بسم الله الرحمن الرحیم
یاایها المزمل (1)قم اللیل الا قلیلا (2)نصفه
او انقص منه قلیلا (3)او زد علیه و رتل القرآن ترتیلا (4)انا سنلقی علیک قولا ثقیلا (5)ان ناشئة اللیل هی اشد وطئا و اقوم قیلا (6)ان لک فی النهار سبحا طویلا (7)و اذکر اسم ربک و تبتل الیه تبتیلا (8)
ترجمه آیات
به نام خداوند بخشایشگر و مهربان هان ای جامه به خود پیچیده!(1).
پاره ای از شب به جز اندکی از آن را بر خیز و زنده بدار(2).
یا نصف آن را و یا کمی کمتر از نصف را(3).
و یا اندکی بر نصف بیفزا و قرآن را شمرده شمرده بخوان(4).
آماده باش که به زودی کلامی سنگین بر تو نازل می کنیم(5).
(کلامی که قبلا باید خود را برای تحملش آماده کرده باشی)و بهترین وسیله برای صفای نفس وسخن با حضور قلب گفتن هنگام شب است که خدا آن را پدید آورده(6).
چون تو در روز دوندگی و مشاغل بسیار داری(7).
و ذکر خدا را بگو و دست حاجت به سویش دراز کن(8).
بیان آیات مفاد خطاب"یا ایها المزمل"
این سوره رسول خدا(ص)را امر می کند به اینکه نماز شب بخواند، تا به این وسیله آماده و مستعد گرفتن مسؤولیتی گردد که به زودی به او محول می شود، و آن قرآنی است که به وی وحی خواهد شد، و دستورش می دهد در برابر حرفهای بیهوده ای
صفحه : 94
که دشمنان می زنند، و شاعر و کاهن یا دیوانه اش می خوانند صبر کند، و به نحوی پسندیده ازآنان کناره گیری نماید، و در این آیات تهدید و انذاری هم به کفار شده، و حکم صبر را به همه مؤمنین تعمیم داده، در آخر تخفیفی را که برای رسول خدا(ص)ومؤمنین قائل شده ذکر می کند.
و این سوره از نخستین سوره هایی است که در اول بعثت نازل شده.حتی بعضی گفته اند: دومین یا سومین سوره ای است که بر قلب مقدس نبی اکرم(ص)نازل شده است.
"یا ایها المزمل"کلمه"مزمل" - با تشدید زاء و تشدید میم - در اصل"متزمل"بوده، اسم فاعل از باب تفعل(تزمل)است، و معنایش لفافه به خود پیچیده است.کسی که جامه یا چیزی به خودمی پیچد تا بخوابد یا مثلا سرما را دفع کند، آن را" مزمل"می گویند، و از ظاهر این جمله برمی آید در آن ساعتی که این سوره نازل می شده آن جناب جامه ای را به خود پیچیده بوده، ازاین جهت به"مزمل"مورد خطاب قرار گرفته.
این را بدان جهت گفتیم که کسانی خیال نکنند این خطاب جنبه توبیخ و یا تحسین دارد، بله ممکن است از سیاق آیات استفاده شود که گویا آن جناب در مقابل دعوتش مورداستهزا و اذیت قرار گرفته، و برای خاطر خدا اندوهناک شده، و برای دفع غم و اندوه خودجامه ای به خود پیچیده تا لحظه ای استراحت کند، در این هنگام خطاب شده که ای جامه به خود پیچیده بر خیز، نماز شب بخوان و در برابر آنچه به تو می گویند صبر کن، همانطور که به عموم مسلمانان سفارش کرده برای مقاوم شدن در برابر ناملایمات از صبر و نماز کمک بخواهند، "استعینوا بالصبر و الصلوة" (1) با این دستور به آن جناب فهمانده که باید خود را درمقابل اندوه های بزرگتر و مصائب تلخ به وسیله نماز و صبر مقاوم سازد، نه به وسیله پیچیدن جامه و خوابیدن.
بعضی (2) آیه را چنین معنا کرده اند: ای کسی که با مشقت و دشواری نبوت متزمل شده ای، یعنی متحمل دشواری های این مقام گشته ای.و لیکن از جهت لفظ هیچ دلیلی در آیه بر این معنا نیست.
............................................ (1)سوره بقره، آیه 153. (2)مجمع البیان، ج 10، ص 377.
صفحه : 95
چند وجه در معنای آیه: "قم اللیل الا قلیلا...""قم اللیل الا قلیلا نصفه او انقص منه قلیلا او زد علیه و رتل القران ترتیلا"مراد از"قیام در لیل"قیام در شب برای نماز است، پس کلمه"لیل"مفعول فیه است، که مجازا مفعول به واقع شده، مثل اینکه می گویند: "دخلت الدار - داخل شدم خانه را"، که حقیقتش"دخلت فی الدار - داخل شدم در خانه"است.
بعضی (1) گفته اند: معمول"قم"در تقدیر است، و کلمه"لیل"به خاطر ظرفیت منصوب شده، و تقدیر کلام"قم الی الصلاة فی اللیل"است، و جمله"الا قلیلا"استثنا ازکلمه"لیل"است.
و از ظاهر سیاق بر می آید که جمله"نصفه او انقص منه قلیلا او زد علیه"، بدل باشداز جمله"اللیل الا قلیلا"، که متعلق تکلیف"قم"است، و دو ضمیر"منه"و"علیه"به کلمه"نصف"، و ضمیر در"نصفه"به کلمه"لیل"بر می گردد، و معنای آیه این است که نیمی از شب را بپا خیز، و یا کمی از نصف کم کن، و یا اندکی بر نصف بیفزا، و این تردیدبین سه امر تردید تخییر است، می خواهد بفرماید: مخیری بین اینکه درست نیمی از شب رازنده بداری، و یا کمی کمتر از نصف، و یا کمی بیشتر از آن را.
بعضی (2) از مفسرین گفته اند: کلمه"نصفه"بدل از مستثنی، یعنی کلمه"قلیلا"است، و اگر اینطور باشد، معنا چنین می شود: شب را بپا خیز الا نصف آن را، و یا از نصف کمی کمتر کن، یعنی بیشتر از نصف را بپا خیز، و یا کمی زیادتر کن، یعنی کمتر از نصف بپا خیز.و در این صورت بر عکس وجه قبلی جمله بدل، ابهام را از مستثنی به مطابقه و ازمستثنی منه به التزام بر می دارد.
و این دو وجه هر چند در نتیجه یکی هستند، و لیکن وجه قبلی زودتر به ذهن می رسد، چون احتیاج به رفع ابهام کردن به وسیله بدل از متعلق حکم، سابقه بیشتری دارد، تا احتیاج به رفع ابهام از توابع و ملحقات آن.پس بدل بودن جمله"نصفه.. ."از کلمه"لیل"که لازمه آن رفع ابهام از متعلق تکلیف است به دلالت مطابقی زودتر به ذهن می رسد، از اینکه بدل باشد ازکلمه"قلیلا".
بعضی (3) دیگر گفته اند: کلمه"نصفه"بدل از لیل است، و لیکن مراد از قلیل، قلیل ازشبهاست، نه قلیل از ساعتهای یک شب، و معنای آیه این است که: همه نیمه شب ها بر خیز،
............................................ (1)روح البیان، ج 10، ص 204. (2)روح المعانی، ج 29، ص 102. (3)تفسیر کشاف، ج 4، ص 636.و مجمع البیان، ج 10، ص 377.
صفحه : 96
بیان جهات مختلف سنگین بودن قرآن(انا سنلقی علیک قولا ثقیلا)و چند وجه در این باره یا شبهای اندکی از آن کم کن، و یا شبهای اندکی بر آن اضافه کن، و منظور از این شبهای اندک آن شبهایی است که انسان عذر دارد، یا بیمار است، و یا خواب بر او غلبه کرده و یاعذری دیگر دارد.و این وجه عیبی ندارد، جز اینکه وجه اول زودتر به ذهن می آید.
"و رتل القران ترتیلا" - "ترتیل قرآن"به معنای تلاوت آن است به نحوی که حروف پشت سر هم آن روشن و جدای از هم بگوش شنونده برسد، و این جمله عطف است بر جمله"قم اللیل"، و معنای آن دو این است که شب برخیز و قرآن را به ترتیل بخوان.
و ظاهرا مراد از ترتیل قرآن، ترتیل آن در نماز، و یا اصلا منظور از قرآن خود نماز است، و خدای تعالی نظیر این تعبیر را از نماز کرده، مثلا فرموده: "اقم الصلوة لدلوک الشمس الی غسق اللیل و قران الفجر ان قران الفجر کان مشهودا" (1).
بعضی (2) گفته اند: مراد آیه شریفه این است که قرائت قرآن را واجب کند نه نماز را.
............................................ (1)نماز را هنگام ظهر تا تاریکی شب بخوان و نیز قرآن فجر را که مشهود شاهدان است.سوره اسری، آیه 78. (2)تفسیر کشاف، ج 4، ص 637.
"انا سنلقی علیک قولا ثقیلا""ثقل" - سنگینی - کیفیت خاصی برای جسم است، و خاصیت آن این است که حمل چنین جسمی و جابجا کردن آن دشوار است، و چه بسا همین کلمه در غیر جسم، مثلادر امور معنوی هم به عنوان استعاره استعمال می شود، مثلا می گویند درس امروز سنگین بود، یعنی تحمل آن برای فهم و درک شاگردان دشوار بود و یا می گویند سخنرانی امروز که همه اش نظریه های علمی دقیق بود برای عوام سنگین بود، که در این گونه تعبیرها کلمه سنگین در غیر جسم به کار رفته، در امور معنوی که درک آن دشوار است و یا حقایقی در بر دارد که رسیدن به آن سخت است، و یا فرمانهایی را متضمن است که امتثال آن و مداومت بر انجام آن دشوار است.
قرآن کریم که کلام الهی است به هر دو اعتبار ثقیل است، اما از حیث فهم معنایش ثقیل است برای اینکه کلامی الهی است که پیامبر آن را از ساحت عظمت و کبریایی گرفته، و معلوم است چنین کلامی را نمی فهمد مگر نفوس طاهر از هر پلیدی، نفوسی که از هر سببی قطع امید کرده و تنها به خدای سبحان که مسبب الاسباب است دل بسته، کلامی است الهی و کتابی است عزیز، که ظاهر و باطنی دارد، تنزیل و تاویلی دارد، تبیان برای هر چیز است، و سنگینی آن از حال و وضع رسول خدا(ص)مشهود بود، همه می دیدند
صفحه : 97
که در هنگام گرفتن آن دچار برحاء - حالتی شبیه بیهوشی - می شد، و این معنا در روایات بسیار زیاد آمده.
و اما از حیث تحقق بخشیدن به حقایق معارفش، و ساده تر بگویم توحید و معارف اعتقادی و اخلاقیش را در خود پیاده کردن، آنقدر سنگین است که در بیان سنگینیش کافی است آیات زیرا را بخوانیم که می فرماید: "لو انزلنا هذا القران علی جبل لرایته خاشعا متصدعامن خشیة الله و تلک الامثال نضربها للناس لعلهم یتفکرون" (1) و"و لو ان قرانا سیرت به الجبال او قطعت به الارض او کلم به الموتی" (2) که در اولی می فرماید کوه تحمل آن را ندارد که قرآن بر او نازل شود، و اگر بر کوه نازل می شد کوه خاشع و از ترس خدا پاره پاره می شد، و دردومی از این معنا خبر داده که با این قرآن می توان کوهها را به حرکت در آورد، و زمین را پاره پاره کرد، و با مردگان سخن گفت.
قرآن کریم نه تنها به آن دو اعتبار سنگین است، بلکه به اعتبار پیاده کردنش در جامعه و دعوت مردم به اینکه مراسم دین حنیف را بپا دارند، و خلاصه برتری دادن این دین حنیف برسایر ادیان نیز سنگین است، شاهد سنگینیش مصائب و ناملایماتی است که رسول خدا(ص)در راه خدا تحمل کرد، و آزارهایی است که برای خدا چشید، که آیات قرآن هم پاره ای از انواع ایذاءها و استهزاءها و خطاکاریهایی که آن جناب از مشرکین وکفار و منافقین و بیماردلان دید حکایت کرده است.
پس اینکه می فرماید: "انا سنلقی علیک قولا ثقیلا"منظور از"قول ثقیل"همین قرآن عظیم است، به دلیل اینکه این آیات را که در اول بعثت نازل شده برای هر کس بخوانی همین به ذهنش می رسد، مفسرین هم قول ثقیل را به قرآن تفسیر کرده اند.
این آیه در مقام تعلیل حکمی است که جمله"قم اللیل..."بر آن دلالت دارد، درنتیجه به مقتضای سیاق - با در نظر گرفتن اینکه خطاب به خصوص رسول خدا(ص)است - این معنا را می رساند که اگر گفتیم شب زنده داری کن، و در شب با خواندن نماز متوجه درگاه ما شو، برای این بود که خود را برای کرامت قرب و شرف حضور، و افتخارهمکلامی با ما آماده سازی، تا ما قول ثقیلی را بر تو القاء کنیم.
............................................ (1)اگر این قرآن را بر کوهی نازل می کردیم می دیدی که در برابر آن خشوع می کند و از خوف خدا می شکافد. و اینها مثالهایی است که برای مردم می زنیم تا در آن بیندیشند.سوره حشر، آیه 21. (2)اگر به وسیله قرآن کوهها به حرکت در آیند و زمینها قطعه قطعه شوند و بوسیله آن با مردگان سخن گفته شود(باز هم ایمان نخواهند آورد).سوره رعد، آیه 31.
صفحه : 98
بنا بر این، نماز شب راهی است که آن جناب را به چنین موقعی کریم منتهی می سازد.در جای دیگر هم خدای سبحان نماز شب را راه به سوی خدا خوانده، می فرماید: "ان هذه تذکرة فمن شاء اتخذ الی ربه سبیلا" (1).
(2) که در تفسیر همین آیه معنای مقام محمود را بیان کردیم.
و وقتی یکی از جهات سنگینی قرآن سنگینی معارف آن، و نیز پذیرفتن شرایع واحکام آن است قهرا بر امت هم ثقیل خواهد بود، همانطور که بر رسول خدا(ص)سنگین بود، پس معنای آیه این است که: مابه زودی به تو وحی می کنیم قولی را که هم بر خودت سنگین است و هم بر امتت، اما سنگینی آن بر خود تو از جهت صعوبت تحقق حقائق آن، و از جهت مصائبی است که در طریق ابلاغ آن خواهی دید، و سلب راحت و فراغتی است که از توخواهد شد، و از جهت مجاهدت نفس و انقطاع به سوی خدا، و زحماتی است که لازمه گرفتن وحی است.و اما سنگینی آن بر امتت از این جهت است که آنها هم در پاره ای از جهات یادشده با تو شریکند، از آن جمله تحقق دادن به حقائق قرآن در نفس، و نیز پیروی اوامر و نواهی خدا و رعایت حدود آن است، که هر طایفه از طوایف امت به قدر وسع و طاقتش باید این رنجها را تحمل کند.
مفسرین (3) در اینکه سنگینی قرآن چه معنا دارد، اقوالی دیگر دارند.
یکی اینکه: قرآن عظیم الشان و متین و مستدل است، همچنان که خود مامی گوییم: این کلام وزین و سنگین است، یعنی در موقع خود واقع شده است.
یکی (4) دیگر اینکه: قرآن در میزان روز قیامت سنگین است، حال یا حقیقتا سنگین است و یا مجازا و به این عنایت که ثوابی که در برابر قرآن به اشخاص می دهند بسیار و مهم است.
یکی (5) دیگر اینکه: قرآن بر کفار و منافقین سنگین است، برای اینکه هم اعجاز دارد
............................................ (1)این یک تذکر و یادآوری است پس هر کس بخواهد می تواند به سوی پروردگارش راهی اتخاذ کند.سوره دهر، آیه 29. (2)در پاره ای از ساعات شب تهجد کن، تهجدی داوطلبانه که امید است پروردگارت تو را به مقامی محمود مبعوث فرماید. سوره اسراء، آیه 79. (3 و 4 و 5)روح المعانی، ج 29، ص 104.
صفحه : 99
چند قول در معنای دو آیه: "ان ناشئة اللیل اشد وطا و اقوم قیلا ان لک فی النهار سبحا طویلا"که نه می توانند مثلش را بیاورند و نه می توانند قبولش کنند، و هم اینکه مشتمل بر تهدید علیه ایشان است.
یکی (1) دیگر اینکه: سنگینی قرآن کنایه است از بقای آن در طول روزگار، چون یکی از خصوصیات هر چیز سنگین، این است که در جای خود ثابت بماند.
و بعضی دیگر وجوهی دیگر گفته اند که هر چند هر کدام در جای خود صحیح وبی عیب است، و لیکن وجهی که ما آوردیم چیزی است که از ظاهر آیه به ذهن می آید.
"ان ناشئة اللیل هی اشد وطا و اقوم قیلا ان لک فی النهار سبحا طویلا"آیه اولی در این مقام است که بیان کند چرا شب را برای این نماز اختیار کردیم، وآیه دوم در مقام این است که بیان کند چرا روز را انتخاب نکردیم همچنان که آیه قبلی که می فرمود: "انا سنلقی علیک قولا ثقیلا"در مقام بیان این بود که اصلا چرا نماز شب تشریع شد.
در آیه مورد بحث در کلمه"ناشئة"دو احتمال هست: یکی اینکه مانند کلمه"عافیت"و"عاقبت"مصدر، و به معنای نشئه و حدوث و تکون باشد.و دوم اینکه اسم فاعل از ماده نشئه باشد، که به موصوف خود اضافه شده، هر کدام که باشد مراد از آن، شب است، و اگر حادثه را بر شب اطلاق کرده، نظیر اطلاق آن بر اجزای خلقت است.
و چه بسا بعضی (2) گفته اند: منظور از حادثه شب همان نماز شب است.و معنای"وط ء زمین"قدم نهادن بر آنست و اینکه فرمود"حادثه شب شدیدترین قدم نهادن است"کنایه است از اینکه این عمل از هر عمل دیگر در صفای نفس، انسان را ثابت قدم تر می سازد، و بهتر از هر چیز نفس آدمی را از اینکه به وسیله شواغل روز، دچار کدورت شود حفظ می کند.
بعضی (3) گفته اند: منظور از"وط ء"مطابقت قلب با زبان است.آنگاه گفته خود راتایید کرده به اینکه: بعضی ها کلمه را"وط ء" به کسره واو خوانده اند.
و مراد از اینکه فرمود"حادثه شب اقوم قیلا است"این است که نماز شب استوارترین و صائب ترین سخن است، برای اینکه در نماز شب حضور قلب بیشتر و توجه به کلام دقیق تر است.
و معنای آیه این است که حادثه شب و یا نماز در دل شب ثابت قدم تر است - و یا در
............................................ (1)روح المعانی، ج 29، ص 104. (2)تفسیر کشاف، ج 4، ص 638. (3)مجمع البیان، ج 10، ص 378.
صفحه : 100
مقصود از"ذکر"در خطاب: "و اذکر اسم ربک"مطابقت قلب و زبان شدیدتر، و سخنی استوارتر و صائب تر است، چون خدای تعالی شب رامایه آرامش قرار داده، و نتیجه این آرامش این است که خاطر انسان از شواغل معیشت فارغ، ودست انسان از اسباب ظاهری بریده است.
"ان لک فی النهار سبحا طویلا" - کلمه"سبح"به معنای دویدن و تند راه رفتن درآب است، و"سبح طویل"در روز کنایه از غور در مهمات زندگی و انواع زدوبندها دربرآوردن حوائج زندگی است.و معنای آیه این است که تو در روز مشاغل بسیار داری که همه وقتت را فرا گرفته، فراغتی برایت باقی نمی گذارد تا در آن با توجه تام متوجه درگاه پروردگارت باشی، و از هر چیزی منقطع گردی، بنابر این بر تو است که از شب استفاده کنی، و در آن به نماز بپردازی.
بعضی (1) از مفسرین آیه را این چنین معنا کرده اند: تو در روز می توانی بخوابی و امرمعاش خود را تدبیر کنی، و در وائج خود تصرف نمایی، پس شبت را به تهجد اختصاص ده.
بعضی (2) دیگر اینطور معنا کرده اند: تو در روز فراغت داری، حال اگر شب نتوانستی به کارت برسی، در روز آن را تلافی کن، و آنچه در شب انجام ندادی در روز قضاء کن.بنا به گفته این مفسر آیه مورد بحث همان را می خواهد بگوید که: آیه"و هو الذی جعل اللیل و النهارخلفة لمن اراد ان یذکر او اراد شکورا" (3) ، بیان می کند.لیکن آنچه ما اختیار کردیم با سیاق مناسب تر است.
"و اذکر اسم ربک و تبتل الیه تبتیلا"ظاهرا این جمله می خواهد نماز شب را توصیف کند، و بنا بر این به منزله عطف تفسیری برای جمله"و رتل القران ترتیلا"است، و روی این فرض مراد از"ذکر اسم رب"ذکر زبانی با رعایت مطابقت آن با قلب می باشد، و همچنین مراد از"تبتل"، تضرع و زاری بازبان است.
بعضی (4) از مفسرین گفته اند: در این جمله تعمیمی بعد از تخصیص آیه قبل شده، درآیه قبل تنها به نماز شب سفارش می شد، در این آیه به مطلق ذکر، و مراد از ذکر، دوام در ذکرخدای تعالی در شب و روز است، به هر نحوی که باشد، چه با تسبیح و چه با تحمید و چه با
............................................ (1 و 2)مجمع البیان، ج 10، ص 378. (3)خدای تعالی آن کسی است که شب و روز را پشت سرهم قرار داد، برای هر کسی که بخواهدمتذکر شود، و یا بخواهد شکری بگزارد.سوره فرقان، آیه 62. (4)روح المعانی، ج 29، ص 106.
صفحه : 101
نماز و چه با قرائت قرآن و چه غیر آن، و اگر ذکر را به دوام تفسیر کردیم، برای این است که رسول خدا(ص)هرگز خدا را از یاد نبرده بود، تا آیه بخواهد او را به یادخدا بیندازد، پس ناگزیر باید بگوییم منظور دوام ذکر است، البته مراد از دوام هم دوام عرفی است نه حقیقی، چون دائما به یاد خدا بودن امکان ندارد.
ولی او این اشکال را چه می کند که اگر منظور از ذکر، ذکر زبانی بوده باشد، چه منافاتی دارد با اینکه آن جناب در دل خدا را فراموش کند، و اگر اعم از ذکر لفظی و قلبی باشد، آیه شریفه از رساندن آن قاصر است، بر فرض هم بتوانیم از این اشکال صرفنظر کنیم، دواشکال دیگر هست، یکی اینکه فراموش نکردن خدا تا روزی که این خطاب به آن جناب شده منافات ندارد که برای از آن به بعد سفارش کند که همانطور که تاکنون پروردگارت را از یادنبرده ای از این به بعد هم فراموشش مکن.دوم اینکه این سخن که دوام حقیقی ذکر غیر ممکن است و ناگزیر باید دوام را حمل بر عرفی آن کنیم، و همی بیش نیست، و همی که از نفهمیدن معنا ناشی شده، چون خدای عز و جل دائما مذکور انسان هست، و حتی یک لحظه از او غایب نیست، حال چه اینکه آدمی متوجه به آن باشد و یا از آن غفلت بورزد، پس جای آن هست که خدای تعالی خود را به انسان معرفی کند، به طوری که دیگر در هیچ حالی از او غفلت ننماید، خواننده عزیز به دو آیه زیر توجه کند: " و"یسبحون اللیل و النهار لا یفترون" (2) ، و ما در تفسیر این دو آیه و در آخر سوره اعراف گفتیم که: این خصوصیت اختصاص به ملائکه ندارد.
و کوتاه سخن اینکه: جمله"و اذکر اسم ربک"امر می کند به اینکه اسمی از اسمای خدا، و یا خصوص لفظ جلاله را ذکر کند. بعضی (3) گفته اند: منظور خصوص بسم الله است.
در آیه مورد بحث التفاتی از تکلم با غیر در جمله"انا سنلقی"به غیبت به کاررفته، یعنی در جمله مورد بحث خدای تعالی غایب فرض شده، و شاید وجه آن این باشد که باذکر کلمه"رب"ذلت عبودیت عبد را که رابط میان عبد و پروردگارش است و عبد از آن غافل شده متذکر گردد.
"و تبتل الیه تبتیلا" - کلمه"تبتل"را بعضی (4) به انقطاع یعنی بریدن از خلق و متوجه
............................................ (1)آنهایی که نزد پروردگار تواند، شب و روز برایش تسبیح می گویند در حالی که احساس خستگی نمی کنند.سوره فصلت، آیه 38. (2)شب و روز تسبیح می گویند و خسته نمی شوند.سوره انبیاء، آیه 20. (3 و 4)مجمع البیان، ج 10، ص 379.
صفحه : 102
خدا شدن تفسیر کرده اند، و از ائمه اهل بیت(ع)روایت شده که تبتل به این معناست که دست التماس به درگاه خدا برآری و تضرع و زاری کنی.و اگر ما ذکر را به ذکرلفظی حمل کنیم این معنا مناسب تر از معنای اول است.
کلمه"تبتیلا"ظاهرا مفعول مطلق است، و مقتضای ظاهر این بود که بفرماید: "وتبتل الیه تبتلا"، اگر این طور نفرمود، و به جای آن کلمه"تبتیلا"را آورد، به قول بعضی (1) برای این بود که باب تفعل از"بتل"متضمن معنای باب تفعیل آن نیز هست، پس مثل این است که فرموده باشد: "بتل الیه تبتیلا"و معنایش یا این است که ارتباط نفس خود را از هرچیز دیگر قطع کن، و تنها به خدا دل ببند، و یا این است که نفس خود را وا بدار به اینکه دست تضرع به درگاه خدا بردارد.و به قول بعضی (2) دیگر آوردن"تبتیلا"به جای"تبتلا"برای این بوده که رعایت قافیه آخر آیات قبل شده باشد.
............................................ (1)تفسیر جامع الاحکام، ج 10، ص 44. (2)مجمع البیان، ج 10، ص 379.
صفحه : 108
بحث روایتی روایاتی در باره نزول آیات: "یا ایها المزمل قم اللیل الا قلیلا..."
در الدر المنثور است که بزار و طبرانی در کتاب"اوسط"، و ابو نعیم در کتاب
"دلائل"، از جابر روایت کرده اند که گفت: قریش در دارالندوه جلسه ای تشکیل دادند، که بیایید برای این مرد(رسول خدا ص)نامی انتخاب کنید، که مردم باشنیدن آن نام و عنوان دیگر دورش جمع نشوند، و از او فاصله بگیرند.عده ای گفتند چطوراست او را کاهن بنامیم.جمعی گفتند دیوانه اش معرفی کنیم.عده ای دیگر گفتند اتهام دیوانگی به او نمی چسبد. جمعی پرسیدند چطور است ساحرش بخوانیم؟گفتند: نه، ساحر هم نیست، گفتند: کار ساحران را می کند، چون بین دو دوست را به هم می زند، و در آخر به همین معنا رای دادند و متفرق شدند.
جریان به اطلاع رسول خدا(ص)رسید، از شدت اندوه خود رادر ملحفه ای پیچید، جبرئیل به حضورش آمد و عرضه داشت: "یا ایها المزمل"، "یا ایهاالمدثر" (1).
مؤلف: آخر روایت خالی از سؤال نیست، برای اینکه از ظاهر آن بر می آید هردو سوره با هم نازل شده، علاوه بر این از آیات قرآن و حتی از سوره مدثر برمی آید که مشرکین هر تهمت ناروایی به آن جناب زده اند: کاهن، ساحر، مجنون، و شاعرش خوانده اند، و تنها به تهمت زدن به ساحر که روایت می گوید، اکتفا نکرده اند، از این هم که بگذریم در هیچ جای قرآن نیامده که این تهمت را به آن جناب زده باشند که بین دوستان را به هم می زند.
و در همان کتاب آمده که عبد الله بن احمد در کتاب"زهد"و محمد بن نصر درکتاب"الصلوة"از عایشه روایت کرده اند که گفت: رسول خدا(ص)شبها بسیار کم می خوابید، چون خدای تعالی دستور داده بود"قم اللیل الا قلیلا" (2).
و در تفسیر کشاف از عایشه روایت کرده که در پاسخ شخصی که پرسیده بود تزمیل(روانداز)رسول خدا(ص)چه بود؟ گفت رواندازی بود به طول چهارده ذراع، که من در زیر نیمی از آن می خوابیدم، و رسول خدا(ص)برروی نیم دیگرش نماز می خواند، پرسیدند از چه جنسی بود؟گفت به خدا سوگند نه خز بود ونه قز(ابریشم غیر مرغوب)و نه پوست مرعز، و نه ابریشم، و نه پشم، رویه آن از مو و آستریش ازکرک بود (3).
مؤلف: اهل فن این روایت را به جعلی بودن متهم کرده اند، و درست هم هست،
............................................ (1 و 2)الدر المنثور، ج 6، ص 276. (3)تفسیر کشاف، ج 4، ص 636.
صفحه : 110
برای اینکه آن زمانی که این سوره که ابتدایی ترین سوره های قرآن است در مکه نازل می شد، عایشه همسر رسول خدا(ص)نشده بود، ازدواج آن جناب با وی بعد ازهجرت در مدینه واقع شد.
و از کتاب جوامع الجامع نقل شده که گفته است: در روایتی آمده که رسول خدا(ص)داخل خانه خدیجه شد، در حالی که از شدت کوفتگی و فزع وترس نمی توانست روی پای خود بایستد، و فرمود: مرا بپیچید، چیزی نگذشت که جبرئیل ندایش در داد که: "یا ایها المزمل" (1).
و در الدر المنثور است که عبد بن حمید و ابن جریر و ابن ابی حاتم از سعید بن جبیرروایت کرده اند که گفت: وقتی آیه"یا ایها المزمل قم اللیل الا قلیلا"نازل شد، رسول خدا(ص)مدت ده سال شب ها را به قیام و عبادت گذرانید، طایفه ای ازاصحابش نیز او را متابعت می کردند، خدای تعالی بعد از ده سال آیه"ان ربک یعلم انک تقوم...و اقیموا الصلاة"را نازل کرد، و بعد از ده سال تخفیفی به کار آنان داد (2).
مؤلف: روایت شده (3) که آیه تخفیف بعد از یک سال، و در بعضی (4) روایات بعد ازهشت ماه نازل شد، و قیام در شب برای غیر رسول خدا(ص)واجب نبوده، همچنان که جمله"ان هذه تذکرة"نیز به بیانی که گذشت به این معنا اشاره دارد، ومؤید آن خود روایت است که می گوید: طایفه ای از اصحاب چنین کردند(نه همه).
و در تهذیب به سند خود از محمد بن مسلم از امام باقر(ع)روایت کرده که گفت: من از آن جناب از این کلام خدا پرسیدم که می فرماید: "قم اللیل الا قلیلا".فرمود: خدای تعالی به آن جناب دستور داد که در هر شب نماز شب بخواند، مگر آنکه استثنائا شبی نتواند (5).
مؤلف: این روایت به یکی از وجوهی که مفسرین در آیه ذکر کردند اشاره می کند.
و در مجمع البیان است که: بعضی گفته اند کلمه"نصفه"بدل است از کلمه"قلیل"، درنتیجه بیانی می شود برای استثناء و مؤید این قول روایتی است که در آن امام صادق(ع)فرموده: قلیل عبارت است از نصف، و جمله"او انقص منه"و جمله"او زد
............................................ (1)جوامع الجامع، ص 495. (2)الدر المنثور، ج 6، ص 276. (3 و 4)تفسیر قرطبی، ج 19، ص 37. (5)تهذیب الاحکام، ج 2، ص 335.
صفحه : 111
علیه"به معنای کمتر از نصف و بیشتر از آن است (1).
چند روایت در باره مراد از ترتیل قرآن و آداب تلاوت قرآن و در الدر المنثور است که عسکری در کتاب مواعظ از علی(ع) روایت کرده که فرمود: از رسول خدا(ص)پرسیدند معنای"و رتل القران ترتیلا"چیست؟فرمود: حروفش را واضح بگویی، و چون خواندن شعر صدای خود را ترجیع ندهی نه مانند بحر طویل یکسره باشد و نه مانند شعر پاره پاره، وقتی به عجائبش برمی خوری در آنجا بایستی، (و با تکرار آن)دل را به حرکت در آوری، و زنهار!همتتان این نباشد که زودتر به آخر سوره برسید (2).
مؤلف: نظیر این معنا را کلینی در کافی به سند خود از عبد الله بن سلیمان از امام صادق از علی(ع)به این عبارت نقل کرده که فرمود: یعنی حروف آن را واضح بگویید، و مانند خواندن شعر، به صوت خود ترجیع ندهید، و مانند ریگ، درهم وبرهمش مکنید، بلکه با(تکرار)آیاتش دلهای مبتلا به قساوت را از قساوت تهی کنید، و هم هیچ یک از شما این نباشد که زودتر سوره را تمام کنید (3).
و در همان کتاب است که ابن ابی شیبه از طاووس روایت کرده که گفت: از رسول خدا(ص)پرسیدند کدامیک از مردم قرآن را بهتر می خوانند؟فرمود: آن کس که وقتی تلاوتش را می شنوی احساس کنی که او از خدا می ترسد (4).
و در اصول کافی به سند خود از علی بن ابی حمزه روایت کرده که گفت: امام صادق(ع)فرمود: قرآن نباید به رعت خوانده شود، بلکه باید ترتیل شود، پس وقتی به آیه ای برمی خوری که در آن سخن از بهشت رفته، همانجا بایست و از خدای عز و جل درخواست بهشت کن، و چون به آیه مربوط به دوزخ می رسی از خدا بخواه تا از آتش پناهت دهد (5).
و در مجمع البیان در معنای ترتیل از ابی بصیر از امام صادق(ع)روایت کرده که فرمود: ترتیل آن است که در آن مکث کنی و صوتت را نیکو گردانی (6).
............................................ (1)مجمع البیان، ج 10، ص 377. (2)الدر المنثور، ج 6، ص 277. (3)اصول کافی، ج 2، ص 449، ح 1. (4)الدر المنثور، ج 6، ص 277. (5)اصول کافی، ج 2، ص 452، ح 2. (6)مجمع البیان، ج 10، ص 378.
صفحه : 112
روایاتی راجع به کیفیت نزول وحی بر رسول الله(صلی الله علیه و آله و سلم)و نیز در همان کتاب از ام سلمه روایت کرده که گفت: رسول خدا(ص)قرائتش را آیه آیه می کرد (1).
و در همان کتاب از انس روایت کرده که گفت: رسول خدا(ص)صوت خود را در قرائت می کشید (2).
و نیز در همان کتاب روایت کرده که: حارث بن هشام از رسول خدا(ص)پرسید وحی چگونه بر تو نازل می شود؟فرمود: احیانا صدایی چون صدای زنگ به گوشم می خورد، و من آنچه را می گوید از بر می شوم، و این نوع وحی از سایر انواعش بر من سخت تر است، و بدنم عرق می کند، و گاهی فرشته وحی به صورت مردی برایم مجسم می شود، و من آنچه را می گوید از بر می شوم.
عایشه هم گفته: گاه می شد که وحی بر آن جناب نازل می شد در حالی که سوار برشتر بود ناچار به گردن حیوان می زد تا بخوابد.و نیز گفته: من دیده ام که گاهی در روز بسیارسرد وحی بر آن جناب نازل می شد و خیس عرق می شد، به طوری که عرق از پیشانیش می چکید (3).
و از تفسیر عیاشی نقل شده که او به سند خود از عیسی بن عبید از پدرش از جدش ازعلی(ع)روایت کرده که فرمود: قرآن بعضی آیاتش بعضی دیگر را نسخ می کند، ولذا باید به دستور رسول خدا(ص)به همه آیات تمسک کرد، یعنی آخرین آیه ای را هم که نازل شده در نظر بگیریم.و از جمله آخرین آیاتی که به آن جناب نازل شد سوره مائده است، که ما قبل خود را نسخ کرده ولی چیزی آن را نسخ نمی کند، این سوره درحالی بر آن جناب نازل شد که بر ناقه شهباء سوار بود، و وحی آن چنان بر آن حیوان گران آمدکه نتوانست راه برود، بلکه شکمش را به زمین نزدیک می کرد و من خود دیدم که نزدیک بودنافش به زمین برسد (4).
مؤلف: این روایت اگر درست باشد ناگزیر باید بگوییم ظاهر شدن اثر سنگینی وحی در ناقه و یا قاطر، از قبیل تجسم معانی است، نه اینکه وحی هم امری مادی و دارای سنگینی وزن است، چون این سخن معقول نیست.و نظیر این تعبیرها در روایاتی که معجزات وکرامات اولیاء را نقل می کنند، بسیار است.
و در تهذیب به سند خود از هشام بن سالم از امام صادق(ع)روایت کرده که در تفسیر کلام خدای عز و جل که فرموده"ان ناشئة اللیل هی اشد وطا و اقوم قیلا"، فرمود:
............................................ (1 و 2 و 3)مجمع البیان، ج 10، ص 378. (4)تفسیر عیاشی، ج 1، ص 288.
صفحه : 113
مراد از تبتل به سوی خدا(و تبتل الیه تبتیلا)منظور از"اقوم قیلا"این است که برخاستن آدمی از بستر برای رضای خدا(و نه برای هیچ کس دیگر)قیامی است استوار (1).
مؤلف: این روایت به دو سند دیگر در تهذیب و علل از هشام از آن جناب نقل شده (2).
و در مجمع البیان در ذیل آیه"ان ناشئة اللیل"آمده که از امام باقر و امام صادق(ع)روایت شده که فرمودند: منظور به نماز ایستادن در آخر شب است (3) و در الدر المنثور است که ابن منذر از حسین بن علی(ع)روایت کرده که آن جناب را دیدند، بین مغرب و عشا نماز می خواند، سببش را پرسیدند، فرمود: این از همان ناشئه است (4).
و در مجمع البیان در ذیل آیه"و تبتل الیه تبتیلا"می گوید محمد بن مسلم و زراره و حمران از امام باقر و امام صادق(ع) روایت کرده اند که فرمودند: منظور از این"تبتل"، بلند کردن دستها در نماز است.و در روایت ابی بصیر آمده که فرمود: " تبتل"این است که درنماز دست به سوی خدا برداری و تضرع کنی (5).
مؤلف: این روایت با قنوت نماز منطبق است.و در روایتی (6) دیگر آمده که"تبتل"به معنای بلند کردن دستها و حرکت دادن انگشتان سبابه است.و در روایتی (7) دیگر آمده که اشاره کردن با انگشتان است.و در روایتی (8) دیگر آمده که دعا کردن با یک انگشت و اشاره کردن با آن است.
............................................ (1)تهذیب، ج 2، ص 336. (2)علل الشرایع، ج 2، ص 363. (3)مجمع البیان، ج 10، ص 378. (4)الدر المنثور، ج 6، ص 278. (5)مجمع البیان، ج 10، ص 379. (6 و 7 و 8)تفسیر نور الثقلین، ج 5، ص 449.