محمد مهدی خالصی

پینوشتها: ۱- (( خالص )) نام شهری است بزرگ در شرق بغداد در کنار رودخانه ای به همین عنوان (مراصد الاطلاع ، و منتهی الارب ، ماده خالص )

گزاره ای از زندگی
یکی از شخصیتهای به تمام معنا کامل و جامع آیه الله العظمی محمد مهدی خالصی (1) است . وی دارای افکاری مصلحانه بود و فرد مبارز و سیاستمداری (2) به شمار می آمد.
این شخصیت سترگ در نهم ذیحجه سال 1276 ق در کرخ - از توابع کاظمین - چشم به جهان گشود. (3)
پدرش شیخ حسین و پدر بزرگش شیخ عزیز هر دو از علما بودند.(4) آیه الله خالصی در شهرهایی نظیر نجف اشرف و کاظمین به تلمذ و فراگیری دروس حوزوی پرداخت و از عالمان بزرگ و فضلای سر آمد روزگار شد. (5)
از جمله مهم ترین اساتید آیه الله خالصی میرزا حبیب الله رشتی و آخوند خراسانی و میرزای شیرازی را باید بر شمرد. (6)
جدایی ناپذیری سیاست از دیانت  
آیه الله خالصی مرد میدان سیاست بود و مداخله در آن را جزئی از دین به حساب می آورد. و از این رو لحظه ای از امور جاری کشورش یعنی عراق غافل نبود. وی سالهای زیادی از عمر شریفش را در امر مبارزه با استعمارگران خصوصا بزرگترین قدرت استعماری آن عصر یعنی انگلستان سپری کرد. اما این باعث نشد که وی دست از پژوهشهای علمی خویش بردارد و جهان اسلام را از دانشهای خود محروم بگذارد.
آثار علمی 
تالیفات آیه الله خالصی عبارتنداند از:
- بیان تصحیف المنحه الالهیه عن النفثه الشیطانیه (7)
- حاشیه الالفیه (8)
- حاشیه بر ((الرساله فی تداخل الاغسال )) (اثر محقق اول )(9)
- الشریعه السمحا فی احکام سید الانبیاء. این کتاب رساله عملیه آیه الله خالصی بود. (10)
- تلخیص الرسائل (11)
- حاشیه کفایه الاصول (12)
- الدراری اللامعات فی شرح التطرات و الشذرات (13)
- الحسام البتار فی جهاد الکفار
این اثر عنوان سلسله مقالاتی است که آیه الله خالصی در زمینه وجوب پیکار با اشغالگران انگلیسی در خلال جنگ جهانی اول به رشته تحریر در آورد و در روزنامه ((صدای اسلام )) به چاپ رسید. (14)
- الوجیزه فی المواریث (15)
- عناوین الاصول
- مختصر الرسائل العلمیه و الاصول الدینیه (16)
- القواعد الفقهیه
- پاسخنامه ای به شیخ محمد حسن در زمینه مسائل تقلید (17)
- اشعاری بالغ بر هزار بیت در علوم عربی (18)
حیات سیاسی آیه الله خالصی 
شیخ محمد مهدی خالصی در حوادث حاد و مهم سیاسی چون نهضت مشروطه و بر پایی نظام پارلمانی و قانون اساسی در ایران و استانبول فعالیت چشمگیر داشت . (19)
مهم ترین فعالیت آیه الله خالصی در ماجرای جنگ جهانی اول ،(20) در عراق و روی کار آمدن فیصل پس از اشغال آن سرزمین به دست انگلیسیها بود.
در پی تهاجم انگلیس به عراق - که در آن هنگام تحت سلطه امپراتوری عثمانی بود - به سال 1914 م / 1293 ش . آیه الله خالصی همگام با دیگر رهبران مذهبی شهرهای بزرگ و مهم عراق ، مردم را به مبارزه علیه آنان تشویق کرد و به وجوب بذل مال در راه جهاد حکم نمود و در انجام این مهم سلسله مقالاتی در روزنامه ((صدای اسلام )) منتشر نمود.(21) نیز درصدد بر آمد با برپایی جلسه ای متشکل از علمای کاظمین به نظریه مشترکی درباره فتوای جهاد علیه دشمنان دست یابد. لیکن چون در این زمینه ناکام ماند به همراه موافقانش به استراتژی پیشین خود که مبارزه مسلحانه علیه انگلیس بود ادامه داد و حتی رهبری یکی از جبهه های جنگ را بر عهده گرفت .(22)
مبارزات علما و روحانیات به همراه دیگر مردم عراق نه تنها از کاظمین ، که از همه شهرهای نجف و بصره و بغداد و جز آن علیه متجاوزان به طور جدی آغاز شد. آنان با رشادتهای بی نظیری که از خود نشان دادند ضربات سهمگینی بر پیکر خصم اهریمنی وارد کردند. در مجموع نیروهای مردمی به رهبری علما به مدت هیجده ماه در ناحیه کوت العماره (یکی از نواحی عراق ) سر سختانه در برابر ارتش اشغالگر انگلیس مقاومت کردند و اگر پیروزی نهایی متفقین و شکست آلمانها نبود انگلیسیها موفق به درهم شکستن مقاومتهای مردمی و نهضت روحانیان و اشغال عراق نمی شدند.(23)
عراق پس از اشغال 
به هر حال با پایان یافتن جنگ جهانی اول به سال 1918 م . عراق زیر چکمه های انگلیس قرار گرفت و ((پرسی کاکس )) که از شخصیتهای برجسته و با تجربه آن کشور بود، به عنوان حاکم سیاسی عراق منصوب گشت و کلیه اختیارات قانون گذاری و اجرایی از سوی دولت متبوعش بدو واگذار گردید.(24)
در سال 1297 ش . ((کاکس )) به عنوان وزیر مختار انگلستان به تهران فرا خوانده شد و درصدد تحمیل قرارداد 1919 وثوق الدوله بر ملت ایران بر آمد و به جای او ((آرنولد ویلسون )) به عنوان وکیل ، کارهای او را در عراق به عهده گرفت .
ویلسون با کوششهای طاقت فرسای خویش توانست تشکیلات نسبتا منسجمی بر طبق میل انگلستان در عراق ایجاد کند؛ لیکن پختگی لازم را چون کاکس نداشت . به همین دلیل انگلستان در تابستان 1919 م . (1297 ش .) درصدد باز گرداندن کاکس به عراق شد. ولی چون او هنوز دست اندر کار قرارداد وثوق الدوله بود، بازگشتش به تعویق افتاد.(25)
تشکیل حکومتی فرمایشی در عراق 
در 30 تشرین (اکتبر) آخر سال 1918 م . برابر با سال 1297 ش . دولت انگلستان طی تلگرافی از ویلسون خواست از مردم عراق نسبت به سه موضوع ذیل پرسش کند و نظر آنان را جویا شود:
1 - تمایل مردم نسبت به تشکیل دولتی عربی تحت راهنمایی انگلیس
2 - عقیده آنان نسبت به اینکه رئیس دولت کذایی یکی از اعضای خاندان شریف باشد.
3 - در صورت مساعد بودن پاسخ پرسش دوم ، آن فرد مورد نظر را تعیین کنند.
پیشنهادات فوق دستوری لازم الاجرا از سوی ویلسون تلقی گردید. و از همین رو او درصدد بر آمد به هر صورت که شده ، آراء مردمی را در راستای خواسته انگلستان سوق دهد.
ویلسون برای نیل به هدف فوق از استانداران خود خواست با برپایی جلساتی سری با شخصیتهای محلی هر ناحیه از آنان بخواهند با اتخاذ تدابیری مناسب آراء مردم را موافق طبع لندن نمایند.
زمینه انقلاب 1920 
گر چه استانداران انگلیسی و شخصیتهای محلی درصدد تحمیل خواسته انگلستان بر مردم عراق بر آمدند، در شهرهای مهم آن سامان چون نجف و کربلا و کاظمین و بغداد با مخالفتهای جدی از سوی شمار زیادی از مردم مواجه گشتند. با این حال نتیجه همه پرسی به نفع انگلستان تمام شد؛ لیکن با خشونتهای نابخردانه ویلسون و عمال ، بذر انقلاب 1920 در میان مردم افشانده شد.
هسته مرکزی انقلاب  
به هنگام اشغال عراق از سوی قوای انگلیس آیه الله یزدی مرجع شعیان بود. پس از وفات وی به سال 1298 ش . / 1919 م . آیه الله میرزا محمد تقی شیرازی در شهر سامرا بود که بعدها به کربلا تغییر یافت .(26)
آیه الله شیرازی در سال 1337 ق . شیخ مهدی خالصی را به منظور مشاوره در امور دینی و سیاسی به کربلا فراخواند و او تا اواخر ماه ماه حزیران 1338 در همانجا ماندگار شد و آنگاه به کاظمین مراجعت کرد.(27)
آیه الله شیرازی برای مشاوره در امور حساس کشور از آیه الله سید ابوالقاسم کاشانی و سید محمد علی شهرستانی و میرزا احمد خراسانی و فرزندش به نام شیخ محمد رضا هم بهره می گرفت . در حقیقت پنج تن نامبرده دست راست و زبان گویا و یار و یاورش در مشکلات و بحرانها بودند.(28)
اسباب و پیامدهای انقلاب  
ویلسون می پنداشت با اعمال سیاستهای تند و خشونت آمیز در ماجرای همه پرسی ، خوش خدمتی بزرگی به اربابانش خواهد نمود. غافل از اینه پیامدهای رفتاری او در آن رویدادها چیزی جز نهضت مسلحانه و انقلاب 1920 در عراق به وجود نیاورد. انقلابی که پایه های آن از کاظمین و به دست توانای سید ابوالقاسم کاشانی پی ریزی شد و دامنه اش سراسر عراق را فرا گرفت .(29) شعله های انقلاب 1920 در موقعیتی زبانه کشید که استعمار انگلیس چنگالهای خویش را در خاور میانه فرو برده بود آنان در صدد به یغما بردن ذخایر ملتهای مظلومی چون عراق بودند. در این انقلاب ملت عراق با جنگ افزارهایی بسیار ابتدایی بدون اتکا به قدرتهای خارجی در مقابل بزرگترین امپراتوری عصر خویش قایم کرد.
گر چه مجاهدان عراقی در این انقلاب به پیروزی کامل دست نیافتند لیکن با مبارزات و مقاومتهای دلیرانه خود به رهبری علما توانستند انگلستان را از سیاست جابرانه تحمیل حاکمیت خود که بشدت از سوی ویلسون تعقیب می شد، منصرف کنند. این تغییر سیاست تحمیل شده بر بریتانیا را می توان به سادگی از سخن کاکس پس از بازگشت مجدد وی به عراق استنباط کرد. او در این زمینه گفت : ((من آمده ام که دولت عربی مستقل در عراق تاسیس کنم و فقط انتظار من این است که جنگ تا حدی فروکش کند.)) و نیز انگلستان را مجبور نمود به ظاهر با درخواست استقلال موافقت نماید و عراق را به مثابه کشوری مستقل به رسمیت بشناسد و با تشکیل حکومتی ملی و مردمی - گر چه به ظاهر - موافقت نماید.(30)
تشکیل حکومت  
مامور تشکیل حکومت به ظاهر ملی و مردمی در عراق کسی جز کاکس نبود. نخستین تصمیم کاکس برای این کار تشکیل کابینه ای موقت بود. وی رئیس این کابینه را نقیب اشراف بغداد موسوم به عبدالرحمان گیلانی قرار داد.(31) و آنگاه وزرای دولت را از میان عراقیان برگزید و برای هر وزیر مستشاری انگلیسی قرار داد. در واقع آن مستشار بود که ریاست هر وزارتخانه رابر عهده داشت . و وزیر عنوانی بیش نبود. (32)
از دیگر ترفندهای کاکس برای ملی جلوه دادن حکومت فرمایشی انگلیس و برقراری ثبات سیاسی در عراق وارد کردن شماری از مردم عراق - خاصه شیعیان - در پستهای حکومتی بود. اما او در این زمینه موفق نشد. زیرا در همان هنگام آیه الله خالصی فتوایی علیه اقدام وی بدین مضمون صادر کرد: ((داخل شدن در پستهای دولتی حرام و به مثابه همکاری با کافران است .))
با صدور این فتوا بسیاری از شیعیان از پذیرفتن مقامهای دولتی صرف نظر کردند.(33)
کاکس بعد از تشکیل کابینه تصمیم گرفت پادشاهی میانه رو و موافق طبع انگلیس برای پادشاهی عراق به مردم تحمیل کند. این شخص کسی جز فیصل نبود . وی با تبلیغات مسمومی که به نفعش در عراق از سوی انگلیس و عمالشان می شد بر مردم - به ظاهر با آراء آنان - تحمیل شد.
فیصل پس از رهسپار شدن به عراق و ورود به شهر بصره برای فریفتن مردم ، به پیامبر و آلش سوگند خورد که هیچ گونه حرص و توجهی به مقام ندارد و صرفا برای خشنودی خداوند و خدمت به مردم خواهان حکمرانی است .(34)
فیصل نظیر عکس العمل فوق را در دیدار با مردم در شهرهای دیگر عراق چون نجف و بغداد انجام داد و بدین ترتیب با استفاده از حقه های سیاسی آلوده به اهداف پلید و به کارگیری شیوه های جذاب در سخنرانی و تظاهر به خدمت تا حد زیادی افکار عمومی را در موضوع حاکمیت خویش بر عراق ، به خود متمایل ساخت . تنها مانعی که بر سر راهش وجود داشت آیه الله خالصی بود.
مشکل بزرگ فیصل 
آیه الله خالصی با فیصل و ملک حسین و عبدالله و همه اعضای این تبار آشنا بود می دانست آنان نوکر سر سپرده انگلستان هستند. از آن سو فیصل می دانست که اگر نظر خالصی را به خود جلب کند برگ برنده را در دست خواهد داشت . از این رو وقتی به عراق آمد نهایت تلاش خود را برای برقراری رابطه ای صمیمانه با خالصی به کار گرفت . سرانجام آیه الله خالصی به سبب در نظر گرفتن مصالحی با وی ستیزی را آغاز نکرد.
شیخ محمد خالصی - فرزند آیه الله محمد مهدی خالصی - در این باره می گوید:
فیصل می دانست که اگر پدرم با وی بیعت نکند حاکمیت وی بر عراق با مشکل مواجه خواهد شد. هر کسی فیصل را می شناخت . می دانست او مجسمه خدعه و نیرنگ است . فیصل ادعا می کرد برای اسلام و مسلمانان خلوص نیت دارد و قصدی جز آزاد سازی سرزمینهای اسلامی در سر نمی پروراند. وی به طور مکرر با پدرم در مدرسه کاظمیه ملاقات کرد. در یکی از ملاقاتهایش به پدرم گفت : من برای آزاد سازی عراق از سلطه انگلستان به اینجا آمده ام . و این مهم جز با موافقت و بیعت شما حاصل نمی شود. پدرم در پاسخش گفت : به شرط اینکه به استقلال عراق صدمه ای وارد نشود و از سلطه بیگانه به هر نحو ممکن به دور باشد با تو دست بیعت می دهم و تو می توانی به حکمرانی در عراق بپردازی . و الا باید از این کار منصرف شوی و مردم عراق و انگلستان را به هم واگذاری تا آنان حق خود را از متجاوزان بگیرند. فیصل بی درنگ گفت : من با تو با شرطی که گفتی ، بیعت می کنم . و آنگاه با یکدیگر دست دادند. فیصل آنگاه برای رسمی شدن آن پیمان به قرآن قسم خورد. و بر این اساس قرار شد که چنانچه بر خلاف پیمانش عمل کند، با کوچکترین اشاره پدرم ، عراق را ترک کند.
محمد خالصی در ادامه می گوید: پس از اینکه فیصل از مدرسه کاظمیه رفت به نزد پدرم بازگشتم و به او گفتم : این مرد نخستین کسی است که وحدت مسلمانان را از بین برد و علیه آنان به دشمنانش کمک کرد. با این حال چگونه می توان سخنانش را پذیرفت و با او در حاکمیت پیمان بست ؟ چه چیزی باعث اطمینان خاطر از این مرد با آن پیشینه های سوئی که دارد، می شود؛ گر چه هزار بار هم شرط کند و سوگند بخورد؟ اگر او بر عراق مسلط شد و از پیمانش تخلف ورزید با چه وسیله ای می توانیم او را به وفای به شروطش ملزم کنیم ؟
وقتی پدرم این سخنان را شنید، گفت : ((فاتخذوا آل فرعون لیکون لهم عدوا و حزنا)) و در توضیح افزود: ممکن است انگلستان آل شریف را برای مصالح خود برگزیده باشند ولی خداوند آنان را یاری کننده مسلمانان و دشمن انگلیس قرار دهد.
ایشان در ادامه می گوید: وقتی مردم از اطراف پدرم پراکنده شدند او مرا به خانه فرا خواند و گفت : گمان می کنی آنچه را که تو می دانی من نمی دانم ؟! فیصل پست تر از آن است که تو گفتی ، لیکن می ترسم مردم با وی پیمانی سر بسته ببندند و ما یارای طرد او را نداشته باشیم . می ترسم مردم سند بندگی خود را - گرچه به نام فیصل - امضا کنند و حق آنان پایمال شود. روی این نظر خواستم به مردم اعلام کنم که چگونه با او بیعت نمایند تا حقشان محفوظ بماند.(35)
فیصل پادشاه رسمی عراق 
پس از موافقت آیه الله خالصی با حاکمیت فیصل ، کاکس با تدوین معاهده ای ، از کارگزاران خویش خوست آن را در معرض آراء عمومی قرار دهند. نویسنده کتاب ((العراق دراسه فی تطور السیاسی )) در این باره گوید:
پروتکل رسمی ظاهری که از طرف حکومت تدوین شده بود، در بغداد مورد قبول شیعیان قرار نگرفت . این مخالفت به سبب پروتکل شیخ مهدی خالصی - یکی از بزرگترین علمای شیعه - بود.(36)
شیخ مهدی در بیانیه خویش اصرار شدیدی در دوری از سلطه بیگانه دارد و نیز خواستار ایجاد حزبی متشکل از نمایندگان مردم است . در میتینگی عمومی که به منظور امضای بیانیه رسمی ظاهری در 28 تموز 1339 در بغداد تشکیل شد قطعنامه دیگری تهیه و در معرفی آراء عمومی قرار گرفت . همگان آن را بدون اینکه صدای مخالفی شنیده شود امضا کردند. در 29 تموز همان سال هنگامی که بیانیه جدید در حضور نمایندگان بغداد قرار گرفت از مجموع 80 نماینده 66 نفر از آنان با پادشاهی فیصل منوط به دو شرط موافقت کردند: نخست اینکه عراق کشوری مستقل و به دور از سلطه اجانب باشد. و دوم اینکه مجلس قانون گذاری در خلال سه ماه بعد از امضای بیانیه تشکیل گردد.(37)
سرانجام فیصل با کسب 96 از کل آراء به طور رسمی بر تخت سلطنت نشست و در همان سال 1339 تاجگذاری کرد. وی در مراسم تاجگذاری با ایراد سخنرانی ، ضمن تشکر و قدردانی از مردم عراق ، نشانه سر سپردگیش را به انگلستان اظهار کرد.(38
آغاز خیانت (39) 
چند روز پس از مراسم تاجگذاری ، فیصل برای ایجاد روابط رسمی میان عراق و انگلستان ، از لندن خواست معاهده ای که در آن ذکری از قیمومیت به میان نیامده تنظیم کند. گر چه مقامات بلند پایه لندن با این پیشنهاد موافقت کردند. لیکن باز عهدنامه ای را تهیه کردند که در آن مضمون و مفهوم قیمومیت نهفته بود و به طور طبیعی مخالفت شدید مردم را در برداشت . متن نهایی معاهده در 25 حزیران 1339 به تصویب هیات وزیران عراق رسید.
در 26 حزیران شمار زیادی از روسای عشایر عراق و علمای کاظمین به محضر آیه الله خالصی رسیدند و با وی درباره معاهده مزبور که سر سپردگی عراق به انگلستان را در بر داشت مذاکره کردند. ایشان شیخ مهدی در آن جلسه خطاب به حضار فرمود:
به این دلیل که فیصل به شروطی که در بیعت نامه متعهد شده بود اخلال وارد کرده ، بیعت مردم با وی ملغی است .
در 27 حزیرا بر شدت اعتراضات مردم کاظمین و بغداد علیه فیصل و انگلستان افزوده شد؛ به گونه ای که به کاکس گزارش دادند: زعمای مخالف با تشکیل تظاهراتی بزرگ در صدد قیام هستند.
مخالفتهای شدید مردم علیه فیصل و دولت وقت در نهایت منجر به سقوط کابینه نقیب اشراف شد.(40)
در سال 1340 ق . سالروز تاجگذاری فیصل ، هزاران نفر از اعضای حزب وطنی و حزب نهضت عراق تظاهراتی به راه انداختند و از فیصل خواستند قمومیت انگلستان بر عراق را ملغا سازد و با استعمار انگلیس مبارزه کند.
کاکس پس از شنیدن خبر فوق با نگارش نامه شدید اللحنی از فیصل خواست علیه تظاهر کنندگان موضع گیری کند(41) ولی چون فیصل با آن کار موافق نبود، کاکس شخصا در 26 ماه اوت (دو ماه پس از ماه حزیران ) وارد عمل گردید.
وی پس از انتشار بیانیه ای تهدیدآمیز علیه مردم عراق ، و تعطیل کردن حزب وطنی و نهضت و توقیف و تبعید سران شان و عزل حاکم و دو قائم مقام حله ، دستور داد چند هواپیما بر فراز مناطق مسکونی عشایر آن منطقه به پرواز در آید تا بدین وسیله آمادگی انگلستان برای سرکوبی هر نوع قیامی را اعلام کند.(42)
کاکس آنگاه در 28 همان ماه شخصی را به نمایندگی خویش به نزد آیه الله خالصی و سید حسن صدر فرستاد و از آنان خواست به فرزندان خود یعنی شیخ محمد و سید محمود لزوم ترک عراق در ظرف 24 ساعت را اعلام کنند.(43)
در سال 1340 کابینه جدیدی در عراق به ریاست نقیب عبدالرحمان تشکیل شد. در همان سال ، معاهده مورد نظر انگلستان که به امضای فیصل رسیده بود در بغداد منتشر گردید. در پی آن فیصل معاهده مزبور را این گونه ستایش کرد: این معاهده بر مصالحی که بین عراق و بریتانیای کبیر وجود دارد، مبتنی است و مسلما مردم در آینده به اهمیتش پی خواهند برد و ارتباط ما با هم پیمان بزرگمان از این نظر که تامین کننده استقلال و پیشرفت اقتصادی و عمرانی این مملکت است ، ضروری می نماید.(44)
مبارزه با مجلس فرمایشی 
در پی تشکیل کابینه جدید در عراق دولت درصدد تشکیل مجلس نمایندگان بر آمد تا با امضای معاهده مزبور آن را رسمی کند.
فیصل و انگلستان هر دو بر این عقیده بودند که این بار در انتخابات با مشکلی مواجه نمی شود. لیکن بعد از چند روز به اشتباه خود پی بردند و متوجه شدند که علمای کاظمین و نجف به تحریم انتخابات مجلس فتوا داده اند.
آیه الله خالصی بعد از صدور فتاوایی شدید اللحن در تحریم انتخابات ، به طور پیاپی در مجامع عمومی به مذمت فیصل و کارشکنی او پرداخت . وی در مدرسه کاظمیه در این زمینه گفت : با فیصل بر اساس شرطهایی بیعت کردیم تا بتواند بر عراق پادشاهی کند، ولی چون آنها را نقض کرده از این پس او بر ما و عراقیان هیچ گونه بیعتی ندارد.(45)
سقوط کابینه دوم و تشکیل کابینه سوم 
به علت مخالفت شدید علما با مطامع انگلیس و فیصل و ناتوانی دولت عبدالرحمن در برقراری حالت طبیعی ، و نیز به سبب معارضات شدیدی که در برخی از جراید علیه رئیس دولت صورت می گرفت کابینه وقت سقوط کرد.(46) و پس از آن عبدالمحسن سعدون - که نوکر در بست انگلیس بود - به تشکیل دولتی جدید فرا خوانده شد.
هدف از تشکیل دولت سعدون خارج شدن از تنگنای غیر قابل تحملی بود که در پی تشکیل مجلس نمایندگان بر اثر مخالفت علما به چشم می خورد. سعدون برای اینکه بتواند خود به طور مستقیم بر امر انتخابات نظارت داشته باشد ریاست وزارت داخله را نیز عهده دار شد و برای اینکه پیروزی خویش را در این مهم مسلم کند از کلیه ادارات دولتی خواست با وزارت داخله در امر انتخابات همکاری کنند.(47)
در زمانی که انتظار می رفت سعدون با قاطعیت تمام به اجرای امر انتخابات بپردازد عملیات انتخاباتی در تمامی سرزمین عراق متوقف شد و حتی رهبران مبارزه با انتخابات فرمایشی که به جزیره هنگام (در دو کیلومتری جنوب جزیره قشم ) تبعید شده بودند، آزاد گشتند. و این به سبب تهدید مرزهای شمالی عراق از سوی ترکیه و استعفای اعضای کابینه لوید جرج در 23 تشرین دوم 1922 (ماه نوامبر)، و امتناع کابینه جدید تشکیل شده در لندن از پذیرش و امضای معاهده مورد نظر با عراق بود.(48)
به نظر می رسید که ترکیه درصدد است موصل و تمامی شهرهای عراق را از سلطه انگلیس خارج سازد.
آنچه بر وخامت اوضاع می افزود فتاوای علمایی نظیر آیه الله خالصی و آقا سید ابوالحسن اصفهانی و آیه الله نایینی مبنی بر تحریم دفاع از عراق در مقابل ترکیه بود.(49)
ترفندی تازه 
در سال 1341 ق . بعد از اینکه از ادامه تهاجم ترکیه به عراق جلوگیری شد، کاکس تبصره ای به نام پروتکل به معاهده مورد بحث الحاق کرد و به فیصل و هیات دولت داد و مورد امضا قرار گرفت . وی در این تبصره مدت معاهده را از بیست سال به پنج رساند.
در پی این موفقیت ، فیصل با روسای فرات وسط - که از لحاظ استراتژیک برای انگلستان بسیار خطر آفرین بود - برای از سرگیری انتخابات مذاکراتی به عمل آورد و همگی آنان جز یک نفر به نام محسن ابو طبیخ را برای شروع عملیات انتخاباتی قانع ساخت . دلیل ابو طبیخ این بود که نمی تواند با فتوای عملا مخالفت کند. با این حال او به فیصل خاطر نشان کرد که کوشش خود را برای امتناع علما به کار خواهد گرفت .
پس از اتمام مذاکرات فوق ، فیصل دو تن از سران عشایر آن منطقه را برای قانع کردن شیخ مهدی خالصی و بازگشت از فتوای پیشین خود به کاظمین فرستاد. لیکن چون آنان با پاسخ منفی و قاطعانه وی مواجه شدند، مایوسانه بازگشتند. سپس آیه الله خالصی به طور مجدد فتوای سابق خود را مبنی بر تحریم انتخابات صادر کرد. وقتی از علما و فقهای جامع الشرایط وقت هم فتوا خواستند، همگی فتاوای سابق خود مبنی بر ممنوعیت شرکت در انتخابات را نافذ دانستند.(50)
موضع گیری محسن ابو طبیخ در امر انتخابات موجب وحشت فیصل شد. از این رو از وی خواست تا بازگشت حالت عادی ، عراق را ترک گوید. لذا مقرر شد او در چهاردهم حزیران 1341 ق . به طرف سوریه برود.
آیه الله خالصی تصمیم گرفته بود به بهانه مشایعت ابو طبیخ تظاهراتی در کاظمین به راه اندازد و فیصل و کابینه وقت را با بر پایی انقلاب به سقوط تهدید کند.
در صبح روز چهارده حزیران ، اجتماعی بزرگ در صحن مطهر کاظمیه بر پا شد و در آن آیه الله خالصی و جمع انبوهی از روسای عشایر و سران انقلابی تجمع کردند و شعارهایی علیه حکومت داده شد و میان نیروهای پلیس و مردم درگیری به وجود آمد.
گر چه با تبعید ابو طبیخ و خاتمه درگیری حالت عادی به کاظمین بازگشت ، لیکن حکومت آن را شورش و تهدیدی جدی علیه خود به شمار آورد. از این رو در صدد بر آمد با تبعید یاران و فرزندان آیه الله خالصی به غائله خاتمه دهد.
کسانی که در طرح مذکور از سوی پلیس کرخ کاظمین دستگیر شدند، این افراد بودند:
علینقی خالصی (نوه برادر آیه الله خالصی ) و حسن و علی خالصی (دو تن از فرزندان وی ) و سلمان قطیفی از یاران نزدیک آیه الله خالصی .(51)
بازداشت آیه الله خالصی 
وقتی با دستگیری فرزندان و یاران شیخ مهدی هیچ گونه واکنش از سوی مردم مشاهده نشد دولت سعدون تصمیم گرفت وی را نیز بازداشت کند. سعدون در تلگرامی که در این زمینه به فیصل مخابره کرده بود، گفت : شیخ مهدی عامل اصلی کلیه حوادث اخیر است و اوست که به طور علنی مردم بغداد و کاظمیه را به قیام علیه حکومت دعوت می کند. و دولت نمی تواند در مقابل وی بی تفاوت باشد. بنابراین ضروری است سریعا او و فرزندانش و قطیفی و شیخ علی به خارج از عراق تبعید شوند.
پس از موافقت فیصل با تصمیم سعدون ، آیه الله خالصی در شب 26 حزیران 1341 دستگیر شد.
گر چه برای آیه الله خالصی امکان استمداد از مردم برای نجات خویش از دست نیروهای پلیس - که منزلش را محاصره کرده بودند - وجود داشت ، لیکن وی به چنین کاری که منجر به ریختن خون مردم می شد، راضی نگردید و خود را تسلیم پلیس کرد.
نیروهای امنیتی پس از بازداشت شیخ مهدی ، وی را به همراه حسن و علی و علینقی خالصی و سلمان قطیفی با قطار به بصره منتقل کردند.
واکنش مردم و علما 
پس از انتشار خبر دستگیری آیه الله خالصی مردم کاظمین مغازه های خود را بسته ، در صحن شریف اجتماع کردند. لیکن با ارعاب نیروهای پلیس متفرق شدند و اقدام به گشودن مغازه هایشان نمودند. همچنین بر اثر اختلافی که میان علمای آن شهر در نحوه واکنش علیه حکومت ، بروز کرد عملا هیچ حرکت ثمر بخشی دیده نشد.
عکس العمل مردم بغداد هم چون مردم کاظمین بود. در شهر نجف هم پس از دریافت خبر مزبور بازارها بسته شد و مردم گرد هم آمدند و مجتهدان و علما اعلان کردند که با آیه الله خالصی متحدند و تبعید وی اهانت به مسلمانان و دین اسلام است . و در پی آن در صدد بر آمدند به نشان اعتراض از عراق خارج شوند. در عصر آن روز جمعی که در پیشاپیش آنان آیه الله سید ابوالحسن اصفهانی و نایینی قرار داشتند(52) نجف را به مقصد ایران ترک گفتند و پس از رسیدن به کرمانشاه عازم قم شدند.
مجتهدان و علمای معترض از هر شهری که می گذشتند با استقبال بی نظیر مردم مواجه می شدند. حتی برخی از مردم برای اینکه نشان دهند فداییان آن بزرگواران هستند، خود را جلو ماشینهای آنان می انداختند. شهر حله نیز به نشانه اعتراض به عمل سعدون واکنشهایی از خود نشان داد. این واکنشها به رهبری شیخ محمد سماکه - عالم مذهبی حله و وکیل یکی از مجتهدان بزرگ نجف - بود.
گر چه در این شهر نیز تظاهراتی صورت گرفت ولی متاسفانه با دستگیری عالم مزبور آن خیزشها همه به سردی گرایید.(53)
فیصل و روسای فرات وسط 
به دنبال بازداشت و تبعید آیه الله خالصی ، فیصل در 28 حزیران جلسه ای در بغداد در قصر خویش تشکیل داد و از روسای فرات وسط - که از مهمترین دست اندرکاران انقلاب علیه حکومت بودند - دعوت به عمل آورد. در آن نشست ، همگان با خوردن سوگندهایی تاکیدآمیز به پیروی از فیصل ، تبعید آیه اله خالصی را مورد تایید قرار دادند و مخالفان حکومت را بشدت سرزنش کردند و با بستن پیمان محکم ، خود را شمشیر بران فیصل در تایید و اجرای سیاستهایش اعلام کردند.
در پی نشست فوق روزنامه ها از هر سو با لحنهایی شدید و توهین آمیز آیه الله خالصی و مجتهدان معترض را مورد تمسخر و سرزنش قرار دادند!(54)
از بصره تا مکه 
قصر ((آقا جعفر)) محل اسکان مواقت آیه الله خالصی و همراهانش پس از انتقال از کاظمین به بصره بود. حکومتیان درباره این قصر و امکاناتش گفته بود: علت اسکان آنان در این قصر، وجود انواع وسایل پذیرایی در آنجاست .
سخن سران حکومت در تعریف از محل آیه الله خالصی و همراهانش ادعایی بیش نبود. چون آنان را در زیر زمین آن قصر که بسیار گرم و از هر گونه فرش و زیراندازی خالی بود، جای داده بودند، بدون اینکه ذره ای غذا و قطره ای آب به آنان بدهند. وجود پشه های بسیار و رایحه های بد و مشمئز کننده و نگهبانان خشن و تندخو بر دشواری و خفقان فضای زندان افزوده بود. این موضوع باعث شد که آیه الله خالصی و یارانش تا سه روز دست به اعتصاب غذا بزنند. پس از این مدت پاره ای از امکانات رفاهی در آنجا فراهم گردید.
پس از مدتی آیه الله خالصی و یارانش را به طرف جده منتقل کردند. در بین راه در عدن تلگرامی از سوی دولت ایران به منظور دعوت از آیه الله خالصی و فرزندانش برای رهسپار شدن به آن کشور به آنان رسید. اما شیخ مهدی در پاسخ گفت که موسم حج نزدیک است و از این رو واجب است برای ادای فریضه به مکه برود و آنگاه درباره پیشنهاد تصمیم بگیرد.
آیه الله خالصی در مکه بر خلاف معمول همگان به ملاقات ملک حسین نرفت . وی معتقد بود که علما نبایستی به دیدار پادشاهان بروند. بلکه بر پادشاهان است بر این کار اقدام کنند.(55)
ترور نا فرجام 
آیه الله خالصی پس از انجام فریضه حج رهسپار ایران شد. وی در بوشهر مورد استقبال با شکوهی قرار گرفت . در اثنای این مراسم شخصی انگلیسی - که در شرکت نفت آبادان مشغول به کار بود - شتابان و با شکافتن جمعیت خود را به ماشین حامل آیه الله خالصی رساند و او را با اسلحه کمری مورد اصابت گلوله قرار داد که خوشبختانه تیرش به خطا رفت .(56)
به دنبال انتشار خبر آن ترور نافرجام در تهران ، مردم به شدت خشمگین شدند و در صدد برپایی تظاهرات بر آمدند ولی با دخالت ماموران انتظامی از این کار منصرف شدند.
آیه الله خالصی در قم 
شیخ مهدی پس از چند روز اقامت در بوشهر به شیراز و از آنجا به اصفهان و سپس به قم رفت . در آنجا به علمایی که پیش از وی به نشان اعتراض راهی ایران شده بودند پیوست . لیکن بر اثر اختلاف نظری که با آنان در نحوه مبارزه با حکومت سر سپرده فیصل پیدا کرد نتوانست در آنجا بمان و عازم خراسان گردید.(57)
در مشهد 
شیخ مهدی در اوایل سال 1342 ق . به مشهد وارد شد. وی پس از زیارت مرقد مطهر حضرت رضا علیه السلام برای اقامت در آن شهر با قرآن استخاره کرد. چون حاصل استخاره آیه ((بلده طیبه و رب غفور)) بود، تصمیم گرفت مدتی در آنجا اقامت کند.(58)
بزرگ مصلح قرن چهاردهم 
نخستین اقدام مهم شیخ محمد مهدی خالصی در مشهد تاسیس حزبی به نام ((جمعیه استخلاص الحرمین الشریفین و بین النهرین )) بود. وی در همان سال با انتشار بیانیه ای به زبان عربی از مسلمانان کشورهای اسلامی خواست با پیوستن به جمعیت نامبرده اماکن مقدس و شریف در حجاز و عراق را از لوث وجود کافران پاک کنند.
آیه الله خالصی همچنین برای تقویت بنیه اقتصادی و نظامی ایران و رشد و شکوفایی آن و سوق دادن این کشور برای مبارزه با ابر قدرت آن عصر یعنی انگلستان این فتوا را هنگامی که از شیراز عازم قم بود، صادر کرد: حکومت ایران می تواند زکات و خمس را از مسلمانان اخذ و آن را برای نیروهای مسلح که مسوول حفاظت از مرزها و سرحدات هستند صرف کند.
شیخ مهدی در زمینه اشاره شده ، فتوای دوم خویش را بعد از استقرار در مشهد بدین مضمون صادر کرد: دولت ایران می تواند به منظور از بین بردن خلاء مالی خود از اموالی که وقف حضرت رضا علیه السلام می شود استفاده کند.
آیه الله خالصی بعد از صدور دو فتوای پیشین با مخالفتهای بسیاری از سوی رجال دین مواجه گشت . نقطه اوج این مخالفتها در پی استفتایی بود که بدین مضمون از محضر آیه الله خالصی شده بود: آیا بر پایی مراسم جشن در عید نوروز امسال در زمانی که مکه و مدینه و نجف و کربلا و کاظمین و سامرا تحت سلطه دشمنان اسلام و خاک مقدس آنها زیر سم اسبهای بیگانگان است ، جایز می باشد؟
پس از صدور فتوا از سوی آیه الله خالصی مبنی بر جایز نبودن مراسم جشن ، دشمنان این عالم بزرگ ، در میان مردم شایع کردند که وی بهایی است . زیرا عید نوروز آن سال مصادف با سالگرد مرگ ((عباس افندی )) - یکی از سران بهائیت - بود.
مخالفان آیه الله خالصی با برپایی تظاهراتی در حمایت از مراسم عید نوروز شعارهایی در این باره سر دادند و بهائیت را محکوم و انزجار خویش را نسبت به این مرام ابراز کردند. آنگاه با رهسپار شدن به سوی منزل آیه الله خالصی ، شعارهای خویش را علیه وی معطوف ساختند.
فردای همان روز، پیروان آیه الله خالصی تظاهراتی در محکومیت بهائیت به راه انداختند و علیه عقیده جمهوریت - که در آن هنگام از سوی جمعی از ایرانیان علم شده بود و آیه الله خالصی آن را نیرنگی برای از بین بردن اسلام می دانست - شعارهایی دادند.
برخوردهای خصمانه تنی چند از علما و اهانتهای شدید انبوهی از مردم مشهد، روحیه آیه الله خالصی را سخت آزرد. از این رو وی تصمیم گرفت آن شهر را به مقصد تهران ترک گوید. چون معتقد بود که در خراسان بیش از مزدوران انگلیسی به او توهین کرده اند.
بعد از انتشار خبر فوق ، بسیاری از مردم مشهد به نزد آیه الله خالصی رفتند و از وی نسبت به اعمالی که مرتکب شده بودند عذر خواهی کردند و درخواست نمودند همچنان در آنجا باقی بماند، و او پذیرفت و تا چندی بعد که مرگ او را در ربود، از آن شهر مقدس به جایی دیگر کوچ نکرد.
غروب خورشید 
سرانجام این عالم بی نظیر و مصلح بزرگ و حامی دین محمد صلی الله علیه و سلم ، همو که غالبا لبخندی زیبا بر لبانش نقش می بست و به اندکی سخن مشهور بود، همانی که به زخارف دنیوی به دیده حقارت می نگریست ، آن مجاهد نستوه و خستگی ناپذیر، در شامگاه یازدهمین روز ماه مبارک رمضان 1343 ق . به سکته قلبی دچار شد و با لقای معبود، دار فانی را وداع گفت .(59)

پینوشتها:
1- (( خالص )) نام شهری است بزرگ در شرق بغداد در کنار رودخانه ای به همین عنوان (مراصد الاطلاع ، و منتهی الارب ، ماده خالص ).
2-مقصود از سیاست به معنای صحیح آن است ، بدین معنا: قیام بر امری به گونه ای که آن را اصلاح کند. طریحی در این زمینه گوید: (( السیاسه و هو القیام علی الشی ء بما یصلحه )) . (مجمع البحرین ، با تغییرات محمود عادل ، نشر فرهنگ اسلامی ، ج 2، ص 468.)
3-معارف الرجال ، محمد حرزالدین ، ج 2، ص 147. موسوی اصفهانی در (( احسن الودیعه )) ، جزء دوم ، ص 123، ولادت او را پانزدهم ذیحجه 1277 و در شهر کاظمین ذکر کرده است .
4-اعیان الشیعه ، محسن امین ، ج 10، ص 157.
5-معارف الرجال ، ص 147 و 148 و 149، احسن الودیعه ، ص 123 و 124.
6-همان .
7-الذریعه آقا بزرگ تهرانی ، ج 3، ص 177.
8-احسن الودیعه ، ص 125.
9-الذریعه ، ج 24، ص 17، فهرست کتابهای چاپی عربی خان بابامشار، ص 451.
10-الذریعه ، ج 14، ص 186، فهرست کتابهای چاپی عربی خان بابامشار، ص 571.
11-اعیان الشیعه ، ص 157، احسن الودیعه ، ص 125.
12-فهرست کتابهای چاپی عربی ، ص 293.
13-الذریعه ، ج 8، ص 52، احسن الودیعه ، ص 124.
14-لمحات الاجتماعیه ، علی وردی ، جزء 4، ص 130.
15-الذریعه ، ج 25، ص 52، احسن الودیعه ، ص 125.
16-اعیان الشیعه ، ص 157، الذریعه ، ج 20، ص 197.
17-معارف الرجال ، ص 150.
18-اعیان الشیعه ، ص 157.
19-موسوعه العتبات المقدسه ، جعفر خلیلی ، ج 9، ص 139.
20-جنگ جهانی اول از سال 1914 تا 1918 م به طول انجامید.
21-لمحات الاجتماعیه ، جزء 4، ص 130.
22-مجله (( آفاق عربیه )) ، ص 33 به روایت صادقی تهرانی در (( نگاهی به تاریخ انقلاب 1920 عراق )) ص 6.
23-همان ، ص 13 و 16.
24-همان ، ص 22.
25-همان ، ص 24.
26-لمحات الاجتماعیه ، جزء 5، القسم الاول ، ص 62.
27-همان ، ص 63.
28-الحسایق الناصعه ، فریق مزمر آل فرعون ، ج 1، ص 95. الحایق الناصعه از مهمترین مآخذ و معتبرترین آنها در نگارش انقلاب 1920 شرکت داشت . وی به مدت بیست سال در زمینه اسناد و مدارک و تدوین تاریخ این انقلاب پژوهش نمود.
29-نگاهی به تاریخ انقلاب اسلامی 1920 عراق ، ص 38.
30-همان ، ص 101 - 110.
31-لمحات الاجتماعیه ، جزء 6، القسم الاول ، ص 21 - 20.
32-همان ، ص 26.
33-همان ، ص 43 و 44.
34-همان ، ص 87.
35-با اندکی توضیح از همان مآخذ، ص 107 - 109.
36-گفتنی اینکه شیخ مهدی خالصی پس از بیعت با فیصل در مدرسه کاظمیه ، به درخواست فیصل آن را مکتوب کرد و در جراید منتشر ساخت . متن آن بدین قرار است : (( بسم الله الرحمن الرحیم و به ثقتی الحمدلله الذی نشر لواء الحق علی رووس الخلق ، فایدهم بالنصر برثاسه من حاز الشرف و الفخر الملک المطاع الواجب له علینا الاتباع الملک المبجل عظمته ملیکنا فیصل الاول - دامت شوکته - نجل جلاله الملک حسین الاول - دامت دولته - فاحکموا بیعته و ابرموا طاعته و امتخوا باسمه مذعنین لحکمه . و نحن ممن قد اقتضی هذا الاثر و بایعه فی السز و الجهر علی ان یکون ملکا علی العراق ، مقیدا بمجلس نیابی ، منقطعا عن سلطه الغیر، مستقلا معه بالامر و النهی )) . ولله الامر. 7 ذی القعده 1339. الراجی عفوربه محمد مهدی الکاظمی عفی عنه . (همان ، ص 106 - 110). حسن علوی ماجرای بیعت آیه الله خالصی با فیصل را به گونه ای دیگر روایت کرده است . ر.ک : الشیعه و الدوله القومیه ص 339 - 340.
37-موسوعه العتبات المقدسه ، ج 9، قسم 1، ص 291.
38-برای مزید اطلاع بنگرید به لمحات اجتماعیه ، الجزء السادس ، القسم الاول ، ص 119.
39-در تفضیل این بخش به مآخذ پیشین ، ص 162 به بعد نگاه کنید.
40-ر.ک : مآخذ گذشته ، ص 179 - 184.
41-همان ، ص 187 - 189.
42-همان ، ص 194.
43-همان ، ص 194 و 195.
44-همان ، ص 198 و 199.
45-ر.ک : ماخذ گذشته ، ص 204.
46-همان ، ص 204 و دنباله .
47-روساء العراق ، سلیم حسینی ، ص 36 و 37.
48-لمحات اجتماعیه ، ص 210 و 211.
49-همان ، ص 213 و 214، روساء العراق ، ص 37 و 38.
50-لمحات اجتماعیه ، ص 216 و 217.
51-همان ، ص 220 و 221.
52-علمایی که خاک عراق را به مقصد ایران ترک گفتند، عبارت اند از آیات عظام : سید ابوالحسن اصفهانی ، حسین نایینی ، جواد جواهری ، علی شهرستانی ، عبدالحسین شیوا، احمد خراسانی ، مهدی خراسانی ، حسن طباطبائی ، عبدالحسین طباطبایی و 25 تن از یاران آنان (ماخذ پیشین ، ص 229.)
53-همان ، ص 231 - 233.
54-همان ، ص 233 و 235.
55-همان ، ص 239 - 243.
56-همان ، ص 245 و 246.
57-همان ، ص 246 - 248.
58-همان ، ص 248.
59-همان ، ص 248 - 251.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان