به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، جامعه در حال مدرنسازی ایران در نیمههای دهه پنجاه با مشکل عجیبی روبهرو شد، هجوم خدمتکاران فیلیپینی زن، که تقریبا دو دهه میشد که به عنوان مستخدم خانههای ثرومتندان به تهران میآمدند. اما حضور آنان در ایران بی پیامد نبود، حتی گاهی دولت فقط آنانی را که دارای مجوز کار داشتند، مجاز به ماندن در تهران دانست، با این حال تجارتشان به حدی پرسود بود که این وسط سوداگرانی پیدا شدند که این زنان جوان را برای کلفتی در تهران به ایران قاچاق میکردند. در بهمن 1355 منصوره پیرنیا خبرنگار مجله «زن روز» گزارش مفصلی از این ماجرا تهیه کرد که به تاریخ 16 بهمن 55 در در مجله یادشده منتشر شد. گزارش را در پی میخوانید:
کلفت فیلیپینی، این دختر چشمبادامی و زردپوست و پسقد و موسیاه آخرین پدیده اجتماعی نوظهور در جامعه ماست. پدیدهای که خانمهای پولدار و همسران بورژواهای شهری میتوانند در کنار پالتو پوست و انگشتری برلیان و مرسدس بنز کورسیشان به آن پز بدهند و هرجا مینشینند بگویند: «ما دو تایش را داریم.» و دیگری روی دستشان بلند بشود و بگوید: «من سه تایش را دارم، و تازه برای یکی دیگر هم برگ درخواست پر کردهام.»
کلفتهای «فیلیپینی» این زنهای 20 تا 40 ساله که از شرق دور آمدهاند و وسیله پز دادن و چشم هم چشمی شدهاند، این چهرههای تازه که در خانههای شمال تهران به سرعت دارند جای دایه خانمها، حبیبه سلطانها و حتی مشهدی تقیهای آشپز را میگیرند، چطور آدمهایی هستند، چرا به ایران میآیند؟ چقد حقوق میگیرند؟ چطور در خانوادهها زندگی میکنند؟ چه کارها و وظایفی را در خانه انجام میدهند؟ چه مشکلاتی برای جامعه ما ایجاد کردهاند؟ و بالاخره چه حسن و چه عیبی دارند؟
پای کلفت فیلیپینی از سال 33، دو سال قبل، به ایران باز شد و آن زمانی بود که پول زیادی بعضیها از پارو بالا میرفت و گروهی از خانوادههای ثروتمند بعد از نو کردن خانه و فرش و اتومبیل به فکر نو کردن «ننه پیر» کلفت قدیمی خانه افتادند و در گرماگرم شهریور همان سال کامپیوتر مغزی یک زن جوان و زیبای فیلیپینی که مقیم تهران بود به کار افتاد و او با هوش و فرصتشناسی مخصوص خود به یاری هموطنهایش رفت و واسطه واردات کالای پرقیمت «کلفت زرد» شد و با این هشیاری میلیونها دلار ار به سوی فیلیپین سرازیر کرد!
خانم «سیلسیا میوالد» که وسیله مهاجرت و پاگشایی هموطنهای جوان خود به ایران شد و بازار کلفت فیلیپینی را در تهران رواج داد، مدت ده سال با شوهر آمریکاییاش در ایران زندگی میکرد و وقتی مشاهده کرد که طبقه بورژوای ثروتمند تهران روز به روز افزایش مییابد و همه خانمها در پارتیها و مهمانیها ناله و گله از بیکلفتی دارند فورا به فکر افتاد که موجبات واردات کلفت زرد را فراهم کند و اولین گروه در شهریور و گروه بعدی را در آذرماه سال سال 33 وارد ایران کرد و در خانوادهها به کار گماشت و شش ماه بعد دویست تا دختر و زن جوان «فیلیپینی» در خانوادههای ایرانی به عنوان پرستار کودک، مستحفظ خانه و مستخدم مشغول به کار بودند و بالاخره تقاضا برای ورود کلفت فیلیپینی از طرف خانوادهها به خانم «سیلسیا» آنقدر زیاد شد که وزارت کار و امور اجتماعی را مجبور به مداخله و نظارت در واردات کلفت زرد کرد. وزارت کار ابتدا یک پایاننامه خدمت برای خانم سیلسیا فرستاد و او را از چنین خدمتی معاف کرد و از آن پس قواعد و ضوابط جدیدی برای مهاجرت زنان جوان فیلیپینی به وجود آمد. در نظام و مقررات جدید کسی بدون اجازه وزارت کار حق استخدام کلفت خارجی نداشت و زیر اجازهنامه جای امضای وزیر بود!
کلفت فیلیپینی به خانهات برگرد
در فاصله بسته شدن تجارتخانه خصوصی خانم «سیلسیا میوالد» و بر سر کار آمدن و اجرای مقررات جدید برای استخدام کلفت فیلیپینی، ناگهان چند تا از کلفتها به جرم فحشا به وسیله پلیس جلب شدند و موجی از نگرانی پدید آمد. آنها گروه دختران جوانی بودند که فریب یک زن را خورده و روزهای مرخصی و تعطیل خود در خانه او در خیابان ظفر خودفروشی میکردند و این ماجرا پس از آشکار شدن دو سه تا سقط جنین برملا شد. زن دلال را گرفتند و خانهاش را بستند و دخترهایی را که در کنار کلفت بودند و هفتهای چند بار خودفروشی میکردند به «مانیل» برگرداندند و تا مدتی کسی جرأت نمیکرد تقاضای کلفت «فیلیپینی» بدهد.
در فاصله مدت زمانی کوتاه «کلفت فیلیپینی» چون هر کالای نایاب دیگر حکم قاچاق پیدا کرد.
کشف انبار کلفت فیلیپینی
تجارت وارداتی کلفت فیلیپینی با وجود ممانعت وزارت کار و از کار برکنار شدن خان سیلسیا هنوز از سکه نیفتاده و در گوشه و کنار شهر تهران، دلالان «قاچاق کلفت زرد» فعالیت زیرزمینی دارند. آنها هر ماه یک بار به مانیل میروند و با کمک آژانسهای کاریابی ترتیب حرکت دخترها را به تهران میدهند و ضمن ایجاد بازار سیاه نرخ دخترها را تا سه برابر بالا بردهاند. حقوق ماهیانه هزار تومان را فعلا تا سه هزار تومان افزایش دادهاند و هفته به هفته بازار خود را گرمتر میکنند. من در یکی از فرعیهای خیابان «...» انبار و مرکز احتکار کلفت فیلیپینی را کشف کردم. خانهای نسبتا کهنه و قدیمی بود. در یک اتاق سه در چهار دخترها یا به قولی کلفتهای جهان سوم گوش تا گوش نشسته و تلویزیون تماشا میکردند. صحنهای که هر خانمی از دیدن آن دلش ضعف میرود. سراغ آقای «الف» رئیس و سرپرست «انبار» را میگیرم، و میگویند به فیلیپین رفته تا مستخدمهای تازه بیاورد. از هر دری که به اطاق باز میشود یک نفر سرک میکشد. یکی با بیگودی، دومی با بلوجین و سومی با روسری و تقریبا همه ساکتاند و مرا که جویای خبر و اطلاعات تازه هستم تا بازگشت آقای الف... سنگقلاب میکنند. و آخرین خبر آنکه آقای الف واردکننده کلفت زرد اول ماه با همسرش و سی تا مستخدم جدید وارد تهران میشود و این آقا به هرکس کلفت بدهد اول ده هزار تومان بابت پول بلیط هواپیما میگیرد و از این مبلغ شش هزار تومان بهای بلیط، هزار تومان مخارج دیگر است و بقیه را هم دستمزد خود تلقی میکند. و قرارداد دوساله با کارفرما میبندد.
در پایان دو سال خرج بلیط برگشت دختر را هم باید کارفرما بپردازد. آقای «الف»ها... این دلالان بخش خصوصی تجارت «جنس لطیف زرد» از وقتی در تهران دست به فعالیت زدند که وزارت کار سعی کرد از زیر بار این تجارت پرسروصدا و پرزحمت شانه خالی کند و آن را به عهده خود خانوادهها بگذارد و خانوادهها از طریق واسطهای که در فیلیپین دارند و شناسایی افراد خود به استخدام کلفت اقدام کنند زیرا این کلفتها برای وزارت کار دردسرهای زیاد فراهم کرده بودند.
طبق آماری که وزارت کار در دست دارد تاکنون تعداد 260 پروانه کار برای مستخدمین فیلیپینی صادر شده و در حدود 200 نفر از آنها در حال حاضر مشغول انجام وظیفه در خانهها هستند و محل تجمع آنها روزهای جمعه و یکشنبه کلیسای کاتولیکها و رستوران چاتانوگاست. دخترهای فیلیپینی که به علت کاتولیک بودن خود را مذهبی و مومن میدانند حتما روزهای یکشنبه به کلیسا میروند و این خداپرستیشان گاهی بهانه خوبی برای فرار از خانه است. ضمنا به طور رسمی هفتهای یک روز مرخصی دارند. بعضی از خانوادهها 24 ساعت مرخصی میدهند و دختر میتواند یک شب را در بیرون از خانه بگذراند. در حالی که بسیاری از خانوادههای ایرانی فقط مرخصی از صبح تا شب به مستخدم خود میدهند و از شب بیرون ماندن او جلوگیری میکنند. دخترها غالبا بویفرندهای ایرانی میگیرند و به قولی در روابط خود آزادند. خانمی که چند کلفت فیلیپینی داشته میگوید:
- یکی از کلفتهایم مشتاقان ایرانی زیادی داشت، او هفتهای یک روز از خانه بیرون میرفت ولی نمیدانم در این یک روز چه میکرد که تمام هفته تلفن خانه ما مرتبا زنگ میزد و همه سراغ کلفت خانه را میگرفتند نه خانم خانه را... البته در این میان باید بگویم که کلفت فیلیپینی باعث میشود دوستان شوهر با او صمیمیتر شوند و بیش از گذشته برای دید و بازدید به سراغ «آقا» بیایند!
چند نفر از این دخترهای فیلیپینی، آنهایی که در کلیسای کاتولیکها حاضر به گفتوگو با رپرتر «زن روز» شدند عقیده داشتند که روابط میان زن و مرد و معاشرت بین این دو جنس در کشورشان آنقدرها هم ساده نیست و اگر دختر و پسری بخواهند با یکدیگر حرف بزنند حتما باید با والدینشان حضور داشته باشند ولی اینک این دختران جوان دور از چشم خانواده خود در تهران از قید و بند آزاد شده و میدانی برای جولان دادن پیدا کردهاند.
محل دیگر تجمع کلفتهای فیلیپینی جش تولدهای بچههاست، در این جشن تولدها بچهها که هرکدام با «نانی» فیلیپینی خود آمدهاند در یک طرف سالن و پرستارهای زردپوست آنها در سمت دیگر سالن جمع میشوند و صحبت میکنند و چای و شیرینی میخورند. خانمی تعریف میکرد و میگفت: «هفته قبل پسرم به یک جشن تولد دعوت شده بود و من تنها مادری بودم که با پسرم آمده بودم. دیگران برای پز دادن کلفت و یا پرستار فیلیپینیشان را همراه بچهشان فرستاده بودند و منظرهای تماشایی به وجود آمده بود.» خانم دیگری از سر تظاهر میگفت: «بچهام زبان فیلیپینی یاد گرفته و حرف میزند و وقتی میبیند کسی زبان او را نمیفهمد از خنده غش میکند!»
کلفت فیلیپینی بهترین کلفت دنیاست
با وجود حرفها و شایعات زیادی که پشت سر کلفت فیلیپینی وجود دارد بعضی از خانمها معتقدند: کلفت فیلیپینی بهترین کارگر دنیاست. او وظیفهشناس، منظم، پرکار و آشنا به انجام امور خانه است. از میان سی خانم خانه که با آنها راجع به مستخدمه فیلیپینیشان حرف زدهایم همگی وجود او را موهبتی برای خانههای خود میدانند، مثلا خانم «سیما. پ» میگوید: «من شانس آوردم، یک کلفت فیلیپینی نصیبم شده که جوان و پرکار و منظم است. او صبح ساعت شش از خواب بیدار میشود، قبل از هر کاری دوش میگیرد و مثل قرقی با نظم و آرامش یک استاد کارهایش را پشت سر هم انجام میدهد و ساعت ده صبح حتما لباسها شسته و اتو کرده در کشوهای لباسهاست. او همه کارهای خانه را روی ورقهای یادداشت میکند و روی گنجه خود میچسباند و موبهمو انجام میدهد و محال است کاری را پشت گوش بیندازد. یک کلفت زرد به اندازه سه تا کلفت ایرانی و وطنی کار میکند و اخم به ابرو نمیآورد و ماهی 11 هزار تا 15 هزار ریال حقوق میگیرد.»
آقای «ت» ضمن تعریف و تمجید از کلفت فیلیپینیاش میگفت: «از روزی که این زن را به خانه آوردم در تمام مخارج خانهمان صرفهجویی شده است. او جلوی هرگونه اصراف و ریخت و پاش را میگیرد و باعث شده است که در ماه چهار صد تومان پول لباسشویی نمیدهیم و صرفهجویی میکنیم و همه چیز در جای خود قرار دارد، حتی خانم هم دیگر رویش نمیشود شلختگی کند. بچهها هم از رفتار و حرکات و تمیزی او خیلی سرمشق میگیرند.»
خانم «آزیتا – م» که دو پرستا فیلیپینی پیر و جوان داشته است میگوید: «اولی زیبا و جوان و زندهدل بود، بعد از چند ماه با پسرهای ایرانی آشنا شد، آنها به او گفته بودند تو که میکروبشناسی خواندهای چرا پرستاری میکنی؟ و او بعد از ده ماه رفت و خوب شد که رفت. واقعا این اواخر دیگر دیوانه شده بود و روزی صد نفر برایش تلفن میزدند و با او راز و نیاز عاشقانه میکردند. بعدازظهرها هم به هر بهانهای میخواست دو ساعتی برود و برگردد و دو ساعت همیشه پنج ساعت میشد. اما این یکی زن چهلسالهای است که از شور و حال جوانی افتاده ولی در مقابل کارش خوب و تمیز است و از او خیلی راضی هستم. اصلا اینها قابل مقایسه با کلفتهای کثیفکار و لجباز ایرانی نیستند. خانهداری و بچهداریشان بینظیر است و باهوشاند و لازم نیست هر کاری را ده بار برایشان توضیح بدهید. عیب کلفت فیلیپینی فقط این است که بعد از مدتی میخواهد شوهر و خواهرشوهر و برادر و خلاصه همه فامیلش را بیاورد و دور خود جمع کند. اما فقط هفتهای یک بار آنها را میبینند. توصیه من به خانمهایی که مستخدمه فیلیپینی دارند این است که از روز اول اجازه صحبتهای تلفنی به آنها ندهند و هر مردی که برای کلفتشان تلفن زد از پشت تلفن خوب حسابش را برسند. به علاوه بعضی از خانمها زیادی این مستخدمین را لوس میکنند و به آنها طلا و جواهر میبخشند و مستخدمها هم وقتی دور هم جمع میشوند از این حاتمبخشیها داستانها به هم میگویند و سطح توقع و انتظاراتشان روز به روز بالاتر میرود.
خانم «آزیتا – م» میگوید: مستخدم فیلیپینی به اندازه یک مستخدم ایرانی پول میگیرد اما رشد فکری و دقت در کار و توجه و تبحرش چند برابر یک کارگر ایرانی است.
خانم خانهدار ایرانی زیادی دستور میدهد!
دخترهای فیلیپینی در سرما و برف و بوران روز یکشنبه گذشته در کلیسای کاتولیکهای تهران جمع شده بودند و من توانستم با آنها کمی گفتوگو کنم. اولین مشکل آنها سرمای زیادی تهران و خشکی هواست. آنها که از مانیل گرم و مرطوب آمدهاند دستهایشان را نشان میدهند و میگویند: «هرگز دستهایمان اینطور از سرما خشک و ترکخورده نبود.»
یکی از دخترها به نام «جانت» میگوید: «همه شایعات پشت سر ما بیاساس است. ما فقط برای کار کردن به تهران آمدهایم و حتما بعد از دو سال کار و پول جمع کردن به فیلیپین برمیگردیم. آخر با بیست هزار تومانی که در دو سال کار در تهران به دست میآوریم میتوانیم در مانیل چند سال خوب زندگی کنیم. درست است که چند تا از دختران بیبندوباری کردهاند ولی اکثر زنان فیلیپینی سازگار و نجیباند و فقط برای اندوختن سرمایه به ایران آمدهاند. اجرت یک کلفت در فیلیپین حداکثر به پول ایران ماهی 200 تومان است در حالی که در ایران شش یا هفت برابر به ما حقوق میدهند و خرج خوراک و اتاق و لباس هم نداریم و همه حقوق خود را میتوانیم پسانداز کنیم و در بازگشت به فیلیپین با آن پول یک کاسبی راه بیندازیم.»
کلفتهای فیلیپینی برخلاف کلفتهای ایرانی مخالفتی با خانمهای ایرانی ندارند، یکی از آنها میگفت: «زنهای ایرانی دوست دارند در خانه زیادی دستور بدهند. هنوز یک کار تمام نکرده کار دومی را فرمان میدهند. بچهها هم لوس و بچهننه بار میآیند و مادرشان وقتی از دست بچهشان عصبانی میشوند سر ما داد میزند. آنها حتی ریخت و پاش خودشان را هم جمع نمیکنند و انتظار دارند جورابشان را هم کلفتشان به پایشان بکند. نظم و ادب و مقررات در خانه پولدارهای ایران کمتر به چشم میخورد!»
مستخدم فیلیپینی آشنا به تکنولوژی خانگی
یک مقام مطلع وزارت کار و امور اجتماعی پدیده استفاده از مستخدمین فیلیپینی را نیز از عوارض برنامه پنجم میداند و میگوید: «بعد از برنامه پنجم و بعد از تجدید نظری که در این برنامه به وجود آمد برنامه استفاده از کارگر متخصص خارجی مطرح شد و مستخدم خارجی و متسخدم خانه را نیز نمیتوان از مجموع نیروی انسانی خارجی که کشور ما در آن برنامه به آن نیاز داشت جدا دانست. وقتی کشور ما با چنین رشد سریعی مواجه شد، احتیاج به افراد متخصص داشتیم و از طرفی امکانات آموزشی ما نمیتوانست این نیرو را تامین کند و تنها اتکای ما به نیروی متخصص خارجی بود. برنامه پنجم سطح زندگی مردم را بالا برد و کار کردن را در مملکت مطلوبتر کرد و زنان تحصیلکرده ایران علاقمند به کار کردن در خارج از خانه شدند در حالی که تا قبل از آن از طرفی کار کم بود و از طرف دیگر نیاز اقتصادی به کار کردن زن وجود نداشت اما وقتی دیدند جامعه برای زنی که کار میکند ارزش و احترام بیشتری قائل است خانمها به کار کردن و شاغل شدن معتقد شدند و روی آوردن به تحصیل و اداره به صورت موج تازهای درآمد.
البته در مقابل این اشتیاق جدید، خانهها و بچهها بیسرپرست میشدند، و خانم خانه دربهدر دنبال زن فهمیدهای میگشت که او را در غیاب خود جانشین خویشتن سازد و زمام امور خانه را به دست او بدهد. اما این جانشین وجود نداشت. کلفتهای بیسواد و دهاتی چگونه میتوانستند با ماشین رخت بشویند و یا با داروهای جدید لکهگیری کنند و یا جاروبرقی به کار اندازند؟ یا گوشت را در فریزر منجمد کنند؟
این وسایل و ابزار برقی نو، کارگر متخصص و «کمک کدبانو»ی آزموده لازم داشت که جامعه ایران از داشتن آنها محروم بود. این شرایط باعث شد که وزارت کار طرح ورود کلفت فیلیپینی را بپذیرد به این امید که با ورود آنها به ایران سطح کار بالا برود و نیروی انسانی کارآمدی جانشین «سکینه سلطان»های قدیمی بشود.
ننههای قدیمی شکست خوردند
این مقام مطلع افزود: کلفتها و ننههای قدیمی که در خانهها بودند و سرجهازی دختر از خانه پدر به خانه شوهر میآمدند عملا از کار با وسایل مدرن عاجز بودند و یا اینکه اصلا وجودشان کیمیا شد.
در گذشته خانم خانه اکثرا در خانه بود و فقط کارهای سادهتری را به کلفت محول میکرد و از سال 32-33 نیاز عمومی خانوادهها به کارگر، خاصه کمک کدبانو به طور قابل ملاحظهای بالا رفت و بازار مستخدم با کمبود عجیبی روبهرو بود. ابتدا سعی شد در داخل مملکت این کمبود را جبران کنیم، اما نتوانستیم برنامه آموزشی دختران را برای کار کردن در خانهها عملی کنیم چون طبقه دختران و زنان باسواد غالبا به علت برداشت غلط و ناصحیح فکری حاضر به خدمت کردن در خانهها نبودند و کمک کدبانویی را کسر شأن خود میدانستند و آن را یک کار «پست» میشمردند.
از طرفی کارهای جانبی آسانتر با درآمد مشابه برای زنان کمسواد و یا حتی بیسواد فراوان شده بود و دیگر کسی رغبت به کار کردن در خانه نداشت. ضمنا برای مملکت ما اقتصادی بود که به این نکته توجه کنیم که خانم خانه که لیسانس دارد از خانه بیرون بیاید و کار کند و کار او را در خانه یک کارگر فیلیپینی و یا بنگلادشی انجام بدهد. برای جامعه مشارکت زنان ضروری بود و سعی شد جای او را در خانه با مستخدمهای فیلیپینی و بنگلادشی که آموزشی در زمینه انجام کارهای خانه با وسایل و تکنلوژی جدید دیده بودند پر کنیم. و این طرز فکر باعث شد که وزارت کار برای مهاجرت و استخدام زنان جوان فیلیپینی موافقت کند و راه ورود «کلفت زرد» به تهران بنا به مصالح اقتصادی روز جامعه هموار شد.
به این مقام دولتی میگویم: اما در عمل دیدیم که ورود کلفت فیلیپینی خدمت لوکس دولت برای خانوادههای پردرآمد بود و آن دسته از زنانی که توانستند از خدمت این مستخدمین در خانه استفاده کنند زنهای لوکس و مصرفکننده و پولدار بودند که هیچگونه مشارکتی در کارهای اجتماعی نداشتند و کلفت فیلیپینی آخرین وسیله تظاهر و خودنمایی و راحتطلبی برای آنها شد، چیزی چون پالتو پوست و جواهر و انگور خوشهای 80 تومان و آناناس دانهای 100 تومان، حالا دیگر برای خانوادههای ثروتمند داشتن کلکسیون کلفت فیلیپینی مد روز و باعث تفاخر است و باز عملا دیدیم که زن تحصیلکرده و سازندهای که کار و تخصص داشت و مجبور به بیرون رفتن از خانه بود، کماکان دستتنها ماند و کلفت فیلیپینی به زنی که در جامعه کار و شغلی داشت کمک نکرد، بلکه مددکار خانمی شد که خودش هیچکاره است و کار عمدهاش رفتن به مهمانی ... است بنابراین بهتر است ضوابط تازهای برای این کار فراهم بشود.
مقررات جدید
خوشبختانه در حال حاضر یکی از مهمترین ضوابط برای پروانه کار دادن به این مستخدمین مسلم شدن شاغل بودن خانم خانه است و تا زنی ثابت نکند که شاغل است نمیتواند کلفت فیلیپینی وارد کند. به علاوه مجموع درآمد خانواده نیز مهم است، مثلا به کسانی که در آپارتمان زندگی میکنند پروانه کار مستخدم فیلیپینی نمیدهند. کدبانویی میتواند کلفت فیلیپینی داشته باشد که تحصیلکرده و باسواد باشد و رفتار منطقی و معقول داشته باشند و تصور نکنند که با این افراد میتوانند خشن باشند، به آنها فحش بدهند یا کتکشان بزنند. افراد خانه حتما باید برای کلفت خارجی داشتن زبان انگلیسی بدانند تا بتوانند از اطلاع و تخصص این افراد در خانه استفاده کنند. بسیاری از دختران فیلیپینی حداقل دیپلمه یا لیسانسیه هستند و چند سالی کلاسهای کارآموزی خانهداری و یا پرستاری کودک را دیدهاند و لذا باید با آنها رفتاری انسانی و توام با ادب داشت و از تخصصشان بهرهگیری کرد.
از این مقام مطلع میپرسم: آیا مستخدمین زردپوست هیچ نوع بیماری واگیردار که ایجاد زحمت و نگرانی کند با خود به ایران سوقات آوردهاند؟
جواب میدهد: ما تاکنون هیچ نوع مسألهای از نظر بیماری مستخدمین خارجی نداشتهایم فقط یک مورد بیماری سل داشتیم که به وسیله دولت متبوعاش بازگردانیده شد و این دخترها قبل از آمدن به ایران مورد آزمایشهای پزشکی قرار میگیرند و گواهی سلامتشان در وزارت کار ضمیمه پروندهشان است و احتمالا میکروبها از طریق کسان دیگر و یا مستخدمین فیلیپینی که به طور قاچاق وارد میشوند به کشور وارد شده است. ما هیچگونه کنترلی و یا تعهدی نسبت به «مستخدمین بدون اجازه» نداریم و آنها را تایید نمیکنیم.
یک مقام صاحبنظر و مطلع دیگر در وزارت کار و امور اجتماعی میگوید: در کشوری که کمبود کارگر متخصص دارد، این یک توصیه علمی و بینالمللی است که باید کارگر خارجی بیاورد تا ضمن رفع نیاز سطح کار و تخصص کارگران بومی هم بالا برود. در حقیقت باید در وارد کردن کارگر متخصص فلسفه انتقال تکنولوژی وجود داشته باشد. جذب کارگر خارجی اگر ماهر و تکنسین نباشد برای جامعه ضررر دارد و ضررش آن است که ممکن است موقتا خلأهای نیروی انسانی را پر کند ولی مشکلات اجتماعی کارگرهای مهاجر را ایجاد میکند که یکی دو تا نیست و چون افراد غیرمتخصص سطح فکریشان پایین است اثرات بدی از خود در جامعه میگذارند. محلههای فقیرنشین آلمان را کارگرهای ترک و یونانی و محلههای کارگری فقیرنشین فرانسه را کارگرهای پرتغالی و عرب به وجود آوردهاند و مشکل مسکن و بهداشت این گروه از کارگران مهاجر حتی در آمریکا نیز به چشم میخورد.
در جامعه ما «کلفتی» حیثیت ندارد زیرا ما با کلمات بازی کردهایم و حیثیت شغلی را از بین بردهایم. یک کلفت گاه خوشبختی و آسایشش از یک خانم بیشتر است. جای گرم، غذای خوب و وقت استراحت دارد و سر ماه حقوقی بدون کسر مالیات میگیرد که میتواند آن را پسانداز کند. دلهره و دلشوره بود و نبود و کمبودها را هم ندارد. وضع او بهتر از کارگری است که در کارخانه کار میکند و با مقررات و قوانین خاصی که در وزارت کار در دست تهیه است، از این پس او هم چون یک کارگر کارخانه تحت حمایت خواهد بود و امیدواریم با قوانین جدیدی که ضامن حفظ منافع کارگر خانه و کمک کدبانوها میشود حثییت دوباره به این شغل بازگردد و دختران جوان پس از آموزشهای لازم کار کردن در خانه را عار و ننگ ندانند و کشور را از مستخدم خارجی بینیاز کنند.
259