سعید جوزی مترجم نمایشنامه «فاوست» گوته که به تازگی توسط انتشارات گل آذین به چاپ رسیده، درباره این ترجمه به خبرنگار مهر گفت: «فاوست» دومین ترجمهای است که انجام میدهم و بازگردانی پیشینم، داستان کوتاهی به نام «رویای دیروز، امید فردا» از جول نول بود. ترجمه «فاوست» در عین این که بسیار سخت و پیچیده بود، برایم کاری لذت بخش بود.
وی افزود: من ترجمه آثار شکسپیر و گوته را مطالعه کردهام و میتوانم بگویم که نمایشنامههای آلمانی از نویسندگانی چون گوته، صرفا آثار هنری نیستند که مربوط به دوره تولیدشان باشند. این آثار به نوعی، تاریخ آلمان و تاریخ یونان هستند. میتوان گفت این ویژگی در نمایشنامههای آلمانی، عمومیت دارد که نویسنده شرایط قدیم و جدید را طوری در هم آمیخته و شرایط جدیدی را خلق میکند. میتوانم بگویم چنین بدعتی، پس از گوته به وجود آمده است. او شخصیتهای نمایشی را تعویض کرد و جذابیت بیشتری به آنها داد.
این مترجم در ادامه گفت: به عنوان مثال، یکی از شخصیتهای اساطیری یونان باستان، خدای آب است. یعنی نقش اساطیریاش این گونه بوده و ربالنوع آب است. گوته به این الهه، نقشی جسمانی؛ و در شرایط حال به او شخصیت میدهد. یعنی او را بهعنوان یک کاراکتر و بازیگر زمینی در نظر گرفته است. به این ترتیب این الهه که کارش سلطنت بوده، تبدیل به یک انسان اندیشمند شده است. یا مثلا وقتی ما از شیطان حرف میزنیم، یک شخصیت بد و سیاه و اهریمنی به ذهنمان میرسد اما در فاوست، شیطان این گونه نیست. شیطان در این نمایشنامه، مقداری ملایم تر از تصور عمومی است و مقداری به شخصیتهای خوب نمایشنامه نزدیک میشود. پایهگذاری این سنت، کار گوته بوده است. البته او این کار را از «فاوست» شروع نکرد بلکه در آثار پیشینش مانند «رنجهای ولتر جوان» این کار را انجام داده اما این سنت، در فاوست نمود بسیار بیشتری دارد.
جوزی درباره زمان ترجمه «فاوست» گفت: ترجمه این اثر 4 سال پر پیچ و خم بود. این اثر پر از ابهام و ایهام است. میدانیم که گوته از حافظ الهام گرفته بوده و شعر حافظ هم ایهام و رمزوراز دارد. گوته هم این رویکرد را بسیار دوست داشته و به وضوح هم اعتراف کرده که نمیخواهم خیلی رک و راست مسائل را مطرح کنم. بنابراین پیچ و تابهایی که گوته به شخصیتهای «فاوست» داده، ترجمهاش را سخت میکند. در بعضی فرازهای کار، پس از 3 ماه که از بازگردانی میگذشت، به نقطهای میرسیدم و میفهمیدم که راه را اشتباه رفتهام و با بازگشت به نقطه قبلی، دوباره ترجمه را ادامه میدادم.
وی گفت: پیش از من دو مترجم دیگر، «فاوست» را ترجمه کردهاند اما به نظرم نتوانستهاند آن ریزهکاریهای زبان آلمانی و ظرافتهای مدنظر گوته را در ترجمه این اثر رعایت کنند. آلمانی، نسبت به زبانهای دیگر به ویژه انگلیسی، خیلی پیچیدگی دارد و تصنعات خاص خود را دارد. این زبان، از نظر زیباییشناسی هم نسبت به زبانهای دیگر، داراییهای بیشتری دارد. خیلی هم میتوان با آن مانورهای فلسفی داد.
این مترجم در پایان سخنانش گفت: میشد ترجمه این نمایشنامه را در 6 ماه به پایان رساند اما روی ارجاعات و پاورقیها وقت گذاشتم. «فاوست» یک نمایشنامه چند دقیقهای نیست که اجرا و تمام شود. این اثر را میتوان به نوعی با کمدی الهی دانته مقایسه کرد. من هم مجبور بودم برای این که مخاطب فارسی زبان با ترجمه و جان اثر ارتباط برقرار کند، و متوجه کنایهها و ایهامات شود، دست به تحقیقاتی همه جانبه بزنم.