ماهان شبکه ایرانیان

ترامپ دیگر علاقه ندارد رهبر دنیای آزاد باشد

یک کارشناس بین‌الملل می‌گوید: «در سند جدید استراتژی امنیت ملی خاورمیانه در رتبه چهارم قرار دارد که نشان می‌دهد این منطقه اهمیت خود را برای ایالات متحده تا حد زیادی از دست داده است

ترامپ دیگر علاقه ندارد «رهبر دنیای آزاد» باشد

انتشار سند جدید استراتژی امنیت ملی دولت ترامپ رئیس جمهور ایالات متحده، چرخشی کم‌سابقه در اولویت‌بندی سیاست خارجی آمریکا رقم زده و بار دیگر روح دکترین مونرو بر سیاست واشنگتن سایه انداخته است. 

به گزارش تابناک به نقل از خبرآنلاین؛ درحالی‌که در دوره نخست ریاست‌جمهوری ترامپ، چین مرکز ثقل نگرانی‌های واشنگتن بود، حالا نیم‌کره غربی به صدر جدول اولویت‌ها بازگشته؛ تغییری که به گفته تحلیلگران نشان می‌دهد دولت ترامپ، با افزودن متمم ترامپ، به دکترین مونرو، مدعی کنترل کامل بر آمریکای لاتین شده و پیام آشکاری درباره بازگشت به سیاست‌های سختگیرانه می‌فرستد.

به‌موازات این چرخش، خاورمیانه جایگاه خود را از دست داده و در رتبه چهارم اهمیت قرار گرفته؛ نشانه‌ای روشن از اینکه واشنگتن در سال‌های آینده تمایلی به هزینه‌کرد سیاسی و امنیتی در این منطقه ندارد. اما آیا آمریکا به سمت انزواگرایی پیش می‌رود؟

استاد دانشگاه جورج واشنگتن از سند استراتژی امنیت ملی جدید دولت آمریکا و سیاست‌های دولت ترامپ در آمریکای لاتین، خاورمیانه و اروپا می‌گوید:

متمم ترامپ به دکترین مونرو

*** استراتژی امنیت ملی جدید دولت ترامپ چه تفاوت‌های کلیدی با سند امنیت ملی دوره اول ریاست‌جمهوری او دارد و بر روی چه مواردی تاکید داشته است؟ همچنین برخی تحلیلگران از برداشت جدید از دکترین مونرو  در دولت ترامپ می‌گویند؛ به نظر شما این برداشت جدید دقیقا چیست و چگونه در سیاست‌گذاری ‌های دولت ترامپ دنبال خواهد شد؟

من بزرگ‌ترین تغییری که می‌بینم افزایش نقش نیم‌کره غربی در فهرست اولویت‌های ایالات متحده است. یعنی زمانیکه به دوره اول ریاست‌جمهوری ترامپ نگاه کنیم، متوجه می‌شویم که چین بیشترین توجه را می‌گیرد. در حالیکه الان بیشتر صحبت نیم‌کره غربی است که اولین اولویت آمریکا به حساب می‌آید.

وقتی حتی به فهرست عناوین توجه کنید، خواهید دید که آسیای شرقی قبل از نیم‌کره غربی آمده که تحول مهمی است و رویکرد آمریکا را نشان می‌دهد که ادامه دکترین مونرو است.

دکترین مونرو در زمان ریاست‌جمهوری جیمز مونرو مطرح شد و بر این اساس بود که نیم‌کره غربی عملا متعلق به ایالات متحده است و هیچ قدرت اروپایی دیگری حق دخالت در آنجا را ندارد. آنها اسم استراتژی جدید را هم مونرو-کورولری (The Monroe Corollary) گذاشته‌اند. در واقع آنها یک متمم ترامپ به دکترین مونرو اضافه کرده‌اند.

برای دولت جدید ترامپ خاورمیانه در رتبه چهارم اهمیت قرار دارد

*** در سند جدید استراتژی امنیت ملی در خصوص ایران و خاورمیانه چه تغییراتی در مقایسه با سندهای قبلی دیده می‌شود؟

در سند جدید استراتژی امنیت ملی خاورمیانه در رتبه چهارم قرار دارد که نشان می‌دهد این منطقه اهمیت خود را برای ایالات متحده تا حد زیادی از دست داده است. در همین متن از سیاست‌های سابق آمریکا انتقاد شده که امنیت و ثبات خاورمیانه برایشان مهم بوده است. در این سند آمده که داستان کمونیسم دیگر وجود ندارد. در نهایت این سند نشان می‌دهد که ترامپ در سال‌های پیش رو اهمیتی برای خاورمیانه قائل نخواهد شد.

*** آیا اقدامات ترامپ در آمریکای لاتین و آمریکای مرکزی را می‌توان نشانه‌هایی در نظر گرفت که ایالات متحده در حال بازگشت به دکترین مونرو است؟

بله صد در صد اینگونه است. آمریکا در حال ارسال این پیام است که قدرت بلامنازع آمریکای لاتین است. تلاش دارد که در ونزوئلا یک تغییر رژیم انجام بدهد و فقط این کار را با استفاده از قدرت نظامی انجام می‌دهد. می‌توان گفت که ایالات متحده فقط با قدرت و زور نظامی که به دیپلماسی کشتی جنگی مشهور است، سعی می‌کند تا نظام را در این کشور سرنگون کرده و نظامی را جایگزین کند که حامی منافع آمریکاست و با ایران رابطه خوبی ندارد. در واقع ترامپ سعی می‌کند تا ردپای ایران را در آمریکای لاتین کم کند.

آیا آمریکا نیویورک را فدای پاریس خواهد کرد؟

*** ترامپ تا چه حد اروپا را از اولویت‌های اصلی سیاست خارجی خود کنار گذاشته است و این تغییر اولویت چه دلایلی دارد؟

یکی از نکاتی که برای من در سند امنیت ملی امریکا برایم جالب بود، انتقادات صریحی است که دولت ترامپ از اروپا دارد و از اختلاف نظرهای میان دو طرف صحبت می‌کند. برای مثال یک انتقاد جالب در مورد آزادی بیان بود. منظور ترامپ نگرانی‌های اروپا از بازگشت گروه‌های ناسیونالیست افراطی یا سیاستمداران پوپولیست است که انسجام اتحادیه اروپا را به خطر می‌اندازند. مساله اصلی موضوع اوکراین است. جنگ در قاره اروپا اتفاق می‌افتد و روسیه در حال بردن جنگ است و اروپا در خطر جدی است. آمریکا از نظر اینکه از نظر جغرافیایی دورتر بوده و آسیب جدی نمی‌بیند، تلاش دارد تا هر طور شده جنگ روسیه و اوکراین را تمام کند و ابایی از قربانی شدن اوکراین ندارد.

دید ترامپ به دنیا این است که مسائل سیاست بین‌الملل بین قدرت‌ها بزرگ و معاملات آنها تقسیم می‌شود. او عملا اوکراین را فدا می‌کند برای اینکه جنگ را زودتر تمام کرده و خودش را به‌عنوان رئیس‌جمهور صلح معرفی کند. اروپایی‌ها نمی‌توانند این را بپذیرند. چرا که احساسشان است که اگر اوکراین تسلیم شود، روسیه ممکن است اقدامات دیگری را هم انجام دهد و این بار آمریکا به کمک کی‌یف نخواهد آمد و عملا دفاع از اوکراین برعهده اروپا قرار خواهد گرفت. ما شاهد این هستیم که کشورهای اروپایی مانند آلمان سیاست‌های نظامی مورد تجدیدنظر قرار گرفته، بودجه نظامی افزایش پیدا کرده و از سربازی اجباری حرف زده می‌شود. 

در گذشته ژنرال دوگل فرانسوی از کندی رئیس‌جمهور آمریکا پرسیده بود که آیا آمریکا نیویورک را فدای پاریس خواهد کرد یا خیر؟  سوال اکنون این است که آیا آمریکا حاضر است به خاطر اوکراین منافع خود را به خطر بیندازد؟ و جواب در مورد دولت ترامپ و سال‌های پیش رو، نه است.

*** تنش با اروپا بر سر مسائلی چون اوکراین و ناتو به معنای جدایی آمریکا و اروپا و آغاز فصل تازه ای در روابط بین‌الملل محسوب می‌شود؟

بله برداشت در اروپا همین است. این که روابط اروپا و آمریکا که ترنس اتلانتیک (دو سوی اقیانوس اطلس) دانسته می‌شد عوض شده‌است. اخیرا صدراعظم آلمان در مورد این وضعیت از واژه پست آمریکانا استفاده کرده بود که به معنای بعد از آمریکاست. اروپا و مخصوصا آلمان که در خط مقدم مقابله با روسیه است و بیشترین تهدید را می‌بیند و بدون حمایت ناتو نمی‌تواند مقابل مسکو بایستد. ادراک تهدیدی اروپایی‌ها این است که ایالات متحده دیگر وجود ندارد و باید خودشان جلوی روسیه بایستند. دید اروپایی‌ها خیلی به واقع‌گرایی نزدیک‌تر می‌شود که در دنیایی که قوانین به آن صورت وجود ندارند، فقط قوی‌ترها هستند که می‌توانند ادامه حیات بدهند و آنهایی که ضعف دارند قربانی خواهند شد.

واشنگتن دیگر علاقه ندارد «رهبر دنیای آزاد» باشد

*** انزواگرایی به‌عنوان یکی از ویژگی‌های سیاست خارجی ترامپ شناخته می‌شود؛ آیا در دوره دوم این انزواگرایی عمیق‌تر شده است یا ترامپ هم ابزارهای خود را برای مقابله با آن دارد؟

شخص ترامپ چون بینش سیاسی خاصی ندارد را نمی‌توان انزواگرا دانست. اما او تمایلات انزواگرانه دارد. همچنین افرادی که اطرافش هستند، مانند جی‌دی ونس معاون اول او و اشخاصی که قبلا از ترامپ حمایت می‌کردند، مانند خانم مارجری تیلور گرین یا حتی تاکر کالرسون، انزواگرا هستند. بینش آنها این است که ما در آمریکا هستیم و قدرتی نمی‌تواند ما را تهدید کند و کار و وظیفه ما این نیست که برویم و در کشورهای مختلف رژیم چنج انجام دهیم. اگر به سند امنیت ملی جدید دولت ترامپ برگردیم، نکته این است که دید این سند به دیدگاه تئوریسین‌های واقع‌گرا نزدیک است. 

من موافقم که به طور کلی آمریکا بعد از حدود ۸۰ سال که رهبری دنیای آزاد را داشته، عملا دیگر علاقه‌ای به ادامه این وضع نداشته و شرایط در حال تغییر است.
 

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان