مطالعات و پژوهش های تاریخی در زوایای تاریخ یک صد سال اخیر که از یک طرف با نهضت های پرشور شیعی و از طرفی با جریان تجددگرایی و غرب گرایی توام بوده است، در حلقه مشروطیت به طور کاملا گویا و واضح به هم رسیدند . تاریخ تحولات فکری و سیاسی قرن اخیر ما، بیشتر از هر چیزی برآیند و بازتاب این دو محور بوده است . با توجه به این مهم، برای تصحیح و فهم بسیاری از مشکلات، مسایل، پیش فرض ها و اهداف و آرمان های ملی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی دوران معاصر خود، ناچاریم بار دیگر این حلقه وصل و سرآغاز مهم را با نگاهی عمیق تر و دقیق تر مطالعه کنیم . در بین موضوعات و سرفصل های متفاوت این بحث، در آغاز سخن به چند مورد اساسی تر اشاره می کنیم:
1 . بحث در مورد این که غرب در سده اخیر، برای ایران و تمامی شرق، نوعی صورت غربی را تجویز کرده است و با ماده بومی، حتی دینی و اسلامی می خواسته جامعه، تاریخ، سیاست، آرمان ها و نسبت ها را به ما بشناساند . این بحث از جمله مباحثی است که باید به طور جدی و مستمر به آن توجه داشت .
2 . برای رهایی از استیلای فکری و فرهنگی غرب - که در مواقعی با جان و روح جامعه ما آمیخته شده است - باید از منشا و سرآغاز این منزل، پرسش کنیم .
الف) با کاوش در ماده تاریخی و به دست آوردن ابعاد آن;
ب) با تصحیح صورت اسلامی و ایرانی خود با توجه به آن ماده تاریخی .
در این صورت; نسبت ها، جایگاه ها، موضوعات، واژه ها و ارزش ها به اصل و موقعیت حقیقی خود بازمی گردند . در این باره باید این هشدار را مد نظر داشت که چند اشکال عمده در برخی تحقیقات در این زمینه وجود دارد:
الف) برخی تحقیقات و تولیدات تاریخی در دهه های اخیر، با ماده تاریخ و اصل روایات تاریخی آن گونه که باید به صورت علمی آشنا نیستند .
ب) با تاریخ حضور دیانت در سیاست و ابعاد آن - نه در ماده و نه در صورت - آشنایی عمیقی وجود ندارد .
ج) با اندیشه و جریان منور الفکری و ابعاد آن به درستی آشنا نشده اند، و در مواقع بسیاری ابعاد و بازتاب سخنان آنان را درنیافته اند .
3 . بعد از این چند مقوله، باید به پرسش های اساسی تری توجه شود:
الف) چگونه ایران، بستر تحولات جدید را دریافت و برای آن آماده گردید؟
ب) چگونه مجموعه باورهای جامعه ایران زیر سؤال رفت و در زمینه اجتماعی - سیاسی حرف نو و نگرش نو خریدار یافت؟
ج) چگونه صورت غیر بومی - و حتی غربی - توانست بر زمینه های داخلی بنشیند و بعد از مدتی با جان، اندیشه و روح بخش هایی از جامعه ایرانی - هر چند در ابتدا، اندک - آن چنان پیوند یابد که غیرقابل گسست جلوه گر شود و نوعی کمال تلقی گردد .
د) دراین وضعیت جدید، چه چیز می خواهد به تعریف درست نسبت ها و آرمان ها بپردازد؟
و) باید به طرحی کلی و فراگیر اندیشید که در آن، شخصیت ها و متفکران دینی و دین شناسان عصر مشروطیت مانند: نایینی، نوری و خراسانی بتوانند هر یک جای خود را بازیابند و با هم مرتبط شوند; آن چنان که اگر یکدیگر را می بینند، معلوم شود چرا و اگر نمی بینند و صدای هم را نمی شنوند، علت این فاصله و گسست نیز معلوم شود . این طرح و نگاه کلی، در غالب نوشته های تاریخی غایب است .
ه) بعد از این مراحل، تمام اقوال و آرا را ماده تاریخ برای پرسش های اساسی امروز خود کنیم و سپس صورت درست خود را به آن بدهیم، تا پرسش و پاسخ صحیح زمان خود را دریافته باشیم .
ی) تعصبات و کلیشه های بی تاریخ، برخی تحقیقات تاریخی را - لااقل در حوزه اندیشه ها - کوتاه، غیر جذاب و بدون اثر می کند . در نقطه مقابل، دور نزدن عالم روشن فکری و ندیدن دقیق ابعاد آن هم، به برخی نوشته ها و پژوهش ها صورتی می دهد که بیشتر از هر چیز، تحمیلی و غیر واقعی جلوه خواهد کرد .
4 . علایق دینی و انقلابی و مواظبت داشتن بر برخی اصول و هم چنین بدبینی ابتدایی نسبت به این فضاهای وارداتی و تقلیدی غیربومی، هر چند تا حدودی برخی تحقیقات را از آفات تکراری و سطحی بودن ایمن می کند; ولی در نهایت، خلا نوعی صورت سازی معقول هم چنان وجود دارد و تحقق این امر مستلزم آن است که تاریخ آن چنان که هست با جان پژوهندگان آن آمیخته شود .
5 . با نگاهی ژرف به نوشته های دوره مشروطه، به خوبی دیده می شود که برخی چیزها سرجایشان نیستند . نسبت ها عوض شده و کوچک و بزرگ شدن هایی انجام یافته است . این سرآغاز راهی است که بیشتر از «عمل » ، در «نظر و تفکر» صد سال را درنوردیده است و شاخ و برگ هایش هم چنان در حال رشد است . امروز برخی از این «نابه جاها» را به خاطر علایق دینی و تکامل تاریخی، خوب متوجه می شویم اما بسیاری از نسبت ها از چشم پنهان می ماند مانند: توسعه، وجود تاریخی ما، قوانین حاکم بر این سرزمین، عصر تاریکی و روشنایی در ایران، تجدد، استعمار، قانون، آزادی و ده ها مقوله دیگر که باید دوباره بررسی شده و رسالت نهضت ها و حرکت های اجتماعی را با این صورت سازی جدید مورد پرسش قرار داد .
6 . در صورتی که این کار درست انجام نشود، شیخ فضل الله نوری را در نسبت با استبداد، و نایینی را در نسبت به غرب و فرجام مشروطیت را فتنه ای عظیم و جنبشی شکست خورده خواهیم دید و همه اینها را نه تنها عبرت نخواهیم دانست، بلکه به صورت ماده تاریخی هولناک و یاس آور و حتی بی ارتباط با امروز و آینده درخواهد آمد . ناگفته معلوم است که کم ترین اثر و بازتاب چنین نگاهی; بی هویتی، بی تاریخی و در نهایت جابه جایی و تحمیل نادرست و غیر معقول نسبت ها خواهد بود .
7 . اگر این «نسبت » درست فهمیده و تراز شود، مشروطه، نایینی، تنبیه الامة، چوبه دار شیخ فضل الله و فتواهای آخوند خراسانی و سایر بزرگان علم و سیاست و دیانت، مقدمه تاریخ جدید و تحولی دیگر در ایران خواهند بود که در آیینه و پرتو آن، قدرت تشخیص صحیح و معقول میسر خواهد بود .
8 . باید در مسیر این تاریخ نویسی، تاریخ سازی و تاریخ بینی جدید، به طور جدی پرسش و نقد کنیم و این شبهه و نقد را با جان خود بیامیزیم، تا غلط بودن و کژروی این مسیر را از اول نشان داده باشیم . اصولا نهضت ها برای متوقف کردن این اشتباه و نشان دادن حرکت معکوس آن در جامعه، اصول خود را بیان کرده اند .
9 . برای نقد تاریخ روشن فکری و صورت سازی غربی در تاریخ ایران، به بازنگری دقیق و شناخت درست مشهورات، مقبولات و مسلمات تاریخی نیازمندیم . البته در کنار این مهم، فهم برخی اصول جامعه شناسی، سیاست و فلسفه جدید هم در مرحله ای بااهمیت و مفید خواهد بود . به شرط آن که علم به معنای درست آن جای فضل فروش های متداول و نمونه برداری های تحمیلی غرب را نداشته باشد . باید تاکید نمود که پژوهش گران بسیاری این مفاهیم را خوانده اند، اما از نقادی و ارزیابی درست آنها - لااقل برای برقراری نسبتش با جامعه ما - بی بهره اند; لذا عبور از تاریخ جدید، در گام های نخست آشنایی درست، شناخت عمیق مفاهیم علمی و رسوخ در ماهیت آن را نیاز دارد .
10 . پرسش های عصر مشروطه، بیشتر «صورت مساله » امروز ما را دقیق، تصحیح و عمیق می کند تا آن که بخواهد جوابی به پرسش های متعدد ما بدهد . شکی نیست که تا صورت مساله به درستی تصحیح و تحلیل نگردد، هرگونه جوابی بیشتر از آن که معلومی برای مجهولات ما باشد، خود مجهولی مضاعف خواهد بود .