مدخل
سخن ما درباره تفسیر زیارت بلند جامعه کبیره می باشد که ویژگی های برجسته امامان (ع) در آن تبیین شده است.
در این مقاله از «مهبط الوحی » بودن امامان سخن می گوییم. این مباحث ضمن آن که در مورد تحکیم مبانی اعتقادی شیعی تاثیری به سزا دارد، پاسخی است به آنان که می گویند: «این روحانیت اند که برای امامان معصوم مقام های لاهوتی درست کردند.»
در این مقاله و نیز در مقاله های گذشته دیدیم که خداوند این مقام ها را به آن ها عنایت کرده و سخن فوق هم افترا به روحانیت و هم بی معرفتی به ساحت تقدس امامان است. اینک به تفسیر مهبط الوحی می پردازیم.
دیگر ویژگی که در زیارت جامعه کبیره، امامان معصوم علیهم السلام را با آن می خوانیم، «مهبط الوحی » بودن این انوار تابناک است.
باید دید معنای این جمله چیست. ابتدا باید به توضیح دو واژه «هبوط » و «وحی » بپردازیم.
واژه هبوط
واژه «مهبط » اسم مکان و از ماده هبوط به معنای نزول و فرود آمدن است. در برخی از کتاب های لغت آمده است:
«الهبوط نقیض الصعود; (1) یعنی هبوط نقیض صعود است » . صعود به طرف بالا رفتن است و هبوط به طرف پایین آمدن.
«قال اهبطا منها جمیعا بعضکم لبعض عدو...; (2) خداوند فرمود: هر دو از آن بهشت فرود آیند; در حالی که دشمن یک دیگر خواهید بود [برخی ضمیر اهبطا را به آدم و حواء برگردانده اند.» با این تحلیل که در زندگی دنیا در معرض دشمنی هاست و بعضی دیگر ضمیر را به آدم و شیطان برگردانده اند تا «بعضکم لبعض عدو» را به معنای حقیقی گرفته باشند.]
به این ترتیب می توان «مهبط » را به معنای محل نزول و فرود معنا کرد.
واژه وحی
واژه «وحی » در قرآن در معانی گوناگونی به کار رفته است:
1. معنای متعارف وحی یعنی همان که با آن خداوند با پیامبران سخن گفته است «و ما ینطق عن الهوی ان هو الا وحی یوحی » (3) پیغمبر از روی هوس سخن نمی گوید، سخن او جز وحی الهی نیست.
«و ما کان لبشر ان یکلمه الله الا وحیا» (4) ; و هیچ بشری را یارای سخن گفتن با خداوند نیست، مگر به صورت وحی.
این معنا یکی از مهم ترین موارد استعمال وحی است و مراد پیام های الهی مخصوص پیامبران است. «انا اوحینا الیک کما اوحینا الی نوح والنبیین من بعده » (5) ; ما به تو وحی فرستادیم، همان گونه که به نوح و پیامبران بعد از تو وحی فرستادیم.
اما این که حقیقت این معنا از وحی چیست؟ در علم کلام مباحثی فراوان مطرح شده است. خلاصه آن که وحی عبارت است از تفهیم مطالبی از طرف خداوند به انسان از راه غیر عادی نه از راه «حس » ، عقل، حدس، غریزه و امثال آن .
2. به معنای الهام از طریق غریزه، مانند: وحی به زنبور عسل «و اوحی ربک الی النحل ان اتخذی من الجبال بیوتا و مما یعرشون » (6) ; پروردگارت به زنبور عسل وحی کرد که از کوه ها و درختان و سقف های رفیع منزل تهیه کند.
«وحی » در این آیه شریفه همان فرمان غریزه و انگیزه های ناخود آگاهی است که خداوند در جانداران مختلف از جمله زنبور عسل قرار داده است.
زنبور عسل آن چنان تمدن و زندگی شگفت انگیزی دارد که از جهت های زیادی بر تمدن انسان و زندگی اجتماعی او پیشی گرفته است. تا به حال 4500 نوع زنبور عسل وحشی شناخته شده، ولی شگفتی در این است که همه آن ها یک نوع مهاجرت و کندوسازی و مکیدن و خوردن از گل ها را دارند. (7) همه این ها به تعبیر قرآن مصداق «اوحی » است.
شاه پرسیدش که باری وحی چیست؟
یا چه حاصل دارد آن کس کو نبی است
گفت خود آن چیست کش حاصل نشد
یا چه دولت ماند کو واصل نشد
گیرم این وحی نبی گنجور نیست
هم کم از وحی دل زنبور نیست
چون که «اوحی الرب الی النحل » آمده است
خانه وحیش پر از حلوا شده است
او به نور وحی حق عزوجل
کرد عالم را پر از شمع و عسل
این که کرمناست و بالا می رود
وحیش از زنبور کمتر کی بود (8)
3. الهام غیر غریزی، مانند: آن که در مورد مادر حضرت موسی (ع) بود؟
«و اوحینا الی ام موسی ان ارضعیه فاذا خفت علیه فالقیه فی الیم و لاتخافی و لاتحزنی انارادوه الیک و جاعلوه من المرسلین »; (9) و به مادر موسی وحی کردیم که طفلت را شیر ده و چون بر او ترسیدی، او را به دریا افکن و بر او مترس و محزون مباش که ما او را به تو بازگردانده و او را از پیامبران قرار خواهیم داد؟
«وحی » در این آیه شریفه به معنای «الهام و القاء به قلب » است؟
مادر موسی چو موسی را به نیل
درفکند از گفته رب جلیل
خود ز ساحل کرد با حسرت نگاه
گفت کای فرزند خرد بی گناه
گر فراموشت کند لطف خدای
چون رهی زین کشتی بی ناخدای
وحی آمد کاین چه فکر باطل است
رهرو ما اینک اندر منزل است
ما گرفتیم آن چه را انداختی
دست حق را دیدی و نشناختی
سطح آب از گاهوارش خوش تر است
دایه اش سیلاب و موجش مادر است
رودها از خود نه طغیان می کنند
آن چه می گوییم ما آن می کنند
ما به دریا حکم طوفان می دهیم
ما به سیل و موج فرمان می دهیم
نقش هستی نقشی از ایوان ماست
خاک و باد و آب سر گردان ماست
به که برگردی به ما بسپاریش
کی تو از ما دوست تر می داریش (10)
4. به معنای اشاره نیز آمده است:
«فخرج علی قومه من المحراب فاوحی الیهم ان سبحوا بکرة و عشیا» (11) ; پس زکریا از محراب عبادتش به سراغ مردم آمد و با اشاره به آن ها گفت صبح و شام تسبیح پروردگار را بگویید.
در این آیه سخن از هدیه خداوند به حضرت زکریا است که بعد از مدت ها چشم انتظاری، خداوند وعده داد که «یحیی » را به او عنایت کند پیامبری که سمبل وارستگی و زهد در دنیا بود و از آن جا که از این نعمت همه قوم زکریا بهره مند می شدند و در سرنوشت آینده همه آن ها تاثیر داشت; حضرت زکریا همه آنان را دعوت کرد که به شکرانه این نعمت به تسبیح خداوند برخاسته مدح و ثنای او گویند.
در این آیه شریفه «فاوحی » به معنای اشارت است.
5. به معنای امر تشریعی
«و اذا اوحیت الی الحواریین » (12) ; زمانی که به حواریون وحی کردیم.
از آن جا که حواریون، پیامبر نبودند، قطعا وحی به معنای متعارف یا نازل شده بر انبیا نیست، لذا این جا وحی را به معنای امر گرفته اند و برخی احتمال داده اند مراد از وحی در آیه همان معنای متعارف باشد و منظور وحی هایی باشد که به واسطه حضرت مسیح و با پشتوانه معجزه ها برای آن ها فرستاده می شد.
6. به معنای امر تکوینی
«یومئذ تحدث اخبارها بان ربک اوحی لها» (13) ; آن هنگام زمین اخبارش را بازگویی کند که خدا به او چنین وحی کرده است.
این جا مراد «امر تکوینی » است که به زمین گفته می شود: تمام حوادثی که بر آن واقع شده بازگو کند.
در این آیه شریفه برخی از مفسران «اوحی لها» را به معنای فرمان الهی به زمین گرفته اند. در قیامت خداوند به زمین فرمان می دهد که اعمال هر یک از بندگان خدا را اعم از زن و مرد که روی زمین انجام داده اند، بازگوکند.
بر این اساس است که در حدیثی از امام علی (ع) می خوانیم:
«صلوا المساجد فی بقاع مختلفة فان کل بقعة تشهد للمصلی علیها یوم القیامة; در قسمت های مختلف مساجد نماز بخوانید، زیرا هر قطعه زمینی در قیامت برای کسی که روی آن نماز خوانده گواهی می دهد.» (14)
در این جا باید ببینم آن معنایی که ائمه را به آن می ستاییم کدام معنا از وحی بوده است.
مقصود از جمله مهبط الوحی قطعا مراد آن نیست که «امامان » دارای مقام نبوت بودند، زیرا این معنا خلاف واقع و «غلو» است که به شدت امامان از آن نهی کرده و به ما دستور داده اند، این بزرگواران را در حدی ستایش کنیم که خداوند ستوده است.
از دیدگاه فقها، (غلات) همانند نواصب نجس اند. آنان که بگویند: امامان علیهم السلام خدایند. یا قایل به نبوت آن ها باشند. به تعبیر امام راحل عظیم الشان «فلا اشکال فی کفرهم; (15) اشکالی در کفرشان نیست.»
(این جا بحث های مبسوط فقهی مطرح است، از جمله آن که غلوی که سبب کفر می شود آن است که کسی فقط امامان را خدا بداند و الوهیت غیر آن ها را انکار کند، یا آن که اگر کسی امامان را خدا بداند و الوهیت غیر آنها را انکار کند آیا باز هم محکوم به کفر است؟
این بحث فقهی است فی الجمله این که قایل شدن به نبوت امامان غلو می باشد، مورد تردید نیست) حال باید دید که «مهبط الوحی » بر چه معنای صحیحی قابل حمل است.
مجموعا چند احتمال در تفسیر این جمله ذکر شده است:
وحی در خانه اهل بیت (ع)
1. آن که امامان «مهبط وحی اند» از آن رو که وحی بر رسول الله (ص) نازل شده و آنان اهل همان بیت اند ; یعنی محل نزول وحی خانه آنان بوده است.
در روایتی آمده است که یحیی بن عبدالله بن الحسن گوید از امام صادق (ع) - در حالی که جمعی از مردم کوفه نزد حضرت بودند - شنیدم که فرمود:
«عجبا للناس انهم اخذوا علمهم کله عن رسول الله فعلموا به واهتدوا و یرون ان اهل بیته لم یاخذوا بعلمه; شگفت انگیز است که مردم می پندارند که تمام علمشان را از رسول الله (ص) گرفته به آن آگاه شده و هدایت شده اند و در عین حال بر این باورند که اهل بیت آن حضرت از علم اهل بیت بهره نگرفته اند.»
«و نحن اهل بیته وذریته فی منازلنا نزل الوحی و من عندنا خرج العلم الیهم افیرون انهم علموا واهتدوا و جهلنا و ضللنا و ان هذا لمحال; (16) در حالی که ما اهل بیت و ذریه پیامبریم در منازل ما وحی نازل شده و علوم نبوی از طریق ما به مردم رسیده است، آیا آن ها بر این باورند که آن ها عالم و هدایت یافته اند و ما به جهالت و ضلالت افتاده ایم؟ ! بی تردید این محال است.» (17)
این تعبیر امام (ع) که از منزل پیامبر گرامی اسلام (ص) به منزل ما یاد می کند، تعبیر مجازی نیست، بلکه تعبیری کاملا حقیقی است. در لسان محاوره و عرف منزل هر شخصی منزل اهل بیت او هم محسوب می شود، لذا آمده است که فرزند به خانه پدر می گوید: خانه ما!
این واقعیتی بی تردید است که کوثر علوم و معارف الهی امامان (ع) هستند، چرا که به چشمه علوم الهی یعنی ذات تقدس ربوبی متصل بوده و از پیامبر اکرم (ص) گنجینه ها دارند، ولی افسوس که پرده تاریک عناد و تعصب کور نگذاشت که این خورشیدهای فروزان معارف الهی نورشان را گسترده کنند. کسانی که تنها اندک مدتی در محضر پیامبر بودند، هزاران روایت از پیامبر نقل کرده اند (راست و دروغ!) اما از امام علی (ع) که تمام عمرش در محضر پیامبر بوده، روایاتی اندک نقل شده است. از حضرت صدیقه طاهره (ع) که خود در روایت های فراوانی در فضلیت او نقل کرده و نیز از امام حسن و امام حسین (ع) - که خود مناقب فراوانی از این دو سید جوانان اهل بهشت نقل کرده اند - روایت هایی اندک نقل کرده اند و این داغی سنگین است.
وحی بر امامان در عرصه غیر تشریع
تفسیری دیگر برای این جمله آن است که بگوییم امامان به طور مستقیم مورد وحی بودند; با این توضیح که وحی به آنان در مسائلی غیر شرایع و احکام بوده است که وحی در شرایع و احکام با رحلت نبی گرامی اسلام (ص) خاتمه یافت.
اما چه اشکال دارد که بگوییم در مسائلی همانند علم به ارزاق و انفس، علم به سعادت و شقاوت برخی از انسان ها و... به آن ها وحی می شود؟
این که بعد از پیامبر اکرم (ص) وحی به کلی منقطع نشده، حقیقتی است که در روایات فراوانی بر آن تاکید شده است، از جمله:
1. در روایتی آمده است که زراره از امام صادق (ع) می پرسد: «الامام ما منزلته; منزلت و جایگاه امام کجاست.؟» حضرت فرمود:
«یسمع الصوت و لا یری و لایعاین الملک (18) ; صدای فرشته را می شنود، ولی او را ندیده و با او رو به رو نمی شود.»
2. در روایت دیگر آمده است که امام رضا (ع) فرمود: «... و الامام هو الذی یسمع الکلام و لا یری الشخص; امام کسی است که سخن فرشته را می شنود، لکن شخص او را نمی بیند.» (19)
3. در روایتی از حضرت امام موسی بن جعفر (ع) رسیده است:
«یبلغ علمنا علی ثلاثة وجوه ماض و غابر و حادث اما الماضی فمفسر و اما الغابر فمزبور و اما الحادث فقذف فی القلوب و نقر فی الاسماع و هو افضل علمنا و لا نبی بعد نبینا; (20) علم ما به سه جهت رسایی دارد به گذشته و آینده و پدید شونده، اما علم گذشته برای ما تفسیر شده است.
[یعنی اخبار گذشته را پیامبر برای ما توضیح داده است] و اما آینده [در جامعه و مصحفی که نزد ماست] نوشته شده و اما پدید شونده از راه الهام به دل و تاثیر در گوش باشد [که هر روز و هر ساعت مخصوصا شب های جمعه و قدر برای ما حاصل آید] و آن بهترین دانش ماست [زیرا مخصوص بما و از اسرار امامت است ولی با وجود همه این علوم که ما داریم پیغمبر نیستیم] و پیغمبری بعد از پیغمبر ما نیست » .
در این روایت امام کاظم (ع) علمی را که خداوند از راه الهام به قلب آنان - که نوعی وحی است - افضل علم خود می نامند، زیرا این علم بی واسطه است و آن دو علم دیگر با واسطه; علاوه آن دو علم اختصاصی معصومین نیست، زیرا چه بسا برخی از خواص صحابه مثل سلمان و ابی ذر و... و... از طریق خود پیامبر مطلع شده باشند، یا حتی برخی از خواص اصحاب امامان مثل زراره از طریق خواندن برخی از مواضع کتاب امام علی (ع) مطلع شده باشند. بنابراین علم اختصاصی امامان همان است که به آن ها الهام می شود و از دو نوع دیگر افضل است. (21)
وحی بر امامان در عرصه های گوناگون
سومین تفسیر «مهبط الوحی » آن است که بگوییم به آنان حقیقتا در همه عرصه ها وحی می شود، لیکن با این توضیح که در عرصه شریعت آن چه بر آن ها وحی می شود، تاکید بر همان است که بر پیامبر اکرم (ص) نازل شده و عنوان تاسیس را ندارد، چون بعد از پیامبر دیگر چیزی به عنوان تاسیس دین به کسی وحی نمی شود. از آن رو که پیامبر (ص) ما «خاتم الانبیاء» و دینش خاتم الادیان است لیکن در زمینه های دیگر، مثل: علم به ارزاق وانفس و علم به امور غیبی و...
آن چنان که در تفسیر دوم گفتیم دیگر قید تاکید و توضیح نیست، بلکه در حقیقت تاسیس و القای علم است.
آن چنان که ما این اعتقاد را در مورد نزول فرشتگان در شب قدر بر حضرت بقیة الله الاعظم ارواحنا لتراب مقدمه الفداء داریم.
شب قدر و امام زمان (عج)
از ویژگی های شب قدر آن است که:
«تنزل الملائکة والروح فیها باذن ربهم من کل امر» ; فرشتگان و روح در آن شب به اذن پروردگارشان برای تقدیر هر کار نازل می شوند.
در این که منظور از روح چیست؟ بعضی گفته اند: جبرئیل امین است که روح الامین نیز نامیده می شود.
بعضی روح را به معنای وحی تفسیر کرده اند به قرینه آیه: «و کذلک اوحینا الیک روحا من امرنا» (22) همان گونه که بر پیامبران پیشین وحی فرستادیم، بر تو نیز به فرمان خود وحی کردیم.
و برخی دیگر روح را مخلوق عظیمی، فوق فرشتگان تفسیر کرده اند که به نظر می رسد این تفسیر اقرب به واقع است. در روایتی آمده است: شخصی از امام صادق (ع) پرسید: آیا روح همان جبرئیل است؟ حضرت فرمود:
«جبرئیل من الملائکة والروح اعظم من الملائکة الیس ان الله عزوجل یقول تنزل الملائکة; (23) جبرئیل از ملائکة است و روح اعظم از ملائکه است، مگر خداوند متعال نمی فرماید: ملائکه و روح نازل می شوند سخن این است که میزبان فرشتگان در زمین کیست؟ مگر نه این است که باید بین مهمان و میزبان سنخیت باشد، اگر چنین است (که هست) باید میزبان فرشتگان اشرف خلایق و برترین بندگان خداوند بر روی زمین یعنی امامان معصوم (ع) باشند. و این حقیقتی است که در روایات فراوان آمده، از جمله:
حضرت امام جواد (ع)، از پدران خود از امیرالمؤمنین (ع) از پیامبراکرم (ص) نقل کرده است:
«آمنوا بلیلة القدر فانه ینزل فیها امر السنة و ان لذلک ولاة من بعدی علی بن ابی طالب و احد عشر من ولده; (24)شب قدر را باور بداری، در این شب تقدیر امور سال فرستاده می شود. این شب را، پس از من نیز صاحبانی است; صاحبان این شب پس از من علی (ع) و یازده فرزند اویند و از آن جا که شب قدر تا قیامت هست، پس امامت هم تا قیامت هست و لحظه ای زمین بی امام معصوم نخواهد بود.
لذا در روایتی از امام جواد (ع) رسیده است:
«یا معشر الشیعة خاصموا بسورة «انا انزلناه » فی لیلة القدر تفلحوا...; (25) ای پیروان تشیع، با مخالفان امامت به سوره «انا انزلناه » استدلال کنید تا پیروز گردید.»
یعنی لزوم امامت در هر عصر و زمان را با این سوره ثابت کنید. بپرسید از آنان که معنای این سوره چیست و نزول فرشتگان و عرضه مقدرات در شب قدر بر چه کسی است. و امروز میزبان فرشتگان جان جانان، بقیة الله الاعظم ارواحنا لتراب مقدمه الفداء است.
به امید آن که چشمان منتظر ما به جمالش منور شده و توفیق جهاد در رکاب حضرتش را داشته باشیم.
ای پادشه خوبان، داد از غم تنهایی
دل بی تو به جان آمد وقت است که باز آئی
یا رب به که شاید گفت این نکته که در عالم
رخساره به کس ننمود آن شاهد هر جائی
ای درد توام درمان، در بستر ناکامی
وی یاد توام مونس، در گوشه تنهائی
«اللهم عجل لولیک الفرج »