جهت

جهت، از دیدگاه طبیعی (طبیعت شناسی)، یا فلسفه طبیعی و به تعبیر قدما از دیدگاه طبیعیات نیز تفسیری ویژه خواهد داشت

جهت، از دیدگاه طبیعی (طبیعت شناسی)، یا فلسفه طبیعی و به تعبیر قدما از دیدگاه طبیعیات نیز تفسیری ویژه خواهد داشت. بدین معنا که جهت یکی از مباحث پنجگانه سماع طبیعی است (چهار مبحث دیگر عبارتند از: مکان، حرکت، سکون، میل) و مراد از آن، مقصد حرکت و مأخذ اشاره حسی است، بدین معنا که جهت، اولا، مقصد و منتهای متحرک به حرکت آینی (مکانی) است؛ متحرکی که در مسیری مستقیم حرکت می کند، به مقصد نزدیک می شود و بدان می رسد و به اصطلاح به مقصد واصل می گردد؛ ثانیا، سمت و سویی است که بدان اشاره حسی توان کرد (شرح اشارات، 2 / 167؛ کشف المراد، 160؛ نفایس الفنون، 2 / 522؛ کشاف اصطلاحات، 2 / 1520؛ کلیات، ابوالبقا، ماده «جهت») . حکیم سبزواری با تأکید بر بخش دوم تعریف جهت (مأخذ اشاره حسی)، از جهت تعریفی این سان به دست می دهد:

بجهة طرف الامتداد

فی مأخذ الاشارة مرادی

یعنی: جهت، طرف امتدادی است که اشاره حسی [و حرکت اینی ] بدان پایان می یابد. (شرح منظومه، 261) .

رابطه جهت، حیز، طرف، جهت، حیز، طرف (نهایت) از سویی به یکدیگر می مانند، و از سویی با یکدیگر متفاوت اند: الف) رابطه جهت و طرف، جهت و طرف هر دو، سوی یا طرف امتداد به شمار می آیند (وجه شباهت)، اما طرف یا سوی امتداد نسبت به خود امتداد، نهایت و طرف نامیده می شود و نسبت به حرکت و اشاره، جهت نام می گیرد (شرح اشارات، 2 / 168) . یعنی که طرف امتداد دو اعتبار دارد: به اعتبار نسبت آن به امتداد، نهایت است و طرف، به اعتبار نسبت آن به حرکت و اشاره، جهت است (کشف المراد، 160، حاشیه صفحه) . ب) رابطه جهت و حیز، جهت و حیز، در وجود تلازم دارند، چرا که هر دو مقصد پدیده متحرکی هستند که دارای حرکت اینی (مکانی) است (وجه شباهت)، اما حیز، محل حصول است، و جهت، جایگاه وصول. بدین معنا که حیز، مقصدی است که متحرک بدان دست می یابد و به اصطلاح به مثابه محلی است که متحرک در آن حاصل می گردد، در حالی که جهت، مقصدی است که متحرک بدان می پیوندد به اصطلاح به مثابه جایگاهی است که متحرک بدان نزدیک می گردد و سرانجام بدان واصل می شود (کشاف اصطلاحات، 2 / 1520؛ کلیات، ابوالبقا، ماده «جهت») .

طبقه بندی جهت (جهات ششگانه)، جهات، شش است و جهات ششگانه یا سته را با توجه به واقعی بودن، یا اعتباری بودن آنها بدین شرح تقسیم و طبقه بندی کرده اند: الف) واقعی، که از آن به حقیقی و طبیعی نیز تعبیر می شود عبارتند از: بالا و پایین (فوق و تحت) . این جهات را بدان سبب واقعی و حقیقی و نیز طبیعی می نامند که به هیچ روی دگرگونی نمی پذیرند و هستی آنها معلول فرض و تصور انسان نیست. به نظر حکما بالا (فوق)، یعنی نزدیکی به فلک اعظم و هر چه بدان نزدیک تر باشد. بالاتر است. به همین سان پایین (تحت سفل)، به معنی دوری از فلک اعظم است و هر چه از فلک اعظم دورتر باشد پایین تر است. دلیل واقعی یا حقیقی بودن بالا و پایین از دیدگاه حکما آن است که به گاه نبودن انسان، سنگ همچنان به سوی پایین فرو می افتاد و فرو می افتد و بخار آب به سوی بالا می رفت به سوی بالا می رود . جهات واقعی (بالا، پایین) متناهی اند. ب) غیر واقعی اعتباری، که از آن به غیر حقیقی و غیر طبیعی نیز تعبیر می شود عبارتند از: راست یا یمین، چپ یا یسار (مشرق و مغرب)، روبرو یا امام، پشت یا خلف (شمال و جنوب) . جهات چهارگانه غیر واقعی، معلول فرض و تصور انسان است. به همین سبب بر حسب آنکه شخص چگونه قرار گیرد بسا که راست، چپ شود، روبرو، پشت گرد، شمال، جنوب گردد و جنوب، شمال. جهات چهارگانه غیر واقعی، نامتناهی اند، چرا که هر کس در هر جای قرار گیرد می تواند از جای خود، با قوه و هم خطوط غیر متناهی به اطراف خود بکشد و می تواند به هر جا اشاره کند (کشف المراد، 161؛ کلیات، ابوالبقا، ماده «جهة») .

ویژگیهای جهت، ویژگیهای جهت عبارتند از: واقعی بودن، و قابل قسمت نبودن: الف) واقعی بودن، بدین معنا که جهت، در معنای مقصد حرکت، و مأخذ اشاره حسی، واقعی است یعنی خارج از ذهن، موجود است، چرا که سرمنزل مقصود حرکت و متعلق اشاره حسی معدوم نخواهد بود. حکما به انتقاد متفکرانی که با این بیان «متحرک از سپیدی یا سیاهی به سوی امر معدوم می رود» . کوشیده اند تا غیر واقعی بودن جهت را اثبات کنند، چنین پاسخ داده اند که: باید میان حرکتی که متوجه حصول است با حرکتی که متوجه تحصیل است فرق نهاد: یک) حصول، اگر هدف حرکت، حصول در چیزی باشد آن چیز، بناگزیر باید موجود باشد و جهت چنین است. دو) تحصیل، اگر هدف حرکت، تحصیل چیزی باشد، موجود بودن آن چیز ضروری نیست و چنین است آنگاه که جسم از سیاهی به سوی سپیدی حرکت می کند، سپیدی، معدوم است و حرکت متوجه تحصیل آن خواهد بود (کشف المراد، 161؛ نفایس الفنون، 2 / 522) .

3) در دانش کلام، در کلام، جهت از دو باب مورد بحث و بررسی قرار می گیرد: نخست، از این بابت که از ماهیت آن و از اقسام آن به عنوان یکی از ویژگیها یا یکی از احکام جواهر سخن رود چنانکه در مباحث پیشین (جهت از دیدگاه طبیعت شناسی) مورد بحث و بررسی قرار گرفت؛ دوم، از این بابت که جهت، همانند مکان و حیز و کثرت و شریک و همانندان آن از جمله صفات سلبی حق تعالی است؛ صفاتی که از دیدگاه بیشتر متکلمان، بجز متکلمان اهل تشبیه و تجسیم، ذات حق از آنها منزه و مبراست. بدین ترتیب با توجه به هر دو دیدگاه، دیدگاه اکثریت و اقلیت، می توان در این زمینه از دو نظریه سخن گفت؛ از نظریه مثبت یعنی دیدگاه اقلیت، و از نظریه منفی، یعنی دیدگاه اکثریت: الف) نظریه مثبت دیدگاه اقلیت، بر طبق این دیدگاه (البته بنابر قول مشهور و به گواهی کلام و ملل و نحل) خداوند بدان سبب که جسم است (تشبیه) دارای مکان است و در جهت قرار دارد. این، نظریه مجسمه، یا اهل کتب است که کرامیه (کرامیه)، پیروان عبد الله تجسم، و محمد بن هیصم نیز در زمره آنانند طرفداران این دیدگاه در باب مکان و جهت تجسیم اختلاف نظر دارند. قطع نظر از تفصیل اقوال طرفداران این نظریه از مجموع بن کرام می توان چنین نتیجه گرفت که دو مکان و دو جهت برای خدا در نظر گرفته اند: خداوند آراء آنان فوق عرش؛ و عرش: یک) فوق عرش: پیروان این نظریه بر آنند که خداوند در جهتی بالای عرش قرار دارد، جهتی که آن را نهایت نیست. به نظر برخی از اینان فاصله میان خدا و عرض نیز نامتناهی است، و بنا به باور برخی دیگر این فاصله، متناهی است. دو) عرش، پیروان این نظریه برآنند که خداوند نه بالای عرش است که بر عرش قرار دارد و به قول ابن کرام مماس با عرش (چسبیده به عرش) است و عرش، جایگاه و مکان اوست. ب) نظریه منفی دیدگاه اکثریت)، برطبق این دیدگاه که دیدگاه اکثریت و متکلمان است از آن رو که خداوند نه جسم است و نه جسمانی، از مکان و جهت که از لوازم پدیده های جسمانی است نیز منزه و مبراست که این همه با وجوب وجود سازگار نیست و چنانکه شیخ صدوق نیز در تفسیر نام طاهر تصریح کرده است معنای این نام (طاهر) همانا تنزه ذات حق از جسمیت و مکان و جهت نیز هست (التوحید، 208؛ تلخیص المحصل، 262؛ کشف المراد، 319؛ الفرق بین الفرق، 215) . گفتنی است که نظریه مثبت در این باب مبتنی است بر تفسیر ظاهری آیه «الرحمن علی العرش استوی (طه، 5)» و نظریه منفی مبتنی است بر تفسیر باطنی و معنوی این آیه (استوا) .

منابع: جز آنچه در متن آمده است، النجاة، ابن سینا، 34 37؛ فن سماع طبیعی، ابن سینا، 311 به بعد؛ دانشنامه علائی، ابن سینا، 43؛ اشارات و تنبیهات، منطق، النهج الرابع؛ همان کتاب، ترجمه دکتر ملکشاهی، 339؛ اشارات و تبیهات، 78؛ همان کتاب، ترجمه دکتر ملکشاهی، 95؛ شفا، منطق، قیاس، 168؛ درة التاج، بخش منطق، 83؛ اسفار اربعه، 1 / 78؛ الحاشیة علی تهذیب المنطق، 59؛ اشکال المیزان، 52؛ فرهنگ اصطلاحات منطقی، ماده «جهت» ؛ منطق صوری، 1/ 62؛ ابانة عن اصول الدیانه، 34؛ مقالات الاسلامیین، 1 / 258؛ ارشاد، 156؛ کتاب التوحید، 248؛ شرح مواقف، جرجانی، 8/ .19

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر