ماهان شبکه ایرانیان

گفت‌وگوی ایسنا با فیض شریفی

اهل قلمِ مستقل مستأصل شده‌اند

فیض شریفی با اشاره به نابسامانی اقتصادی اهل نشر و با بیان این‌که اهل قلم مستقل مستأصل شده‌اند از مطالبات قشر نویسنده و ناشر سخن گفت.

اهل قلمِ مستقل مستأصل شده‌اند

این شاعر و منتقد ادبی از وضعیت اقتصادی نویسندگان و شاعران گله‌مند است و می‌گوید: «متولیان حوزه فرهنگ هنوز نپذیرفته‌اند که شاعری و نویسندگی شغل باشد و در واقع نیست.» او از سرقت های ادبی که این روزها در فضای مجازی رشد زیادی پیدا کرد است شکوه و تاکید می‌کند نهادهای دولتی باید جلو این تخلف‌ها را بگیرند.

فیض شریفی به مناسبت روز قلم (14 تیرماه) در گفت‌وگویی با  ایسنا از مطالبات نویسندگان، شاعران و اهل قلم می‌گوید؛ متن این گفت‌وگو در پی می‌آید:

- سوال اصلی من به طور مشخص به مطالبات اهل قلم و کتاب و اندیشه از نهادهای فرهنگی اختصاص دارد. خواسته شما از متولیان حوزه فرهنگ برای رفع مشکلات اهل قلم چیست؟

- این سوال مرا یاد یک حکایت می‌اندازد:  در دهه 60 مامور سرشماری می‌رود در خانه شاملو. آیدا، بانوی بزرگوار در را می‌گشاید. مامور سرشماری از آیدا می‌پرسد: شوهر شما چه کاره است؟ آیدا می‌گوید: شاعر. مامور با حیرت می‌گوید:‌ شاعر  سه بار آیدا تکرار می‌کند و می‌گوید: شغل شوهر من شاعری است و مامور از نوشتن شغل شاعر امتناع می‌کند.

من فکر می‌کنم متولیان حوزه فرهنگ هنوز نپذیرفته‌اند که شاعری و نویسندگی شغل باشد و در واقع نیست. به قول نصرت رحمانی: وقتی که هیچ کار نداری /تو هیچ کاره‌ای /یعنی که شاعری. .. خب ! وقتی شغل نباشد چگونه می‌توانیم مطالباتی داشته باشیم؟ ما هماره بدهکار بوده‌ایم. شاعران و نویسندگان مستقل مستأصل شده‌اند. بیشتر آن‌ها نه تنها از قِبَل چاپ آثارشان سودی نمی‌برند بلکه دچار افلاس و خسران شده‌اند. (از من گذشت. از ما گذشت. باید به ابرها بسپاریم، که نمیرند در عطش گیاه) ارشاد باید بخشی از حق تالیف ناشر را متقبل شود. ارشاد نباید برای بعضی‌ها سر کیسه را شل کند و برای بعضی‌ها خست به خرج دهد و نباید متون بعضی‌ها را ممیزی کند و متون بعضی دیگر را به امان خدا رها کند.

متولیان فرهنگ باید یک تیم مستقل از شاعران و نویسندگان را به خدمت گیرند تا کتاب‌های کسانی را که اصول نخستین شاعری و نویسندگی را نمی‌دانند، چاپ نکنند. آن‌ها نباید هم و غم خود را صرف ممیزی در امور سیاسی یا اروتیک کنند. خواست بعدی ما این است که جلو چاپ آثار ما در فضای مجازی گرفته شود. در روز روشن جیب ما را خالی می‌کنند ولی کاری از دست ما برنمی‌آید. الان «شعر زمان ما» که درباره شفیعی کدکنی نوشته‌ام، دست به دست در فضای مجازی می‌چرخد. آثار دولت‌آبادی و هر دولت ناآباد دیگر در اطراف دانشگاه تهران به راحتی چاپ می‌شود و ارزان‌تر از پشت جلد ناشر اصلی به فروش می‌رود. این‌ها نمی‌توانند یک‌شبه این همه سرقت‌های ادبی را جمع کنند؟

یک روز در منزل استاد مجابی با دولت‌آبادی نشسته بودیم. هرکدام از ما بیش از 30 - 40 جلد کتاب چاپ کرده‌ایم ولی هیچ کدام از قِبَل حق تالیف‌مان تامین نمی‌شویم. حتا دولت‌آبادی که روزی از قلمش نان می‌خورد اکنون خاکسترنشین شده است. وقتی نویسنده و شاعر جوان ما را می‌بیند دیگر دل و دماغی برایش نمی‌ماند.

- با توجه به این‌که در چند سال اخیر  و در دولت جدید همواره یکی از شعارها رسیدگی به امور هنرمندان، نویسندگان، اهل فکر و اندیشه و حل مشکلات و مصائب این قشر از جمله تسهیل در انتشار آثار آنان بوده است، به نظر شما متولیان فرهنگی چقدر در این زمینه به وعده‌های‌شان عمل کرده‌اند؟ آیا  رفع ممیزی همچنان در صدر مطالبه اهل قلم قرار دارد؟

- به نظر می‌رسد که اوضاع بهتر از سالیان پیش شده است. من نمی‌توانم مقدار حل مشکلات و معضلات را تخمین بزنم. گاهی البته دوست شاعر و نویسنده‌ای می‌آید درددل می‌کند که چند ماهی است کتاب من در ارشاد مانده است. بهتر است ارشاد هم مثل پست به شاعر و نویسنده پیامک بفرستد که کار شما در دست بررسی است یا کار شما را برای ناشر ارسال کرده‌ایم. بعضی از دوستان ناشر گاهی همه‌ کاسه کوزه‌ها را بر سر ارشاد می‌شکنند .چند کتاب اخیر من مثل «ویس و رامین» دچار معضل سانسور نشده‌اند ولی کتاب «غم دونده در همراهی با موراکامی» و «کیمیای رحمانی» چند جا دچار ممیزی بی‌مورد شده است. مثلا در نمایشنامه‌ «هر آن چه دوست بداری از دست می‌دهی» چند کلمه‌ به تقریب رکیک بر دهن یک ساواکی گذاشته بودم که از من خواسته بودند آن‌ها را حذف کنم .شکنجه‌گر که نقل و نبات از دهنش بیرون نمی‌آید. من اگر بخواهم یک شخصیت هتاک را معرفی کنم چه کار باید بکنم؟ در نمایشنامه‌ «حسنک وزیر» جایی بوسهل زوزنی خطاب به حسنک می‌گوید: خداوند را کرا کند که با چنین سگ قرمطی که بر دار می‌کنند چنین گفتن؟ خب شما بیا «سگ» را حذف کن. آن وقت بوسهل را تبرئه خواهی کرد. به هر حال چون کسی کار نیک کند باید گفت. به نظر من نظام‌مندتر و بهتر شده است. مخصوصا سال 95 و 96.

- مشکلات کتاب و نشر و نویسندگان را چه  موضوعاتی می‌دانید؟ متولیان فرهنگی چه اولویت‌هایی را باید دنبال کنند تا شرایط کتاب و کتاب‌خوانی بهبود یابد؟ در عین حال راهکارهای رفع گرفتاری‌های اهل قلم در شرایط حاضر چیست؟

- مشکلات و مصائب یکی دو تا نیست. باباطاهر فرموده: اگر دردم یکی بودی چه بودی، اگر غم اندکی بودی چه بودی؟ کتابخانه‌ای در جوار منزل ماست. چند روز پیش برای یکی از آثار ایرج افشار مراجعه کردم. کتابدار به من گفت: از سال 84 تا کنون بودجه‌ای برای کتاب به ما تخصیص نداده‌اند. چند نفری هم که در کتابخانه، کتاب می‌خواندند کنکوری بودند. گویا آب سردی بر سر من ریختند. کتابخانه‌ای با آن عظمت سوت و کور بود. یکی از اولویت‌ها خرید کتاب‌های مرجع و خوب است. آیا یکی از مسئولان کتابخانه نمی‌تواند سری به منازل اطراف و اکناف کتابخانه بزند و با وجهی مختصر ساکنان را به عضویت درآورد؟ یکی از راهکارهای دیگر این است که در کتاب‌های درسی لااقل از کلاس ششم، شعرهایی از شاعران و نویسندگان معاصر را بگنجانند. در این کتاب‌ها گاهی مطالبی از نیما، اخوان، سپهری، رسول پرویزی و آل احمد به طور ناقص و شکسته بسته هست ولی کافی نیست. بعضی از مطالب دیگر هم از معاصران می‌بینیم ولی مطالب معاصر و جذاب و امروزی نیست. بیشتر مطالبی که در این کتاب‌ها هست دانش‌آموز را فراری می‌دهد .در دانشگاه‌ها واحدهایی که مربوط به یک قرن اخیر باشد خیلی کم است. آن‌هایی هم که تدریس می‌کنند سمبه‌شان پرزور نیست. من یادم می‌آید در دوران دانشجویی در سال 58 اخوان ثالث را به دانشکده‌ ادبیات دانشگاه تهران دعوت کردند که ادبیات معاصر ایران را تدریس کند. من در مقاطع مختلف تحصیلی تدریس کرده‌ام. 15 جلد «شعر زمان ما» نوشته‌ام ولی حتا پنج دقیقه هم مرا به دانشکده ادبیات یا جاهای دیگر دعوت نکرده‌اند تا درباره کارهایم حرف بزنم. باید ناقدان و نویسندگان و شاعران بزرگ را به مراکز آموزشی برای تدریس دعوت کنند. اگر کتاب‌های ما مورد تایید ارشاد قرار گرفته پس دیگر نباید مشکلی از این بابت داشته باشند.

در ایران از قدیم‌الایام ما را از کتاب غیردرسی بر حذر می‌کردند. می‌گفتند بهرنگی را نخوانید شما را دستگیر می‌کنند. هدایت را نخوانید دیوانه می‌شوید. مردم را از کتاب ترسانده‌اند. مشکلات اقتصادی هم قوز بالا قوز شده است. کتاب‌فروشی‌ها یکی بعد از دیگری تعطیل می‌شود. بهتر آن است که دولت آن‌ها را از مالیات معاف کند و سرمایش و گرمایش کتاب‌فروشی‌ها را کم کند.

- با توجه به این‌که هر روز شاهد پایین آمدن شمارگان کتاب‌ها هستیم، آیا سیاست‌های متولیان فرهنگی در طی سالیان گذشته در حوزه کتاب و کتاب‌خوانی رو به بهبودی رفته است؟

- از نگاه من علت پایین آمدن شمارگان کتاب فقط مربوط به مردم نیست. آثار خوب خیلی کم شده. چند شاعر مطرح ما اشعار خود را به بیش از 20 ناشر فروخته‌اند. ناشر هم با یک طراحی روی جلد و گذاشتن عنوان دیگر کتاب را به بازار می‌برد. خدا نکند یک کتاب پرفروش شود. آن وقت چند کتاب در همان زمینه بازار را اشباع می‌کند. مشکل دیگر این است که ما کتاب‌های همدیگر را هم نمی‌خوانیم. ناقد مطرحی درباره «شعر زمان ما» مطلبی درباره نادرپور نوشته و فکر کرده من فقط مقدمه نوشته‌ام. آن بزرگوار حتا کتاب را ورق نزده که متوجه شود که من درباره‌ هر کتابی چندین صفحه هم نوشته‌ام. کتاب‌خوان‌های ما هم گاهی کتاب را به خوبی نمی‌خوانند.

یکی دیگر از پایین آمدن تیراژها به مسلخ رفتن مکتب‌هاست. در اوایل انقلاب تیراژ کتاب تا صدهزار هم بالاتر رفته بود. «همسایه‌ها» از احمد محمود، «مادر» از گورکی، «در کوچه‌باغ‌های نشابور» از کدکنی و... تا صدهزار نسخه به فروش می‌رفت. کتابی بود به نام «می‌رویم کمی گل نسترن بچینیم» که به ظاهر یک رمان انقلابی ترجمه شده بود که دست به دست می‌چرخید ولی چیزی در آن نبود. اخیرا دیدم در حواشی خیابان انقلاب گذاشته بودند به قیمت 1000 تومان ولی کسی نمی‌خرید. مردم از کتاب‌های طنز و هزل و رمان‌های خارجی زیاد استقبال می‌کنند. چون رمان‌های خارجی کمتر سانسور می‌شوند و تمی عاشقانه دارند. اخیرا هم دیده‌ایم که یک‌سری کتاب در زمینه پست‌مدرنیسم به چاپ می رسد. کتاب‌هایی که دیگر در کشور مبدا کسی به آن‌ها توجه نمی‌کند.

به نظر من در این مورد ما نباید در انتظار متولیان فرهنگی باشیم. اگر کتابی خوب باشد بالاخره مردم به آن مراجعه می‌کنند. مردم کتاب می‌خوانند. در فضای مجازی معمولا شعر و داستان زیاد می‌خوانند. اکنون ذائقه مردم عوض شده است .یکی از دوستان گفته بود: مردم کباب را بر کتاب ترجیح می‌دهند...  من هم تا کباب نخورم نمی‌توانم کتاب بخوانم. نمی‌توان مردم را به زور کتاب‌خوان کرد. کتاب غذای روح مردم است. اگر غذایت خوب باشد حتما تناول می‌کنند. به شرط آن‌که خوب پخش شود و معرفی شود. متولیان باید کتاب را پخش کنند و در شبکه‌های تلویزیونی پربیننده معرفی کنند، ولی نمی‌کنند.

- سال‌هاست در دولت‌های مختلف در نمایشگاه‌ها و طرح‌های گوناگون با این توجیه که ارائه یارانه می‌تواند باعث تشویق مخاطبان برای خرید کتاب شود سیاست ارائه یارانه دنبال شده است. آیا  شما دادن یارانه‌های دولتی برای خرید کتاب را به صلاح صنعت نشر، توسعه فرهنگ و بخصوص ادبیات و داستان‌نویسی در ایران می‌دانید؟  

- با دادن یارانه موافقم. اگرچه نمایشگاه کتاب‌فروشی‌ها را تهدید می‌کند ولی خود کتاب‌فروش‌ها هم برای خرید به نمایشگاه می‌روند .دوست کتاب‌فروشی می‌فرمود: ماهی 300 - 400 میلیون تومان کتاب می‌خرم ولی می‌نالید. او انتظار دارد بیش از فست‌فودی موفق کناری‌اش بفروشد. شاید حق هم با او باشد .البته کتاب‌فروشی‌هایی را هم داریم که آه ندارند با ناله سودا کنند. شاید به این دلیل که نتوانسته‌اند خود را با فضای جدید وفق دهند و به‌روز شوند .چند ماه پیش برای حق تالیف خود به انتشاراتی رفتم. یک مشت چک برگشت‌خورده از کتاب‌فروشی‌ها روی میزش بود. رویم نشد از حسابداری پول بگیرم. اگر یارانه‌ها قطع شود ناشران بزرگ ورشکست می‌شوند و مولفان نیز از این آب باریک هم محروم می‌شوند.

گفت‌وگو: فرزاد گمار، خبرنگار ایسنا

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان