در فصل پیش طرز تلقی نهج البلاغه از عبادت بیان شد،معلوم شد که از نظر نهج البلاغه عبادت تنها انجام یک سلسله اعمال خشک و بی روح نیست.اعمال بدنی صورت و پیکره عبادت است،روح و معنی چیز دیگر است.اعمال بدنی آنگاه زنده و جاندار است و شایسته نام واقعی عبادت است که با آن روح و معنی توام باشد.عبادت واقعی نوعی خروج و انتقال از دنیای سه بعدی و قدم نهادن در دنیایی دیگر است،دنیایی که به نوبه خود پر است از جوشش و جنبش و از واردات قلبی و لذتهای خاص به خود.
در نهج البلاغه مطالب مربوط به اهل سلوک و عبادت فراوان آمده است.به عبارت دیگر، ترسیمها از چهره عبادت و عبادت پیشگان شده است،گاهی سیمای عباد و سلاک از نظر شب زنده داری ها،خوف و خشیت ها،شوق و لذت ها،سوز و گدازها،آه و ناله ها،تلاوت قرآن ها ترسیم و نقاشی شده است،گاهی واردات قلبی و عنایات غیبی که در پرتو عبادت و مراقبه و جهاد نفس نصیبشان می گردد بیان شده است،گاهی تاثیر عبادت از نظر«گناه زدایی »و محو آثار تیره گناهان مورد بحث قرار گرفته است،گاهی به اثر عبادت از نظر درمان پاره ای بیماریهای اخلاقی و عقده های روانی اشاره شده است و گاهی ذکری از لذتها و بهجتهای خالص و بی شائبه و بی رقیب عباد و زهاد و سالکان راه به میان آمده است.
شب زنده داری ها
اما اللیل فصافون اقدامهم تالین لاجزاء القران یرتلونه ترتیلا،یحزنون به انفسهم و یستثیرون به دواء دائهم،فاذا مروا بآیة فیها تشویق رکنوا الیها طمعا و تطلعت نفوسهم الیها شوقا و ظنوا انها نصب اعینهم،و اذا مروا بآیة فیها تخویف اصغوا الیها مسامع قلوبهم و ظنوا ان زفیر جهنم و شهیقها فی اصول آذانهم،فهم حانون علی اوساطهم،مفترشون لجباههم و اکفهم و رکبهم و اطراف اقدامهم،یطلبون الی الله تعالی فی فکاک رقابهم،و اما النهار فحلماء علماء ابرار اتقیاء (1).
شبها پاهای خود را برای عبادت جفت می کنند،آیات قرآن را با آرامی و شمرده و شمرده تلاوت می نمایند،با زمزمه آن آیات و دقت در معنی آنها غمی عارفانه در دل خود ایجاد می کنند و دوای دردهای خویش را بدین وسیله ظاهر می سازند،هر چه از زبان قرآن می شنوند مثل این است که به چشم می بینند،هر گاه به آیه ای از آیات رحمت می رسند بدان طمع می بندند و قلبشان از شوق لبریز می گردد،چنین می نماید که نصب العین آنهاست،و چون به آیه ای از آیات قهر و غضب می رسند بدان گوش فرا می دهند و مانند این است که آهنگ بالا و پایین رفتن شعله های جهنم به گوششان می رسد،کمرها را به عبادت خم کرده و پیشانیها و کف دستها و زانوها و سر انگشت پاها به خاک می سایند و از خداوند آزادی خویش را می طلبند.همینها که چنین شب زنده داری می کنند و تا این حد روحشان به دنیای دیگر پیوسته است،روزها مردانی هستند اجتماعی،بردبار،دانا،نیک و پارسا.
واردات قلبی
قد احیی عقله و امات نفسه،حتی دق جلیله و لطف غلیظه و برق له لامع کثیر البرق،فابان له الطریق و سلک به السبیل و تدافعته الابواب الی باب السلامة و دار الاقامة،و ثبتت رجلاه بطمانینة بدنه فی قرار الامن و الراحة بما استعمل قلبه و ارضی ربه (2).
عقل خویش را زنده و نفس خویش را میرانده است،تا آنجا که ستبریهای بدن تبدیل به نازکی و خشونتهای روح تبدیل به نرمی شده است و برق پر نوری بر قلب او جهیده و راه را بر او روشن و او را به رهروی سوق داده است.پیوسته از این منزل به آن منزل برده شده است تا به آخرین منزل که منزل سلامت و بارانداز اقامت است رسیده و پاهایش همراه بدن آرام او در قرارگاه امن و آسایش،ثابت ایستاده است.اینهمه به موجب این است که دل و ضمیر خود را به کار گرفته و پروردگار خویش را خشنود ساخته است.
در این جمله ها-چنانکه می بینیم-سخن از زندگی دیگری است که زندگی عقل خوانده شده است،سخن از مجاهده و میراندن نفس اماره است،سخن از ریاضت بدن و روح است،سخن از برقی است که بر اثر مجاهده در دل سالک می جهد و دنیای او را روشن می کند،سخن از منازل و مراحلی است که یک روح مشتاق و سالک به ترتیب طی می کند تا به منزل مقصود که آخرین حد سیر و صعود معنوی بشر است می رسد یا ایها الناس انک کادح الی ربک کدحا فملاقیه (3) ،سخن از طمانینه و آرامشی است که نصیب قلب ناآرام و پر اضطراب و پر رفیت بشر در نهایت امر می گردد الا بذکر الله تطمئن القلوب (4).
در خطبه 221 اهتمام این طبقه به زندگی دل چنین توصیف شده است:
یرون اهل الدنیا یعظمون موت اجسادهم و هم اشد اعظاما لموت قلوب احیائهم.
اهل دنیا مردن بدن خویش را بزرگ می شمارند اما آنها برای مردن دل خودشان اهمیت قائل هستند و آن را بزرگتر می شمارند.
خلسه ها و جذبه هایی که روحهایی مستعد را می رباید و بدان سو می کشد،اینچنین بیان شده است:
صحبوا الدنیا بابدان ارواحها معلقة بالمحل الاعلی (5).
با دنیا و اهل دنیا با بدنهایی معاشرت کردند که روحهای آن بدنها به بالاترین جایگاهها پیوسته بود.
لو لا الاجل الذی کتب الله علیهم لم تستقر ارواحهم فی اجسادهم طرفة عین شوقا الی الثواب و خوفا من العقاب (6).
اگر اجل مقدر و محتوم آنها نبود،روحهای آنها در بدنهاشان یک چشم به هم زدن باقی نمی ماند از شدت عشق و شوق به کرامتهای الهی و خوف از عقوبتهای او.
قد اخلص لله فاستخلصه (7).
او خود را و عمل خود را برای خدا خالص کرده است،خداوند نیز به لطف و عنایت خاص خویش او را مخصوص خویش قرار داده است.
علوم افاضی و اشراقی که در نتیجه تهذیب نفس و طی طریق عبودیت بر قلب سالکان راه سرازیر می شود و یقین جازمی که نصیب آنان می گردد،اینچنین بیان شده است:
هجم بهم العلم علی حقیقة البصیرة و باشروا روح الیقین و استلانوا ما استوعره المترفون و انسوا بما استوحش منه الجاهلون (8).
علمی که بر پایه بینش کامل است بر قلبهای آنان هجوم آورده است،روح یقین را لمس کرده اند،آنچه بر اهل تنعم سخت و دشوار است بر آنان نرم گشته است و با آن چیزی که جاهلان از آن در وحشتند انس گرفته اند.
گناه زدایی
از نظر تعلیمات اسلامی،هر گناه اثری تاریک کننده و کدورت آور بر دل آدمی باقی می گذارد و در نتیجه میل و رغبت به کارهای نیک و خدایی کاهش می گیرد و رغبت به گناهان دیگر افزایش می یابد.
متقابلا عبادت و بندگی و در یاد خدا بودن وجدان مذهبی انسان را پرورش می دهد،میل و رغبت به کار نیک را افزون می کند و از میل و رغبت به شر و فساد و گناه می کاهد،یعنی تیرگیهای ناشی از گناهان را زایل می گرداند و میل به خیر و نیکی را جایگزین آن می سازد.
در نهج البلاغه خطبه ای هست که در باره نماز،زکات و اداء امانت بحث کرده است.پس از توصیه و تاکیدهایی در باره نماز،می فرماید:
و انها لتحت الذنوب حت الورق و تطلقها اطلاق الربق و شبهها رسول الله صلی الله علیه و آله بالحمة تکون علی باب الرجل فهو یغتسل منها فی الیوم و اللیلة خمس مرات،فما عسی ان یبقی علیه من الدرن (9) ؟
نماز گناهان را مانند برگ درختان می ریزد و گردنها را از ریسمان گناه آزاد می سازد.پیامبر خدا نماز را به چشمه آب گرم که بر در خانه شخص باشد و روزی پنج نوبت خود را در آن شستشو دهد تشبیه فرمود.آیا با چنین شستشوها چیزی از آلودگی بر بدن باقی می ماند؟
درمان اخلاقی
در خطبه 234 پس از اشاره به پاره ای از اخلاق رذیله از قبیل سرکشی،ظلم،کبر،می فرماید:
و عن ذلک ما حرس الله عباده المؤمنین بالصلوات و الزکوات و مجاهدة الصیام فی الایام المفروضات تسکینا لاطرافهم و تخشیعا لابصارهم و تذلیلا لنفوسهم و تخفیضا لقلوبهم و اذهابا للخیلاء عنهم.
چون بشر در معرض این آفات اخلاقی و بیماریهای روانی است،خداوند به وسیله نمازها و زکاتها و روزه ها بندگان مؤمن خود را از این آفات حراست و نگهبانی کرد.این عبادات دستها و پاها را از گناه باز می دارند،چشمها را از خیرگی باز داشته به آنها خشوع می بخشند،نفوس را رام می گردانند،دلها را متواضع می نمایند و باد دماغ را زایل می سازند.
انس و لذت
اللهم انک آنس الآنسین لاولیاءک و احضرهم بالکفایة للمتوکلین علیک،تشاهدهم فی سرائرهم و تطلع علیهم فی ضمائرهم و تعلم مبلغ بصائرهم،فاسرارهم لک مکشوفة و قلوبهم الیک ملهوفة،ان اوحشتهم الغربة آنسهم ذکرک و ان صبت علیهم المصائب لجاوا الی الاستجارة بک (10).
پروردگارا،تو از هر انیسی برای دوستانت انیس تری و از همه آنها برای کسانی که به تو اعتماد کنند برای کارگزاری آماده تری.آنان را در باطن دلشان مشاهده می کنی و در اعماق ضمیرشان بر حال آنان آگاهی و میزان بصیرت و معرفتشان را می دانی.رازهای آنان نزد تو آشکار است و دلهای آنها در فراق تو بیتاب است.اگر تنهایی سبب وحشت آنان گردد،یاد تو مونسشان است و اگر سختیها بر آنان فرو ریزد به تو پناه می برند.
و ان للذکر لاهلا اخذوه من الدنیا بدلا (11).
همانا یاد خدا افراد شایسته ای دارد که آن را به جای همه نعمتهای دنیا انتخاب کرده اند.
در خطبه 150 اشاره ای به مهدی موعود(عجل الله فرجه الشریف)دارد و در آخر سخن، گروهی را در آخر الزمان یاد می کند که شجاعت و حکمت و عبادت تواما در آنان گرد آمده است.می فرماید:
ثم لیشحذن فیها قوم شحذ القین النصل،تجلی بالتنزیل ابصارهم و یرمی بالتفسیر فی مسامعهم و یغبقون کاس الحکمة بعد الصبوح.
سپس گروهی صیقل داده می شوند و مانند پیکان در دست آهنگر تیز و بران می گردند،به وسیله قرآن پرده از دیده هایشان برداشته می شود و تفسیر و توضیح معانی قرآن در گوشهای آنان القا می گردد،جامهای پیاپی حکمت و معرفت را هر صبح و شام می نوشند و سرخوش باده معرفت می گردند.
پی نوشتها
1- خطبه 184.
2- خطبه 210.
3- انشقاق/6.
4- رعد/28.
5- حکمت 139.
6- خطبه 184.
7- خطبه 86.
8- حکمت 139.
9- خطبه 190.
10- خطبه 218.
11- خطبه 213.