بسم الله الرحمن الرحیم
ربّ اشرح لی صدری و یسّرلی امری و احلل عقدةً مّن لسانی، یفقهوا قولی، وجعلی وزیراً مّن اهلی هارون اخی، اشدُد به أزری، و اشرکه فی امری، کی نسبّحک کثیرا و نذکرک کثیرا /طه / 34؛
فرعون ادعای ربوبیت داشت و جهت آلوده کردن اذهان جامعه، تبلیغات بسیاری کرده و برای خود یک عزت ظاهری ساخت، لذا می بایست کسی از جانب خداوند با او مقابله کند و در مقابل سرکشی های او بایستد؛ لذا در آیات فوق، حضرت موسی علیه السلام برای مقابله با فرعون به خداوند عرض می کند: پروردگارا، سینه ام را گشاده کن، کار را برایم آسان گردان، گره از زبانم بگشای، تا سخنان مرا بفهمند و برادرم هارون را برایم وزیر قرار ده و با او پشتم را محکم کن، تا تو را بسیار تسبیح گویم.
نکته قابل توجهی که در آیات شریفه فوق به چشم می خورد، این است که حضرت موسی علیه السلام، برای مقابله با فرعون و آشنا کردن مردم به مسائل دینی و الهی برای یک انقلاب بزرگ، خود را محتاج به ذکر کثیر خداوند می داند و می گوید: خدایا به من شرح صدر، و زبانی گویا بده و برادرم هارون را وصی و جانشین قرار ده تا به ذکر تو بپردازیم؛ البته ذکری که روشن گر است، نه اینکه در گوشه ای خلوت کنیم و بگوئیم فرعون رب نیست؛ بلکه خدا را زیاد یاد می کنیم تا بتوانیم استقامت داشته باشیم.
بنابراین مایه نجات امت و راه رهایی از چنگال مستکبران، ذکر الهی است؛ آن هم ذکری که انسان را با صفات الهی آشنا کند تا جامعه دگرگون گردد؛ لذا نقش ذکر در اینجا، فقط سازندگی شخص نیست، بلکه در سازندگی و ایجاد تحول جامعه نقش بزرگی دارد.
در سوره احزاب نیز می فرماید: لقد کان لکم فی رسول الله اسوة حسنة لّمن کان یرجوا الله و الیوم الآخر و ذکر الله کثیرا؛ احزاب /23؛ آنهایی که امید به رحمت خدا و روز رستاخیز دارند و خدا را بسیار یاد می کنند، زندگی رسول خدا سرمشق و الگو است، زیرا بالاترین الگو است. ولی اینگونه نیست که هرکس توفیق اقتدا کردن به پیامبر صلی الله علیه و آله را در کلیه امور داشته باشد، لذا آیه شریفه مقید کرده است: لمن کان یرجوا الله و الیوم الآخر و ذکر الله کثیرا.
یعنی دو نکته مهم باید در انسان باشد، تا بتواند از این اسوه بزرگ تبعیت نماید، ابتدا ایمان به آخرت و ثواب ها و مقامات اخروی و دوم، ذکر کثیر؛ اگر انسان با این دو مقوله سنخیت نداشته باشد، نمی تواند از پیامبر صلی الله علیه و آله استفاده نماید؛ لذا هرچه ایمان اخروی انسان قوی تر باشد و ذکر و معارف الهی مستحکم تر، بهره او از پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله بیشتر است.
بر همین اساس است که ائمه اطهار علیهم السلام و اصحاب پاک رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله مانند سلمان، ابوذر، مقداد، عمار و. .. از دیگران جلوتر بوده اند؛ و اگر امثال ما نیز بخواهیم راه صحیح را پیدا کنیم، باید ایمان و ذکر را در وجودمان تقویت کنیم.
نحوه گفتن ذکر نیز مراتبی دارد و ذکر را باید با حضور قلب گفت. البته ممکن است گاهی ذکر گفته شود، اما حضور قلب نباشد؛ هرچند بی فایده نیست، اما باید سعی شود رفته رفته این اذکار در قلب انسان مستقر شود، گفتن این کار آسان است، اما عمل به آن واقعاً مشکل است.
گوینده ذکر باید به گونه ای باشد که اگر در فراز و نشیب های دنیا، می خواهند او را به طرف دنیا ببرند، به این زودی نرود و اگر در مقابل حساب و کتاب های دنیایی مغلوب دنیا شویم، اهل خسران هستیم؛ بهره هایی که اولیاء خدا برده اند چیزی نبوده است مگر اینکه ذکر الهی را در دلها مستقر کرده اند.
در روایت است که از حضرت امام صادق علیه السلام پرسیدند: من اکرم الخلق علی الله، قال اکثرهم ذکراً لله و عملهم بطاعته. پرسیدند: چه کسی نزد خداوند گرامی تر است؟ فرمودند: کسی که بیشتر از همه خداوند را یاد می کند و کسی که از همه طاعتش بیشتر است.
مرحوم ابوالفتوح در تفسیر خودی سعید خدری نقل کرده است که وقتی آیه مبارکه « وذکر الله ذکراً کثیرا» نازل شد، «اشتغل رسول الله بذکر الله حتی قال الکفار انّه جنّة»، رسول خدا صلی الله علیه و آله پس از نزول این آیه چنان مشغول ذکر الهی شد که کفار با عقل ناقص و چشم نابینایی که داشتند، می گفتند: پیامبر به سرش زده است! اما پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله متوجه بود که خطاب الهی و ذکر خدا یعنی چه.