به گزارش خبرگزاری بینالمللی قرآن (ایکنا)، آیتالله العظمی جوادی آملی چهارشنبه، 9 بهمن ماه، در تفسیر آیات 63 تا 69 سوره مبارکه یاسین بیان کرد: اصل برهانی را که خدای سبحان ارائه میکند این است که اگر معادی نباشد لازمهاش این است که حق و باطل، کفر و ایمان، خیر و شر، صدق و کذب یکی باشد برای اینکه اینها همه میمیرند و بعد از مرگ هم کسی زنده نمیشود که پاداش یا کیفر ببیند و این محال است.
وی ادامه داد: همان طور که خداوند بارها در قرآن آن را باطل و محال شمرده است و در آیه 35 سوره قلم میفرماید: «أَفَنَجْعَلُ الْمُسْلِمِینَ کَالْمُجْرِمِینَ؛ با این وصف آیا شما مشرکان مىپندارید که ما فرمانبرداران را همچون گناهکاران قرار مىدهیم و به هر دو گروه در آخرت ناز و نعمت مىبخشیم؟» و اگر کسی خیال کند که آن عالم هست ولی آن عالم هم مثل همین عالم است که هر کس میتواند مثل این عالم از راه باطل به مقصودش برسد که برخیها طبق آیات 36 و 37 مبارکه سوره کهف چنینی پنداری داشتند را باطل میداند.
تشریح معنای شهادت اعضا و جوارح
این مرجع تقلید عنوان کرد: همان طور که در آیات قبل بیان شد در روز قیامت خداوند تبهکاران را از مومنان و بهشتیان جدا میکند و آنان را مورد خطاب قرار میدهد و این مسئله تا آیه 64 این سوره ادامه دارد اما در آیه 65 این خطاب برای تحقیر این تبهکاران و جهنمیان تبدیل به ضمیر غایب میشود. «الْیَوْمَ نَخْتِمُ عَلَى أَفْوَاهِهِمْ وَتُکَلِّمُنَا أَیْدِیهِمْ وَتَشْهَدُ أَرْجُلُهُمْ بِمَا کَانُوا یَکْسِبُونَ؛ آن روز بر دهانهایشان مهر خموشى مىزنیم و اعضایشان را به سخن درمىآوریم؛ دستهایشان با ما سخن مىگویند و از گناهانى که به وسیله آنها انجام شده است به ما خبر مىدهند، و پاهایشان نیز به گناهانى که فراهم آوردهاند، گواهى مىدهند» یعنی امروز میخواهیم کار تازهای انجام دهیم این در حالی است که قبلا قلبهایشان را مهر کردیم امروز دهانشان را مهر میکنیم. در دنیا اگر چه قلبشان مهر شده بود اما دهانشان را باز گذاشته بودیم تا هر چه میخواهند بگویند اما امروز دهانشان را میبندیم که دیگر نتوانند حرف بزنند. اما اعضا و جوارح آنها حرف میزنند و شهادت میدهند. این شهادت به این معنا نیست که دست یا پا این کارها را کرده باشند بلکه معنای این شهادت علیه نفس انسانی است. در حقیقت او بوده است که همه گناهان را به وسیله دست و پا و دیگر اعضا انجام داده است.
وی ادامه داد: شهادت در قرآن دو قسم است یا شهادت عملی است و یا شهادت قول است. شهادتی که مال دست و پاست همان شهادت قولی است که خداوند آنها را به حرف در میآورد «وَقَالُوا لِجُلُودِهِمْ لِمَ شَهِدْتُمْ عَلَیْنَا قَالُوا أَنْطَقَنَا اللَّهُ الَّذِی أَنْطَقَ کُلَّ شَیْءٍ؛ و آنان به پوست خود مىگویند: چرا بر ضدّ ما گواهى دادید؟ مىگویند: همان خدایى که همه چیز را ناطق ساخته ما را به سخن درآورده است، فصلت/ 21» اینجا واقعا نطق است و واقعا حرف است و خداوند آنها را به حرف آورده است. اما شهادت عملی بنابر آنچه مرحوم شیخ طوسی از شیعه و هم جناب زمخشری از اهل سنت گفتند در ذیل آیه 18 سوره نباء بیان شده است که «یَوْمَ یُنْفَخُ فِی الصُّورِ فَتَأْتُونَ أَفْوَاجًا» عدهای به صورت حیوان در میآیند آن روز دیگر شهادت، شهادت عملی است. اگر کسی به صورت گرگ در آمده، دیگر نیازی نیست که درندگی خود را به زبان بیاورد تمام دست، پا، مو و همه بدن او شهادت به درندگی است.
آیتالله جوادی آملی بیان کرد: ذات اقدس اله در آیه بعدی به این اشاره میکند که این طور نیست که ما نتوانیم بساط آنها را در دنیا بر چینیم ولی به آنها میدان میدهیم «وَلَوْ نَشَاءُ لَطَمَسْنَا عَلَى أَعْیُنِهِمْ فَاسْتَبَقُوا الصِّرَاطَ فَأَنَّى یُبْصِرُونَ؛ و اگر مىخواستیم، چشمانشان را محو و بىفروغ مى کردیم؛ آن گاه مىخواستند به سوى راه درست که آنان را به مقصد برساند، بر دیگران سبقت گیرند ولى با این حال چگونه مىدیدند؟»اگر ما اینها را نابینا کنیم اینها جایی را نمیتوانند ببینند که بخواهند راه بروند.
مسخشدگان هویت خود را از دست میدهند
این مفسر قرآن کریم اظهار کرد: درد آورتر از آن این است که اگر بخواهیم آنان را مسخ میکنیم. «وَلَوْ نَشَاءُ لَمَسَخْنَاهُمْ عَلَى مَکَانَتِهِمْ فَمَا اسْتَطَاعُوا مُضِیًّا وَلَا یَرْجِعُونَ؛ و اگر مىخواستیم، آنان را بر سر جایشان مسخ مىکردیم و شکلشان را زشت و قبیح مىساختیم، آن گاه نه مىتوانستند در آن عذاب حرکتى کنند و نه به حالت نخستِ خویش بازگردند» اگر اینها را مسخ کردیم بدتر از نابینا خواهند بود؛ چرا که نابینا اگر چه نتواند راه را ادامه دهند اما ممکن است با هوش و با یاد آوری گذشته بتوانند برگردند اما در مورد کسانی که مسخ میشوند این طور نیست خداوند میفرماید آنها که مسخ شدند نه راه رفتن دارند ونه راه برگشتن، چرا که کل هویت آنها عوض شده است.
خداوند نعماتی را که به انسان داده به تدریج میگیرد
آیتالله جوادی آملی عنوان کرد: اینها این گونه در قدرت ما هستند اما ما اینها را آزاد گذاشتم تا ببینیم اینها چگونه عمر خود را صرف میکنند. ما تمام نعمتها و قدرتها را موقتی و برای آزمون در اختیار بشر قرار دادیم و ما همان طور که آن را به تدریج دادیم به تدریج هم میگیریم. بنابراین ما در پیری توان بدنی، اعضا و جوارح، هوش و استعداد و حافظه اینها را میگیریم. در آیه 70 سوره نحل این جریان ترسیم شده است «وَاللَّهُ خَلَقَکُمْ ثُمَّ یَتَوَفَّاکُمْ وَمِنْکُمْ مَنْ یُرَدُّ إِلَى أَرْذَلِ الْعُمُرِ لِکَیْ لَا یَعْلَمَ بَعْدَ عِلْمٍ شَیْئًا إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ قَدِیرٌ؛ و خدا شما را آفرید، سپس چون به عمرى متوسّط رسیدید شما را مىمیراند، و برخى از شما کسانىاند که به فروترین دوران عمر رسانده مىشوند و چنان فرتوت مىگردند تا پس از دانستن، چیزى ندانند. قطعاً خدا دانا و تواناست».
وی ادامه داد: در ذیل این آیه روایتی بیان شده است که قلبی که ظرف قرآن باشد در دوران کهنسالی گرفتار آلزایمر و فراموشی نمیشود. در این تعبیر تاکید شده قلبی که ظرف قرآن باشد نه درس قرآن نه بحث قرآن. ممکن است کسی درس و بحث قرآن داشته باشد اما قلبش ظرف قرآن نباشد. قلبی که ظرف قرآن شود اگر هم پیر شود و عمر طولانی داشته باشد آبرومندانه زندگی میکند.
انسان دو وجه خلقی و امری دارد
آیتالله جوادی آملی بیان کرد: انسان دو وجه دارد وجه خلقی که همان قدرتهای انسانی است و وجهه امری که همان فطریاتی است که خداوند در درون انسان قرار داده است بر اساس آیه 68 سوره یاسین «وَمَنْ نُعَمِّرْهُ نُنَکِّسْهُ فِی الْخَلْقِ أَفَلَا یَعْقِلُونَ؛ و (شما مى بینید که) به هر کس عمر دراز دهیم، او را در آفرینش واژگونه مىکنیم و نیرویش را به ناتوانى و دانشش را به جهل و هوشیاریش را به فراموشى مبدّل مىسازیم؛ پس چرا خرد را به کار نمىگیرند و درنمىیابند که ما مىتوانیم چشمانشان را نابینا سازیم و آنان را مسخ کنیم؟!» اگر انسان جنبه امری را حفظ کرده باشد او را ضعیف نمیکنیم و فقط جنبه خلقی و آنچه ابزار کار او در دنیاست ممکن است کم کنیم ولی روحی که مسلط باشد میتواند ترمیم کند.
این مرجع تقلید عنوان کرد: آنهایی که خیلی با شادابی زندگی میکردند و زندگی را فقط با شادابی و نشاط میدیدند در دوران کهنسالی وقتی در خانه سالمندان میروند، سرگردانند. اما یک انسان موحد در دوران کهنسالی خوشحال و همیشه فرحان است؛ چرا که میداند آینده خوب در انتظار اوست. اگر به چهره کهنسالان در خانه سالمندان نگاه کنید میبینید بیشترشان مبهوتاند اینها نمیدانند کجا میروند اما کسی که مومن است چون آیندهای برای خود ترسیم کرده است فرحان است. هرگز انسان مومن در دوران کهنسالی احساس پوچی نمیکند چون میداند برای چه زندگی کرده و کجا خواهد رفت.