سرویس سیاست مشرق - «وبلاگ مشرق» خوانشی روزانه در لابهلای اخبار و اتفاقات کشور است. ما درباره این خوانش البته تحلیلها و پیشینههایی را نیز در اختیار مخاطبان محترم میگذاریم. هر روز با بسته ویژه خبری-تحلیلی مشرق همراه باشید.
***
کاهلی مالیاتی دولت برای اجارههای سنگین!
مشرق به تازگی در گزارشی به نقل از ایسنا نوشت: ترک زادگاه وقتی با میل و رغبت باشد، «مهاجرت» است؛ اما اگر اجبار باشد، شهروندان از دیارشان «اخراج» شدهاند. اتفاقی که به نظر میرسد با توجه به افزایش قیمت مسکن در سالهای اخیر، جزئی از سرنوشت شهروندان کلانشهرها، به ویژه تهران باشد. به استناد مرکز آمار ایران، یک زوج جوان تهرانی خانهاولی، 152 سال باید انتظار بکشند. قیمت یک متر مربع واحد مسکونی در شهر تهران، 88.5 میلیون تومان است. در حالی که وزارت کار حداقل حقوق ماهانه را 7 میلیون و ششصد هزار تومان اعلام کرده است، به نظر میرسد شرایط اقتصادی و گرانی مسکن در تهران، شهروندان را مجبور به خروج از تهران و سکونت در شهرهای دیگر میکند.
این گزارش میافزاید: سال 1392، حداقل حقوق و دستمزد کارمندان و کارگران، 487هزار و 125 تومان بود. همان سال متوسط قیمت یک مترمربع واحد مسکونی در شهر تهران، 3میلیون و 658 هزار تومان بوده است. یک متر مربع واحد مسکونی، حدودا 7 برابر دستمزد یک ماه کارگران بوده است. درحالی که در سال 1403، حداقل دستمزد، 7میلیون و 166هزار تومان است و یک مترمربع واحد مسکونی، 88میلیون و 500هزار تومان که 12 برابر حقوق یک ماه کارگران است.
در گزارش مذکور همچنین میخوانیم: در حالی که سال گذشته مدت زمان انتظار برای خرید در شهر تهران 112 سال بوده است، امسال این عدد به 152 سال افزایش یافته است.[1]
*قبل از هرچیز باید دقت کرد که مسکن برای تمام کشور تبدیل به یک معضل شده و تورم بیشتر و کمتر در این استان و آن استان دلیلی بر مطلوبیت مسکن در سایر نقاط نیست. چه اینکه سیاستهای اِعمالی از سوی دولت در همه جا یکسان است.
برای اینکه به عمق مسئله در آمارهای بالا پی ببریم خوب است، بدانیم که شاخص اقتصادی معروف "خرید خانه با حداقل حقوق چند سال طول میکشد؟" در سال 94 (9 سال قبل) فقط 31 سال بود. آنهم با پسانداز یکسوم حقوق ماهانه! (دکتر احمد توکلی، اقتصادانشهیر، در سال 94 طی نامهای سرگشاده به مشرق به این عدد اشاره کرد)
از این اعداد دردآور و آمارهای ناشی از ناکارآمدی مسئولان مرتبط با امر مسکن کم نداریم اما مشخص نیست چه میزان دیگر از این آمارها و با چه عمق بیشتری باید منتشر شود تا مسئولان، تکانی به خودشان بدهند و برای درد مسکن مردم فکری بکنند.
این معضل به حدی بغرنج شده است که حتی شاهد بودیم رئیسجمهور سابق هم در قبال آن دستور میداد اما این دستور اجرا نمیشد! بماند که طرحهای خندهداری مثل "گشتهای تشخیص خانههای خالی" هم در این میان به راه افتاد تا تکلیف را از مدیران ذیربط ساقط کند!
معضل مسکن در ایران حل میشود اگر مسئولان تلاش کنند تا مسکن را از حالت کالای سرمایهای خارج کنند و قوانین مالیاتی ویژهای در جهت حمایت از حقوق مردم در بخش مسکن تصویب و اجرا شود. (از قبیل اخذ مالیات از خانههای خالی و یا اخذ مالیات از اجارههای کلان)
این دو راهکار فوری البته بایستی در کنار تلاش برای بهبود اقتصادی و کاهش تورم که موجب خروج بازار مسکن از رکود میشود صورت پذیرد.
در این میان نباید از اهمیت "رأی خوب" مردم در انتخاباتها به مدیران کارآمد و صاحب کارنامه نیز غافل شد که شاهکلید اصلی برای حل مسئله است.
***
پاسخ محکم میدری به کاسبان حادثه طبس
احمد میدری، وزیر کار کشورمان طی سخنانی در یک همایش در پاسخ به اظهارات پوپولیستی یک فعال کارگری که به بهانه حادثه معدن طبس طرح شد، گفته است: وقتی حادثهای رخ میدهد، وظیفه ما بهعنوان یک مسئول این است که به جای اظهارنظرهایی که مردم و عامه دوست داشته باشند و تهییج احساسات و بیان سخنانی که کف و تشویق به همراه دارد، با آرام ساختن فضا مانع از آن شویم که احساسات مانند ماجرای متروپل در آبادان، خود دوباره منجر به درگیری شود. ما نباید بگذاریم مانند حادثه معدن یورت، بخاطر تحریک احساسات باز هم افرادی به اسم کمک کشته شوند و یا در تنشهای خیابانی پس از فاجعه متروپل، دوباره یک نفر کشته شد و اموال بسیاری دوباره آسیب دید.
او می افزاید: آنچه مهم است رسیدگی به امور در عین حفظ آرامش است. اما این حفظ آرامش به این بها نیست که واقعیتها انکار شود. وقتی خشم مردم برافروخته میشود، بسیاری ممکن است در آتش خشم بسوزند. در شهری که پنجاه نفر به آن شکل جان باختند، میبینید که داستان مشابه سایر حوادث دیگر به نحوی است که همه به دنبال مقصر و کشتن فرد مقصر صرفنظر از کیفیت ماجرا و درجه سهیم بودن او هستند. عدهای از درآمد فرد خاطی شکایت میکنند و عدهای دنبال سلطان معدن هستند!
به گزارش ایلنا، میدری تصریح میکند: گفته شد چرا جنازهها با واگن از معدن خارج شدند. خب نباید چنین مطالبی به شکل نسنجیده مطرح شود زیرا آمبولانس در معدن امکان خارج کردن جنازه را نداشت و پیکرها برای سرعت در انتقال با واگن منتقل شدند. ما در معدن یورت به دلیل عدم کنترل احساسات، 13 نفر را در امدادگری از دست دادیم.
وزیر کار کشورمان همچنین گفت: ما باید معادن را به جای عوامزدگی و تبلیغ دوباره فعال کنیم. ما هم میدانیم که چطور میتوان محبوب شد. شعار دهیم که مقصرین را اعدام خواهیم کرد. اما چیزی دوا نخواهد شد.[2]
*صحبتهای منطقی وزیر محترم کار به سان آبی هستند بر روی آتش و بایستی مغتنم دانسته شود.
چه اینکه البته انتظار بود به جای وزیر کار؛ شنوای این سخنان از همان فعال کارگری باشیم...
زیرا برای یک حکمرانی پیشرفته لازم است که فعالان صنوف با تمسّک به عقلانیت و دوری از هیجانزدگی؛ بعنوان حلقه واسط میان حاکمیت و بدنه جامعه عمل کنند نه اینکه خودشان آتشبیار معرکه شوند و با حرکت بر مدار پوپولیسم و عوامزدگی؛ کارخانه ناراضیتراشی ایجاد کنند!
ضمن تأکید بر توجه ویژه مسئولان به مقولات کارگری و اقدامات تسلّیبخش برای خانواده معظم کارگران عزیز جانباخته در طبس؛ لکن همه باید بدانیم که در یک جامعه پیشرفته؛ ملاک تمام قضاوتها بایستی گفتههای مسئولان امر و مقامات رسمی باشد.
در این وادی البته قوه قضائیه نیز نقش بسزایی دارد و باید با جریانات کاسبمآب و پوپولیست در قبال رنجهای ملی برخورد بازدارنده داشته باشد.
***
نظر شخصیت مصری درباره شهادت نصرالله و خطر کنیزی زنان عرب
"یحیی القزاز"، شخصیت آکادمیک مصری طی سخنانی درباره ترور و شهادت سیدحسن نصرالله، دبیر کل فقید حزبا... لبنان گفته است: عربده کشی صهیونیستها نتیجه بزدلی مقامات عربی است نه قدرت آنها.
به گزارش مشرق، او میافزاید: آمریکا و ناتو حامی اسرائیل هستند و مقاومت در پشت سر خود بزدلان و خائنان عربی و اسلامی را دارد.
این تحلیلگر مصری تصریح کرده است: ترور نصرالله به منزله از دست رفتن حامی فلسطین و دست درازی اسرائیل به همه کشورهای عربی است و هیچ دلیلی برای سکوت وجود ندارد. باید قبل از اینکه زنان ما را به کنیزی ببرند، بجنگیم.[3]
*یکی از ابعاد بزرگ شهادت نصرالله که در مجامع و رسانههای داخلی کمتر به آن پرداخته میشود؛ پیام این شهادت برای جهان عرب است.
نصرالله بنا به اذعان شخصیتها و رسانههای جهان عرب و بر اساس آنچه از بازخورد فعالیتهای حزبا... و شهادت نصرالله در کشورهای عربی میبینیم؛ از کاریزمای بسیار بالایی در جهان عرب برخوردار بوده و هست.
چه اینکه در دوران حیات این شهید سرافراز نیز شاهد بودیم که از وی با عنوان "فخر عرب" نام برده میشد.
جدای از این باید دانست که بدنه اجتماعی عمده کشورهای عربی؛ اگرچه اسیر هواپرستی، سرسپردگی و ترس حکّام خود هستند و عملا روزگار به سکوت میگذرانند اما این سکوت به این معنی نیست که این بدنه و به عبارت سلیستر مردم عربزبان ندانند که در دنیا چه خبر است؟ ظالم و مظلوم کیست و چه کسانی مشغول دفاع از امنیت مردم، آرمان قدس و حیثیت عربی هستند؟!
به همین قرار بود که نصرالله در خفی و علن؛ از سوی عربزبانان (از هر دین و مسلکی) مورد احترام شدیدی بود و مردم او را اصلیترین حامی و عمود امنیت خویش میدانستند.
اکنون و با شهادت نصرالله اما این تصور عمومی دچار انکسار شده است و اعراب خود را بیپناه و بیآرمان یافتهاند.
نصرالله سردار تنها جنگی بود که توانست اسرائیل را شکست دهد. هنری که هیچیک از کشورهای عربی نداشتند و بلکه در مواجهه با اسرائیل شکست هم خورده بودند. یعنی حتی منهای آرمان فلسطین هم در جهان عرب فعلا هیچ رجلی وجود ندارد که سابقه شکست اسرائیل را داشته باشد.
فلذا میبینیم که تحلیلگر مصری در یک نگاه واقعبینانه متوجه میشود که اکنون اعراب در شرایطی قرار گرفتهاند که حتی اگر در تمثیل مشهور عربی؛ یک اسرائیلی بخواهد ناموس آنها را هم به تاراج ببرد؛ فریادرسی در کار نخواهد بود.
پر واضح است که اگر برخی سران کشورهای عربی دستی یا سابقهای در حمایت از حزبالله و سیدحسن داشتند و اکنون نیز بر آرمان آن شهید سرافراز و پیروز پای میفشردند؛ جهان عرب و عربزبانان امروز با این انکسار هویتی مواجه نمیشدند و ناموس و عروبت خود را در معرض تاراج نمیدیدند...
***
1_ mshrgh.ir/1647061
2_ https://www.ilna.ir/fa/tiny/news-1535677
3_ mshrgh.ir/1647059