پس از این مناجات، خداوند فرمود: «دعای شما مستجاب شد.»
در تفسیر این آیه، از امام صادق علیه السلام روایت شده است که فرمود: «بین این دعا و مستجاب شدن آن و نابودی فرعون چهل سال فاصله شد.»[1] از این حدیث در می یابیم که گاهی ممکن است بنابه مصالحی که خدا می داند اجابت دعای ما به تأخیر افتد که نباید مأیوس شد بلکه همچنان باید به فضل و رحمت خداوند امیدوار بود تا زمان استجابت دعا فرا رسد.
امام صادق علیه السلام فرمود: «عجب دارم از کسی که علیه او نقشه می کشند و حیله به کار می برند؛ چرا نمی گوید: «أُفَوِّضُ أَمْرِی إِلَی اللّه ِ إِنَّ اللّه َ بَصِیرٌ بِالعِبَادِ» در حالی که خداوند درپی آن فرماید: (تا موسی این جمله را گفت و کارش را به خدا سپرد) خداوند موسی را از شرّ حیله های فرعونیان حفظ کرد.»
7 . آن گاه که موسی می خواهد چهل روز به میقات به کوه طور رود، برادرش هارون را به جانشینی خود می گمارد.
موسی به میقات می رود. در آن جا خواستار رؤیت حق تعالی می شود. خداوند به او می فرماید: «هرگز مرا نمی بینی، به کوه بنگر اگر کوه پس از تجلّی خداوند بر آن، آرام گرفت مرا می بینی.»
و آن گاه که خداوند بر کوه تجلّی کرد، کوه خرد شد و موسی بی هوش در افتاد. وقتی که به هوش آمد خطاب به خداوند گفت:
سُبْحانکَ تُبْتُ إِلَیْکَ وَأَنَا أوَّلُ المُؤْمِنینَ؛[2]
بارالها، منزهی، به سوی تو توبه می کنم و من نخستین ایمان آورندگانم.
8 . میقات موسی به سر آمد و پس از چهل روز به جمع مردم بازگشت. وقتی از گوساله پرستی مردم با خبر شد اندوه وجودش را فراگرفت. به خشم آمد و الواح تورات را بر زمین افکند و با هارون بیاویخت.
هارون گفت: «برادر، این مردم مرا ضعیف داشتند، نزدیک بود مرا بکشند و هر چه آنان را به هدایت خواندم بی ثمر ماند.» در چنین شرایطی موسی دست به دعا برداشت و گفت:
رَبِّ اغْفِرْ لی وَلاِءَخی وَأَدْخِلْنا فی رَحْمَتِکَ وَأَنْتَ أَرْحَمُ الرّاحِمینَ؛[3]
بارالها، من و برادرم را بیامرز و ما را به رحمت خود داخل کن، تو ارحم الراحمین هستی.
9 . هنگامی که موسی نوبت دیگر خواست به میقات برود، از میان مردم خود هفتاد نفر را انتخاب کرد و همراه خود برد. چون به میقات رسیدند چنان لرزشی آنان را فرا گرفت که یقین به نابودی خود کردند. در چنین شرایطی موسی به دعا برخاست و چنین گفت:
رَبّ لَوْ شِئْتَ أهْلَکتَهُمْ مِنْ قَبْلُ وَإِیّایَ أَتُهْلِکُنا بِما فَعَلَ السُّفَهاءُ مِنّا إِنْ هِیَ إلاّ فِتْنَتُکَ تُضِلُّ بِها مَنْ تَشاءُ وَتَهْدِی مَنْ تَشاءُ أَنْتَ وَلِیُّنا فَاغْفِرْ لَنا وَارْحَمْنا وَأَنْتَ خَیْرُ الغافِرِینَ * وَاکْتُبْ لَنا فِی هذِهِ الدُّنْیا حَسَنَةً وَفِی الآخِرَةِ إِنّا هُدْنا إِلَیْک َ؛[4]
بارالها، اگر می خواستی آنان و مرا پیشتر هلاک می کردی، آیا به جهت کار سفیهان ما، ما را نابود می کنی، این امتحان تواست که به وسیله آن هر که را خواهی گمراه و هر که را خواهی هدایت می کنی، تو سرپرست و ولیّ مایی،ما را بیامرز و ما را رحمت کن، تو بهترین آمرزندگانی. و برای ما در این دنیا نیکی و نعمت مقرّر فرما و در آخرت نیز. ما به سوی تو باز گشتیم.
10 . وقتی که موسی و بنی اسرائیل از دریا گذشتند و فرعون و لشکرش در دریا غرق شدند، موسی به بنی اسرائیل رو کرد و گفت: «نعمت های الهی را به یاد داشته باشید؛ چرا که در میان شما پیامبران و پادشاهان قرارداد و نعمت هایی به شما داد که به هیچ کس نداد، اکنون به سرزمین قدس داخل شوید.»
بنی اسرائیل در پاسخ گفتند: «قومی ستمگر در آن سرزمین هستند و تا زمانی که از آن جا خارج نشوند ما داخل نمی شویم، ای موسی تو و خدایت بروید و بجنگید، ما این جا نشسته ایم!»
موسی که آن همه تلاش و تبلیغ را برای هدایت و رهانیدن آن مردم از چنگ فرعون، نقش بر آب دید، دست به دعا برداشت وگفت:
رَبِّ إنّی لا أَمْلِکُ إِلاّ نَفْسی وَ أَخی فَافْرُقْ بَیْنَنا وَبَیْنَ الْقَومِ الْفاسِقینَ؛[5]
بارالها، من اختیار خود و برادرم را دارم، خودت بین ما و این قوم فاسق جدایی انداز.
در این هنگام حق تعالی فرمود: آنها باید چهل سال سرگردان در بیابان به سربرند و تو بر این مردم فاسق افسوس مخور.
[1]. تفسیرالبرهان، ج2، ص194.
[4]. اعراف (7) آیات 155 156.