متوکل در سال 235 سه فرزند خویش را به عنوان ولیعهد خویش مشخص کرد، محمد را ولیعهد اول کرد و بدو لقب منتصر داد و ابوعبد الله را ولیعهد دوم نمود و بدو لقب معتز داد و ابراهیم را ولیعهد سوم کرد و لقب موید را بدو داد، وقتی متوکل کشته شد (البته قاتل متوکل فرزندش منتصر می باشد) با منتصر به عنوان خلیفه بیعت شد، او برادران خویش را از خلافت خلع کرد و در نهایت دو برادر در نامه ای چشم پوشی خود را از خلافت اعلام کردند.
منتصر بخلاف پدر با علویان براه ملایمت رفت و آن وحشت که در ایام متوکل بود برفت و زیارت قبر حسین ع آزاد شد و یزید مهلبی در این باب شعری گفت، بدین مضمون:
«با طالبیان از پس آنکه مدتها مورد نکوهش بودند نیکی کردی و الفت را بخاندان هاشم باز آوردی و آنها را از پس دشمنیهای مستمر ببرادری کشانیدی.»
بگفته ابن اثیر «منتصر» بردبار و خردمند و نیکوکار و بخشنده و منصف و نیک محضر بود. «مسعودی از زبان علی بن یحیی منجم گوید: «کسی را چون منتصر ندیدم که نیکی بی تظاهر و منت و تکلف کند. «وی قبل از خلافت با ترکان روابط گرم داشت اما از آن پس که بخلافت رسید دل با ایشان بد داشت و پیوسته میگفت اینان قاتل خلیفگانند و ترکان کینه اش را در دل گرفتند و ابن طیفور طبیب خاص خلیفه را سی هزار دینار دادند تا با نشتر زهر آلود منتصر را رگ زد و او بمرد (ربیع الاول 248) و در آن هنگام بیست و شش سال داشت.