همان موقع، صبح روز شهادتشان می آیند به خواب خواهرم
**: یعنی هر بار یک حرف خاصی می زنند؟
خواهر شهید: مثلا برایشان کادو می آورند یا مثلا حرف می زنند. اما جالبیاش این است که مثلا شده خواهرم فراموش کرده باشند یادشان نمانده باشد، اما دقیقا همان روز خودشان به خوابش می آید. یا قبلش یادش بوده آن شب به کلی فراموش کرده. این هم یک چیز جالب است که یا صبر است یا یک چیزی است که یک مقدار ما آن مواقع صبورتر می شویم.
**: در مورد مراسم خاکسپاری وتشییعشان گفتید که اجازه ندادند زیاد شما اطلاع رسانی کنید، و اینکه عملا یعنی تبلیغ هم نکردند، مثلا بگوییم یکسری شهدا را در شبکه های استان اصفهان اعلام می کند، اما برای برادر شما به خاطر مسائل امنیتی این کار را هم نکردند؛ درست است؟
خواهر شهید: در اخبار شبکه اصفهان در اخبار ساعت دوازده شب بود فکر کنم که تیتر خیلی کوتاهی اعلام کردند که نوشته بود تشییع پیکر دو شهید. در حد چند ثانیه، که البته آن زمان از لحاظ امنیتی هم نباید گفته می شد و گفته نشد که شهدای کجا بود و اصلا و چطور بودند، فقط در حد چند ثانیه بود. اما یادم است که برای شهدای بعدی اطلاع رسانی های بزرگی شد، اما برای برادرم با این حال که اطلاع رسانی نشده بود هر کدام از فامیل هایمان در هر جای این کشور که بودند وقتی این را شنیدند از هر جا 99 درصد خودشان را رساندند. یعنی خیلی ها از مشهد قم تهران، شهرهای دیگر همه هر طور شده بود خودشان را رسانده بودند.
**: و همسایههایتان؟
خواهر شهید: بله، همسایه هایمان، آشناها، هیئتی ها، مسجدی ها؛ جمعیت زیادی آمده بودند.
**: با اینکه اطلاع رسانی نشده بود، ولی خب آنها که می دانستند که اینها مدافع حرم هستند، در مراسم تشییع شرکت کردند.
خواهر شهید: برای اکثریت یک چیز گنگی بود که مگر می شود، مثلا چی شده؟ یا مثلا مدافع حرم چیه؟ آن موقعها این بحث ها اصلا وجود نداشت، تعداد زیادی حس گنگی داشتند.
**: شما عکس با لباس نظامیشان را ندارید؟
خواهر شهید: نه متاسفانه ما هیچ عکسی نداریم. یک فیلم خیلی کوتاه داریم، یک جمعیتی هستند دارند آنجا سینه زنی می کنند، چون محرم هم بوده، مداحی و سینه زنی بوده که یک قسمت خیلی در حد یک ثانیه دو ثانیه چهره برادرم که دارند سینه می زنند را نشان میدهد.
**: کلا عکس ندارید؟
خواهر شهید: نه، آن هم فقط صورتشان است. و کاش می شد اگر از بچه های سپاه، رسانه ای کار شده، قطعا شاید فیلم و عکسی موجود باشد کاش به دست ما می رساندند، چون شهدای آن موقع اکثرا این طور بودند که نه می توانستند عکسی بگیرند نه آن قدر فضا باز بود به خاطر همین خانواده ها عکسی ندارند، البته آن موقع شهدای اصفهان کم بودند، روی صحبت ها با بچههای مشهد و قم است.
**: شما از طریق همرزمانشان پیگیری کردید و به عکسی نرسیدید؟
خواهر شهید: بله ما صحبت کردیم و خب عکسی نداشتند، یا مثلا اگر هم داشتند آن شهدایی که شهید شده بودند ما دسترسی بهشان نداشتیم.
**: شاید عکس هایی هم باشد که دست خانواده هایشان رسیده باشد و نشناسند شهید شما را، شاید چنین وضعیتی هم باشد. بعد از شهادتشان از طرف بنیاد شهید و سپاه به شما سر میزنند؟ حمایت های معنوی و مالی از شما می شود؟
خواهر شهید: آن اوایل واقعا خدا را شکر خیلی خوب بود، خدا خیرشان بدهد، از این بابت که سر می زدند و از لحاظ اینکه ما نسبتاً نه، ولی خب خانواده های شهدای مدافع حرمی می شناختم که وضع نادرستی داشتند و شرایطشان سخت بود، ولی خب، رسیدگی شده، دستشان درد نکند واقعا از این بابت.
تنها موضوعی که الان فکر می کنم اکثر خانواده شهدا را درگیر کرده و اصل صحبت من هم بابت همین بود، بحث مسکن بچه هاست؛ یعنی خیلی داریم در بین خانواده ها، ما وقتی شهدای مدافع حرم در اصفهان، اقوام و اینها بودند، یک تعداد خیلی زیادی، صحبت این بود که به اینها پول داده شده، زخم زبان های خیلی زیادی بود، خیلی زیاد، ولی بعدها که مثلا یک مقدار جلوتر رفت، هنوز هم که هنوز است آن زخم زبان ها هست، آن خانواده هایی که مثلا فرزند شهید هستند شرایطشان خیلی خاص تر است، اما خیلی خانواده ها بحث مسکن شان چند وقت پیش بود ما یکی از خانواده های شهدا را دیدیم (پدر و مادر شهید بودند) گفتند صاحب خانه مان ما را جواب کرده، در منطقه زینبیه هم خانه خیلی گران شده و ما نمی توانیم اجاره کنیم، یعنی اینقدر رهن ها رفته بالا که ما نمی توانیم، اندازه دو ماه دنبال خانه بودند. و اینکه بچه های مشهد و قم خیلی بهشان رسیدگی می شود، با صحبت خودشان، یعنی اینکه بابت مسکن، بابت سر زدن ها، الان سرزدن ها خیلی کمتر شده.
**: فکر می کنم شرایط کرونایی خیلی تاثیر داشته؟
خواهر شهید: قطعا، ولی خدا را شکر آنطوری نیست، بچه های آستان قدس به ما سر می زنند، بچه هایی که با آنها در ارتباط هستیم رسیدگی می کنند، اینطور نیست که بگوییم رسیدگی نمی کنند، دستشان درد نکند.
**: اما خب تعریف می کردند که یک مقدار بعد از کرونا یکسری از خانواده ها می گفتند کمرنگ شده یا داشتیم خانواده ای که می گفتند بعد از کرونا شاید یکی دو نفر آمده و دیگر نیامدند یک مدت طولانی.
خواهر شهید: ما هم همین طور بودیم، تنها کسانی که به ماسر زدند شاید در یک سال، بچه های آستان قدس بودند که می شناسیمشان و یک بار هم فکر می کنم از بنیاد شهید بوده، خب خیلی کمرنگ بوده با توجه به اینکه مشکلات زیاد شد. و خب الان در اصفهان دفتر خاصی نیست، شماره تلفن هست که تماس بگیرند و اکثریت مشکلاتشان را تلفنی بیان می کنند. خب خیلی ها هم دیگر رویشان نمی شود یا نمی دانم شرایط چطور است که نمی توانند بگویند مشکلشان را. اما در شرایط کرونا خیلی کمتر و مثلا از صد در صد رسید به بیست درصد.
**: پیرو صحبت های شما که گفتید پدر و مادر شهید، خود بنده چند روز پیش بود که نجف آباد بودم یک پدر و مادری که مسن بودند نزدیک به هفتاد سالشان می شد تنها زندگی می کردند و آخرین پسرشان هم شهید شده بود، همین مشکل مسکنشان را مطرح کردند. یک طورهایی مدیون کردند و چندین بار تکرار کردند که برسانید به گوش مسئولین که ما نمی توانیم خانهای اجاره کنیم.
خواهر شهید: وقتی بچههای اصفهان تفاوت را می بینند، من از طرف خودم صحبت نمی کنم، الان استان خراسان رضوی، مشهد یا قم وضع بهتر است. خواهرم قم زندگی می کنند یا دوستانم که مشهد زندگی می کنند جزو شهدای مدافع حرم، می بینیم یا دیده می شود، این تفاوت خیلی زیاد است، یعنی آنها در اختیارشان مسکن هست، خیلی از فضاها برایشان اوکی شده، سرزدن ها خیلی زیاد است، رسیدگی ها خیلی خیلی زیاد است، و خب وقتی تفاوت را می بینند دلگیر می شوند واقعا.
الان بحث مسکن جدیترین مسئله است، یعنی که یک خانواده ای خب الان همه زخم زبان می زنند، می گویند شما پسرتان را... نه از این بابت که بگویم مقایسه، اصلا این کار درست نیست، ولی خب وقتی می گویند الان پسرتان را روانه کردید و چرا به این فلاکت افتادید!
یا اگر که بود کمک دستتان می شد، کمک خرجتان می شد، خیلی سنگین است برای خانوادههای شهدا، مخصوصا آنها که سن پدر و مادرها یک مقدار بیشتر است و واقعا کسی را ندارند که بهشان کمک کنند، حتی یک دکتر رفتنشان را هم خودشان نمی توانند انجام بدهند. و خیلی برای خانواده ها این سخت است، و اینکه اصفهان چرا اینطوری است؟ چرا تهران مشهد و قم یا بقیه شهرها وضعیت بهتری دارند؟ نمی دانم که بخواهم قضاوت کنم، اما در حدی که ما می دانیم و خانواده شهدا می آیند می گویند، دلگیرند بابت این مسئله خیلی زیاد. یعنی واقعا اگر امکانش باشد باید پیگیری شود چون خیلی سخت است برای مردم آن هم در این شرایط.
*معصومه حلیمی
ادامه دارد...