پیشگفتار
در میان بخش های گوناگون تمدن اسلامی چون علوم، صنایع، نظامات، آداب و رسوم و اعتقادات، هنر اسلامی از همه ملموس تر، پرجاذبه تر و ماندگارتر است. این هنر چون شاخه های دیگر تمدن اسلامی از میراث هنری تمدن های مختلف پیش از خود بهره جسته و اقوام مختلف در آن نقش ایفا کرده، و در سطح جغرافیایی بسیار دامنه داری پدیدار شده است. تنوع و چگونگی هنر اسلامی از ویژگی های برجسته این هنر دیرپا و پرشکوه است که بی شک نشانه نبوغ، آفرینش گری و سلیقه سلیم آفرینندگان آن است.
پرواضح است که بررسی تمام جنبه های این هنر شگفت و خیال انگیز در یک مقال هرگز نمی گنجد چرا که دریا را چون می توان در کوزه ای جای داد؟ به هر تقدیر هنر اسلامی بخشی از وضعیتی عام بود که با ظهور اسلام در تاریخ هنر جهانی پا گشود.
«کریستین پرایس» در کتاب خود «تاریخ هنر اسلامی»(1) می گوید:
«داستان هنر اسلامی با چکاچک شمشیر و آوای سمّ ستوران در بیابانها و بانگ بلند پیروزی «اللّه اکبر» آغاز می شود». مسلمانان با تلاش پیگیر و همه جانبه توانستند وارد قلمرو امپراطوری بیزانس و شاهنشاهی ایران شوند و از ایران به سرزمین زرخیز هند بتازند و نیز از مرزهای شرق ایران گذشته به آسیای میانه در آیند. در این هنگام موسی بن نصیر فرمانروای تازی آفریقای شمالی به اسپانیا تاخت و به فرماندهی مردی از بربر به نام طارق آنجا را گشود. هنوز صد سال از رحلت پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله وسلم نگذشته بود که قلمرو اسلام از هند تا اسپانیا گسترش یافت، تا بستر مناسب برای پیدایش «تمدن اسلامی» و از جمله هنر اسلامی به وجود آید.
مسلمانان پرستشگاههای یونانیان و رومیان و کاخ های ایران و کلیساهای بیزانس را با موزائیک های زرّین دیدند و به گوهرهای درخشان و فلزکاری ها و ظروف شیشه ای و سفالهای نقاشی شده و عاج های کنده کاری و ابریشم با نقش های جالب دست یافتند. و چون شهرنشین گردیدند نیاز به داشتن خانه های زیبا با اثاثیه گرانبها و مسجدهای پرشکوه و دیدنی برای پرستش خدا را احساس کردند. آنان در سرزمینهای فتح شده با صنعتگران و هنرمندان مصری، سوری، یونانی و ایرانی روبه رو شدند که هر یک سنت هنری چندین صدساله داشتند. هنر این صنعتگران با هم پیوند خورد و زیر فرمان اسلام مبدّل به شیوه هایی شده که امروز به نام «هنر اسلام» معروف است.
پس از این مقدمه برآنیم تا در میراث هنری اسلام در جای جای سرزمین های اسلامی به جستجو بپردازیم تا مگر سیمایی هر چند ناتمام درباره کاشیکاری و موزائیک پردازی مسلمانان عرضه بداریم.
برای آغاز کار هیچ جا شایسته تر از شهر کهن دمشق با آن همه آثار تاریخی و مواریث هنری نیست. از جلوه های هنری تاریخی دمشق، مسجد جامع آن است که بر جای پرستشگاه ژوپیتر خدای خدایان رومیان ساخته شده است. این مسجد بر پایه نقشه قدیم یعنی مستطیلی بود که وسعت بسیار داشت و خلیفه، برای بر پا داشتن زیباترین ساختمان جهان صنعتگران هندی، ایرانی، مصری و قسطنطنیه ای را به آنجا فراخوانده بود. محوطه معبد قدیم را حیاط کردند که در آن خلیفه در روزهای خاصی بار می داد. برج های کهن رومی را در گوشه های پرستشگاه تبدیل به منار کردند. پیرامون این حیاط را سرپناهی ستون دار پوشانده بود. بخش پایین دیوارها با سنگ مرمر رنگین و برفراز آن با موزائیک های بس شگفت و زیبا آرایش شده بود. یکی از جهانگردان که در قرن ششم هجری به آن جا رفته و این موزائیک ها را دیده می گوید: «این موزائیک ها همه شهرهای جهان را نمایش می دهد و همه درختان آن سبز و زرین و سیمین هستند و از سطح آن گویی زر می چکد و می سوزد و دود می شود.» سر ستون ها با زر پوشیده شده و دیوارهای بالای آن با موزائیک که در پرتو صدها قندیل می درخشید آرایش گشته بود.
پس از بر افتادن امویان، عباسیان دارالخلافه را به بغداد منتقل ساختند. صدهزار کارگر در مدت چهار سال شهر پرشکوه بغداد را به فرمان منصور ساختند. شیوه های هنری به زودی چنان در هم آمیخت که حریر بافان سوری در دمشق چه بسا از اندیشه صنعتگران این فن که در ایران بودند بهره می گرفتند و طرح هایی که کنده کاران بغدادی به کار می بردند به کار کنده کاران عاج در اسپانیا می آمد.
بغداد و قرطبه پایتخت اسپانیای اسلامی از یکدیگر صدها فرسنگ دور بودند امّا با هم رقابتی سخت داشتند و چشم هم چشمی می کردند.
مایه سرافرازی قرطبه، مسجد جامع آن بود که یکی از مسجدهای جهان و مقدس ترین جا در نظر مسلمانان مغرب به شمار می رفت. این مسجد اکنون کلیسا گشته است امّا هنوز هم چون از حیاط پردرخت پرتغال به این ساختمان در می آیید به دشواری می توانید باور کنید که این جا کلیساست؛ چون به سوی جنوب گام برداریم از میان ردیف ستونهایی که عبدالرحمن دوم ساخته است می گذریم. آرایش طاق های کمانی بیشتر می شود و در میان آنها محراب را که فرورفتگی ژرفی است در دیوار جنوبی می بینید که از پیرامون آن طلاهای موزائیک ها می درخشد. طاق های کمانی پیشین محراب با زیبایی فراوان درهم گره خورده اند. در فضای میان آنها قوس های کوچک زیبایی در کنار دیوار جنوبی شبستان ساخته شده است.
این آرایش ها کار هنرمندانی است که به فرمان حاکم روم خلیفه قرطبه که در پایان سده چهارم هجری فرمان می راند به کار گمارده شدند. این هنرمندان، محراب و فرورفتگی آن و طاق های کمانی را با رو پوشی از گچ و مرمر سفید و نقش های گل و بته به شیوه اسلیمی آراستند.
این شیوه در هنر اسلامی به هزارها گونه جلوه گر شده است. گل های دلپسند و زیبای اسلیمی در موازئیک های پیرامون طاق محراب، کار هنرمندان قسطنطنیه است که به فرمان امپراتور بیزانس و به خواهش حاکم، به قرطبه فرستاده شدند. طاق طرف راست محراب نیز که با موزائیک آراسته شده است محل مخصوص ورود خلیفه به مسجد بود.
به هنگامی که قرطبه از جنگ خانگی رو به ویرانی می رفت، یک شهر اسلامی دیگر در گوشه ای از قلمرو اسلام استقلال یافت و دستگاه خلافتی در آن بنیاد گرفت. این شهر نوخاسته، قاهره بود که به دست خلفای فاطمی در سده چهارم هجری پایه گذاری شد و مرکز هنر گشت، چنان که با بغداد و قرطبه در روزگار عظمت آنها پهلو می زد. ولی دیری نپایید که قدرت خلفای فاطمی مانند خلفای عباسی رو به سستی نهاد. در اواسط سده پنجم هجری، ترکان سلجوقی از آسیای میانه رو به سوی سرزمین های اسلامی آوردند و بر این کشورها تاختند. سپاه ترکان نیروهای امپراتور بیزانس را در هم شکست و بیشتر آسیای صغیر را فتح کرد. در همان سال مصریان را از فلسطین راندند و شهر مقدس اورشلیم را گرفتند. ترکان متعصب از آمدن زائران مسیحی به شهر اورشلیم جلوگیری کردند که موجب آغاز جنگ های صلیبی گردید. در درون دیوارهای شرق شهر، مقدس ترین جایگاه مسلمانان یعنی حرم قرار داشت. از این جا بود که محمد صلی الله علیه و آله وسلم به معراج رفت و در میان حرم، صخره مقدس بود که ابراهیم فرزندش را بر آن برای قربانی کردن آماده کرد.
در سال (69 ه. ق) عبدالملک خلیفه اموی بر آن شد که بر فراز این صخره گنبدی پرشکوه بسازد که با گنبد کلیسای قبر مقدس عیسی(2) برابری کند که ساخته شد. باز یک مسجد بزرگی در جنوب حرم ساخته شد که مسجد الاقصی نام کردند.
صلیبیان با آن که به اسلام به دیده نفرت می نگریستند، از دیدن گنبد الصخره به حیرت افتادند. هرگز ساختمانی همانند آن را ندیده بودند. دیوار هشت گوش و گنبدی که بر فرازش استوار است همه با موزائیک پوشیده شده و سراسر این ساختمان در آفتاب همچون کلاهی آراسته به گوهر می درخشید. مسیحیان به جای ویران کردن، این مسجد را به کلیسا تبدیل کردند. آنان چنان شیفته این گنبد شدند که همین الگو را در ساختن بسیاری از کلیساهای اروپا به کار بستند.
صلاح الدین ایوبی به سال (613 ه) اورشلیم را گرفت، پیروانش نشانهای مسیحیان را از مسجدالاقصی و قبه الصخره کندند و به فرمان صلاح الدین آرایش های فراوانی بر این مسجد افزودند و دیوارهای درون مسجد را با زر، موزائیک کاری کردند.
صلاح الدین محرابی دیگر در مسجد ساخت و از حلب جهت آن منبری از چوب سدر آوردند. این منبر را ساخته بودند که چون اورشلیم گشوده شود به این مسجد بیاورند. صلاح الدین پوشش زرین گنبد را تجدید کرد.
از ایران زائران با کاروان های شتر، بیابان ها و کوه ها را می بریدند و روزگاری به سر می آوردند تا به این جا برسند. ایران چندان از اورشلیم دور بود که از گزند حمله صلیبیان بیمی نداشت. کشور ایران در زمان فرمانروایی سلجوقیان رو به فراوانی نعمت و رونق تجارت می رفت و دورانی زرین در هنر و صنعت ایرانیان پدیدار می شد.
* * * ترکان سلجوقی در ایران و بین النهرین
ترکان سلجوقی گذشته از این که جنگاورانی دلاور و سوارکارانی خستگی ناپذیر بودند، توانستند حکومتی نیرومند بنیاد افکنند که از ایران تا بین النهرین و آسیای صغیر را زیر نگین بگیرند و امنیت را در مرزهای قلمرو خویش برقرار کنند. پادشاهان سلجوقی پشتیبان دانشمندان و شاعران و مورخان و جغرافیانگاران بودند. سلجوقیان ایران، اصفهان را پایتخت ساختند.
اصفهان سال ها پیش از آن که سلجوقیان به آن جا بیایند کانون بازرگانی و صنعت و هنر بوده است. کاخ سلجوقی و میدان بزرگی که در برابر آن بوده، سالهاست که ناپدید شده اما مسجد جمعه سلجوقی که آن نیز مشرف به میدان بوده، هنوز پایدار است. نقشه آن، پایه ای شد برای ساختمان مسجدهای دیگر ایران، حیاط و ایوان های مسجد شاید به روزگار سلجوقیان وجود داشته اما کاشی های شگفت و زیبایی که دیوارها و طاق ها را پوشانیده و این حیاط را از رنگ های خوش رشک بهشت کرده، به دست هنرمندان ایرانی قرن های بعدی ساخته شده است. این مسجد به دست نسل های بسیاری از هنرمندان و معماران دگرگون و تعمیر شده است. برای دیدن کار دوران سلجوقی باید به سوی قبله برویم و از ایوان جنوبی حیاط بگذریم و به شبستان پشت آن گام نهیم.
بر فراز سر بیننده گنبد بسیار بزرگی است از آجر خاکستری مایل به قهوه ای. این گنبد، ساده و استوار و نیرومند است. خود بنای گنبد چنان است که در خویشتن آرایش و تزئین را هم نمودار ساخته است. این گنبد به سال (473 ه) به فرمان نظام الملک ساخته شده است.
در سال (481 ه) یکی از رقیبان نظام الملک که ممکن است جمال الدین تاج الملک باشد، گنبدی خردتر ساخت. دو اتاق جنوبی و شمالی زیر گنبدهای مذکور در بالا، شاهکار معماری هستند ولی هنر رنگ آمیزی سلجوقی در آنها دیده نمی شود. در ایران رنگ آمیزی از ضروریات است، زیرا که بیشتر آن بیابان است و گلها و گیاهان در بهار، دورانی کوتاه دارند و با فرا رسیدن فصل گرما تنها زمین تشنه بر جای می ماند. پس دیوارهای رنگین کاخ ها و محراب های مساجد می توانند جبران بی رنگی های طبیعت را بکنند و در هر فصلی یادگاری از بهار باشند.
کاشی سازان ایرانی در کاشان و ری در کار خویش استاد بودند و در قرن ششم هجری، کاشی های شگفتی می ساختند. این کاشی ها به شکل ستاره و صلیب با رنگهای برجسته و چشمگیر بودند که به شکل ها، جلوه ای خاص می بخشیدند و کاشی ها با گل و بته به شیوه اسلیمی و عبارتی از قرآن کریم، پرداخته می شد. در کاخ هایی که برآوردن تصویرهای آدمیان و جانوران و درختان در آنها مجاز بود این تصویرها را در کاشی های ستاره شکل می بینیم، ظرف های سفالین سلجوقیان نیز به زیبایی کاشی های آن دوران ساخته می شد یا در آنها نقش ها و فنون گوناگون به کار می رفت.
ظرفهای سفالین سلجوقیان نیز به زیبایی کاشی های آن دوران ساخته می شد بعضی از سفالینه های ری و کاشان با هفت رنگ آراسته می شد و پرداختن لعاب چنین ظرفهایی کاری بس دشوار بود و بایستی چندین بار آنها را در کوزه فرو برند. با به کار بردن رنگهای فراوان، هنرمند می توانست با ظرافت، نقش هایی ریز از مجالس دربار و شکار بپردازد و مایه خشنودی خاطر امیری شود که این کاشی ها برای او آراسته می شد.
ترکان آسیای صغیر در قرن پنجم هجری، از فرمان سلجوقیان عراق و خراسان سرپیچی کرده و استقلال یافته بودند، با این همه معماری و هنر ایشان هم چنان وابسته به ایران بود. هنرمندان ایرانی به آسیای صغیر می آمدند و در میان کسانی که به قونیه (پایتخت سلطان علاءالدین کیقباد سلجوقی) رو می آوردند تا به سلطان علاءالدین خدمت کنند، شاید گروهی از کاشی سازان چیره دست کاشان نیز بوده اند. بسیاری از پارچه های کاشی های لعابی به شیوه ایرانی در ویرانه های کاخ سلطان علاءالدین در کرانه دریاچه قونیه پیدا شده است. کاشی های ستاره شکل با تصویر آدمیان بر پشت اسب یا چهار زانو نشسته و همچنین جانوران دیدنی، آن چنان که خاص هنر سلجوقیان است آراسته شده است. کاشی های آبی پر رنگ و سیاه را در میان کاشی های ستاره شکل کار می گذاشتند. کاشی های لعابی بسیار شکننده و برای پوشانیدن سطح وسیع، بسیار گران بود. هنگامی که کاشی سازان را برای مسجد قونیه آوردند تا آن جا را با رنگ های درخشان بیارایند، ایشان با قطعات کوچک لعابی موزائیک کاری کردند.
به جای آن که نقش ها را بر کاشی بکشند، تکه های ریز لعاب خورده را به رنگ های گوناگون در کنار هم و بر پایه نقشی که داشتند پی ریزی می کردند. چون نقش کامل می شد، ساروج به پشت آنها می ریختند و تکه ها را به هم پیوند می دادند.
تکه های کوچک لعابی را می توان بر سطح های منحنی و حتی مقرنس های پرفراز و نشیب محراب به کار برد. صنعتگران قونیه بیشتر کاشی های فیروزه ای و آبی و ارغوانی را برای ساختن طرح گل و بته و ستاره ها به کار می آوردند. بعدها، چنانچه خواهیم دید، همین شیوه با نرمی و انحناهای رنگین برای پوشانیدن دیوارهای مسجدها و حتی گنبدها و مناره ها به کار بسته شد.
سفالگران ایرانی مانند نقاشان مینیاتور، از هنر چین نکته ها گرفتند. در آغاز حکومت مغولان سفالگران به همان شیوه سلجوقی کار می کردند. آنگاه دست به کشیدن طرح های آزاد و پرانحنا زدند که نفوذ هنر چینی را آشکار می کند.
سفالهایی با نقش های ملازمات و گل های نیلوفر آبی و ابرهای طوماروار و مرغان پران که در ایران کشیده اند، می بینیم. سفالگر نیز از همان رنگ های کم رنگ و رقیقی که هنرمندان نقاش تبریزی و بغدادی به کار برده اند، بهره گرفته و سیاه و خاکستری و فیروزه ای و ارغوانی و آبی کم رنگ در کاشی ها برای آرایش دیوار، بس زیبا و دیدنی است و گاهی نقش های کاشی ها، برجسته نیز ساخته می شد.
بسیاری از محرابها با کاشی لعابدار درخشان یا با کاشی های ریزلعابی، موزائیک کاری می شد و بر آنها طرح های گل و شکل های هندسی به شیوه آرابسک و عبارتهای عربی آراسته می گشت. در مدرسه امامی در اصفهان به سال 1354 (757 ه) محرابی با کاشی های ریز به یادگار مانده است، مغولان همچنین ساختمان های خود را با حجاری ها و گچ بریهای زیبا و جالب تزیین می کردند. یکی از شاهکارهای ایشان محراب بسیار زیبایی است که گچ کاری شده و در مسجد جمعه اصفهان به فرمان اولجاتیوخان مغول پدید آورده اند.
آرامگاه اولجاتیو در سلطانیه ساختمانی است بسیار بزرگ و گنبددار که درون آن را با کاشی های کوچک، موزائیک کاری کرده و با گچ کاری آراسته اند.
* * * بازپسین پادشاهان اسلامی در اسپانیا
غرناطه شهری است کوهستانی و استوار امّا بزرگترین نازش این شهر به الحمراء یا کاخ سرخ دودمان بنی نصر است که بر کوههای پرصخره و برفراز رود حدرو ساخته شده است.
محمد پنجم در قرن هشتم هجری کاخ الحمراء را به صورت زیبای امروزی در آورد.
در سایه هنر استادان سازنده و آراینده ای که بسیاری از آنان مسیحی بودند، بخش اندرونی این کاخ، بهشتی رؤیاانگیز شد و تالارهای آن چنان زیبا آراسته شده بودند که همه بینندگان را به احترام وا می داشتند. سفیران و همراهان ایشان از راه سراشیب کاخ به الحمراء می رفتند و امور سیاسی را حلّ و فصل می کردند و رعایای سلطان نیز به دادخواهی، همین راه را در پیش می گرفتند. آنان به تالار شورای سلطنت وارد می شدند. این تالار پرستون را امروز نیز می بینیم. تا سالها پس از آن که این کاخ به دست مسیحیان افتاد، این جا را نمازخانه کرده بودند و کاشی های رنگی و گچ بریهای آن را که گزند فراوان دیده بود مرمّت کردند. در این تالار رعایای سلطان، دعواهای خود را به عرض می رساندند و سفیران به تالار دیگری که بسیار پرشکوه تر و محل بار دادن سفیران بود می رفتند. این تالار یادآور تالار بار عبدالرحمن است در مدینة الزهراء. در این مکان ساخته های معماران، کوچک تر و ظریف تر است و آرایش های دیوارها از گچ بری و کاشیهای لعابی است. کف تالار سفیران با فرش های گرانبها پوشیده شده و دیوارها از درخشندگی کاشیهای لعابی و گچ کاری های سرخ و سبز چشم را خیره می کرد و از زمین تا سقف با گل و بته به شیوه آرابسک و گیاهان پرپیچ و خم و شکل های هندسی و ستاره و کتیبه های عربی پوشیده است.
زیبایی کاخ های اسلامی، ساختمان های باغ دار، در معماران مسیحی اسپانیایی اثری شگرف داشت. شاهان مسیحی در شهرهای گشوده شده، صنعتگران مسلمان را به ساختن خانه به شیوه اسلامی می گماردند.
از این گونه خانه ها یکی کاخ پدر وی سنگدل "pebrothteruel" است در قصر اشبیلیه، مسیحیان اسپانیا به پیروی از مسلمانان با خانه های حیاط دار خو کردند و سپس این شیوه را به امریکا بردند.
همچنین مسیحیان اسپانیا و پرتغال از مسلمانان، به کار بردن کاشی های لعابی در آرایش خانه ها و باغ ها را فرا گرفتند. سفالگران غرناطه رنگ آبی را که رنگ دلپسند مسلمانان بود با طلایی در آمیختند و کاشی های بسیار زیبایی برای الحمراء و خانه های ثروتمندان ساختند.
* * * ایران و دودمان تیمور
پرنده ها و فرش ها و فلزکاری ها و جامه های گرانبهای تیمور و دربار او سالهاست که ناپدید شده اما بعضی از ساختمان هایی که سمرقند را بدانها آراسته بود، هنوز برپاست، تیمور و جانشینانش ساختمان هایی پرشکوه و زیبایی به گورستان شاه زنده که گنبدهای فراوان دارد و جایگاه به خاک سپردن بزرگان و خاندان شاهی است، افزوده اند. این گورستان بر تپه ای است سرکوب شهر، گنبدهای بلند آن سر بر آسمان افراشته است، امّا برای دیدن زیبائی های این ساختمان ها، باید از پلکان سنگی تپه بالا رویم. به هنگام بالا رفتن، شکوه و زیبائی های آرامگاه ها را می بینیم. در این جا از کاشی های لعابی ریز به رنگ های سیاه و سفید و زرد، موزائیکی با شکل های هندسی و نقش های گل و بته پیچ در پیچ به شیوه آرابسک برآورده اند. زیرا دروازه مدخل آن را با کاشی، مقرنس کاری کرده اند و در آن رنگ های آبی و سفید به کار برده اند. دیوارها را با کاشی های آبی و در میان آنها نقش گل و بتّه به رنگ سیاه پوشانیده اند.
امّا آرامگاه تیمور که در بیرون این گورستان است، ساختمانی است هشت گوش که بر فراز آن گنبدی است بلند و آبی رنگ. خط های این بنا ساده است و بر شکوه و بزرگی آن می افزاید و آرایش آن ساده و تنها نقش های هندسی است که با کاشی لعابی نمودار شده است.
هنر موزائیک سازی با کاشی های ریز لعابی رنگی در قرن نهم هجری در مشهد و اصفهان به اوج ترقی خود رسیده ساختمان های بزرگی با این کاشی ها که نموداری است از دلبستگی ایرانیان به مینیاتور، پوشیده و آراسته شده است. کاشیکاران دیوارها و مناره ها را با نقش هایی که زیبایی و ظرافت آنها در عکس های رنگی نیز پدیدار می شود، با کتیبه ها و طرح های گل و بتّه می آراستند.
* * * استانبول و ترکان عثمانی
در اواسط قرن دهم هجری، سلطان سلیمان قانونی، نیرومندترین فرمانروای سراسر جهان اسلام شد. قبله گاه این امپراتوری استانبول بود. جهانگردان از مشرق و مغرب به آن جا رو می آوردند ولی هر کس که استانبول را می دید، شیفته زیبائیهای آن می شد. سلطان سلیمان با ثروت بیکران امپراتوری، از همه سلطانان و وزیران پیشین در ساختن بناهای زیبا و بزرگ پیشی گرفت و معمار او، سنان پاشا مردی نابغه بود. سنان به فرمان سلطان، مسجد سلیمانیه را پی ریزی کرد. جای این مسجد در سومین و بلندترین تپّه شهر بود. در سال 968 هجری که این شاهکار به پایان رسید، سنان دست به کار ساختن مسجدی خردتر شد به نام رستم پاشا، داماد وزیر اعظم سلطان. در جلو شبستان پیش آمدگی است که پنج گنبد بر روی آن ساخته اند و دیوار آن با سطح ها و فرورفتگی های آرایش شده با کاشی های لعابی درخشان آراسته شده است. درون مسجد نیز با همین کاشی ها آرایش گشته.
هنر این ساختمان در آرایش آن است نه در معماری. دیوارها و تیرهای سقف که سنگینی گنبد بر روی آنهاست، با کاشی پوشیده شده است. این کاشی ها مانند باغی پر از گل های زیبا به رنگ های فیروزه ای و آبی پررنگ و نارنجی بر زمینه سفید است. در سطح های مستطیلی پیرامون برآمدگی مسجد، کاشی های چهارگوش را چنان در کنار هم جای داده اند که نقش آنها با هم می خواند و تصویرهای کاملی از آلوی پر گل در میان گل های لاله و میخک و یاس به دست می دهد. گفته اند که در مسجد رستم پاشا چهل و یک نوع لاله رسم شده است.
هنر سفالگران و کاشی سازان ترک به هنگامی که این مسجد ساخته می شد به منتهای پیشرفت رسیده بود. شیوه کهن رنگ طلایی و موزائیک با کاشی ریز به کناری نهاده شده بود و اکنون کاشی های چهارگوش را با رنگ های روشن، نقاشی می کردند و لعابی پر جلا به آن می زدند.
در کارگاه های ایزنیک، نزدیک استانبول، هم سفالگری و هم کاشی سازی رواج دارد. کاشی های ساخت ایزنیک، خانه های بزرگان ترک و کاخ سلطانیان را آرایش می داد. امروزه در سرای سلطان می توان اتاق هایی را که از کف تا سقف از کاشی پر نقش پوشیده است تماشا کرد. چندین قرن این کاشی ها از دیدگاه مردم پنهان بود.
* * * ایران و شاهان صفوی
پس از فروپاشی حکومت تیموریان و پایان جنگهای ایلات ترکمان، دودمانی نو در آخر قرن نهم هجری پدید آمد. شاه اسماعیل نخستین پادشاه این دودمان، کشور ایران را یکپارچه کرد و تبریز را به پایتختی برگزید. هنگامی که پسرش شاه طهماسب در سال 931 هجری به جای او نشست، صحنه برای یک رستاخیز هنری در ایران فراهم شده بود.
شاه عباس در سال 1007 هجری پایتخت را از قزوین به اصفهان که زمانی پایتخت سلجوقیان بود منتقل کرد. وی شهر تازه خود را در جنوب غربی شهر کهنه ساخت. قلب اصفهان نو، میدان مستطیلی شکلی است به نام میدان شاه (میدان امام خمینی) در جانب شرق میدان به گنبد نخودی رنگ و نمای بسیار زیبای مسجد شیخ لطف اللّه می رسیم، که به فرمان شاه عباس در سال 1012 هجری به یادگار پدرزنش ساخته شده است. این مسجد کوچک، طاق هایی دارد که از آن به درون مسجد می روند و دالانی که به شبستانی چهارگوش می رسد. گنبد بر بالای این شبستان گذاشته شده؛ کاشی های لعابی دیوارهای این شبستان و درون گنبد چنان با هنرمندی پرداخته شده است که از همه ساختمان های ایرانی، گوی سبقت ربوده است.
بر گنبد این مسجد نقش های درشت آرابسک از گل و بته و برگ و شاخه بر زمینه نخودی چنان نگاشته شده است که از آن سوی میدان به خوبی دیده می شود. آرایش های درونی گنبد، بسیار ظریف و باریک است. به درون این گنبد در وسط ترنجی است که از آن گل و بته به شیوه آرابسک برآمده است و درست فرش های نقش ترنج را به یاد می آورد. مسجد شاه برخلاف مسجد شیخ لطف اللّه نمایی بزرگ و چشمگیر دارد با ایوانی در مدخل و دو منار بلند که نمای جنوبی میدان را رونق بخشیده اند.
محل نماز مسجد در پشت مدخل رو به قبله ساخته شده و سراسر دیوارها و گنبدها و منارها با کاشی های زیبا آراسته شده است. کاشی های فراوانی برای این مسجد لازم بود و شاه عباس نیز در کارش شتاب داشت، از این رو کاشی های چهارگوش لعابی پر نقش و کاشی های ریز هر دو را به کار برده اند.
شاه عباس گروه زیادی از هنرمندان و صنعتگران را در پیرامون خویش در کارگاه های کاخ نگاه می داشت. با آن که هنرمندان دوران وی بر شیوه ای که در پایان پادشاهی شاه طهماسب رایج بود رفتند. باز شاهکارهایی پدید آوردند.
رضا عباسی بزرگترین هنرمند دربار شاه عباس با نقش هایی از آدمیان با حالتی بیمار گونه و خط های موزون منحنی، سرمشقی برای نقاشی بر دیوارها و کاشی ها بر جای گذاشت. در طاق نماهای چهار باغ که در مرز شرقی کاخ شاهنشاهی بود، نمونه یک نقش دیواری پرداخته با کاشی مجلسی از یک مهمانی باغ را نشان می دهد و مهمان، یک فرنگی با کلاهی پردار است نظر بیننده را به خود جلب می کند.
هنر سفالگری و کاشی سازی که در قرن دهم هجری آنچنان درخشان بود، اکنون از رونق افتاده است. چون به تهران برویم، در می یابیم که فتحعلی شاه مثلاً و پیرامونیانش چندان شناخته شده نیستند. در گوشه و کنار شهر گاهی آثاری کهن مانند کاخ گلستان بر می خوریم که هنوز کاشیکاری ها و آینه کاری های اتاقی های آن شکوه خود را نگاه داشته اند. پس گفتار:
به هر حال! هم اکنون هنر اسلامی شأن تاریخی پیدا کرده، و مربوط به گذشته دور و نزدیک پدران ماست و ما امروزه می باید در برابر نسل های آینده پاسخی داشته باشیم و در این گیر و دار جز بر پاداشتن یک رستاخیز فراگیر هنری هیچ پاسخی از ما پذیرفته نیست! رستاخیزی که یاد پدرانمان را در این قلمرو در یادها زنده کند ان شاءاللّه . یادآوری:
1. آرابِسْک یا عَرَبِسْک، شیوه ای از تزیین دقیق هندسی و نقش های گیاهی ساده شده (استیلیزه و قراردادی) و دور از طبیعت (انتزاعی) با پیچ و خم های متقاطع و موزون و مکرر که در تذهیب، کاشی سازی، قالی بافی، گچ بری، قلم زنی، منبت کاری، حجّاری و دیگر زمینه های هنری، به کار می رود.
(دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج 1، ص273)
2. اِسْلیمی، یکی از 7 طرح اصلی در نگارگری، سنتی ایران [است]. اسلیمی را نمودار تجریدی درخت، به ویژه تاک دانسته اند که با گردش ها و پیچش های پی در پی و هماهنگ شاخه های آراسته به برگ ها و نیم برگ ها و گروه های آن از پایه ای که بند اسلیمی خوانده می شود می روید و با آهنگ منظم و ساختار چشم نوازی که میان اجزای آن وجود دارد، طرح مشبّک (استیلیزه) از درخت را می نمایاند...
(دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج 8، ص600) پی نوشتها و مراجع
1 در این مقاله به شکل عمده از کتاب «تاریخ هنر اسلامی» تألیف: کریستین پرایس با ترجمه شیوای مسعود رجب نیا بهره جستیم.
2 بنابر نظر مسیحیان.