دعا به معنای خواندن و صدا زدن خداوند، برای برآورده شدن نیاز و حاجت است. بنابراین، باید قصد دعاکننده هنگام دعا جدی و برخاسته از دل باشد، نه صرف لقلقه ی زبان. از مضمون آیه ی شریفه ی ادْعُونِی أسْتَجِبْ لَکُمْ (1) می توان استفاده کرد که شرط استجابت دعا این است که اولاً قصد دعاکننده، جدی، و خواست او واقعی باشد؛ ثانیاً تنها از خداوند درخواست شود.
بسیاری از دعاهای ما، روخوانی دعاهایی از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم و ائمه معصوم علیهم السلام یا احیاناً دیگر انبیا و اولیای الهی علیهم السلام است که برای ما گزارش شده است. این شیوه، اگر با تدبر و توجه به معانی همراه نباشد، خود، نشانه ی جدی و واقعی نبودن درخواست های ماست. البته بهره بردن از این ادعیه ی مأثور اگر از عمق دل بوده و با توجه به معانی و مضامین بلند آن همراه باشد، بسیار مؤثر و گاه خود، بهترین شیوه ی دعاست. دعا باید به گونه ای باشد که هنگام قرائت متن دعا، قصد انشای مضامینش را داشته باشیم و به لوازم آن ملتزم باشیم. به این معنا که حقیقتاً معتقد باشیم همه ی آنچه را در اختیار ماست، از خداوند داریم. حقیقتاً به این مسئله ایمان داشته باشیم که درد از خداست و درمان نیز. طبیب حقیقی اوست و داروی شفابخش نیز. این همه در ید قدرت اوست. پس با استفاده از دانش و تجربه ی طبیب و تأثیر دارو، به این نکته ی مهم توجه داشته باشیم که همه ی اینها اسبابی است که او به حکمت خداوندی اش برای ما مهیا ساخته است و در این امور و امور مشابه باید به این اسباب توسل جوییم تا او فرج را محقق کند. اگر با وجود این اعتقاد، در مرحله ی عمل، توجه و توسل به این اسباب الهی را نادیده بگیریم و باز هم از خودش شفا بخواهیم، به بیراهه رفته ایم. در این صورت، گویی استفاده از امکانات پزشکی و طبابت را در قبال خداوند، مؤثراتی مستقل و خداوند را مؤثر مستقل دیگری می دانیم و به خیال خود، به این امور پشت کرده و به خدا روی آورده ایم. بی شک، این دعا به هیچ روی مستجاب نخواهد شد؛ چرا که بی توجهی به اسباب الهی و در نتیجه، استفاده نکردن از آن، نشان این است که ما خواست واقعی نداریم. البته گاه انسان در مواردی، این اسباب ظاهری را در اختیار ندارد و به مسبب الأسباب متوسل می شود. در این صورت، چون خواست او واقعی است و از خداوند تقاضا می کند، خداوند هم جواب مثبت خواهد داد.
در همه ی مواردی که مشکلات و موانعی در مسیر انسان به سوی قرب حق، خودنمایی می کند، این اصل مسلّم حاکم است. در مسایل اعتقادی نیز ما از خداوند می خواهیم که خدایا، ما را از انحراف در توحید حفظ کن. حال اگر خداوند برای رفع این مشکل و درمان این بیماری، راهی، طبیبی و دارویی تعیین کرده و آن نیز حاضر و آماده در اختیار ماست، اما استفاده نکنیم و باز هم از خداوند تقاضای نجات از انحراف را بخواهیم، این کار، نوعی بی اعتنایی به او و اسبابی است که برای ما مهیا کرده است. خدا، قرآن را دارویی شفابخش برای درمان این بیماری نازل کرده است و بسیاری از راهکارها را در آن بیان فرموده است. بی اعتنایی به قرآن و دستورهای قرآنی، بی اعتنایی به خداوند است. در این صورت، درخواست از خداوند برای نجات، به شوخی و استهزاء، شبیه تر است. این رویه ی غلط به این می ماند که صاحب خانه برای رفع تشنگی مهمان، انواع گوناگون نوشیدنی های گوارا، مانند آب خنک و گوارا و انواع شربت ها را برای وی مهیا کند و در اختیارش قرار دهد، ولی مهمان بدون توجه به این همه نعمت و بی اعتنا به زحمات و احترامی که میزبان برای وی قایل شده است، باز هم از وی بخواهد برای رفع تشنگی اش اقدامی صورت دهد، گویی درصد سخره و استهزای صاحب خانه است.
بنابراین، اگر قصد دعاکننده، حقیقی باشد، همه ی آنچه را خداوند در اختیارش قرار داده است، که مال خداست، به کار می گیرد. اگر احساس کمبودی داشته باشد، رفع آن کمبود را از خدا تقاضا خواهد کرد. همچنین، اگر اسباب عادی برای رفع حاجتش در دسترس نبود، باز هم رفع حاجت از طرق غیرعادی را از خداوند تقاضا خواهد کرد. تمام این موارد، طریقی صحیح، روشی معقول و منطبق بر خواست و توصیه ی خداوند است. در این صورت، اگر از خدا بخواهیم تا ما را از شک در دین و الحاد در توحید حفظ کند، برای آن است که برخی امور دیگر در اختیار ما نیست، یا کنترل آن در توان ما نیست. به همین جهت، از خداوند مدد می جوییم. این فرمول و طریق معقول و در عین حال الهی است که باید برای رفع حاجاتمان از طرقی که خداوند برای ما ترسیم کرده است، درست و به جا، بهره ببریم و مدد جوییم. البته باید تمام تلاش ما مصروف پیدا کردن آن طریق صحیح و شیوه ی درست بهره بردن از آن شود.
شرط دیگر این است که درخواست انسان حقیقتاً فقط از خداوند باشد. خواستن از خداوند نه به این معناست که خود فرد هیچ کوششی نداشته باشد و از اسباب و وسایلی که خداوند برای جریان امور عالم مقرر داشته است، بهره نبرد؛ چرا که خداوند همه ی وسایل، اسباب و ابزار را در اختیار انسان قرار داده است تا امورش با توسل و تمسک به این امور بگذرد. وقتی از خداوند تقاضا داریم تا امری از امور ما به خوبی انجام گیرد، به این معناست که خداوند در این اسباب و علل، از جمله کوشش خودمان، تأثیر مفیدی قرار دهد و اگر چیزی، مانع تأثیر آن است، برطرف کند. اگر خواسته ی ما به معنای انجام مستقیم همه ی امور به وسیله ی خود خداوند، بدون واسطه قرار گرفتن اسباب و علل دیگر، از جمله تلاش ما باشد، چنین خواسته ای مغایر با حکمت آفرینش است. ما آفریده شده ایم تا با کوشش و با اختیار، مسیر حرکتمان را انتخاب کنیم و به سوی قرب به خدا پیش رویم.
اساساً دعا کردن برای توجه دادن انسان به این امر است که همه ی آنچه ما در اختیار داریم، از طرف غیرِ ما در اختیار ما قرار گرفته است. همه ی اینها حقیقتاً ملک خدا و در اختیار اوست. البته وسیله ای برای آزمایش ماست. بنابراین، وقتی از خدا می خواهیم تا ما را از شک و تردید در دین یا از وساوس شیطان دور بدارد، به معنای بی توجه بودن و خاطرجمعی نیست؛ چرا که هم ما دارای معرفت و آگاهی کافی و لازم نیستیم، و هم شیطان هیچ گاه از وسوسه و منحرف کردن ما دست برنخواهد داشت. پس ما در هر لحظه باید دقیقاً متوجه باشیم و با رصد کردن امور پیرامون خویش، از خداوند یاری و مدد بجوییم تا این مراقبت ها و رصد کردن های ما مفید و مؤثر باشد.
پینوشتها:
1. وَ قَالَ رَبُّکُمُ ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکُمْ إِنَّ الَّذِینَ یَسْتَکْبِرُونَ عَنْ عِبَادَتِی سَیَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ دَاخِرِینَ(غافر، 60).
منبع مقاله: مصباح یزدی، محمدتقی، (1391)، صهبای حضور(شرح دعای چهل و چهارم صحیفه ی سجادیه)، قم: موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی رحمه الله علیه، چاپ اول.
منبع : راسخون