گروه جهاد و مقاومت مشرق – این روزها که صحبت از توانایی و ایثار دلیرمردان ارتشی در میان است، سراغ کتابی رفتهایم که تلاشها و حماسههای دلیرمردی از ارتش حزبالله را به تصویر کشیده است.
کتاب «بازوی نبرد» شرحی بر زندگی سرتیپ2 مرتضی بایندریان، یکی از فرماندهان آماد و پشتیبانی نزاجا است که به قلم شعاعالدین فلاح دوست از سوی انتشارات ایران سبز منتشر کرده است.
مرحوم بایندریان پس از بازنشستگی در سال 1370 مسئول سکانداری شرکت تعاونی ناشران و کتابفروشان تهران را به عهده گرفت. این فرمانده دلیر در سال 1391 به دیدار حق شتافت.
بخشی از کتاب را برایتان برگزیدهایم...
سفر به کره شمالی
در اردیبهشت سال 1360 در معیت تعدادی از فرماندهان از جمله امیر ظهیرنژاد و امیر شهبازی سرهنگ باوندپور و شیرانی از مرکز توپخانه و من از اردنانس و سرهنگ ورشوساز فرمانده لشکر 21، نماینده سرهنگ فروزان فرمانده ژاندارمری برای انجام یک سلسله بازدیدها از صنایع و در عین حال خرید تسلیحات نظامی به کره شمالی رفتم.
این سفر کاری حدود سه هفته به طول انجامید. در این سفر هیئت نظامی ایران تعدادی خمپارهانداز 60، 81 و 120 میلیمتری برای نیروی زمینی و هم ژاندارمری خریداری کرد.
در این خرید با توجه به انفجار انبار دوکوهه مقدار قابل توجهی نیز فتیله انفجاری برای خمپارههای مذکور و توپ 130مم چیزی در حدود 15-16 هزار عدد خریداری شد. با اینکه هیئت ایرانی پول نقد به همراه داشت ولی سفارش هر چیز از طرف هیئت ایرانی تا تهیه آن از جانب طرف کرهای دو سه روز طول میکشید.
از آنجا که کره شمالی تولید کننده نبود، نقش واسطه و دلال را ایفا میکرد. سفارش را از ما میگرفت بعد با طرفهای خود مشورت میکرد و بعد از آن بود که به هیئت ایرانی توافق با عدم توافق با درخواست و میزان تحویل آن سفارش را تعیین میکرد. مثلاً در مورد درخواست لوله توپ 130مم به خاطر دارم که پس از کلی جر و بحث و اوقات تلخی با درخواست ما موافقت شد.
یک روز هیئت ایرانی را برای بازدید از یک تانک به نام 68 بردند. البته همان تانکهای سری T بود که حرف تی آن را حذف کرده بودند و فقط عدد نام آن را میگفتند. تانک را در صحرا روشن کردیم و من موتور تانک را بازدید کردم. با افسران زرهی همراه هیئت مشورت کردیم. ولی هیچ کدام آن را به عنوان یک تانک تأیید نکردند و خرید منتفی شد.
کرهایها قصد داشتند یک گردان از آن تانک را به ما بفروشند که مورد توافق هیئت ایرانی قرار نگرفت. البته کرهایها استنباط میکردند که چون ایران تحت تحریم و در مضیقه ادوات نظامی است با این خرید موافقت میکند ولی این طور نشد.
کره شمالی یکی از دو سه کشوری بود که هم به ایران و هم به عراق تجهیزات نظامی میفروخت البته همه این ارتباط و تعامل و همکاری با اشاره و چراغ سبز شوروی انجام میشد.
یک روز صبح زود، با هماهنگی قبلی با مسئول هیئت ایرانی به همراه تعدادی از کارشناسان کرهای با چهار پنج ماشین به سمت مقصدی نامعلوم به راه افتادیم. کره را که از نظر موقعیت جغرافیایی داخلی نمیشناختیم، فقط به خاطر میآورم که 350 کیلومتر دورتر در بیابانی در یک فضای گسترده پیاده شدیم.
وسط آن محوطه، وسیله بزرگی که توسط روکشی سبز پوشانده شده بود، قرار داشت. روکش را که کنار زدند توپ سبز رنگی در آن محوطه خودنمایی کرد. راهنمای هیئت اعلام کرد که این یک توپ 170مم است و بعد کلی در ارتباط با مقدورات و امکانات این توپ سخن گفت که با خرج موشکی، 64 کیلومتر برد دارد. عمر لوله آن فلان تعداد پرتاب گلوله است و خیلی چیزهای دیگر گفت که شاید دم گرمش در آهن سرد تمایل هیئت به خرید توپی که عراق 180 مم و ارتش خودمان هم 175 هم آمریکایی در اختیار داشت اثر کند؛ اما اثر نکرد که نکرد.
هیئت ایرانی در این سفر هوشمندانه عمل کرد و با درایت آنچه نیاز داشت و طرف کرهای قادر به تهیه آن بود، خریداری کرد و به لطف خدا تحت تأثیر القائات کرهایها خریدی از روی تحمیل صورت نگرفت. پس از سه هفته و پایان مأموریت به کشور بازگشتیم.
*خریدهای نظامی و وضعیت آمادگاهها
خریدهای نظامی و وضعیت آمادگاهها اوایل جنگ و با توجه به نیاز یگانها مجبور بودیم خمپارهانداز و گلوله توپ از کشورهای دیگر تهیه کنیم ولی به تدریج سازمان صنایع نظامی توانست کشور را در این زمینه به خودکفایی برساند به طوری که یگانهای ما تقریباً از نظر جداول سازمان و تجهیزات کسری نداشتند حتی در پارهای موارد این تجهیزات و سیستم تدارک آنها از ابتدای جنگ که انبارهای تدارکاتی ما پر بود، وضعیت بهتری داشت.
صنایع مکانیک وزارت دفاع توانایی تولید خمپارهانداز را پیدا کرده بود و این توانایی در تولید در سازمان صنایع نظامی منجر به این شد که در اواخر جنگ تحمیلی وقتی تیپهای 45 و 25 و 35 سازماندهی شدند و در جدول تجهیزات تیپهای جدید به جای توپ 105مم خمپاره 120 مم قرار داده شده بود. با قابلیت تأمین این سلاح در داخل کشور، این یگانها تجهیز شدند.
البته این تغییر با ملاحظاتی نظیر تحریمهای جهانی و همچنین توان تولید خمپارهانداز 120مم در داخل و در نظر گرفتن مزیت حجم آتش مناسب خمپارهانداز 120مم در این یگانها در نظر گرفته شده بود. هرچند که از نقطه نظر مزیتهای تاکتیکی هیچگاه خمپاره جای توپ را نمیتواند بگیرد.
با لطف بی چون الهی در سالهای آغاز جنگ در لجستیک کم و کسری که بتواند جبههها و پیشرفت و مقابله نیروهای ما را با دشمن دچار مشکل نماید، پیدا نکردیم.