گروه جهاد و مقاومت مشرق - طرحی نوشتند و به وزیر دفاع دادند. در مهرماه 1377 حکم ریاست سازمان صنایع هوافضای وزارت دفاع به نام وحید دستجردی زده شد. کاری نو داشت آغاز می شد که گل آن در آن ایام موشک شهاب 3 بود.
احمد وحید دستجردی میگوید: وقتی شروع کردیم هیچ جایی نداشتیم مهندس منطقی به عنوان رئیس گروه موشکی، ساختمانی ییلاقی را در نیاوران از صنایع الکترونیک گرفته بود که ما همان جا مستقر شدیم بعد از حدود بیست روز که مرتب افرادی را از آن 14 صنعت فرامیخواندیم و موضوع را بررسی میکردیم همگی گفتند: «اینجا اصلا حال کار به آدم دست نمیده! بیشتر به درد تفریح میخوره! مقداری روی ساختار کار کرده بودیم فکر کردیم بهتر است در محل یکی از صنایع زیر مجموعه مان مستقر شویم. در صنعت یا مهدی در منطقه لویزان تهران که صنعت تولید موشک های تاو ایران بود در یک ساختمان اداری مستقر شدیم و کارمان را با ده دوازده اتاق شروع کردیم اما کار گسترده میشد و دیدیم آنجا هم جواب نمیدهد.
از رئیس صنایع مکانیک، تیمسار رحیمی یک ساختمان گرفتیم. صنایع مکانیک در دوران جنگ و قبل از آن، از ساخت قمقمه و قابلمه تا توپهای 23 و 35 میلی متری فعال بود. موضوعات کلی و اولیه سازمان هوافضا، پس از ساختار و توسعه مسئله موشکهای زمین به زمین بود اولویت اول ما موشکهای سوخت مایعی بود که در همت تولید شده بود و حالا شهاب 3 محور جدی کار بود که تستهایش با مشکلاتی روبه رو شده بود.
***
هنوز تستهای شهاب 3 در جریان بود اما حسن به فکر ایجاد یگان دوربرد در فرماندهی موشکی نیروی هوایی سپاه بود باید بار این ماجرا را به دوش یکی از پاران مطمئنش میگذاشت؛ «رضا حیدریجوار» را که آن روزها به تازگی از فرماندهی حدید رها شده و در ستاد بود، فراخواند.
«آقا رضا، ما یه مجموعه دوربرد میخوایم راه بندازیم.»
گفت و حکمی جلوی رضا گذاشت و ادامه داد: «شما از امروز فرمانده دوربرد هستید.»
«حسن آقا، دوربرد چیه؟!»
بیشتر با مجموعه «مرد ابدی» آشنا شوید؛
«سامانه جدیدیه که داره روش کار میشه. شما مجموعه دور بردو راه بندازین آموزشهاش رو ببینین تا با پایان تستها بتونین سیستم و تحویل بگیرین احسن آقا، عده و عده ما چیه؟ جای ما کجاست؟»
«پاشو همهش درست میشه.»
یک اتاق در مجموعه فرماندهی موشکی به حیدری جوار دادند. او بود و یک حکم و یک اتاق که خودش یک تابلو با عبارت «دوربرد» کنار در زده بود بچههایی که از جلوی اتاق رد می شدند به شوخی سری داخل اتاق میکردند و با خنده به حیدری جوار که تنها بود میگفتند: «دوربرد تویی؟!»
حیدری جوار شروع کرد به جذب نیرو اولین کسی که جذب شد.
معینزاده بود که یزدانی او را معرفی کرد و گفت که در توپخانه با او کار کرده و از آزادگان است. رضا بعد از معینزاده سراغ یکی از آن سیزده نفر اول موشکی رفت و رضا گودرزی را وارد دوربرد کرد. با سه نفر نمیشد کاری کرد و رضا چشمش به نیروهای حدید بود که در چهار سال گذشته، آنجا فرمانده بود و به همهشان اشراف داشت.
حالا حسین زاهدی فرمانده 7 حدید شده بود. حیدری جوار رفت به 7 حدید که بعد از جنگ در پادگانی در منطقه ملارد کرج مستقر بود.
حسین آقا مجموعه دوربرد داره شکل میگیره. ما نیرو میخوایم. از بیابون که نمیتونم نیرو بیارم. صفر کیلومتر هم به دردم نمیخوره. باید حتماً سابقه داشته باشه.
کی و میخوای؟
رضا یک لیست 29 نفره نوشت و گذاشت جلوی حسین و گفت: «اگه اینا رو به ما بدی مشکلمون حل میشد.»
حسین تا لیست را دید گفت آقا رضا یعنی منظورت اینه که ما حدید رو تعطیل کنیم؟ تو که آدمای اصلی ما رو میخوای ببری. هر دو حرف هم را میفهمیدند. با گرفتن مجموعه دور برد موشکی آن قدر مهم بود که حسین زاهدی با بزرگواری هفده نفر را طبق آن لیست از مجموعه خودش آزاد کرد.
آن 17 نفر با سه نفر اولیه شدند 20 نفر و نفرات اصلی دوربرد را تشکیل دادند در یک جلسههاشم که کماکان مسئول حفاظت موشکی بود پیشنهاد داد نامی انتخاب کنند، مثل همان نام 7 حدید که زمان جنگ، روی اولین یگان موشکی اسکاد بی گذاشته بودند و به همان نام مانده بود مردان ،دوربرد نام 5 «رعد» را روی مجموعه شان گذاشتند و آماده شدند موشک شهاب 3 را تحویل بگیرند قبل از هر چیز با صنعت هماهنگ شدند و دوره آموزشی شهاب 3 را آنجا طی کردند.
برگرفته از کتاب مرد ابدی/ نوشته معصومه سپهری/ روایتی مستند اززندگی سردار شهید حاج حسن طهرانیمقدم