ماهان شبکه ایرانیان

مروری بر کتاب مغازیِ موسی بن عُقْبَه

موسی بن عقبه از سیره نگارانی است که در کنار ابن اسحاق نقش اساسی در تدوین سیره و مغازی پیامبر(ص) داشته؛ لکن کتاب مغازی او به مرور زمان (به دلایلی که چندان بر ما روشن نیست) از بین رفته است

چکیده

موسی بن عقبه از سیره نگارانی است که در کنار ابن اسحاق نقش اساسی در تدوین سیره و مغازی پیامبر(ص) داشته؛ لکن کتاب مغازی او به مرور زمان (به دلایلی که چندان بر ما روشن نیست) از بین رفته است. قدمت کتاب او سبب شده تا سیره نگارانِ پس از او در کتاب های سیره و تاریخی از آن بهره ببرند. از مجموع گزارش های دیگران که از موسی بن عقبه در کتاب های مختلف آمده است، می توان تا حدودی شکل اصلی کتاب مغازی موسی بن عقبه را مشخص کرد.

شاید شهرت مغازیِ وی به دلیل تهیه فهرست بیعت کنندگانِ در عقبه، مهاجرانِ به حبشه و رزمندگان در جنگ ها، به ویژه بدر و احد باشد.

در این مقاله به جایگاه فرهنگی و علمی موسی بن عقبه، مشایخ و شاگردانش، مغازی او در نگاه عالمان، روش او در مغازی، منابع او، مغازی او منبعی برای دیگران، و مقایسه مغازی او با سیره ابن اسحاق و... اشاره شده است.

الف) کلیات

1. مقدمه

سیره نبوی بخشی از حدیث است که سیره نگاران بر تدوین آن اهتمام داشته اند تا بتوانند آن را در تمام زمینه ها به جامعه اسلامی معرفی کنند؛ زیرا شناخت سیره پیامبر اسلام(ص) به عنوان رهبری دینی و آگاهی از مدیریت و راهکارهای ایشان در جامعه، به عنوان الگوی نسل های آینده در همه ابعاد، ضروری است.

سیره نگاران در حفظ و انتقال میراث فرهنگ اسلامی صدر اسلام نقش اساسی داشته اند. موسی بن عقبه از جمله سیره نگارانی است که در تدوین سیره پیامبر(ص) و جنگ های ایشان کوشیده است. در این مقاله به بازشناسی کتاب او پرداخته شده است؛ چون کتاب وی منبعی برای سیره نگاران و مورخان بعد از خودش بوده است و این نشان از آن دارد که کتاب او در نزد آنان موجود بوده است. جمع آوری گزارش هایی که مورخان به نقل از موسی بن عقبه آورده اند، می تواند در احیای این اثر کهن تاریخی برای دانش پژوهان و محققان مفید واقع گردد.

2. هدف از این تحقیق

هدف این نوشتار شناخت دقیق مغازی موسی بن عقبه است که در زمان های مختلف مورد استفاده سیره نویسانِ بعد از وی قرار گرفته و مقایسه آن با مغازیِ عروه و سیره ابن اسحاق می تواند خلأ موجود از تحریف را تا حدودی برطرف و کاستی ها و اضافات آن را مشخص کند؛ بنابراین، اهداف این نوشتار چنین است:

1. آشنایی با موسی بن عُقْبَه و مغازی وی؛

2. قطعات بر جای مانده از مغازی او، و تأثیر آن در آثار سیره نویسان بعدی؛

3. اثرپذیری موسی بن عُقْبَه از راویان سیره؛

4. گردآوری گزارش های موسی بن عُقْبَه و بازسازی و احیای اثر مفقود شده وی در حد امکان.

3. پیشینه تحقیق

اولین بار در سال 1904 میلادی مستشرق آلمانی «زاخاؤ» قطعه ای از مغازی موسی بن عقبه را با ترجمه آلمانی انتشار داد. مستشرق دیگری به نام «شاخت» آن قطعه را در سال 1954 میلادی تدریس کرد و با انکار وجود آن گفت: این قطعه هیچ ارزش علمی ندارد و به کتاب ابن عقبه ملحق شده است. «اعظمی» در کتاب دراسات فی الحدیث النبوی قول شاخت را رد کرده است.

«مشهور حسن سلمان» بر احادیث منتخبة من مغازی موسی بن عقبه تألیف ابن قاضی شهبه تعلیق زده و خطاهای «زاخاؤ» و «شاخت» را متذکر شده و با ادله ای قوی آن را رد کرده است.

صاحب المغازی الاولی و مؤلفوها درباره موسی بن عقبه و مغازی آن سخن گفته است.

اکرم ضیاء عُمَری مقاله ای تحت عنوان «موسی بن عقبه أحد الرواد فی کتابة السیرة النبویة» و محمد باقشیش به راهنمایی اکرم ضیاء عمری پایان نامه خود را در باره کتاب مغازی موسی بن عقبه نوشته اند. پایان نامه کارشناسی ارشد از ولید قیسه نیز در باره مغازی ابن عقبه است که ما به آنها دست نیافتیم.

جمشید احمد ندوی مقاله ای تحت عنوان «المغازی لموسی بن عُقبَه» در مجله البعث الاسلامی (1998 م) نوشته است.

4. ضرورت کار

چنان که اشاره شد، سیره نگاری قبل از ابن اسحاق رایج بوده و مسلمانان به نگارش و تعلیم آن اهتمام خاصی داشتند. ورود کار مفصل و بزرگ ابن اسحاق به حوزه دانش سیره، سبب شهرت او و تحت الشعاع قرار گرفتن آثار سایر مؤلفان سیره شد و به تدریج کتاب او به لحاظ تخصص و جامعیتی که داشت جای دیگر مکتوبات را گرفت و تهذیب و پالایش سیره او به وسیله شاگرد و ملازمش ابن هشام، سبب رونق بیشتر آن شد. کتاب های قبل از آن به طور طبیعی و تدریجی شهرت خود را از دست دادند. با این که سیره نگاران بعدی کم و بیش از آن کتاب ها بهره برده بودند ولی در طول زمان آن کتاب ها به فراموشی سپرده شد و اینک جز گزارش هایی از آنها در لابه لای کتب تاریخی و حدیثی، چیزی باقی نمانده است.

با وجود ویژگی های خوب سیره ابن اسحاق، نباید دیدگاه های دیگر مورخانِ قبل یا معاصر او را فراموش کرد؛ به ویژه که گاهی اختلاف نظرها و دیدگاه های متفاوت مورخان می تواند زوایای جدیدی از حوادث آن دوره را برای ما بگشاید.

موسی بن عُقبَه از جمله مورخانِ هم عصر ابن اسحاق است که همزمانیِ او با ابن اسحاق، سبب گمنامی و در نهایت مفقود شدن کتاب ارزشمند او در سیره شده است. ارزش اخبار تاریخی، و قدمت تاریخی کتاب؛ سبب شد تا به بازیافت این میراث اسلامی مفقوده پرداخته شود.

کتاب مغازی موسی بن عُقْبَه از دو جهت باید مورد توجه قرار گیرد: نخست از نظر محتوایی و دیگر از لحاظ قدمت تاریخی.

جهت اوّل: در این کتاب به حوادث پیش از اسلام و بعد از آن، سیره پیامبر(ص) و غزوات حضرت، و به حوادث عصر خلفای نخست و امویان پرداخته است.

جهت دوم: قدمت تاریخی این کتاب به قرن دوم هجری می رسد که از نظر تحقیقات، اهمیت ویژه ای دارد. بخش عمده ای از مغازیِ وی، در کتاب های بعدی اقتباس شده است. مشکل عمده و اساسی محققان آن است که نمی توانند به طور مستقیم از نوشته های گذشتگان که مفقود شده، استفاده کنند؛ لکن امکان احیای آثار مفقود که از قدمت تاریخی برخوردار هستند، وجود دارد. این کار با بهره گیری از کُتب سیره نویسان که از مغازی موسی بن عُقبه استفاده کرده اند، همراه با روش های تحقیقی قابل استناد و اعتماد نزد محدثان امکان پذیر است که می توان بخشی از آثار مفقوده گذشتگان را بازسازی کرد، و این هدف با تتبع کافی در کتب سیره امکان پذیر است.

ب) جایگاه علمی و فرهنگی خاندان عُقْبَه

1. شرح حال خاندان عُقْبَة بن أبی عیاش

در کتاب های منابع و تراجم در باره خاندان عُقْبَة بن أبی عیاش، اطلاعات چندانی وجود ندارد تا وضعیت این خانواده و اجداد آنان روشن شود که چه زمانی، از کجا، و چگونه وارد مدینه شده اند. فقط فسوی عُقبه را رومی ذکر کرده است.(1)

این خاندان، همراه با خانواده ابوحَبِیبه از موالیان آل زبیر به شمار آمده اند. منابع تاریخی در باره چگونگی موالی بودن این دو خانواده (عُقبة، و ابوحبیبه)(2) سکوت کرده؛ لکن می توان گفت آن دو بر اثر ارتباط ابوعیاش(3) و ابوحبیبه با آل زبیر، با هم آشنا شدند و بر اثر رفت و آمد و ارتباط نزدیک دو خانواده، و شناخت از هم دیگر، ابوحبیبة دخترش را به ازدواج عقبه فرزند ابوعیاش در آورد که ثمره آن، سه فرزند به نام ابراهیم، محمد و موسی است، که موسی کوچک ترین آنان بود.(4)

2. جایگاه علمی فرزندان عُقْبَة بن أبی عیاش

مدینه، پایگاه و مقر حکومت پیامبر(ص) و محل خلافت خلفای نخست، از ویژگی فرهنگی خاصی برخوردار بود و مورد توجه همه مسلمانان قرار داشت؛ به همین دلیل مردم به این شهر می آمدند تا با صحابی پیامبر(ص) و تابعین ارتباط برقرار کنند و از آنان در باره اسلام و پیامبر(ص) اطلاعاتی به دست آورند. همین توجه موجب پرورش و تربیت علمایی بزرگ در آن شهر شده، صحابی و تابعین با تشکیل جلسات علمی برای طالبان علم به نقل حدیث در مسجد پیامبر(ص) می پرداختند. در چنین محیط علمی و فرهنگی بود که فرزندان عُقبه بن أبی عیاش پرورش یافتند و با حضور در جلسات علمی از سرچشمه های معارف الهی و احادیث نبوی بهره جُسته، پس از سال ها تلاش و کوشش توانستند در زمره محدثان مکتب اهل مدینه قرار گیرند و برای طالبان علم در مدینه کرسی تدریس داشته باشند.

مصعب بن عبدالله زبیر گوید: آنان از جایگاه و موقعیت علمی ویژه ای [در مدینه [برخوردار بودند؛ واقدی نیز درباره مقام علمی آنان می گوید: هر سه برادر در مسجد پیامبر(ص) کرسی تدریس داشتند و جزء فقها و محدثان مدینه به شمار می آمدند.(5)

ج) آشنایی با موسی بن عُقْبَه

1. زندگی نامه موسی بن عُقْبَه

موسی بن عُقبة بن أبی عیاش اسدی،(6) مکنی به ابومحمد، از موالی خاندان زبیر بن عوام بود. از تاریخ تولد وی مانند بسیاری از بزرگان خبر درستی به دست نیامده؛ لکن گفته اند که وی در سال 68 هجری، عبدالله بن عمر را در سفر حج دیده است.(7) طبعا او در آن زمان نوجوانی بیش نبوده است. در این باره از خود وی پرسیده اند: آیا کسی از صحابه را دیده ای؟ وی جواب داد: در سالی که نَجدِه حَرُوری در مناسک حج بود، من هم بودم و این در زمانی بود که ابن عمر در مکه بود.(8)

موسی بن عقبة، بعضی از صحابی و تابعین را در مدینه، مانند جابر بن عبدالله، سهل بن سعد و عبدالرحمن بن عمر درک کرده؛ به همین دلیل، او را در شمار صغار تابعین ذکر کرده اند.(9) وی در مدینه از محضر بزرگان و مشایخ عصر خود بهره علمی برد. محدثان او را توثیق کرده و با الفاظی مانند «ثقة، کثیر الحدیث، ثبت، رجل صالح،...» ستوده اند.

وی از دست نوشته های ابن عباس استفاده کرده است. می گویند: کتاب های ابن عباس با بار شتر حمل می شد که نشان از فراوانی دست نوشته هایش دارد که نزد کُرَیب مولی ابن عباس بوده و وی، آن مجموعه از دست نوشته ها را در اختیار موسی بن عقبه قرار داده است.(10) وی توانست از این موقعیت به دست آمده، دست نوشته های ابن عباس را مطالعه کند؛ اگرچه روشن است که ابن عباس جایگاهی مشخص در علم تفسیر دارد. موسی در جلسات علمی مشایخ بزرگ خود، مانند زهری حضور یافت و نزد آنان زانوی ادب به زمین نهاد.(11)

موسی بن عقبه افزون بر جلسات علمی، گاهی مانند علمای دیگر در جنگ ها علیه کفار حضور می یافت.(12) وی به سال 141 هجری دیده از جهان فرو بست.(13)

2. جایگاه علمی موسی بن عُقْبَه

یک: جایگاه حدیثی فقهی موسی بن عقبه

وی از موقعیت علمی ممتازی [در مدینه] برخوردار بود(14) و از فقها و محدثان عصر خود به شمار می رفت. ابن عُقبه در مسجد رسول الله(ص) حلقه درس داشت و در مسائل فقهی، صاحب فتوا بود.(15) اهتمام او به حفظ روایات پیامبر(ص) و صحابه و نقل آن مورد توجه محدثان قرار گرفت؛ زیرا این روایات در استنباط حکم شرعی نزد فقها تأثیر بسزایی داشت. وی نزد حنبلی و یعقوبی و ابن حجر، از فقهای بزرگ(16) و شیخ طوسی از اصحاب امام صادق(ع) تلمذ کرده است(17) و ذهبی او را از فقهای تابعین صحابه و صاحب فتوا دانسته است.(18)

مؤلفان کتاب های حدیثی و فقهی، مانند محمد بن اسماعیل بخاری (256 ق.) در صحیح خود حدود 91 روایت از موسی بن عقبه آورده اند که بیشتر روایاتش در باب مسائل فقهی است؛ برای نمونه «باب تخفیف من الوضوء»، یا «باب رفع الیدین إذا قام من رکعتین»(19) را می توان ذکر کرد؛ اگرچه بخشی به عنوان مغازی در کتاب خود وجود دارد. مسلم بن حجاج نیشابوری (261 ق.) در صحیح خود در حدود چهارده روایت؛ مالک بن أنس (179 ق.) در الموطأ چندین روایت؛ شافعی (204 ق.) در الأُم در حدود سی روایت؛ احمد بن حنبل (241 ق.) در المسند خود حدود 98 روایت، و کتب دیگر(20)،... از موسی بن عقبة روایت نقل کرده اند که بیشتر این روایات در باب مسائل فقهی است.

بخاری از کتاب موسی بن عقبه استفاده کرده و الفاظی مانند «رواه موسی بن عقبه»، «تابعه موسی بن عقبه» بیانگر آن است که کتاب موسی نزدش بوده است. پس در کتاب های حدیثی شش گانه اهل سنت، از موسی بن عقبه روایاتی نقل شده که نشان می دهد این کتاب نزد آنان مورد توجه بوده است.

وی فقیه، مجتهد، صاحب نظر، آگاه به علم رجال و مغازی بود. هشام بن عروه، از خاندان آل زبیر که محدث و فقیه و چند نفر از صحابه را درک کرده بود در باره عظمت موسی بن عقبه می گوید: من به علت وجود او، به مدینه می آمدم و هنگامی که از دنیا رفت، از مدینه خارج شدم.(21)

دو: جایگاه سیره نگاری موسی بن عقبه

به لحاظ اهمیت ویژه مغازی و سیره نگاری، نمی توان آثار اجتماعی، سیاسی و فرهنگی تاریخ صدر اسلام را نادیده گرفت. به همین سبب افرادی به نوشتن مغازی پرداختند که نوشته های آنان در آثار دوره های بعدی تأثیر گذاشته و شاید بتوان گفت که موسی بن عقبه در زمره قدیمی ترین افراد در مغازی نویسی بوده؛ اگر چه قبل از او کسانی نوشته هایی در این زمینه داشته اند.

موسی بن عقبه که از فقها و محدثان مدینه در عصر خود به شمار می رفت، به تدوین مغازی روی آورد. ذهبی تصریح کرده که وی در سن پیری به نوشتن مغازی پرداخت و مغازیِ او مورد اعتماد محدثان قرار داشت که ما اقوال محدثان را در باره مغازیِ موسی بن عقبه آورده ایم.

توانایی وی بیشتر در تهیه و فهرست مهاجران و حضور رزمندگان در میدان های کارزار در مدینه تجلی یافت. وی در کتاب مغازی اش به مشایخ خود اعتماد کرده؛ به خصوص از زهری که استادش بوده و چهارچوب سیره را پایه گذاری و اساس محکمی برای تدریس مغازی بنا نموده، بهره برده است. در عین حال اصل و اساس مغازی موسی بن عقبه از روایات زهری و عروه است؛ اگرچه از غیر آن دو هم روایت کرده است. با این وصف، وی از متقدمان در علم مغازی است که در مدینه رشد و نمو کرده و اثر علمی او در مغازی و سیره خلفا است.

وی در کتاب مغازیِ خود توجه خاصی به ثبت سال های حوادث دارد که اهمیت کتاب او را از ستایش علمای بزرگ می توان فهمید. این کتاب را نوه اش، اسماعیل بن ابراهیم بن عقبه روایت کرده است؛ بنابراین، عروه، زهری و موسی بن عقبه هر یک در زمان خود در تطور سیره و مغازی دست داشته و محدوده و خطوط اصلی سیره را برای مؤلفان بعد از خود مشخص کرده اند. از این رو بخش هایی از مغازی موسی بن عقبه را بیهقی در دلائل النبوه، ابن سیدالناس در عیون الأثر، ابن کثیر در البدایة و النهایة و دیگران در کتاب های تاریخی آورده اند که اهمیت آن را می رساند.

از طرفی وی با ابن اسحاق معاصر بوده که اخبارش با نقل های او تفاوت قابل ملاحظه ای دارد؛ با این که زهری استاد هر دوی آنها بوده، تفاوت این گونه نقل ها نشان دهنده آن است که تحقیقات شخصی آنان، و نقل مطالب صحیح نزدشان نقش اساسی در شکل گیری سیره داشته است.

سه: مشایخ موسی بن عُقْبَه

به طور کلی شخصیت علمی هر فرد، تحت تأثیر عوامل مختلفی قرار می گیرد که فکر، اندیشه و اخلاق او را می سازد. یکی از عوامل مؤثر در شخصیت علمی هر فرد استادان اوست. شاگرد، رفتار و منش شیخ خود را الگو قرار می دهد و به طور طبیعی بین شیخ و شاگرد، رابطه ای عاطفی برقرار است تا او دانشش را به آنان منتقل کند. ابن خلدون می گوید: «بشر معارف و اخلاقش را از استاد می گیرد، یعنی برخوردها، روش ها و فضایل و رذایل را از طریق علم، گاهی از طریق حکایت کردن و گاهی از طریق تعلیم و برخورد مستقیم کسب می کند».(22) به دست آوردن این صفات از طریق مستقیم راسخ ترین روشی است که در شخصیت هر فرد اثر می گذارد. مزی مشایخ موسی بن عقبه را 36 نفر ذکر کرده است که به شرح حال بعضی به اجمال پرداخته می شود:

أبوسعد، شُرَحبِیل بن سعد (123 ق.): وی در طبقه سوم تابعین مردم مدینه قرار داشت. شرحبیل فهرستی از نام مهاجران به حبشه و مدینه، رزمندگان بدر و اُحد را فراهم آورد. سفیان بن عُیَینة در باره او می گوید: صاحب فتوا و آگاه ترین افراد به مغازی پیامبر(ص) و شرکت کنندگان در بدر بود که مورد اتهام قرار گرفت و مغازی اش از چشم مردم افتاد.

ابن حبّان در کتاب «ثقات» از او یاد کرده و ابن حجر او را «صدوق» شمرده است. بیشتر محدثان، شرحبیل را تضعیف کرده اند. تضعیف او شاید به این علت باشد که در اواخر عمرش به سبب کهولت سن دچار تناقض گویی می شد. وی به سال 123 هجری درگذشت.(23)

أبوعبدالله عکرمة (105 ق.): وی آگاه ترین مردم به سیره و مغازی پیامبر(ص) بود. حدود سیصد نفر از او روایت کرده اند که هفتاد نفرشان از تابعین بوده اند.

أبوإسحاق السّبِیعی عَمرو بن عبدالله بن عُبَید (127 ق.): وی از تابعین بزرگ کوفه بود که حضرت علی(ع) را در حال خطبه خواندن دیده و درباره اوصاف ظاهری حضرت می گوید: موهای سر و صورتش سفید شده بود.

ابواسحاق شیخ، عالم و محدث کوفه بود و او را یکی از شش نفر حافظان علم شمرده اند. وی افزون بر تعلیم و تدریس، در میدان جنگ نیز شرکت می کرد.(24)

أبورِشْدَین، کریب بن أبیمسلم (98 ق.): موسی بن عقبه در باره وی می گوید: بار شتری از نوشته های ابن عباس نزد کریب بود که آن را در اختیار ما گذاشت و از آن بهره بردیم.(25)

مشایخ دیگر او عبارتند از اسحاق بن یحیی بن ولید (131ق.)؛ أبو عَمّارة، حمزة بن عبدالله بن عمر؛ أبونصر سالم بن أبی أُمیّة (129 ق.)؛ أبو عُمَر، سالم بن عبدالله بن عمر(106 ق.)؛ أبو یزید سُهَیل بن أبی صالح؛ أبومحمد صالح بن کیسان (140ق.)؛ أبوعبدالرحمن، عبدالله بن ذکوان مشهور به أبو زناد (132 ق.) و دیگران.

چهار: شاگردان موسی بن عُقْبَه

معلم، از عوامل سازنده در شخصیت علمی، فرهنگی و اجتماعی انسان است؛ زیرا شاگرد همیشه ملازم و همراه اوست و می کوشد تا معارف و اخلاق استاد را کسب کند؛ به همین جهت استاد زمینه ساز فکر و اندیشه اوست. طبیعی است که شاگرد تحت تأثیر روش و فکر استاد خود قرار می گیرد.

واقدی می گوید: برای فرزندان عُقْبَه، موسی، ابراهیم و محمد، در مسجد پیامبر(ص) حلقه درس بوده و همه آنان از محدثان و فقها بوده اند و حتی موسی[ بن عقبة [فتوا نیز می داد؛(26) بنابراین شاگردان زیادی در درس او شرکت داشته اند تا از مقام علمی او بهره جویند.

عده بسیاری از طالبان علم از نقاط دوردست به مدینه، مرکز فرهنگ اسلامی می آمدند تا علوم مختلف اسلامی را از بزرگان آن شهر فراگیرند.

مزی شمار شاگردان موسی بن عُقبه را حدود 38 نفر ذکر کرده است. که برخی از آنان از مغازی وی روایت کرده اند. برای مثال اسماعیل بن ابراهیم بن عُقبه (169 ق.)، برادر زاده موسی بن عقبه، مغازی عمویش را روایت کرده است. وی از موالی آل زبیر و نزد محدثان از ثقات به شمار آمده است. او از ابن شهاب، موسی بن عُقبه، هشام بن عروة و دیگران روایت کرده و شاگردانش مانند اسماعیل بن أبی أویس و محمد بن عمر واقدی از او نقل کرده اند.(27)

از جمله شاگردان وی، عبدالله بن مبارک (181 ق.)؛ محمد بن فلیح (197 ق.)؛ مالک بن أنس (179 ق.) که مغازی موسی بن عقبه را مورد تأیید قرار داد.

پنج: تألیفات موسی بن عُقْبَه

موسی دو کتاب به نام های المغازی و الموالاة دارد که اصل کتاب مغازی او از بین رفته؛ ولی نام و مطالب آن را در آثار بعدی سیره نویسان و مورخان بعد از او می توان یافت.

ابن حجر در شرح حال عبدالله بن فَضاله از کتاب موالاة موسی بن عُقبه یاد کرده است.(28) احتمال دارد در این کتاب در باره بزرگان از موالی و کسانی که به منصب علمی یا مقامی رسیده اند، یادی کرده باشد.

3. کتاب مغازی

یک: علت تألیف مغازی

موسی بن عُقْبَه در مدینه مشغول نشر علوم، به خصوص حدیث، فقه و سیره پیامبر(ص) بود. وی در مسجد پیامبر(ص) حلقه درس داشت و طالبان علم به حضورش می رسیدند و بهره علمی می بردند. گرچه وی به تألیف فقه و حدیث نپرداخت؛ ولی در اواخر عمر خود مشغول نوشتن سیره و مغازی پیامبر(ص) شد و علت تألیف را اتهامی بیان کرد که به مغازی شُرَحبیل زده بودند.

ابراهیم بن منذر از سفیان بن عُییَنة می گوید: شُرَحبیل بن سعد آگاه ترین افراد به مغازی و بدریون بود؛ امّا به جهت نیاز مالی، حضور پدر کسی را که نزدش می آمد و چیزی به او نمی داد در بدر منکر می شد.(29) یا برای کسانی که سابقه ای در بدر نداشتند، سابقه درست می کرد؛ به همین علت مغازی اش از چشم مردم افتاد.(30)

ابراهیم بن منذر روایت دیگری را در باره شرحبیل و اقدام موسی بن عقبه به نوشتن مغازی یاد کرده است.(31) به همین جهت مغازی وی از اعتبار و اهمیت خاصی برخوردار شد، و مورد توجه محدثان و سیره نویسان بعد از خودش قرار گرفت.

مالک بن انس در باره اهمیت این کتاب گفته: کسی که نامش در کتاب موسی بن عقبه آمده، در بدر حضور داشته و کسی که نامش در کتاب وی نیست، در بدر حضور نداشته است.(32)

دو: شکل اصلی مغازی موسی بن عُقْبَه

متن اصلی کتاب مغازی موسی بن عقبه در طول زمان از بین رفته و موجود نیست تا آن را بررسی کنیم؛ لکن تنها متنی که از موسی بن عُقبه بر جای مانده، منتخبات روایاتی است که خطیب بغدادی روایت کرده و سلسله سند آن را به برادرزاده وی، یعنی اسماعیل بن ابراهیم بن عقبه رسانده که این متن را مستشرق معروف، «زاخاو» در سال 1904 میلادی چاپ کرده است.(33) از روایات بر جای مانده از مغازی او در آثار پس از وی نیز می توان به طور قطع گفت که مغازی موسی بن عقبه در دسترس آنان بوده؛ به خصوص که بعضی از سیره نویسان به وجود مغازی موسی بن عقبه نزد خودشان تصریح کرده اند.(34) با وجود اطلاعات گسترده و جامعی که در کتاب های سیره و تراجم از مغازی موسی بن عقبه نقل شده، می توان شکل اصلی مغازی موسی بن عقبه راتا حدودی مشخص و بازسازی کرد؛ در عین حال می توان مغازی او را به چهار بخش اصلی تقسیم کرد (که سه بخش آن در مورد سیره نبوی و یک بخش آن در باره خلفای نخست و بنی امیه است):

بخش اوّل، قبل از بعثت

این بخش درباره وصف مغیرة بن قصی، نذر عبدالمطلب، تزویج حضرت خدیجه علیهاالسلام با پیامبر(ص)، حدیث خدیجه علیها السلام با ورقة بن نوفل، بنای کعبه و حکم حضرت درباره قرار دادن حجر الأسود، حدیث زید بن عَمرو بن نُفیل، و اولین ها در کتابت، وصیت به ثُلث مال و... است.

بخش دوم، بعد از بعثت

الف) حوادث دوران مکه: این قسمت، مربوط به اولین ایمان آورندگان به پیامبر(ص)، اسلام آوردن ابوذر، هجرت اوّل و دوم به حبشه، اسامی مهاجران به حبشه، شعب ابی طالب و نقض صحیفه قریش، وفات خدیجه علیها السلام دعوت پیامبر از قبایل، بیعت عَقَبه اوّل و دوم، اسامی بیعت کنندگان در عقبه و اسلام آوردن قبیله بنی عبدالأشهل است.

ب) حوادث دوران مدینه: این قسمت، راجع به مهاجران مکه به مدینه، خروج پیامبر از مکه به مدینه، جستجوی سُراقه برای یافتن حضرت، استقبال مردم مدینه از ایشان، ورود حضرت به قبا، بنای مسجد در مدینه، سریه حمزة بن عبدالمطلب، عُبَیدة بن الحارث، عبدالله بن جَحش، تغییر قبله، جنگ بدر، اسامی رزمندگان در بدر، غزوة ذات السویق، قتل کعب بن اشرف، غزوه أُحد، اسامی رزمندگان در اُحد و شهدای آن، غزوه رجیع و بئرمعؤنه، غزوة بنی النضیر، غزوة بدر الآخرة، غزوه خندق، غزوه بنی قریظه و حکم سعد بن معاذ در باره آن ها، سریة عبدالله بن عتیک، سریه عبدالله بن انیس، غزوه بنی المصطلق، سریه عبدالله بن رواحه به سوی یسیر بن رزام، سریة أبی العوجا به سوی بنو سُلیم، سریه سعید بن زید به سوی عُرَنییّن، صلح حدیبیه، سریه ذی قرد، غزوة خیبر، عمرة القضاء، غزوة مؤته، غزوة ذات السلاسل، فتح مکه، اسلام آوردن زنان در فتح مکه و بیعت آنان، غزوه حنین، غزوه طائف، غزوه تبوک، سریه خالد بن ولید به سوی أُکیدر، خواندن سوره برائت به وسیله حضرت علی(ع)، تعداد غزوات پیامبر و سریه های ایشان(ص)، سقیفه بنی ساعده و... است.

بخش سوم، متفرقات

این بخش شامل بعضی از معجزات پیامبر(ص)، تقریر نماز ابوبکر به وسیله پیامبر(ص) هنگام بیماری،(35) خبر مرگ نجاشی به حضرت، و... .

بخش چهارم، خلفای نخست و بنی امیه

که شامل تاریخ وقعه اَجنادَین، شهدای اجنادین و فِحل، نبرد قادسیه، شهدای یوم جسر، خطبه عمر، اخراج یهود و نصاری به دستور خلیفه دوم، شوری شش نفره، خطبه عثمان، رؤیای عثمان، قتل عثمان، بیعت با علی(ع)، خروج طلحة و زبیر، احتجاج امام حسین(ع) با معاویة و...است.

سه: نسخه مغازی موسی بن عُقْبَة

براساس اطلاعاتی که در اختیار داریم نسخه مغازی موسی بن عُقْبَه تا اواخر قرن نهم هجری موجود بوده و مورد استفاده سیره نویسان قرار گرفته است؛ در اوایل قرن دهم از بین رفته و سیره نویسان از چگونگی نابودی نسخه آن اطلاعی به دست نداده اند. در قرن دوم تا اواخر قرن نهم، نسخه های مختلفی در دست سیره نویسان بوده که یا از مشایخ خود شنیده، یا آن را از استادان خود اخذ کرده اند؛ مثلاً، ابن جحر چندین نسخه از مغازی موسی بن عقبه نزدش بوده است.(36)

به هر روی، مغازی موسی بن عقبه به استناد کتاب های تاریخی و تراجم موجود بوده و آنان در کتاب های خود از مطالب کتاب موسی اخذ کرده اند؛ حتی گاهی به وجود کتاب نزدشان تصریح کرده اند که تلاش شده در آثار سیره نویسان بعد از موسی بن عقبه مورد بررسی قرار گیرد.

قطعه ای از نص مغازی موسی بن عقبه که ابن قاضی شهبه آن را تهذیب کرده، در برلین 1554 (اوراق 74 - 77، سال 782) موجود است که «زاخاؤ» در باره آن تحقیق و به آلمانی ترجمه کرده است. «شاخت» هم بر اهمیت این قطعه تاکید دارد.(37)

بعضی گفته اند که «ألُویْسْ سبِرِز» در دمشق نسخه ای یافته است؛ ولی حسین نصار می گوید: ما نتوانستیم آن را ببینیم.(38)

چهار: روش موسی بن عُقْبَه در مغازی

موسی بن عقبه به طور معمول روش اهل مدینه را در کتاب مغازی خود برگزیده است که به روش های او اشاره می شود:

1. موسی بن عقبه از تربیت یافتگان مکتب اهل حدیث بوده و مانند سایر محدثان اسناد روایات خود را ذکر کرده است. شیوه موسی بن عقبه در کتاب های فقهی و روایی مانند کتاب بخاری و کتاب مسلم و...، به وضوح دیده می شود.

وی همین شیوه را در روایات تاریخی اش دنبال کرده و به سبب اعتماد به استادش زهری، سند را به او رسانده و از آن پس، سلسله سند خود را نیاورده؛ اگرچه در بعضی موارد، سلسله سند را تا آخرین راوی یادآور شده است.

اسناد موسی بن عقبه به دو طریق ارایه شده است:

الف) مرسل: گاهی ارسال سند در روایات موسی بن عقبه به این شکل است که شیخِ خود را بیان کرده؛ مثلاً گفته است:... موسی بن عقبه عن ابن شهاب؛(39) موسی بن عقبه عن أبی حبیبة، و موارد دیگر.

و گاهی فقط به ذکر نام خود اکتفا کرده و مشایخ بعد از خود را ذکر نکرده است؛ برای نمونه گفته است: قد ذکر موسی بن عقبة»؛(40) یا «قال موسی بن عُقبه».(41) ابن کثیر به این نوع ارسال تصریح کرده؛ مثلاً گفته است: «قد ذکر عروة بن الزبیر و موسی بن عقبة فی مغازیهما مرسلة».(42)

ذهبی درباره ارسال ابن عقبه به قضاوت پرداخته، آنها را تایید کرده و گفته است: «مرسلها جیدة»؛(43) یعنی مرسل های مغازی موسی بن عقبه قابل اعتنا است.

ب) مسند: گاهی سلسله سند را تا آخرین راوی از صحابه پیامبر(ص) و یا حضرت رسانده؛ برای نمونه، «موسی بن عُقبة عن أبی اسحاق، عن عاصم بن ضمرة، عن علی(ع)»؛(44) یا «موسی بن عقبة، قال: حدثنی سالم، عن ابن عمر»؛(45) «قال موسی بن عقبه، قال ابن شهاب، قال عروة بن الزبیر».(46)

ابن ناصرالدین در بدیعة البیان شعری را در باره سلسله سند موسی بن عقبه بیان کرده است.

«موسی فتی عُقبة الأدیب اسناده مُحرَّر قریبُ».(47) ذهبی تصریح کرده است: «وقع لنا حدیثه عالیا». فایده روایات مسند، شناسایی روایاتی است که در سلسله اسناد واقع شده اند و از این طریق می توان روایات مرسل را که در آن حلقه های مفقوده روایان به چشم می خورد بازسازی کرد.

2. موسی بن عقبه سیر حوادث و غزوات پیامبر(ص) را به صورت سال شمارانه نگاشته است؛(48) مثلاً تاریخ جنگ ها را آورده و اولین سریه را سریة حمزة بن عبدالمطلب دانسته است(49) و تاریخ جنگ بدر، أُحد، خندق و... بنی المصطلق، صلح حدیبیه، خیبر، طائف،(50) و موارد دیگر را ذکر کرده. به عبارت دیگر در مغازی موسی بن عقبه، زمان و ترتیب حوادث لحاظ شده است.(51) اکرم ضیاء العُمَری در باره روش موسی بن عقبه گفته است: وی در کتابش عنصر زمان را در نظر گرفته و محتویات کتابش بر اساس زمان مرتب شده است.(52)

وی افزون بر جنگ های پیامبر و حوادث دیگر، به تاریخ خلفای نخست و امویان نیز پرداخته است.(53)

3. موسی بن عُقبه در مغازی اش اسامی افرادی را که در هجرت، به حبشه یا مدینه، و یا در غزوات پیامبر(ص) به ویژه غزوه بدر و أحد حضور داشته اند، ذکر کرده است؛ حتی کسانی را که در غزوات خلفای نخستین شرکت داشته و به شهادت رسیده اند، یادآور شده که همه این موارد جداگانه در بخش عربی مربوط به موضوع آن آورده شده است.

4. گاهی نسب شرکت کنندگان را به تفصیل بیان کرده است؛ مثلاً می گوید: «من الأنصار من الخزرج من بنی زید بن ثعلبة بن غنم: مسعود بن أوس بن زید بن أصرَم»؛ یا «من الأنصار ثم من بنی البیت ثم من بنی عبدالأشهل: الحارث بن خزمة حلیف لهم».(54)

وی گاهی اختلاف در اسم و نسب را بیان کرده؛ مثلاً می گوید: «سُوَیبِق بن حاطب بن قیس، و قال غیره: سَبیع بن حاطب بن قیس»؛ «عُمَیر بن مَعبَد بن الأزعر، و قال ابن اسحاق: عمرو بن معبد بن الأزعر»(55) و از این موارد در کتاب های تراجم زیاد است.

5. وی برای تأیید مطالبش در کتاب مغازی (به روش ایام العرب) به اشعار تمسک کرده؛ به خلاف ابن اسحاق که در سیره زیاد به اشعار تمسک کرده است. این کار ابن اسحاق بدون ارزیابی اشعار صورت گرفته؛ به همین سبب بعضی از این اشعار نزد سیره نویسان قابل قبول نیست و در آن تردید کرده اند.

6. ابن عقبه به اخبار دوران جاهلیت بی اعتنا نبوده و روایاتی از آن دوران نقل کرده است.

7. وی به آیاتی که در غزوات نازل شده، اشاره و حتی تفسیر بعضی از آیات را نیز بیان کرده است.

پنج: مغازی موسی بن عقبه از دیدگاه علمای رجال

کتاب وی نزد بسیاری از محدثان مورد توجه بوده، و آن را بهترین و صحیح ترین کتاب سیره دانسته اند. وقتی از مالک بن انس در باره بهترین (کتاب) مغازی سؤال شد، گفت: «علیکم بمغازی موسی بن عُقْبَة؛ فإنّه ثقة».(56) در نقل دیگر آمده است که گفت: «علیکم بمغازی الرجل الصالح موسی بن عقبة؛ فإنّها أصحّ المغازی».

ذهبی گفته است سخن مالک، تعریضی به سیره ابن اسحاق است، زیرا وی مطالبی را به سیره افزوده که احتیاج به تنقیح و تصحیح دارد؛ ذهبی مغازی موسی بن عقبه را که در یک کتاب کوچک بوده، شنیده و گفته است بیشتر مطالب آن صحیح است.(57)

ابوبکر بن أبی خَیثَمة از قول یحیی بن معین می گوید: کتاب موسی بن عُقبه که از زهری روایت کرده، صحیح ترین کتاب ها است.(58)

احمد بن حنبل می گوید: «علیکم بمغازی موسی بن عُقبة؛ فإنّه ثقة»، قرأت مغازی موسی بالمِزّة(59) علی أبی نصر الفارسی».(60) احمد بن حنبل گفت: بر شما باد توجه به مغازی موسی بن عقبه. وی نیز می گوید: مغازی موسی بن عقبه را در مزّه بر ابونصر فارسی خواندم.

شافعی می گوید: کتاب موسی بن عقبه کم حجم است؛ ولی در مغازی کتابی صحیح تر از آن موجود نیست و بسیاری از مطالب اضافیِ مغازی نویسان در کتاب او وجود ندارد.(61)

حاجی خلیفه می گوید: مغازی موسی بن عقبه صحیح ترین مغازی است(62) و کتانی همین مطلب را تأیید کرده است.(63)

ابن باتکین جوهری می گوید: مغازی موسی بن عقبه و مغازی عبدالرزاق را شنیدم.(64)

مورخان معاصر درباره مغازی ابن عقبه اظهار نظر کرده اند. سزگین می گوید: بزرگ ترین تألیف جامع در مغازی که ما آن را در عصر اموی می شناسیم، کتاب موسی بن عقبه است.(65)

از نقل هایی که ذکر شد، روشن می شود که مغازی موسی بن عقبه سخت محل توجه محدثان و سیره نگاران بوده است. اگرچه کتابش نسبت به سیره ابن اسحاق کم حجم است؛ زیرا کتاب ابن اسحاق در سه بخش «مبتدأ»، «مبعث» و «مغازی» نوشته شده که ابن اسحاق در قسمت «مبتدأ» اطلاعاتی را درباره قبل از بعثت پیامبر(ص) آورده است. موسی بن عقبه از بخش مبتدأ یاد نکرده، و در بخش «مبعث» روایاتی را آورده است. ابن اسحاق در بخش «مغازی» به تفصیل به غزوات حضرت پرداخته و ابن عُقبه در کتاب مغازی به بعضی از غزوات کمتر توجه کرده یا آنها را یادآور نشده است.

شش: داوری مورخان در باره اقوال موسی بن عُقْبَه

با این که اصل کتاب موسی بن عقبه از بین رفته، نمی توان داوری های او را در کتابش مشخص کرد؛ ولی با توجه به آثار بعدی سیره نویسان که کتاب موسی بن عقبه نزدشان بوده، می توان داوری های دیگران را نسبت به اقوال موسی بن عقبه بیان کرد. به چند مورد از داوری ها اشاره می شود:

بلاذری در بررسی اسناد مطالب خود می گوید: «قول موسی بن عقبة... هو قول الکلبی».(66) یعنی خبر کلبی مانند خبر موسی است.

بیهقی در وقوع غزوه بدر الآخره روایت ابن عقبه را برای تقویت مطلب خود، ترجیح داده و آن را صحیح دانسته است؛ مثلا می گوید: «قول موسی بن عقبة إنّها کانت فی شعبان أصح».(67)

و نیز ابن کثیر بعضی از اخبار موسی بن عقبه را پسندیده و برای تأیید مطالب خود به آن استناد کرده است؛ برای مثال می گوید: «... هذا یوافق ماذکره موسی بن عقبه فی مغازیه»؛(68) «ذکره موسی بن عقبه»؛ «هذا هو اختیار موسی بن عقبة و الواقدی و...».(69)

یا اینکه ابن کثیر خبر موسی بن عقبه را نپذیرفته و آن را رد کرده؛ مثلا گفته است: «قول موسی بن عقبة أنّها کانت فی شعبان، هذا وهم».(70) یا این که ابن کثیر در باره موسی بن عقبه و عروة بن زبیر می گوید که بیشتر مورخان قول این دو را ذکر کرده اند و گفته است: «... فإنّ موسی بن عقبة و عروة بن الزبیر، قالا خلاف ذلک، و هما من أئمة هذا الشان فلایمکن حکایة الاتفاق بدون قولهما، و إن کان قولهما مرجوحا بالنسبة إلی الحدیث الصحیح».(71)

هفت: منابع موسی بن عُقْبَه در مغازی

عروه بن زبیر

عروه، فقیه و محدثی عالم و توانا بود.(72) برخی او را نخستین سیره نویس دانسته(73) و کتابی را در مغازی برای او ذکر کرده اند.(74) وی شاگرد عایشه بوده است. روایات عروة از عایشه منبعی اساسی و مهم برای سیره نویسانی مانند: ابن شهاب زهری و موسی بن عقبه بوده است.

ابن عقبه از موالی آل زبیر و از شاگردان عروه و زهری(75) بوده و تحت تأثیر القائات این دو قرار گرفته است. وی اساس تألیف خود را در مغازی، بر اعتماد به زهری استادش قرار داده؛(76) اگرچه از کسان دیگر هم روایات کرده است؛ بنابراین مغازی او مصون از تحریف نیست. تلاش او در کاستن مقام اهل بیت و برتری مقام ابوبکر و سایر صحابه را به خوبی می توان به دست آورد.(77) همین موارد در کتاب های سیره و مغازی دیگر نیز صادق است؛ پس بهره وری مغازی ابن عقبه همانند بهره وری مغازی ابن شهاب از عروه است. از آنجا که بیشتر اسناد موسی بن عقبه به زهری، و زهری به عروه می رسد باید نقل های ابن عقبه به مقدار زیاد از عروه باشد.

در متنی که «مغازی عروة بن زبیر به روایت أبوالأسود» فراهم آمده و نیز در کتاب های سیره، عباراتی مانند «... عن أبی الاسود عن عروة بن الزبیر، فذکر قصة بدر بمعنی ما ذکر موسی بن عُقبة»، یا «موسی بن عُقبه و عروة بن الزبیر، قالا...»(78) به وفور مشاهده می شود.

ابوالقاسم طبرانی (360 ق.) در کتاب المعجم الکبیر حدود 101 روایت، و بیهقی در دلائل النبوة حدود 46 خبر و ابن کثیر البدایة و النهایة موارد زیادی به تقارن نقل های عروه و ابن عُقبه اشاره کرده است.

محمد مصطفی اعظمی در کتاب مغازی رسول الله لعروة بن الزبیر بروایة أبی الأسود روایات موسی بن عقبه و عروة بن الزبیر را مقایسه کرده و مطابقت آنها را با یکدیگر به خوبی نشان داده است؛ به طوری که مفردات کلمات آن دو با هم شباهت زیادی دارد. تقارن بین این دو نص را در کتاب های سیره می توان یافت که به چند نمونه آن اشاره می شود: «لفظ حدیث عروة و حدیث موسی بن عقبه بمعناه»؛ «هذا لفظ حدیث موسی بن عقبة، و حدیث عروة بمعناه»؛ «هذا لفظ حدیث موسی بن عقبة و فی روایة أبی الاسود عن عروة معناه».(79)

نمونه های دیگری از تقارن بین نقل عروه و ابن عقبه در کتاب المعجم الکبیر در باره صحابه وجود دارد که به نظر می رسد موسی از نوشته های عروه یا از نقل های او استفاده کرده است.

مواردی در سیره دیده می شود که وی از عروه پیروی نکرده است و این نشان از استقلال فکری او در سیره دارد. همین استقلال موجب رشد و شکوفایی سیره در تاریخ اسلام شده است؛ بنابراین، اختلاف نظر آن دو در سیره، کاستی ها و افزوده های آن دو را مشخص کرده است و باعث تکمیل حوادث تاریخی از زوایای مختلف شده تا نقاط ابهام در رخدادها را روشن سازد.

باید توجه داشت که گاهی عروه قسمتی از روایتی را نقل کرده که موسی بیان نکرده و گاهی هم عکس آن صادق است که چند نمونه آن ذکر می شود:

1. «ذکر [عروه] قصة بدر بمعنی ما ذکر موسی بن عقبة، إلا أنّه لم یسمّ المطعِمِین و لم یذکر أباداود المازنی فی قتل أبیالبختری».(80)

2. در غزوه اُحد «عن عروة قال:...، ثم ذکر شعر کعب بن مالک فی عدد المسلمین، و کثرة المشرکین بأتم من ذکر موسی بن عقبة».(81)

3. در غزوه بدر الاخره «عن عروة، قال:...،فذکر حدیث بمعنی حدیث موسی بن عقبة إلا أنّه قال: و سمع بذلک معبد بن أبیمعبد الخزاعی و کان رجلاًشاعراً...».(82)

4. در باره حکم سعد بن معاذ «عن عروة...، و ذکر القصة بمعنی موسی بن عقبة إلا أنّه زاد فی قوله...».(83)

5. گاهی اختلاف در باره حضور صحابه در غزوات و...، یا در اسم یا نسب و یا محل شهادت است.

در مواردی ابن عقبه فقط آن روایت را ذکر کرده و عروه از آن یاد نکرده است و عکس آن هم صادق است. با مراجعه به کتاب های سیره و تاریخی می توان این اختلافات را یافت که در این مجال به اختصار به آن پرداخته شد.

ابن شهاب زُهری

زهری و موسی بن عُقْبَه از شاگردان عروه بوده اند و اساس اعتماد آنان به او در نقل روایات است. از طرفی ابن عقبه شاگرد زهری نیز بوده و این سه تن حلقه اتصال نسل اوّل، دوم و سوم بین طالبان علم در دانش مغازی بوده اند. اگرچه نقش افراد دیگر را در انتقال سیره پیامبر(ص) به نسل های بعدی نمی توان نادیده گرفت؛ ولی پایه گذاران اصلی در سیره آنان بوده اند. زهری چهارچو ب و اساس سیره را از عروه گرفته و ابن عقبه همان اساس را از زهری اقتباس کرده و در هر دوره از زمان، سیره نویسان آن را به شکل کامل تری ارائه داده اند.

ابن شهاب عده ای از صحابه را درک کرده و دانش خود را از فرزندان صحابه و تابعین فرا گرفته است. ابو زناد در باره وی می گوید: ما با زهری نزد علما می رفتیم؛ همراه او الواح و کاغذهایی بود و هر آنچه را می شنید یادداشت می کرد.(84) وی در هر مجلسی که وارد می شد یا با هر زن و مردی که برخورد می کرد، در باره پیامبر و حوادث آن دوران می پرسید و گفته های آنان را می نوشت.

موسی بن عقبه و ابن اسحاق از شاگردان برجسته و ممتاز ابن شهاب بوده اند که هریک شایستگی خود را به نحوی در سیره و مغازی به منصه ظهور رسانده اند.

به طور کلی وقتی در سلسله اسناد، محمد بن فلیح از مغازی موسی بن عقبه روایت کرده، سند را به زهری رسانده است. وقتی اسماعیل بن ابراهیم بن عقبه از مغازی عمویش موسی بن عقبه نقل می کند سند وی را به زهری بیان نمی کند. لکن با اعتماد به زهری چه بسا موسی بن عقبه نظر استادش را قبول ندارد و با عبارت «زعم ابن شهاب» یا «اظن ابن شهاب» روایت را نقل کرده است.(85)

سزگین می گوید: در مواردی که وی اجازه روایت از مغازی زهری را نداشته، با عبارت: «قال ابن شهاب» یا «زعم ابن شهاب»، و در یک مورد با عبارت «حدثنی الزهری»اشاره کرده که از مغازی زهری نقل نکرده؛ بلکه از کتاب او روایت کرده است.(86)

موسی از افراد دیگری غیر از ابن شهاب، مانند مالک بن ابی عامر، ابو علقمه مولی عبدالرحمن بن عوف، المنذر بن جهم، و... روایت نقل کرده است.

بیشتر مطالب مغازی موسی بن عقبه از زهری اخذ شده و یحیی بن معین می گوید: کتاب موسی بن عُقبه که از زهری روایت کرده صحیح ترین کتاب ها است.(87)

سهیل زکار، مغازی ابن شهاب زهری را جمع آوری کرده که بیشتر روایات نقل شده از زهری به عروه است که می توان با آگاهی به این مغازی، پی برد که وی چقدر تحت تأثیر عروه بوده است.

ابوحبیبه

در منابع و تراجم، اطلاعات چندانی در باره ابوحبیبه موجود نیست. وی از موالی عروه بود و در پی ارتباط با آل زبیر با عُقبة بن أبی عیاش آشنا شد، و دخترش را به ازدواج موسی در آورد. موسی از ابوحبیبه روایاتی نقل کرده که بیشتر آن درباره خلفای نخست و اموی ها است.(88)

هشت: مغازی ابن عُقْبَه منبعی برای دیگران

المغازی؛ محمد بن عمر واقدی (207 ق.)

واقدی برجسته ترین مغازی نویس عصر خود بود. وی از کسانی مانند ابن عقبه و مَعمَر بن راشد و ابو معشر که تألیفاتی درباره مغازی داشته اند، مطالبی را در اثر خود آورده است؛(89) اما مشخص نکرده که نقل های موسی بن عقبه در کدام بخش است. شاید بخشی از آن مطالبی باشد که واقدی آنها را با تعبیر «قالوا» آورده است. به هر حال موارد نقل ها را نمی توان به دقت مشخص کرد.

هورویتز نیز گفته است: واقدی استاد ابن سعد، روایات مختلفی را از کتاب موسی بن عقبه اخذ کرده؛ در حالی که در کتاب مغازی اش، بجز موارد نادر، نام او را نیاورده است؛(90) بنابر این واقدی از طریق اسماعیل بن ابراهیم بن عقبه و ابن أبی سبرة، از موسی بن عقبه، پنج روایت نقل کرده که مطالب آن عبارتند از:

1. اطعام کننده در غزوه بدر؛

2. امان دادن ابوذر به حُوَیطب بن عبدالعُزی بعد از فتح مکه؛

3. اسلام آوردن زنان در روز فتح مکه و بیعت با حضرت که به تفصیل آمده است. برخی از منابع بعدی به اجمال نام چند نفر از آنها را ذکر کرده اند؛

4. سخن ابوبکر در غزوه حنین درباره کمی لشکر و غلبه نکردن بر دشمن که آیه: «لقد نصرکم الله فی مواطن کثیرة...» نازل شد؛

5. غزوه أُکیدر بن عبدالملک در دَوْمَة الجندل، که یک متن را از چند سند فراهم آورده است.

مطالبی که ذکر شد، نشانه آن است که کتاب مغازی موسی بن عقبه در دست واقدی بوده و وی مطالب موردنظر خود را در مغازی اش آورده است؛ همچنان که احسان عباس می گوید: واقدی بر مغازی موسی بن عقبه و مغازی ابن اسحاق زیاد اعتماد کرده؛ بدون آن که اشاره کند.(91)

الطبقات الکبری؛ محمد بن سعد (230 ق.)

بیشترین اعتماد ابن سعد در سیره نبوی به کتاب های واقدی است و می توان گفت که ابن سعد، مروّیات موسی بن عُقبه را فراوان از طریق واقدی اخذ کرده است.(92) ابن سعد به طور مستقیم از مغازی موسی از طریق اسماعیل بن ابراهیم بن عقبه (برادر زاده موسی بن عُقبة) اقتباس های فراوانی در (جلد سوم و چهارم) طبقات کرده است.

وی از مغازی ابن اسحاق و أبو معشر و موسی بن عقبه در سیره استفاده کرده است.(93) وی در کتابش حدود 137 روایت از موسی بن عقبه نقل کرده، مثلاً در مواردی با عبارت «ذکر موسی بن عُقبة فی کتابه»(94) یا «لم یذکره موسی بن عقبة فی کتابه فیمن شهد بدراً»،(95) «قیس بن حُذافة بن قیس... کان من مهاجرة الحبشه فی الهجرة الثانیة فی روایة محمد بن اسحاق و محمد بن عمر، و لم یذکره موسی بن عقبة»(96) یا «خالد بن قیس بن مالک شهد العقبة مع السبعین من الأنصار فی روایة محمد بن اسحاق و محمد بن عمر، و لم یذکره موسی بن عُقبة»(97) مطالبی را آورده که نشان می دهد کتاب موسی بن عقبه نزدش بوده است؛ بنابراین نوع پرداختن ابن سعد به اخبار ابن عقبة را در کتاب الطبقات الکبری در چهار بخش می توان تقسیم کرد:

1. مواردی که ابن سعد با جمله «لم یذکره موسی بن عُقبة» آورده است.

2. اسامی رزمندگان در جنگ بدر یا أحد،... از موسی بن عُقبه نقل شده است.

3. مواردی که اختلاف در اسم یانسب است؛ مثلاً ابن سعد قول موسی بن عُقبه را در ترجمه مسعود بن الربیع، مسعود بن ربیعه گفته است.(98)

4. اخباری که در باره صفات و اعمال پیامبر(ص) یا صحابه بیان شده است.

این موارد، بیانگر استفاده واقدی از مغازی موسی بن عقبه بوده است.

تاریخ المدینة المنورة؛ أبوزید، عمر بن شُبّة (262. ق.)

ابن شبّه از موسی بن عقبه در بخش سیره نُه روایت را که بیشتر آن ها از طریق «ابراهیم بن منذر عن محمد بن فلیح عن موسی بن عقبه عن ابن شهاب» نقل شده آورده است. مطالب او در بخش سیره عبارتند از:

1. در باره مبارک بودن وادی عقیق؛

2. خبر پیروزی مسلمانان در جنگ بنی مصطلق به عبدالله بن أُبیّ، و درگیری جَهجَاه با جوان انصاری بر سر آب، خبر رساندن مرگ منافق با باد، گفتار شخص منافق در باره گم شدن شتر حضرت و استغفار او که در یک روایت آورده شده است، در حالی که منابع دیگر بعضی از این مطالب را جداگانه ذکر کرده اند؛

3. قتل کعب بن الأشرف را به اختصار آورده است؛

4. قتل أبی رافع بن أبی الحقیق، و سؤال حضرت از کنانة بن أبی الربیع درباره گنج ابوالحقیق در یک روایت آمده، در حالی که منابع بعدی، این دو مطلب را جداگانه ذکر کرده اند؛

5. سریه عبدالله بن أنیس؛

6. آمدن عروة بن مسعود و مسلمان شدن او؛

7. سریه نخلة یا سریه عبدالله بن جحش که آن را مفصّل آورده است؛

8. وفد ثقیف.

ابن شُبّه نیز از ابن عُقبه در بخش خلفا هفت روایت را ذکر کرده که طرق سندهای آنها به موسی مختلف است.

تاریخ یعقوبی؛ أحمد بن اسحاق (أبی یعقوب)، یعقوبی (284 ق.)

وی اسناد مطالب خود را در تاریخش نیاورده؛ ولی در ابتدای جلد دوم به اجمال، برخی از منابع و سندهای خود را ذکر کرده است. یعقوبی تصریح کرده که اخباری را از موسی بن عُقبه از طریق محمد بن عمر واقدی آورده است.(99) کتاب ابن عقبه از منابع اصلی یعقوبی در تدوین تاریخش بوده است.

أنساب الأشراف؛ احمد بن یحیی بلاذری (297 ق.)

وی هفت روایت از موسی بن عقبه نقل کرده است. یک روایت آن در باره تزویج پیامبر(ص) با خدیجه سلام الله علیها است(100) که در منابع قبلی و بعدی دیده نشده؛ و نیز مطالبی را در باره بعضی از افراد که به حبشه هجرت کرده یا نکرده اند و شرکت کنندگان در بدر آورده(101) و در جلد ششم از موسی بن عقبه درباره خلفا دو روایت ذکر کرده است.(102)

وی در کتاب البلدان نامه پیامبر(ص) به منذر بن ساوی را به نقل از موسی بن عقبه یاد کرده است.(103)

تاریخ الرسل و الأمم و الملوک؛ ابوجعفر، محمد بن جریر طبری (310 ق.)

محمد ابوالفضل ابراهیم، در مقدمه کتاب تاریخ طبری یادآور شده که طبری هر علمی را از متخصص آن أخذ کرده؛ مثلاً از مجاهد و عکرمه، قرآن و تفسیر را به نقل از ابن عباس، و از ابان بن عثمان، عروة بن زبیر، شرحبیل بن سعد، موسی بن عقبه و ابن اسحاق، سیره پیامبر(ص) را نقل کرده است.(104)

گفته شده که سیف بن عمر تمیمی(105) از مورخان مشهور، علم خود را از سیره نویسان مانند هشام بن عروه و موسی بن عُقبه و کلبی گرفته(106) که این مطلب احتیاج به تحقیق دارد.

عبدالعزیز عبدالغنی می گوید: طبری بسیاری از مطالب سیره را از موسی]بن عقبه [اخذ و حوادثی را که در عهد خلفای نخست و اوایل اموی ها افتاده، از او اقتباس کرده است.(107) این سخن درست نیست؛ زیرا در پی بررسی هایی در تاریخ طبری، وی از موسی بن عقبه روایات اندکی را نقل کرده است.

طبری از موسی بن عقبه در حدود هفده روایت نقل کرده که سه مورد در باره سیره و بقیه مربوط به خلفا است.

الأغانی؛ أبوالفرج، علی بن الحسین الاصفهانی (356 ق.)

وی مانند محدثان، سلسله اسناد مطالب خود را یاد کرده است. او کتاب هایی مانند کتاب موسی بن عقبه که به دست ما نرسیده نزدش موجود بوده است. ابوالفرج از موسی بن عقبه هفت روایت آورده است. روایات او در باره امتناع زید بن عَمرو از ذبایح قریش،(108) اشعار کعب بن زهیر(109) و...، است. در باره مالک بن نویره روایتی را نقل کرده که در منابع قبلی و بعدی ما آن را ندیدیم: «أنّ مالک بن نویرة کان من أکثر أُناس شَعْراً، و أنّ خالد لمّا قتله، أمره برأسه، فجعل أُثِفیِّة لقِدْرٍ، فنضج ما فیها قبل أنْ تبلغ النار إلی شُواته؛(110) مالک بن نویره پر موترین مردم بود. وقتی خالد او را کشت، فرمان داد که سرش را پایه یک طرف دیگ قرار دهند. پس آنچه در دیگ بود، قبل از آن که آتش به پوست سر مالک برسد، پخته شد.»

المعجم الکبیر؛ ابوالقاسم، سلیمان بن احمد طبرانی (360 ق.)

طبرانی در المعجم الکبیر اخبار زیادی را از موسی بن عُقبه درباره حضور صحابه در هجرت به حبشه، و بیعت عقبه، و جنگ بدر، اُحد و دیگر جنگ ها آورده است. وی بیشتر مطالب خود رااز طریق «الحسن بن هارون بن سلیمان عن محمد بن إسحاق المسیبی عن محمد بن فلیح عن موسی بن عقبه» نقل کرده است. مطالب نقل شده از ابن عقبه، با سند دیگر که به عروة بن زبیر می رسد، تقارن و مشابهت دو نص را می رساند.

معرفة الصحابة، ابونعیم، احمد بن عبدالله اصفهانی (430 ق.)

در کتاب معرفة الصحابة به شرح حال صحابه پیامبر پرداخته و کسانی را که در غزوات پیامبر(ص) یا در هجرت به حبشه یا مدینه و یا در بیعت عقبه حضور داشته اند، ذکر کرده است. بیشتر روایات او از طریق: «فاروق بن عبدالکبیر الخطابی، عن أبی سهل زیاد بن خلیل، عن إبراهیم بن المنذر، عن محمد بن فلیح، عن موسی بن عُقبه عن ابن شهاب زهری» رسیده است.

ابونعیم نیز با ذکر سلسله سند روایات عروه، مطالب موسی بن عُقبه را تأیید و در حدود 258 روایت از او ذکر کرده است.

ابونعیم، شرح حال صحابه و افراد زاهد رادر کتاب حلیة الأولیاء و طبقات الأصفیاء(111) و در کتاب دلائل النبوة اخباری از موسی بن عقبه را آورده است.(112)

موارد فوق، بیانگر وجود کتاب موسی نزد ابونعیم بوده است.

دلائل النبوة و معرفة أحوال صاحب الشریعة؛ أبوبکر، احمد بن حسین بیهقی (458 ق.)

در مقدمه کتاب دلائل النبوة آمده است: «اعتماد بیهقی ¨ و نیز مطالب سیره را که به دست ما نرسیده، از مغازی موسی بن عقبه ذکر کرده است».

دقت بیهقی در نقل اخبار از جهت صحت، تهذیب و ترتیب مطالب، موجب شده تا کتابش به عنوان منبعی قابل استناد مورد اعتماد مورخان بعد از وی قرار گیرد.(113)

بیهقی روایات و اخبار موسی بن عُقبه را در بخش های زیادی از سیره پیامبر(ص) با عباراتی مانند: «و ذکرنا عن مغازی موسی بن عُقبة» یا «... فی کتاب المغازی» و یا «هذا لفظ حدیث موسی بن عقبة»؛ « فذکر قصة بدر بمعنی ما ذکر موسی بن عُقبة»؛ «و قد ذکر نا قصه أحد عن مغازی موسی بن عُقبه» یاد کرده است.

وی در دلائل النبوة سلسله اسناد خود و طرقِ روایات به موسی بن عقبه را یادآور می شود.

الإستیعاب فی معرفة الأصحاب؛ أبو عمر، یوسف بن عبدلله بن عبدالبر اندلسی (463 ق.)

ابن عبدالبر در کتاب الإستیعاب حدود 124 روایت از موسی بن عُقبه در باره شرکت یا عدم شرکت صحابه در غزوات پیامبر(ص) به خصوص جنگ بدر، اُحد یا عَقَبه و یا هجرت به حبشه،... آورده است که در جای خود به آن پرداخته ایم.وی در مقدمه الإستیعاب طرق روایات از موسی بن عُقبه را نقل کرده است

او در الاستیعاب به کتاب موسی بن عُقبة اشاره کرده است؛ برای نمونه در مورد «جابر و عُوَیمر ابنا السائب قتلا یوم بدر کافرین لیسا فی کتاب موسی بن عُقبة»(114) درباره «برکة بنت ثعلبة بن عَمرو هاجرت... و ذکرها موسی بن عُقبة فی مغازیه».(115)

نوع پرداختن ابن عبدالبر به روایات ابن عُقبه را می توان در کتاب الاستیعاب به چند بخش مورد توجه قرار داد:

قسمت اوّل: ابن عبدالبر در مواردی به این عبارت تصریح کرده: «موسی بن عُقبة لم یذکره» که این افراد در غزوات به ویژه بدر یا اُحد یا هجرت به حبشه و یا در بیعت عَقَبه حضور نداشته اند.

قسمت دوم: ابن عبدالبر فقط از قول موسی بن عُقبه، حضور یا عدم حضور صحابه در غزوات پیامبر(ص) به خصوص بدر، اُحد یا هجرت به حبشه یا بیعت عَقَبه را ذکر کرده است.

قسمت سوم: ابن عبدالبر به روایت موسی بن عُقبه و دیگران، حضور یا عدم حضور صحابه در غزوات پیامبر(ص) به خصوص بدر و اُحد، هجرت به حبشه،... را یادآور شده است.

قسمت چهارم: از موسی بن عقبه در باره فضایل صحابه روایت نقل کرده است.

الدرر فی اختصار المغازی و السیر

ابن عبدالبر در این کتاب، غزوات پیامبر(ص) را به صورت خلاصه به نگارش در آورده و آن را الدرر... نامیده است. وی از موسی بن عقبه هفت روایت آورده است.

بروکلمان، کتاب الدرر فی اختصارالمغازی و السیر ابن عبدالبر را تلخیص مغازی موسی بن عقبه دانسته است.(116) این گفته درست نیست؛ زیرا عبارت ابن عبدالبر در مقدمه الدرر حکایت از آن دارد که از کتاب موسی بن عُقبه هم استفاده کرده است. عین عبارت چنین است: «اختصرت ذلک من کتاب موسی بن عُقبة و کتاب ابن اسحاق بروایة ابن هشام و غیره، و ربّما ذکرت فیه خبراً لیس منها و النسق کلّه علی ما رسمه ابن اسحاق».

این عبارت تصریح دارد که از کتاب ابن عقبه استفاده کرده است؛ نه آن که الدرر تمام کتاب مغازی موسی بن عُقبه باشد. همین سخن بروکلمان برای محققانِ کتاب دلائل النبوة منشأ اشتباه شده و مطالب الدرر را تلخیص نظر موسی بن عقبه دانسته اند.(117)

بنابراین، مطالبی که از دو کتاب الاستیعاب و الدرر از قول ابن عُقبه ذکر شد، حکایت از وجود کتاب موسی بن عُقبه نزد ابن عبدالبر دارد؛ با توجه به این که خود در ابتدای کتاب الدرر به کتاب موسی بن عُقبه تصریح کرده است.

تاریخ مدینه دمشق، ابوالقاسم علی بن الحسن شافعی معروف به ابن عساکر (571 ق.)

وی از موسی بن عقبه روایاتی در باب سیره، خلفا و صحابه ای که در غزوات حضور داشته اند، آورده و او شرح حال موسی بن عقبه را نیز به تفصیل یاد کرده است.(118)

أحادیث منتخبة من مغازی موسی بن عقبه؛ ابن قاضی شهبه (789 ق.)

وی بخشی از مغازی موسی بن عقبه را جمع و آن را تهذیب کرده که «زاخاؤ» پس از تحقیق در باره آن با ترجمه آلمانی به چاپ رسانده است.(119)

أُسد الغابة فی معرفة الصحابة، ابوالحسن، علی بن محمد، مشهور به ابن اثیر جزری (630 ق.)

ابن اثیر در این کتاب، حدود 167 روایت از موسی بن عُقبه با عبارت «لم یذکره»؛(120) «ذکره موسی بن عقبة»(121) یا اختلاف در اسم یا نسب یاد کرده است؛ برای مثال ابن اثیر در باره عُمَیر بن الحارث بن لبدة بن ثعلبه گفته است: «فلو نظر أبوموسی (محمد بن ابی بکر بن ابی عیسی اصفهانی) فی« مغازی ابن عقبة»لرأی فی نسبه «لَبَدَة»...».(122)

مطالب فوق در کتاب، حکایت از وجود کتاب موسی بن عُقبه نزد ابن اثیر دارد.

الإکتفافی مغازی رسول الله(ص)والثلاثة الخلفاء، ابوالربیع،سلیمان بن موسی کلاعی (634 ق.)

کلاعی در مقدمه کتاب الاکتفا نوشته است: وی از مکتوبات سیره نویسان بزرگ مانند کتاب ابن اسحاق (که عبدالملک بن هشام) آن را تهذیب و مختصر کرده، و کتاب موسی بن عقبه که مختصر بوده، و نزد سیره نویسان مدح شده، استفاده کرده است. این مکتوبات در تألیف کتابش نقش اساسی داشته اند.

وی حدود 32 روایت را از موسی بن عقبه، بیشتر با عبارت «ذکر ابن عقبة» یاد کرده است.

تاریخ الإسلام، أبوعبدالله، محمد بن أحمد بن عثمان ذهبی (748 ق.)

ذهبی در کتاب تاریخ الاسلام بخش سیره و مغازی، حدود64 روایت از حوادث صدر اسلام را یادآور شده است. در بعضی موارد به کتاب تصریح کرده و گفته است: «و فی مغازی موسی بن عُقبة...»،(123) و در بعضی از جاها قول موسی بن عُقبه را مانند مغازی عروه دانسته و آن را تقویت کرده است: «و قال موسی بن عُقبة، و هو فی مغازی عروة».(124)

وی نیز تصریح کرده که «مغازی موسی بن عُقبه» در یک مجلد کوچک بوده و آن را شنیده که بیشتر مطالبش صحیح است.(125) محقق تاریخ الإسلام که از نسخه حیدر آباد استفاده کرده، با علامت اختصار حرف «ح» در پاورقی کتاب نوشته است: «هامش ح هذه القصة فی «مغازی ابن عقبة» فی اثنتی عشر ورقة مسطرة ستة عشر، کذا بخط الذهبی»،(126) و یا آورده: «و قال موسی بن عُقبة: و جمیع من استشهد من المسلمین، من قریش و الأنصار تسعة [أو سبعة [أربعون رجلاً»،(127) یا گفته: «زیادة من نسخة ع و فی هامش الأصل: ن سبعة، أی فی نسخة».

عبارت های فوق بر وجود کتاب مغازی موسی بن عُقبه نزد ذهبی دلالت دارد که در کتابش به حسب نیاز از قول موسی بن عقبه استفاده کرده است.

البدایة و النهایة، ابن کثیر، اسماعیل بن عمر بن کثیر (774 ق.)

وی در این کتاب، از آثار مکتوب گذشتگان بهره برده و از آنها یاد کرده است؛ برای مثال از مغازی عروه، سیره زهری، مغازی ابن عقبه، مغازی ابن عائذ، مغازی سعید بن یحیی اموی، مغازی ابن اسحاق و...نام برده است.

ابن کثیر در سیره نیز روایات موسی بن عقبه را بر اخبار ابن اسحاق ترجیح داده که به نمونه هایی از آن اشاره می شود: «هذا یوافق ما ذکر موسی بن عُقبه فی مغازیه»؛(128) «هذا هو اختیار موسی بن عقبه و الواقدی و البیهقی».(129)

وی بخش مهمی از کتاب موسی بن عُقبه را برای ما در کتابش حفظ کرده است. احتمال این که کتاب موسی بن عقبه را از استادش ذهبی شنیده یا نقل کرده، می تواند تأکیدی باشد بر این که ابن کثیر بی واسطه از آن کتاب بهره برده است؛ زیرا در کتاب البدایة و النهایة به مغازی موسی بن عقبه اشاره دارد؛ مانند : «و قد أورد موسی بن عُقبة فی مغازیه»؛(130) «قال موسی بن عُقبة فی مغازیه عن الزهری»؛(131) «و قد ذکر موسی بن عُقبة فی مغازیه».(132)

ابن کثیر در تاریخش به مغازی موسی بن عقبه توجه بیشتری دارد؛ زیرا روایات موسی بن عُقبه را به صورت منظم در کنار روایات سیره ابن اسحاق آورده تا محققان بتوانند از بحث مورد نظر در سیره از جهت زیاده و نقیصه آگاه شوند. دیگر آن که بحث را تکمیل کرده که به نمونه هایی از آن اشاره می شود. اگرچه سیاق هر دو سیره نویس در بیشتر مطالب یکی است، ولی با توجه به کم و زیاد بودن مطالب در موضوعی، اختلاف نظر آن دو در این موارد ظاهر می شود که هر یک به طور مستقل در مطالب سیره اظهار نظر کرده اند؛ برای مثال ابن کثیر گفته است: « موسی بن عُقبة کنحو سیاق ابن اسحاق،... و قد ذکر موسی بن عُقبة نحواً من هذا السیاق إلاّ أنّه لم یذکر الدعا، و زاد...»؛(133) «ذکر موسی بن عُقبة نحواً من هذ السیاق ابن اسحاق»؛(134) «لم یذکر موسی بن عُقبة و ذکره ابن اسحاق و غیره»؛(135) «و قد ذکر موسی بن عُقبة عن الزهری و... ثم ذکر نحو سیاق ابن اسحاق فی خروج أبی سفیان إلی مجئه»؛(136) «ذکره محمد بن اسحاق فی مغازیه فی مثل سیاق موسی بن عُقبة عن الزهری»؛(137) «فهذا السیاق فیه فوائد کثیرة لیست عند ابن اسحاق»؛(138) و موارد دیگر.

ابن کثیر مطالب عروه و موسی را گاهی در یک سیاق واحد دانسته؛ اگر چه موارد اختلاف بین آن دو وجود دارد که به یک مورد برای نمونه اشاره می شود: «قد ذکر قصة عروة بن الزبیر و موسی بن عُقبة فی مغازیهما مرسلة».(139) وی به مغازی موسی بن عقبه و عروه اشاره کرده است. ابن کثیر، ابن عُقبه و عروه را از پیشوایان [مکتب مغازی [دانسته و گفته است: اجماع بر مطلب (سیره)، بدون گواهی این دو ناممکن است.(140)

همه این مطالب ذکر شده دلیل بر آن است که مغازی موسی موجود بوده و مورد استفاده ابن کثیر قرار گرفته و از این کتاب عنوان منبع اصلی در بخش سیره بهره برده است.

الإصابة فی تمییز الصحابة، أحمد بن علی، مشهور به ابن حجر عسقلانی (852 ق.)

وی در الإصابه در حدود 303 روایت از موسی بن عُقبه نقل کرده است. در بعضی از صفحات کتاب تصریح می کند که مغازی موسی بن عُقبه نزدش بوده است. نمونه هایی از آن چنین است: «و قد طالعتُ غزوه بدر من مغازی موسی بن عُقبة کلّها، فما وجدت لمالک بن عُمَیلة فیها ذکراً»؛(141) «موسی بن عُقبة فی المغازی فی غزوة بنی المصطلق، کان فی أصحاب النبی رجلٌ یقال له جُعال».(142) در جاهایی که در اسم یا نسب اختلاف است، ابن حجر قول ابن عُقبه را ذکر کرده؛ مثلاً در باره عامر بن الحارث می گوید: «و سماه موسی بن عقبة، عَمرو بن الحارث»؛(143) یا در باره عُمَیر بن الحارث بن ثعلبة بن الحارث می گوید: «زاد موسی بن عُقبة بین الحارث و ثعلبة، لَبَدَة».(144) در جای دیگر در باره کُلْفَة بن ثعلبه می نویسد: «والذی فی کتاب موسی بن عُقبة هکذا، سالم بن عمیر بن کلفة بن ثعلبة».(145) در بعضی موارد به اختلاف نسخ مغازی موسی بن عُقبه تصریح دارد: درباره وَدَقَة بن إیاس بن عَمرو الأنصاری گفته: «و فی بعض نسخ موسی بن عُقبة بالراء»؛(146) و درباره یزید بن خدام بن سبیع گفته است: «اختلف نسخ مغازی موسی بن عُقبة فی بعضها کذلک، وفی بعضها حرام، وبعضها خَدارة»،(147) و در بعضی جاها دارد: «والذی فی مغازی موسی بن عُقبة».(148)

همه این موارد نشانه وجود کتاب مغازی موسی بن عُقبه، در دست وی بوده یا کتاب را از مشایخش شنیده است.

نوع پرداختن ابن حجر به اخباری را از قول موسی بن عقبه آورده، که می توان آنها را به چهار بخش تقسیم کرد:

1. روایاتی که ابن حجر در ذیل نام اشخاص می نویسد: «موسی بن عقبة لم یذکره»؛(149)

2. اخباری که ابن حجر نام اشخاص حاضر در مشاهد مختلف را آورده و از قول موسی بن عُقبه و دیگران آن را نقل کرده است؛(150)

3. روایاتی که ابن حجر از موسی بن عُقبه در باره صحابه و فضایل آنان آورده است؛(151)

4. اخباری که ابن حجر، فقط از موسی بن عُقبه نقل کرده است.(152)

تاریخ الخمیس، حسین بن محمد دیاربکری (966 ق.)

وی در تاریخ الخمیس کوشیده تا میان اقوال مختلف، نقادی و ارزیابی درستی ارائه دهد؛(153) برای نمونه می نویسد: «... و لم یذکر ابن عقبة جعفر بن أبی طالب فی مثل هولاء القادمین علی رسول الله(ص) بخیبر من أرض الحبشة و هو أولهم و أفضلهم، و ما مثل جعفر یتخطّی ذکره، و من البعید أن یغیب عن ابن عقبة، فالله أعلم بعذره».(154) شاید ذکر نکردن این روایت، نشان از گرایش سیاسی او دارد.

دیاربکری 21 روایت از موسی بن عقبه آورده که در بعضی موارد با «ذکر ابن عقبة» یاد کرده است. گویا وی آن را از استادان خود شنیده یا کتاب موسی بن عقبه را دیده است.

نتیجه

در حال حاضر اصل کتاب موسی بن عقبه موجود نیست؛ ولی با بررسی کتاب های سیره، تلاش شد تا روایات ابن عقبه در سیره و مغازی گردآوری و این اثر مفقود شده در طول قرن ها بازسازی و احیا شود.(155) در این کار، شکل اصلی و هیأت مغازی موسی بن عقبه تا حدودی روشن شد. در این اثر، مطالبی وجود دارد که در کتاب های دیگر سیره یافت نمی شود و می توان در مقایسه با کتاب های دیگر کاستی ها و اضافات در سیره نویسی و مغازی نویسی را به دست آورد، و با دیدگاه ها و نظریات مختلف در سیره نگاری آشنا شد.

این کتاب بنا به ادعای مارسدن جونس، تا قرن دهم وجود داشته. وی برای اثبات ادعای خود به کتاب «تاریخ الخمیس» دیاربکری استناد کرده است. پس از بررسی کتاب مذکور، مطلبی که بیانگر این ادعا باشد، یافت نشد.

همچنین کتاب الدرر تلخیص مغازی ابن عقبه نیست که بعضی از محققان به گفته بروکلمان اعتماد کرده و آن را تلخیص مغازی ابن عقبه دانسته اند. ابن عبد البر در مقدمه کتاب گفته است که من از کتاب مغازی ابن عقبه و ابن اسحاق و کتاب های دیگر استفاده کردم و روش ابن اسحاق را برگزیدم.

اهمیت کتاب موسی بن عقبه از آن جهت است که وی کوشیده است فهرست اسامی بیعت کنندگان در عقبه، و مهاجران به حبشه و شرکت کنندگان در غزوات، به ویژه بدر و اُحد را تهیه کند؛ گرچه حوادث دوران خلفای نخست را در کتابش یاد آور شده است. این کتاب همواره مورد توجه محدثان و سیره نگاران بعد از وی بوده است.

پی نوشت ها

1. یعقوب بن سفیان فسوی؛ المعرفة و التاریخ...، تحقیق اکرم ضیاء العمری (چاپ دوم: بیروت، مؤسسة الرساله، 1401ق.) ج2، ص193.

2. بنا به نقلی، او را از موالی اُم خالد بنت خالد، همسر زبیر دانسته اند. ر.ک: احمد بن محمد ذهبی، سیر اعلام النبلاء، تحقیق شعیب الارنؤوط و... (بیروت، مؤسسة الرساله، 1417ق. 1996م.) ج6، ص114.

3. هورویتز، المغازی الاولی و مؤلفوها، ص69.

4. احمد بن محمد ذهبی، همان، ج6، ص117.

5. محمد بن سعد، الطبقات الکبری، تحقیق محمد عبدالقادر عطا (بیروت، دارالکتب العلمیه، بی تا) ج5، ص425؛ ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، تحقیق علی شیری (بیروت، دارالفکر، بی تا) ج60، ص460؛ ذهبی، تهذیب التهذیب، ج10، ص322.

6. ذهبی، همان، ج6، ص114؛ ذهبی، تذکرة الحفاظ (بیروت، دار احیاء التراث العربی، بی تا) ج1، ص148.

(منسوب بودن این خاندان به اسدی، از آن جهت است که آل زبیر از قبیله بنی اسد بوده، و موالی این خاندان به اسدی منسوب شده اند).

7. فؤاد سزگین، تاریخ التراث العربی، التدوین التاریخی (چاپ دوم: قم، کتابخانه آیة اللّه مرعشی نجفی، 1412ق.) ج2، ص84.

8. ذهبی، تهذیب التهذیب، ج 10، ص 323.

9. محمد بن اسماعیل بخاری، التاریخ الکبیر، ج7؛ ذهبی، سیر اعلام النبلاء، ج6، ص114؛ ابومحمد رازی، الجرح و التعدیل (بیروت، دارالکتب العلمیه، بی تا) ج8، ص154؛ ذهبی، میزان الإعتدال، ج4، ص214.

10. محمد بن سعد، الطبقات الکبری، تحقیق محمد عبدالقادر عطا (بیروت، دارالکتب العلمیه، بی تا) ج5، ص293.

11. ذهبی، تاریخ الاسلام و...، تحقیق عبدالسلام تدمری (چاپ دوم: بیروت، دارالکتب العربی، 1410ق)، ص300.

12. همان.

13. خلیفة بن خیاط، تاریخ خلیفة بن خیاط، ص338؛ ابومحمد رازی، الجرح و التعدیل، ج8، ص154؛ ذهبی، تهذیب التهذیب، ج10، ص322 و 323؛ ابن حجر عسقلانی، تقریب التهذیب تحقیق عبدالوهاب عبداللطیف (بیروت، دارالفکر، 1404ق. / 1984م.) ج2، ص286؛ یافعی، مرآة الجنان، محشی خلیل المنصور (چاپ اول: بیروت، دارالکتب العلمیه، 1417ق. / 1984م.) ج1، ص292؛ ذهبی، العبر فی خبر مَن غبر، تحقیق محمد السعید (بیروت، دارالکتب العلمیه، بی تا) ج1، ص141؛ همو، سیر أعلام النبلاء، ج6، ص117 و همو، تذکرة الحفاظ، ج1، ص148. در ضمن در سال وفات او اقوال دیگری هم است.

14. ذهبی، سیر أعلام النبلاء، ج6، ص117 و همو، تاریخ الاسلام، حوادث سال های 141160، ص300.

15. احمد بن واضح یعقوبی، تاریخ یعقوبی (بیروت، دارصار، بی تا) ج2، ص363؛ ابن حجر، تقریب التهذیب، ج2، ص286 و ابن عماد حنبلی، شذرات الذهب، ج1، ص209.

16. همان.

17. ابوجعفر محمد بن حسن طوسی، رجال الطوسی، تحقیق محمدصادق آل بحرالعلوم (نجف، حیدریه، 1381ق.) ص307؛ مصطفی حسینی تفرشی، نقد الرجال (قم، مؤسسة آل البیت لاحیاء التراث العربی، 1418ق.) ج4، ص437.

18. ذهبی، دول الإسلام (بیروت، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، 1405ق. / 1985م.) ص86 و همو، الکاشف، ج 3، ص 165.

19. محمد بن اسماعیل بخاری، صحیح البخاری (بیروت، ثقافیه، بی تا) ج1، ص78 و 296.

20. عبدالله بن الرحمن دارمی، (255 ق.) در سنن الدارمی حدود ده روایت؛ محمد بن یزید ابن ماجه قزوینی (275ق.) در سنن ابن ماجه حدود چهارده روایت؛ سلیمان بن اشعث ابوداود سجستانی (275ق.) در سنن ابی داود حدود دو روایت؛ محمد بن عیسی ترمذی (279 ق.) در سنن ترمذی حدود هیجده روایت و در الشمایل المحمدیه روایاتی از موسی بن عقبه نقل کرده اند. برای نمونه قال: اتخذ رسول الله (ص) خاتماً من ذهب، فکان یلبسه فی یمینه فاتخذ الناس خواتیم من ذهب، فطرحه(ص) و قال لاألبسه أبدا فطرحه الناس (خواتیم، ج1، ص75)، از ذکر صفحات کتاب های فوق خودداری می شود.

21. ذهبی، تاریخ الاسلام، حوادث 141-160، ص300.

22. عبدالرحمن بن خلدون، مقدمه تاریخ ابن خلدون (چاپ دوم: بیروت، دارالفکر، 1408ق. / 1998م.) ج1، ص744.

23. یوسف مزی، تهذیب الکمال...، تحقیق بشار عواد معروف (چاپ دوم: بیروت) ج8، ص307؛ ذهبی، تهذیب التهذیب، ج4، ص282؛ همو، میزان الاعتدال، ج2، ص266؛ همو، الکاشف، ج1، ص482؛ ابن حجر، تقریب التهذیب، ج1، ص348؛ محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ج5، ص237؛ شاکر مصطفی، المورخون و التاریخ عند العرب (چاپ سوم: بیروت، دارالعلم للملایین، بی تا) ص72؛ زرکلی، الأعلام (بیروت، دارالعلم للملایین، 1984م.) ج3، ص159 و فؤاد سزگین، تاریخ التراث العربی، ج2، ص72. در ضمن نام پدرش را سعید هم ذکر کرده اند.

24. یوسف مزی، تهذیب الکمال، ج14، ص265270؛ ابن حجر، تقریب التهذیب، ج2، ص73؛ ذهبی، سیر اعلام النبلاء، ج5، ص392393.

25. یوسف مزی، تهذیب الکمال، ج15، ص390391؛ ذهبی، تهذیب التهذیب، ج8، ص388 و محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ج15، ص393.

26. یوسف مزی، الطبقات الکبری، ج5، ص425 و ذهبی، تهذیب التهذیب، ج10، ص322.

27. یوسف مزی، تهذیب الکمال، ج2، ص124؛ ذهبی، تهذیب التهذیب، ج1، ص238 و 239؛ همو، میزان الإعتدال، ج1، ص215؛ بخاری، التاریخ الکبیر (بیروت، دارالکتب العلمیه، بی تا) ج1، ص341؛ الجرح و التعدیل، ج2، ص152، 207 و محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ج5، ص488.

28. ابن حجر؛ الإصابة، تحقیق علی محمد البجاوی (بیروت، دارالجیل، 1412ق./1992م.) ج4، ص207؛ «کتاب المغازی لموسی بن عقبه»، مجله البعث الاسلامی مجلد43، شماره6، ص75. گفتنی است که مولف کتاب ابن حجر العسقلانی و مصنفاته و...، نام کتاب موالات را نیاورده، در حالی که ابن حجر از آن در کتابش یاد کرده است.

29. ذهبی، تهذیب التهذیب، ج 4، ص 282.

30. همو، سیر أعلام النبلاء، ج 6، ص 116.

31. یوسف مزی، تهذیب الکمال، ج18، ص494؛ ذهبی، سیر أعلام النبلاء، ج6، ص116 و ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج60، ص464.

32. یوسف مزی، تهذیب الکمال، ج18، ص494؛ ذهبی، سیر أعلام النبلاء، ج 6، ص 116.

33. اصغر مهدوی، مقدمة سیرت رسول الله، ج 1، ص 12.

34. برای اطلاعات بیشتر به آثار بعد از وی مراجعه شود.

35. علمای شیعه در علم کلام و سیره این روایت را با ادله ای قوی رد کرده اند. ر.ک: شیخ مفید، الفصول المختارة، ص 124 128؛ سیدمرتضی، علی بن حسین موسوی، الشافی فی الامامة، ج2، ص158161 و فضل بن شاذان، الایضاح، ص183.

36. ابن حجر عسقلانی، الاصابه، تحقیق علی محمد البجاوی (بیروت، دارالجیل، 1412ق./1992م.) ج6، ص 655.

37. فؤاد سزگین، تاریخ التراث العربی، التدوین التاریخی، ص85. به نظر می رسد این قطعه از نص مغازی همان متنی باشد که خطیب بغدادی روایت کرده است.

38. هورویتز، المغازی الاولی و مؤلفوها، ص70.

39. بیهقی، دلائل النبوة، ج 2، ص 538؛ ج 3، ص 18.

40. محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ج 3 و موارد دیگر.

41. همان، ص 319 و 429 و بیهقی، دلائل النبوة، ج 2، ص58 و 315.

42. ابن کثیر، البدایة و النهایة، جزء4، ص143.

43. ذهبی، سیر أعلام النبلاء، ج6، ص116.

44. مجلسی، بحارالأنوار، ج51، ص117 به نقل از: امالی طوسی.

45. بیهقی، دلائل النبوة، ج 2، ص 123، و موارد دیگر.

46. همان، ج 3، ص 218.

47. ابن عماد حنبلی، شذرات الذهب، تحقیق عبدالقادر الاناؤوط (بیروت، دار ابن کثیر، 1408ق./1981م.) ج2، ص193.

48. فؤاد سزگین، تاریخ الثراث العربی، التدوین التاریخی، ص92.

49. بیهقی، دلائل النبوه، ج3، ص8.

50. همان، ج3، ص393، ج4، ص54 و 314 و 195 و... و کتاب البخاری، ج5، ص211 و 222 و 275.

51. فؤاد سزگین، تاریخ التراث العربی، التدوین التاریخی، ص 92.

52. «کتاب المغازی لموسی بن عقبه»، مجلة البعث الاسلامی، ج43، شماره 7، ص58.

53. شاکر مصطفی، التاریخ العربی و المؤرخون، ج 1، ص 158.

54. ابن اثیر، أُسد الغابة، تصحیح عادل احمد رفاعی (چاپ اول: دار احیاء التراث العربی، 1417ق./1996م.) ج4، ص356 و ج1، ص326.

55. ابن عبدالبر، الإستیعاب، ج 3، ص 1220.

56. ذهبی، تهذیب التهذیب، ج 10، ص 322.

57. ذهبی، سیر أعلام النبلاء، ج6، ص116.

58. یوسف مزی، تهذیب الکمال، ج18، ص495.

59. به کسر اوّل و تشدید دوم: «قریة من قُری دمشق». حموی گفته است: «أظنّه عجیبا فإنّی لم أعرف له فی العربیة مع کسر المیم»، (عبداللّه بکری، معجم مااستعجم، ج 4، ص 122؛ یاقوت حموی، معجم البلدان، ج 5، ص 144). الان در سوریه به فتح اول تلفظ می شود.

60. ذهبی، تذکرة الحفاظ، ج 1، ص 148.

61. سخاوی، شمس الدین احمد بن محمد، الأعلان بالتوبیخ، ج2، ص20 و سعود جاسم لیث، ابن عبدالبرّ الأندلسی و جهوده فی تاریخ، ج2، ص224.

62. حاجی خلیفه؛ کشف الظنون، ج2، ص1747.

63. محمد کتانی، الرسالة المستطرفه، ص109.

64. ذهبی، سیر أعلام النبلاء، ج 22، ص 357.

65. فؤاد سزگین، تاریخ التراث العربی، التدوین التاریخی، ص87.

66. بلاذری، أنساب الأشراف، ج1، ص251.

67. بیهقی، دلائل النبوة، ج 3، ص 388.

68. ابن کثیر، البدایة و النهایة، جزء 4، ص 247.

69. همان، ص249.

70. همان، ص91.

71. همان، جزء4، ص328.

72. ذهبی، سیر أعلام النبلاء، ج4، ص421.

73. حاجی خلیفه، کشف الظنون، ج2، ص1747؛ ذهبی، تاریخ الإسلام (حوادث 81100)، ص424.

74. ابن ندیم، الفهرست، ص123.

75. ذهبی، تاریخ الإسلام، (حوادث 141160)، ص 300.

76. فؤاد سزگین، تاریخ التراث العربی، التدوین التاریخی، ص85 و هورویتز، المغازی الأولی و مولفؤها، ص71.

77. قاضی ابرقوه، مقدمة سیرت رسول الله (چاپ دوم: تهران، افست، 1361ش.) ص13، به نقل از: مقاله «شاخت».

78. ابن کثیر، البدایة و النهایة، جزء 4، ص 273.

79. بیهقی، دلائل النبوة، ج2، ص480 و ج4، ص164، 246.

80. همان، ج 3، ص 120.

81. ابن کثیر، البدایة و النهایة، جزء 4، ص 47.

82. بیهقی، دلائل النبوة، ج 3، ص 386.

83. همان، ج4، ص23.

84. همان، ج5، ص329، 332.

85. همان: ج2، ص478، 574.

86. فؤاد سزگین، تاریخ التراث العربی، التدوین التاریخی، جزء 2، ص 85.

87. یوسف مزی، تهذیب الکمال، ج18، ص495.

88. ابن شُبّه، تاریخ المدینة المنورة، ج3، ص 1019؛ طبری، تاریخ طبری، ج4، ص336، 337 و 432 و ابوالفرج اصفهانی، الاغانی، جزء 15، 144.

89. فؤاد سزگین، تاریخ التراث العربی، التدوین التاریخی، جزء 2، ص 100 و هورویتز، المغازی الأولی و مؤلفوها، ص 121.

90. هورویتز، المغازی الأولی و مؤلفوها، ص 72.

91. محمد بن سعد، الطبقات الکبری، مقدمة احسان عباس، ص 10.

92. فؤاد سزگین، تاریخ التراث العربی، التدوین التاریخی، جزء 2، ص 111.

93. همان، جزء2، ص111.

94. محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ج 3، ص 309.

95. همان، ج 3، ص 437 و 470.

96. همان، ج 4، ص 145.

97. همان، ج 3، ص 449.

98. محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ج 3، ص 125.

99. یعقوبی، تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 6.

100. بلاذری، أنساب الأشراف، ج 1، ص 108.

101. همان، ص 242، 246، 251، 255، 257، 260.

102. همان، ج6، ص126، 202.

103. احمد بن یحیی بلاذری، البلدان، ص96.

104. طبری، تاریخ طبری، ج 1، مقدمه ص24.

105. اکثر علمای رجال، سیف را تضعیف کرده اند؛ زیرا وی یکی از طرفداران سر سخت اُموی ها بوده، و مستشرقانی مانند ولهاوزِن و کائتانی وقتی آثار او را بررسی و با دیگران مقایسه کرده اند، از نظر علمی او را تایید نکرده اند. سیدمرتضی عسگری نیز پس از تفحص در روایات او، اقوالش را رد کرده، و آن ها را بی اساس دانسته است. ر.ک: صادق آئینه وند، تاریخ علم در گستره تمدن اسلامی (چاپ اول: تهران، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی 1377ش.) ص473.

106. محمد امحزون، الصحابة فی الفتنة من روایات الطبری و المحدثین (ریاض، دارالطیبه، 1415ق./1994م.) ج1، ص229.

107. همان.

108. ابوالفرج اصفهانی، الأغانی (بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1415ق./1994م.) ج17، ص60.

109. همان، ج3، ص89.

110. همان، ج15، ص 202.

111. ابونعیم اصفهانی، حلیة الأولیاء، ج 1، ص 39، 93، 104 و موارد دیگر.

112. بیهقی، دلائل النبوة، ج 2، ص 328، 333، و موارد دیگر.

113. همان، ج 1، ص 7.

114. یوسف بن عبداللّه، الإستیعاب، تحقیق علی محمد البجاوی (بیروت، دارالجیل، 1412ق./1992م.) ج1، ص186.

115. همان، ج4، ص1795.

116. فؤاد سزگین، تاریخ التراث العربی، التدوین التاریخی، جزء2، ص85.

117. حواشی دلائل النبوة، ج 4، ص 39، 175، 233 و موارد دیگر.

* طبرسی (م. 548ه) در کتاب إعلام الوری بأعلام الهدی اسناد احادیث خود را ذکر نکرده، زیرا نیازی به آن نمی دیده؛ ولی مواردی یافت می شود که نام کتاب را آورده برای مثال السیره النبویة از محمد بن اسحاق، المغازی از موسی بن عقبه، المبعث و المغازی از ابان بن عثمان أحمر، المغازی از واقدی. ر.ک: رسول جعفریان، منابع تاریخ اسلام، ص197. وی یک مورد از موسی بن عقبه نقل کرده است. ر. ک: إعلام الوری، ص231.

118. ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج60، ص456468.

119. ابن قاضی شهبه، احادیث منتخبة من مغازی موسی بن عقبه، مخطوطة. به نظر می رسد این احادیث منتخبه ای که ابن قاضی شهبه نقل کرده است، همان روایات منتخبه خطیب بغدادی باشد که ابن شهبه آن را تهذیب کرده است.

120. ابن اثیر، أُسد الغابة، ج2، ص132 و موارد دیگر.

121. همان، ج2، ص512 و موارد دیگر.

122. همان، ج4، ص308.

123. ذهبی، تاریخ الإسلام، بخش مغازی، ص 542.

124. همان، ص61.

125. ذهبی، سیر أعلام النبلاء، ج6، ص116 و یوسف مزی، تهذیب الکمال، ج 18، ص 494.

126. ذهبی، تاریخ الاسلام، بخش مغازی، ص 112.

127. همان، ص200.

128. ابن کثیر، البدایة و النهایة، جزء 4، ص 247.

129. همان، ص249.

130. همان، ص266.

131. همان، ص120.

132. همان، ص142.

133. همان، جزء3، ص134.

134. همان، ص 255.

135. همان، ص322.

136. همان، جزء 4، ص 90.

137. همان، ص121.

138. همان، ص247.

139. همان، ص143.

140. همان، ص328.

141. ابن حجر، الإصابة، ج5، ص742.

142. همان، ج1، ص 481.

143. همان، ج3، ص 578.

144. همان، ج4، ص 714.

145. همان، ج5، ص667.

146. همان، ج6، ص602.

147. همان، ص655.

148. همان، ج 3، ص 600.

149. همان، ج1، ص393 و ج2، ص248 و موارد دیگر.

150. همان، ص54، 71 و موارد دیگر.

151. همان، ص 64، 176 و موارد دیگر.

152. همان، ص25، 34، 58 و موارد دیگر.

153. رسول جعفریان، منابع تاریخ اسلام (قم، انصاریان، 1376ش.) ص225.

154. حسین بن محمد دیار بکری، تاریخ الخمیس (بیروت، دارصار، بی تا) ج2، ص55.

155. در آینده نزدیک این مجموعه روایات به صورت کتاب منتشر خواهد شد.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان