حامد یامین پور - گروه فرهنگی رجانیوز: ششمین روز جشنواره فیلم فجر در حالی آغاز شد که به دلیل اخبار استقبال مردم از فیلم «ماجرای نیمروز» در سینماهای مردمی جشنواره اهالی رسانه هم بسیار کنجکاو بودند که دومین فیلم سینمایی محمدحسین مهدویان که فارغ از کیفیت فنی آن سوژه ای جنجالی دارد را ببینند.
خوب، بد، جلف / معمولی، سرگرم کننده، بفروش
پیمان قاسمخانی نویسنده سریال های پرمخاطب شبانه تلویزیون و البته فیلمنامه نویس چند فیلم خوب سینمایی این بار خود دست به ساخت یک فیلم سینمایی با محوریت پژمان جمشیدی و سام درخشانی زده است.
فیلم «خوب، بد، جلف» یک کمدی سرگرم کننده با قصه ای سر راست که می خواهد مخاطب را از ته دل بخنداند و در مسیر قصه روان خود لحظه های کمدی ایجاد کند. نیتی که فیلمساز به خوبی از عهده آن برآمده و کمدی موقعیت های فیلم کاملاً سرپا هستند.
فیلم چیزی بیشتر از کمدی ندارد. قصه به ظاهربه سمت پلیسی شدن می رود اما در واقع قاسمخانی با سینمای پلیسی هم شوخی می کند.
نویسنده فیلم «ورود آقایان ممنوع» با انبوهی از شوخی های جنسیتی در نخستین فیلم سینمایی خود جز در دو مورد از این جنس شوخی استفاده نمی کند و می کوشد تا با خلاقیت موقعیت های کمدی ایجاد کند. همین را می توان یک موفقیت و گامی به جلو برای پیمان قاسمخانی دانست .
آذر / یک فیلم تکراری؛ فمنیستی و ضد قصاص
وقتی ملتهب ترین لحظه فیلم که در واقع اصل چالش از آن نشأت می گیرد یک میزانس تکراری است و باز هم با هل دادن یک نفر سر او با برخورد به یک جای سخت خون ریزی کرده و می میرد اتفاق افتاده چگونه می توان این فیلم را یک فیلم جدی و فکر شده تلقی کرد.
همه ی اتفاقات فیلم به شکل عجیبی فقط هستند. انگار کسی از بیرون اصرار داشته بعضی از حرف ها به زور هم که شده در فیلم جا بگیرند.
موتور سواری آذر اصلی ترین ایده فیلم بوده که نه تنها درست اجرا نشده بلکه در لجظاتی مخاطب احساس می کند بی دلیل در حال تماشای تفریح خانم بازیگر بر روی پرده است که هیچ ارتباطی هم با قصه ندارد.
از طرفی زن ها و به خصوص «آذر» به شکل اغراق آمیزی در حال ستم دیدن از مردان و جامعه هستند و گو اینکه همه چیز دست به دست هم می دهد تا آن ها زندگی سختی را تجربه کنند. آذر توسط شوهرش وجه المصالحه می شود و قصه ای پشت سر او شکل می گیرد تا شاید به این واسطه شوهرش بتواند از زندان آزاد شود.
همچنین باز هم قصاص و مسائل پیرامون آن زندگی هایی را به هم ریخته اند. بدون آنکه ما یک بررسی کوچک در مورد اتفاقی که افتاده و مخاطب دیده که عمدی در کار نبوده ببینیم به یکباره همه قصه به سمت مسئله قصاص می رود. تمام اتفاقات هم به گونه ای چیده شده که از قصاص یک حکم ظالمانه و خانمان برانداز به تصویر کشده شود.
فیلم البته آنقدر جدی نیست که بتوان روی این مسائلش ماند و حرف زد. خانم بازیگر به هر دلیلی خود این فیلم را نساخته و ترجیح داده تا در کنار یک کارگردان جوان به عنوان تهیه کننده بایستد. کارگردانی که می توانست با فیلم بهتر و مهم تری پا به سینما بگذارد اما باز هم به نظر می رسد که عجله کار دست فیلمساز جوان ما داده است.
ماجرای نیمروز / گرمی بخش جشنواره سرد امسال
بدون شک مهم ترین فیلم جشنواره تا به امروز و احتمالاً تا انتهای جشنواره «ماجرای نیمروز» است. فیلمی خوش ساخت و قصه گو از کارگردان جوانی که با این فیلم همه را مطمئن کرد که تمجید های سال گذشته از او اشتباهی و کیفیت فیلم «ایستاده در غبار» اتفاقی نبوده اند.
فیلم بخش مهمی از تاریخ معاصر را روایت می کند که اتفاقاً در سال های اخیر به دلیل غبار فراموشی که بر روی برخی از آن گرفته شده بسیاری و به خصوص خود منافقین در حال تحریف آن هستند. فیلمی که نشان می دهد منافقین چگونه می خواستند به اصلاح خودشان خلق را با کشت و کشتار به سوی جامعه آرمانی مطلوبشان ببرند. غایتی که بخشی از ماهیت چرک آن امروز در لیبرتی و در گذشته ای نزدیک در کمپ اشرف به خوبی دیده می شد.
فیلم مشکل ریتم دارد اما خسته کننده نمی شود. قصه ی فیلم بر اساس اتفاقات واقعی است ولی مخاطب به خوبی آن را دنبال می کند و خود را در حال تماشای فیلمی به واقع سینمایی و جذاب می یابد. دلیل این اتفاق انتخاب درست مهدویان است. کدام بخش از آن روزها دیدنی هستند و مخاطب را برای درک بهتر موقعیت ها کمک می کند انتخابی است که باید توسط مهدویان در زمان نوشتن فیلمنامه اتفاق بیفتد. انتخابی که به رغم داشتن جذابیت به روایت قصه کمک کند و تماشاچی را هم از اصل ماجرا منحرف نکند.
در کنار این فیلم یک گرمای درونی دارد که انگار ما این شخصیت های امنیتی را سال های سال است که می شناسیم. این گرما از ایرانی بودن این شخصیت هاست. اگر فیلمساز به اشتباه می کوشید تا یک سری نیروی امنیتی هالیوودی به تصویر بکشد احتمالاً ما دیگر شاهد این گرمای درونی فیلم نبودیم.
سازندگان «ماجرای نیمروز» خوب نقطه ای را برای روایت انتخاب کرده اند. انتخابی که اکنون با تماشای فیلم کسی حسرت زخمی شدن سوژه و هدر رفتنش را نمی خورد و این یک موفقیت بزرگ و ارزشمند برای سید محمود رضوی، محمدحسین مهدویان و تیم یکدست این فیلم است.