وصیت به امورى که لازم است از مصادیق عالى نظم در زندگى است.
عاقل منظم اولًا براى این که ورثهاش پس از خودش دچار مشکلات زمان و قوانین پیچیده وضع شده دولتها نشوند، در زمان حیات خودش به آنچه که میخواهد براى بعد از خود وصیت کند عمل میکند و در حقیقت خودش وصى خود در اجراى وصیت نامه میشود، یا مطابق آیات ارث، یا چون در زمان حیاتش اختیار مال خود را دارد برابر قانون عدل و احسان و رعایت حقوق اهل و عیال ثروت منقول و غیرمنقول خود را میان ورثه تقسیم میکند، و مقدار قابل توجهى هم براى اداره امور زندگى در ملکیت خودش باقى میگذارد، و اگر از ورثه ترسى داشته باشد، پس از اینکه از اموال خود به نام آنان نمود میتواند از همه وکالت بگیرد که تا زنده است حق تصرف و فروش اموال واگذار شده به ورثه را داشته باشد.
در زمینه این گونه برنامه، یعنى عمل به وصیت خود در زمان حیات خود امیرمؤمنان (ع) میفرماید:
«یابن آدم کن وصى نفسک واعمل فى مالک ماتؤثران یعمل فیه من بعدک:» «1»
اى فرزند آدم خود وصّى خود باش، در ثروتت آنگونه که میخواهى پس از خودت در آن عمل شود عمل کن.
اگر کسى نخواست در زمان حیات خود وصى خود باشد و خود در کمال آزادى و اختیار ثروتش را به اندازهاى که میخواهد به ورثه ببخشد، تا پس از مرگش ورثه به زحمت نیفتند و نهایتاً ازاو ناخشنود شوند، واجب است به دستور شارع مقدس اسلام وصیتى برابر با آیات قرآن و روایات تنظیم کند، و شخصى از اهل بیتش یا دوستانش را که به او در عمل به وصیت اعتماد و اطمینان دارد به عنوان وصى تعیین نماید، و توانمندى را ناظر بر وصیت معرفى کند تا پس از مرگش دو سوم مال او را را که حق مسلم ورثه است میان ورثه برابر با حکم خدا تقسیم نماید، و همانطور که قرآن فرموده: بالمعروف به طور شایسته و پسندیده نسبت به پدر و مادر و اهل و عیال و اقوام وصیت کند، بیتردید وصیت به معروف همان وصیت براساس آیات الهى و فقه اهل بیت است.
وصیت چنان که در آیات قرآن مجید آمده از روش انبیاء و اولیاء الهى است، و چه نیکوست که انسان در همه موارد زندگى به ویژه براى پس از مرگ خودش از پیامبران حضرت حق پیروى کند تا به فضاى سعادت و خوشبختى وارد گردد، و هماى نجات از غضب خدا و آتش دوزخ را به آغوش گیرد.
این مردم با تقوا و پرهیزکارند، که به حکم خدا گردن مینهند، و با کمال اشتیاق حکم شارع راى نسبت به وصیت عمل میکنند، و راه آسانى راى پس از مرگ خود براى ورثه باز مینما یند حقا على المتقین
تعبیر از ثروت به خیر
امیرمؤمنان کلمه خیر را در این آیه شریفه به ثروت فراوان تعبیر کرده اند «2»، که پس از میت پدر و مادر و روثه او بهره مند گردند و آن ثروت فراوان وسعت و گشایشى براى آنان ایجاد نماید، و کلیدى براى حل مشکلات آنان باشد.
از اطلاق کلمه خیر هم استفاده میشود که ثروت به دست آمده با کدّیمین و عرق جبین، ثروتى که از راه مشروع کسب شده و حقوق مالى آن پرداخت گشته و مصداق مال حلال است، در نگاه قرآن خیر است، خیرى که ضامن خوشبختى در دنیا و در آخرت است.
ثروت حرام شرّ است و باید پیش از آن که انسان بمیرد به دست خود انسان به صاحبانش برگردد، و یقیناً به پدر و مادر و ورثه تعلق ندارد، و تعلق نمیگیرد چه رسد به این که مورد مصیت واقع شود!
یَحْسَبُ أَنَّ مالَهُ أَخْلَدَهُ (3) کَلَّا لَیُنْبَذَنَّ فِی الْحُطَمَةِ (4) وَ ما أَدْراکَ مَا الْحُطَمَةُ (5) نارُ اللَّهِ الْمُوقَدَةُ (6) الَّتِی تَطَّلِعُ عَلَى الْأَفْئِدَةِ «3»
بدکار فاسد به گمان واهى و باطلش بر این تکیه دارد که ثروتش او را جاودانه خواهد کرد، این چنین نیست، یقیناً او را در آن نیروى شکننده اندازند، و تو چه میدانى آن نیروى شکننده چیست؟ آتش برافروخته خداست، آتشى که بر دلها برآید و چیره شود.
ثروتى که نتیجهاش در افتادن در آتش برافروخته خداست جز شرّ چیزى هست؟!
آیه شریفه به نکته بسیار بسیار مهمى توجه میدهد و آن این که انسان نسبت به پدر و مادرش و خویشاوندان و اقوانش حتى پس از مرگش داراى مسئولیت و تکلیف است، و نمیتواند بگوید: پس از مرگم پدر و مادر و اقوام من به من چه ربطى دارند، و پس از من به من چه که چه وضعى براى آنان پیش خواهد آمد؟!
و از این که والدین را پیش از اقربا و اقوام ذکر نموده است دلالت بر این حقیقت دارد که والدین نسبت به وصیت مال براى آنان بر اقوام و خویشان اولویت دارند، و آیه نشان از این معنا دارد که والدین و خویشان از ارزش والائى برخوردارند، و در حوزه مسئولیت انسان قرار دارند.
تغییر در محتواى وصیت
انسان وقتى از طرف کسى وصى قرار گرفت که پس از مرگ او به انجام وصیتش اقدام کند، باید توجه داشته باشد که وصیت کننده او را امین دانسته، و به اعتماد بر این که پدر و مادرش و ورثهاش را با اجراى صحیح وصیت رعایت میکند او را به وصایت انتخاب نموده است، امین باید تا پایان کار امین بماند، که خیانت نسبت به وصیت و تغییر محتواى آن گناه سنگینى است و این گناه قطعاً بر عهده تغییر دهنده است، و کارى است حرام و موجب عذاب خدا در دنیا و آخرت است، ولى تغییر وصیت در صورتى که هماهنگ با حدود الهى نباشد جایز است، و باید تغییر صورت گیرد تا والدین و ورثه به حق شرعى و قانونى خود برسند.
حضرت صادق (ع) در روایتى وصیت اضافه بر ثلث را تجاوز از حدود الهى دانسته و آن را گناه به حساب آورده است. «4» میت در صورتى که وصیت داشته باشد نسبت به [دو سوم] مال هیچ حقى ندارد، آنچه مربوط به اوست [یک سوم] مال است، و اگر اضافه بر [یک سوم] وصیت کند گناه است و وصیتش نافذ نیست، و وصى در این زمینه و موارد دیگرى که خلاف شرع است میتواند وصیت را تغییر دهد و آن را با حدود شرع و خواستههاى حق هماهنگ نماید.
خداى مهربان به دلیل پایان آیه 182 إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ گناه وصیتکنندهاى که وصیتش را اصلاح نمایند میآمرزد و به او رحم میکند زیرا خداوند بسیار آمرزنده و مهربان است، و یا گناه کسى که در تغییر عادلانه آن اشتباهى کند میبخشد و او را مورد رحمت قرار میدهد.
این بود دورنمائى از شرح و توضیح سه آیه شریفهاى که در مورد وصیت، و ارث برندگان، و تغییر غیر عادلانه وصیت و تغییر عادلانه وصیت به نفع امّت نازل شده است، امید است خوانندگان این سطور، و دل بستگان به قرآن، براى تأمین خیر دنیا و آخرت خود مشتاقانه به این آیات عمل کنند.
پی نوشت ها:
______________________________
(1)- بحار، ج 103، ص 196- نهج البلاغه.
(2)- مجمع البیان، ج اول، ص.
(3)- همزه 3- 7.
(4)- نور الثقلین، ج 1، ص 161.
مطالب فوق برگرفته شده از:
کتاب : تفسیر حکیم جلد پنجم
نوشته :استاد حسین انصاریان