چکیده
نظریّه های رفتار مصرف کننده به دلیل آن که با رفتار انسان در جایگاه موجودی صاحب اراده و هدفمند ارتباط دارند، بر مفروضات ویژه ای درباره ماهیت انسان و مبانی تصمیم گیری او مبتنی هستند. این مفروضات اغلب جنبه ایدئولوژیک داشته، در نظام های ارزشی متفاوت، دارای گونه های متفاوتی خواهند بود. بحث این مقاله، بررسی این مفروضات در چارچوب ارزش های حاکم بر جامعه اسلامی است. ابتدا به ادبیات این موضوع در اقتصاد سرمایه داری و آرای اندیشه وران مسلمان نگاهی خواهیم افکند؛ و سپس با استفاده از نصوص اسلامی، مفروضات مربوط به نظریّه رفتار مصرف کننده مسلمان را استنباط خواهیم کرد.
مقدّمه
نظریّه های رفتار مصرف کننده، یکی از زیرشاخه های علم اقتصاد خُرد است که با نظریّه تقاضا ارتباط تنگاتنگی دارد. در این نظریّه ها تحلیل می شود که مصرف کننده، درآمد محدود خود را در برابر خواسته ها و نیازهای گوناگونی که دارد، چگونه و براساس چه قاعده ای تخصیص می دهد و عکس العمل او در برابر تغییرات قیمت ها و دیگر متغیّرهای مربوط چه سان است. در این زمینه در اقتصاد متعارف، سه نظریّه عمده وجود دارد: نظریّه مبتنی بر مطلوبیّت اصلی، نظریّه مبتنی بر منحنی های بی تفاوتی و نظریّه رجحان آشکار. موضوع رفتار مصرف کننده در متون دینی نیز با اهمّیّت فوق العاده و در سطح گسترده ای مطرح شده و اندیشه وران مسلمان تاکنون آرای متعدّدی را در تحلیل رفتارهای مبتنی بر این متون ابراز کرده اند.
یکی از اساسی ترین مفاهیمی که اقتصاددانان در تحلیل رفتار مصرف کنندگان به کار برده اند، مفهوم انسان اقتصادی است. نظریّه پرداز اقتصادی برای آن که بتواند رفتار تخصیص درآمدی فرد را تبیین و تحلیل کند، پیش از هر چیز، نیازمند ترسیم مفهومی از انسان است که اهداف، انگیزه ها و روش تعقیب اهداف او را به صورت قاعده اساسی بیان کند؛ امّا از آن جا که به هرحال این مفهوم، مفهومی انتزاعی است، به طبع در انتزاع آن، دیدگاه های ارزشی نقش انکارناپذیری دارند؛ بدین سبب هر مدلی که از انسان اقتصادی طرّاحی شود، نمونه تجسّم یافته عقاید، آرمان ها و ارزش های فرد یا مکتبی است که آن را ارائه کرده؛ به همین جهت، مفهومی از انسان اقتصادی که امروزه در تحلیل های اقتصاد متعارف بدان استناد می شود، بازتاب ارزش های لیبرالیسم است؛ چنان که دایک (اقتصاددان امریکایی) می گوید:
در نظریّه بازار، بایدها زیر پوشش اصطلاح معروف آن، یعنی انسان اقتصادی عاقل پنهان می شود.(1)
فرگوسن نیز به رغم اصرار فراوانی که در ابتدا بر ماهیّت غیرارزشی نظریّات اقتصادی کلاسیک جدید داشت، پس از مشاجره ای طولانی، به این واقعیّت اعتراف کرده، می گوید:
قبول نظریّه اقتصادی کلاسیک جدید، امری است اعتقادی. من شخصا چنین اعتقادی دارم.(2)
نظریّه های اقتصاد جدید در تحلیل رفتار مصرف کننده به طور عموم بر این فرض ها استوارند که انسانِ عاقل اقتصادی فقط از انگیزه نفع شخصی تأثیر می پذیرد، و نفع شخصی برای مصرف کننده، حدّاکثر ساختن رضایت خاطرِ حاصل از مصرف کالاها و خدمات است. او می تواند با تشخیص خود و بدون استمداد از وحی یا سفارش هر فرد یا نهاد دیگری، کالاهای گوناگون را براساس میزان مطلوبیّت آن ها دسته بندی کرده، با عقل حسابگر خود، بهترین راه دستیابی به حدّاکثر مطلوبیّت را تشخیص دهد.
اتّخاذ این فرض ها در چارچوب ارزش های مورد قبول مکتب سرمایه داری، ممکن است به طور کامل منطقی به نظر آید؛ امّا چنان چه مبانی هستی شناختی و انسان شناختی آن ها را از دیدگاه عقاید و ارزش های اسلامی بکاویم، ممکن است به جای آن ها به فرض های دیگری دست یابیم. برای روشن شدن این مسأله، مبانی فرض های مزبور را در سه محورِ مبانی انسان شناختی، اهداف و انگیزه ها، و روش دستیابی به اهداف مصرف کننده از دیدگاه مکتب سرمایه داری، اندیشه وران مسلمان و نصوص اسلامی بررسی خواهیم کرد.
1. مبانی و مفروضات نظریّه رفتار مصرف کننده در اقتصاد سرمایه داری
11. مبانی انسان شناختی
مبنای انسان شناختی نظریّه های رفتار مصرف کننده در اقتصاد سرمایه داری دارای چند مؤلّفه اساسی است.
111. اصل فلسفی دئیسم: تفکّر مذهبی دوران پیش از رنسانس، الاهیّات وحیانی بود. در این تفکّر، خداوند، آفریدگار و پروردگار عالم است و قرار داشتن طبیعت تحت تدبیر مشیّت الاهی و وجوب وحی، از اهمّ باورهای آن به شمار می رود.(3) پس از رنسانس، به دلیل نارسایی آموزه های کلیسا که عهده دار تبلیغ و ترویج الاهیّات وحیانی بود، این تفکّر، از صحنه امور اجتماعی کنار نهاده شد و تفکّر «دئیسم» (الاهیّات طبیعی) جای آن را گرفت. ویژگی عمده این تفکّر، اتّکا به عقل انسان و بی نیازی او از آموزه های آسمانی و نفی ارتباط خداوند با عالم طبیعت، پس از آفرینش است.(4) تفکّر دئیسم، جوامع بشری را از حاکمیّت برخی آموزه های ناصواب و غیرمعقول کلیسا رهانید؛ ولی بروز این تفکّر، نقطه آغازی برای جدا شدن انسان از آموزه های انسان ساز ادیان الاهی و سرگشتگی او در ظلمتکده طبیعت بود و نطفه تمام علوم اجتماعی جدید از جمله اقتصاد با همین دیدگاه بسته شد.
112. اصل ناتورالیسم (طبیعت گرایی): طبیعت گرایی، یکی از نتایج تفکّر دئیسم است که بر حاکمیّت قوانین طبیعی بر امور عالم و از جمله جوامع انسانی تأکید می کند. فیزیوکرات ها، نخستین کسانی بودند که چنین عقیده ای را درباره اقتصاد، ابراز کردند. آنان قانون طبیعت را بهترین قانون برای تنظیم روابط اجتماعی دانستند که کافی است آن ها را بفهمیم تا از آن ها پیروی کنیم.(5)
در مکتب فیزیوکرات ها، قوانین طبیعی که از آن پس نظام طبیعی نامیده شد، همان عظمت قوانین هندسی با صفات دوگانه آن یعنی «کلّیّت» و «تغییرناپذیری» را دارا است. آزادی اقتصادی به معنای نفی دخالت دولت و رهایی از تمام قیود و ارزش های محدودکننده فرد، تعادل خودکار مکانیکی، مکانیسم بازار رقابتی، جدایی اقتصاد از اخلاق متعالی و ارزش های والای انسانی، رهاورد تفکّر طبیعت گرایانه است.
113. اصالت انسان (اُمانیسم): امانیسم «یک عقیده، حالت یا روش زندگی [است] که بر منافع و ارزش های بشری، تمرکز یافته است».(6) در مکتب امانیسم، برخلاف مکتب تئیسم که اصالت را به خداوند می دهد و منشأ تعیین ارزش ها و قانونگذاری و حاکمیّت را ذات باری تعالی می داند، فقط به انسان، ارزش و اصالت داده می شود و ملاک خوبی و بدی ها و قوانین و مقرّرات، افکار و تمایلات انسان است.
114. اصالت فرد (فردگرایی): با پیدایی تفکّر امانیسم، دو نظریّه اصالت فرد(7) و اصالت جمع(8) در عرصه انسان شناسی از آن سرچشمه گرفتند. این دو نظریّه در اصالت دادن به وجدان بشری مشترکند؛ ولی اوّلی، اصالت را به وجدان فردی و دومی به وجدان جمعی می دهد. از این دو نظریّه، آن چه در عمل، حضور خود را در عرصه تفکّر اجتماعی حفظ کرده، نظریّه اصالت فرد است که چنین تعریف می شود:
فردگرایی، نظریّه یا ایدئولوژی اجتماعی است که ارزش اخلاقی بالاتری را به فرد در برابر جامعه اختصاص می دهد، و در نتیجه، از آزادگذاشتن افراد به نحوی که عمل کنند به هر آن چه تصوّر می کنند به نفع شخصی خودشان است، حمایت می کند.(9)
مفهوم فردگرایی به یک اعتبار، به سه نوع تقسیم می شود: فردگرایی ذرّه ای، ملکی و اخلاقی. فردگرایی ذرّه ای از اندیشه هابز سرچشمه می گیرد که افراد را مانند اتم ها و ذرّات مادّی متحرّکی معرّفی می کند که هرکدام به دنبال ثروت و قدرت و هزینه دیگری است و جامعه، مجمعی از این اتم ها به شمار می رود.
(10)
فردگرایی ملکی، چنان که آربلاستر می گوید، به این معنا است که زندگی شخص به خود او تعلّق دارد. این دارایی خود او است و به خداوند، جامعه یا دولت تعلّق ندارد و می تواند هر طور مایل است، با آن رفتار کند.(11)
فردگرایی اخلاقی، بیانگر این است که معیار نیکی و بدی، نفس و تمایلات نفسانی فرد است. پذیرش فرمان های اخلاقی دینی یا دنیایی (جامعه و دولت) بر کسی واجب نیست. هر کسی مکلّف است فقط به ندای وجدانش درباره ارزش های اخلاقی گوش فرا دهد.(12)
115. اصل اخلاقی فایده گرایی(13): این اصل، دارای سه قضیّه اصلی است.
أ. خوشی و لذّت فردی، باید غایت عمل فردی باشد. ب. هر خوشی و لذّت فردی، قرار است که برای یک نفر (نه بیش تر) فرض و حساب شود. ج. هدف عمل اجتماعی باید حدّاکثر کردن مطلوبیّت کل باشد.(14)
براساس اصول یاد شده، انسان مفروض در نظریّه های رفتار مصرف کننده در اقتصاد متعارف، موجودی بریده از خدا و آموزه های آسمانی (دئیسم)، واگذار شده به قوانین، سنّت ها و نظام های طبیعی (طبیعت گرایی)، دارای اصالت و مرجع تعیین ارزش ها، قوانین و حاکمیّت سیاسی (اُمانیسم)، دارای هویّت فردی در ابعاد وجودی، ملکی و اخلاقی (فردگرایی) و تابع لذّت ها و خوشی های نفس (فایده گرایی) است؛ به همین دلیل در این نظریّه ها از احکام و ارزش های مبتنی بر وحی، مانند تخصیص درآمد برای رفاه دیگران یا جلب خشنودی خداوند و احکام بازدارنده ای چون ممنوعیّت اسراف و تبذیر و... سخن گفته نمی شود.
12. اهداف و انگیزه های مصرف کننده
چنان که در اصل فایده گرایی بیان شد، در اقتصاد سرمایه داری، ارزش ذاتی و هدف نهایی رفتار افراد، لذّت و خوشی است. در جهت این هدف، هدف میانی که برای رفتار مصرف کننده در نظر گرفته می شود، حدّاکثرسازی مطلوبیّت است. مطلوبیّت، معادل واژه «Utility» و به معنای فایده و رضایت خاطری است که انسان از مصرف کالا یا خدمت به دست می آورد. این مفهوم، بیش از همه، مدیون دیدگاه های بنتام است؛ گرچه پیش از او، هاچسن (1725)، بکاریا (1776) و پرایستلی (1768) آن را به کار برده بودند. از دیدگاه بنتام، هدف تمام اعمال انسان، لذّت و رنج است. وی می گوید:
ما فقط یک وظیفه داریم و آن جست وجوی بالاترین لذّت ممکن است و مسأله رفتار انسان، فقط تعیین این است که چه چیزهایی بیش ترین لذّت را به انسان می بخشد.(15)
ویلیام جونز در تأیید اندیشه بنتام می گوید:
رنج و لذّت، بدون شک، اهداف نهایی همه محاسبات اقتصادی برای حدّاکثر کردن لذّت است و همین امر، مسأله اقتصادی را تشکیل می دهد.(16)
مفهوم فایده گرایی، گونه ای از قوانین طبیعی مورد نظر فیلسوفان قرن هفدهم است که تفسیر قانونمندی از رفتارهای فردی و خوشبختی همگانی به دست می دهد. در این تفسیر، چنان که شومپیتر توضیح می دهد، لذّت ها و رنج های هر فرد، کمّیّت های اندازه گرفتنی فرض می شوند که از جمع جبری آن ها خوشبختی فرد حاصل می شود؛ آن گاه از جمع خوشبختی های فردی که به همه آن ها وزن برابر داده می شود می توان سعادت و رفاه اجتماعی را محاسبه کرد.
(17)
فیلسوفان غربی درباره مفهوم و مصداق لذّت، بحث ها و نظریّات متنوّعی را ارائه کرده اند که گاهی لذّت ناشی از باور و کردار دینی را نیز شامل می شود؛ امّا در مجموع می توان گفت که بیش تر آن ها، همان مفهوم رایج آن (لذّتی که از مصرف کالا و خدمات حاصل می شود) را قصد می کردند؛(18) چنان که در اصطلاح امروزی نیز از واژه مطلوبیّت، همین معنا را اراده می کنند.
در این دیدگاه، میان هدفی که فعل باید به سبب آن انجام گیرد و انگیزه های طبیعی نفس، هماهنگی، بلکه اتحاد وجود دارد؛ چنان که هابز می گوید:
جز ملاحظه منافع شخصی، چیز دیگری نمی تواند انگیزه رفتار آدمی باشد و حتّی اگر عقل و منطق، کوته بینی او را در این اعمال به وی بنمایاند، و حتّی اگر آدمی درک کند که بهترین راه تأمین منافع شخصی او، همکاری و تعاون با همنوعانش است، باز هم برای او فایده ای نخواهد داشت؛ زیرا عقل انسان در تحلیل نهایی، بنده و خدمتگزار شهوات او است و چون عقل آدمی، متّکی به شهوات او است، تنها وظیفه اش این است که به وسیله جست وجوی عواملی که می توانند شهوات را ارضا کنند، در خدمت انسان قرار گیرد.(19)
به این ترتیب، اصل موضوعه نظریّه های رفتار مصرف کننده، چنین است که مصرف کننده فقط از غریزه لذّت جویی خود فرمان می گیرد و هدف او دستیابی به بیش ترین میزان مطلوبیّتی است که از مصرف کالا و خدمات به دست می آید.
13. روش دستیابی به اهداف (خردگرایی)
مفهوم اساسی در باب روش دستیابی به اهداف، عقلانیّت و عاقلانه عمل کردن است. در تفکّر سرمایه داری، عقلانیّت به مفهوم ویژه ای که تحت عنوان عقلانیّت ابزاری شناخته می شود، به کار می رود. علّت این نامگذاری این است که در این تفکّر، عقل انسان درباره اهدافی که شایسته پیروی است و کارهایی که باید انجام شود، نقشی ندارد و در این مراحل فقط انگیزه های نفسانی نقش ایفا می کنند. انگیزه کسب فایده و لذّت شخصی است که تعیین می کند فرد، چه کاری را باید انجام دهد و هر آن چه مطابق تمایل نفس باشد، خوب تلقّی می شود. جان لاک می گوید:
نیک آن است که به ایجاد یا افزودن لذّت در ذهن یا تن یا به کاستن رنج می گراید؛ در حالی که بد آن است که به ایجاد یا افزودن رنج یا به کاستن لذّت میل دارد.(20)
چنین برداشتی از مفهوم عقلانیّت، رهاورد اصولی است که پیش تر درباره دیدگاه های انسان شناختی مکتب سرمایه داری ذکر شد. اصل دئیسم و اصل امانیسم، نقش وحی و آموزه های مذهبی در تعیین بایدها را از بین می برد و براساس اصل فایده گرایی و فردگرایی این مسأله به نفس انسان واگذار می شود و از این رو، در این مرحله نه برای عقل و نه برای شرع جایی باقی نمی ماند.
از آن جا که تفکّر سرمایه داری، انگیزه های آدمی را به تعقیب منافع شخصی و منافع شخصی را در منفعت مادّی از قبیل پول، ثروت و لذّت حاصل از مصرف کالا و خدمات منحصر می داند، این امکان را به فرد می دهد که با محاسبه سود و زیان ناشی از پیامد اعمال، اقتصادی ترین راه را برای کسب حدّاکثر مطلوبیّت به کار گیرد و به این ترتیب، انسان مفروض در مکتب سرمایه داری، برای رسیدن به اهداف از معیار و منطقی به نام عقلانیّت ابزاری استفاده می کند.
براساس مطالبی که گذشت، نظریّه های رفتار مصرف کننده در اقتصاد متعارف (به ویژه نظریّه مبتنی بر مطلوبیّت رتبه ای) برپایه مفروضات زیر بنا شده اند.
1. هدف مصرف کننده، بیشینه کردن مطلوبیّت است.
2. مطلوبیّت فرد، تابعِ مصرف او از کالاها و خدمات است.
3. فرد می تواند میزان مطلوبیّت خود از مصرف کالاها و خدمات را ارزیابی و آن ها را رتبه بندی کند. بدین ترتیب، هر مصرف کننده عقلایی، یک تابع هدف خواهد داشت که متغیّرهای آن را مقادیر کالاها و خدمات مصرفی تشکیل می دهد تا بیش ترین سطح مطلوبیّت را به دست آورد.
2. مفروضات نظریّه رفتار مصرف کننده از دیدگاه اندیشه وران مسلمان
برخی از اقتصاددانان مسلمان و محققّان اقتصاد اسلامی، به دلیل تفاوت آشکار دیدگاه های اسلام با مبانی انسان شناختی و نظام ارزشی مکتب سرمایه داری، مفروضات نظریّه های رفتار مصرف کننده در اقتصاد متعارف را قابل تعمیم به فرد مسلمان ندانسته و درصدد برآمده اند تا برای تحلیل رفتار مصرف کننده مسلمان، چارچوبی متناسب با ارزش های اسلامی ارائه کنند. یکی از مباحث اساسی میان این دسته از محقّقان، بررسی مفهوم عقلانیّت و رفتار عقلایی و اتّخاذ اصول موضوعه مناسب برای اهداف و انگیزه های مصرف کننده مسلمان بوده است و از این جهت می توان آن ها را به دو گروه تقسیم کرد: گروه اوّل، افرادی مانند دکتر انس الزّرقاء، دکتر اسد زمان و دکتر توتونچیان هستند که به این منظور، اصل موضوعه بیشینه سازی مطلوبیّت را با واردکردن احکام و محدودیت های اسلامی، برای فرد مسلمان بازسازی کرده اند؛ به طوری که الزّرقاء در مقاله ای تحت عنوان «وابستگی جزئی در تابع مطلوبیّت مسلمان» می نویسد:
یکی از تفاوت های ساختاری میان انسان اقتصادی و انسان اسلامی آن است که تابع مطلوبیّت دومی دارای متغیّر جدیدی است، موسوم به پاداش یا جزا در آخرت. متغیّر جدید، دارای تعامل شدید با سایر متغیّرهای اقتصادی و غیراقتصادی در تابع مطلوبیّت است؛(21)
البتّه وی تابع مطلوبیّت فرد مسلمان را داده شده تلقّی نمی کند؛ بلکه آن را به صورت جزء درون زای نظام مطرح کرده و معتقد است. اسلام، تلاش بی وقفه ای را برای تغییر جهت آن از مسیر انحرافی دنبال می کند.
(22)
زمان برای ترسیم تابع مطلوبیّت مسلمان، چهار اصل موضوعی را مطرح کرده و بدین وسیله، مواردی از ارزش های اسلامی مانند رفتار نوعدوستانه، اشباع پذیری مصرف، تفاوت میان نیازهای اساسی و غیر آن را در تحلیل رفتار مصرف کننده مسلمان وارد می کند.(23)
توتونچیان نیز با استفاده از اصل موضوعه مطلوبیّت مفاهیم انفاق، اسراف و تبذیر و حدّ کفاف، مصرف را تجزیه و تحلیل کرده است.(24)
گروه دوم، کسانی هستند که با ردّ اصل موضوعه مطلوبیّت، اصول موضوعه دیگری را مطرح ساخته اند.
معروف ترین اصولی که از جانب گروه دوم ارائه شده، به این شرح است.
21. اصل بیشینه کردن تطابق رفتار با احکام شرع
پروفسور نجات اللّه صدّیقی و دکتر منذر قحف، معیار و منطق انتخاب مصرف کننده مسلمان را با تقوا بودن و تطابق بیش تر رفتار با ضوابط شرعی می دانند. قحف به نقل از نجات اللّه صدّیقی و همفکر با او مفهوم موفّقیت را چنین بیان می کند.
موفّقیت، با تقوا بودن است. هر قدر رفتار فرد، تطابق بیش تری با استانداردهای اخلاقی داشته باشد و درستکاری وی در سطح بالاتری قرار گیرد، وی موفّق تر است. فرد مسلمان در طول زندگی خود، در تمامی مراحل وجود و در هر مرحله، تلاش خواهد کرد هماهنگ با ارزش های اخلاقی قدم بردارد. ... این، هرگز به معنای گرایش به ریاضت و انکار مقاصد اقتصادی نیست. مسیر معنویّت گرای اسلامی از میان تلاش ها و افت و خیزهای زندگی روزمرّه است. چیزی جدا و منفکّ از زندگی وجود ندارد. معنویّت گرایی اسلامی، تنها یک روش زندگی است. هنگامی که می گوییم تقوا و نیکی باید هدف ما باشد، تنها اشاره به این روش خاصّ زندگی بر مبنای ارزش های متعالی اسلامی است.(25)
از دیدگاه این دو اقتصاددان مشهور و اصول گرای مسلمان، فرد تربیت شده مکتب اسلام، براساس معیار طبیعی بیشینه کردن مطلوبیّت عمل نمی کند؛ بلکه مطلوبیّت او نیز در گرو پیروی از احکام شرع است. صدّیقی تصریح می کند:
شخصی که به ایده ها و اهداف اسلامی تن دهد، باید از حدّاکثر کردن ارضا و مطلوبیّت دست بکشد؛ مثلاً یک مصرف حرام، ممکن است احساس ارضا و مطلوبیّت زیادی برای مصرف کننده ایجاد کند که او حاضر است در ازای آن پولی که مطلوبیّتش کم تر است، پرداخت کند؛ امّا انسان مسلمان که می داند چنین مصرفی او را از دستیابی به ایده ها و اهداف اسلامی بازمی دارد، چنین ارضایی برایش بی معنا خواهد بود.(26)
منذر قحف، لذّت بردن از مصرف کالاها را بدان دلیل فضیلت می داند که این امر، اطاعت از اوامر الاهی شمرده می شود. نتیجه نهایی بحث او چنین است که عقلانیّت اسلامی، مستلزم پیروی از ارزش ها و رفتارهای اسلامی است و با ملاحظه این جهات، قضیّه حدّاکثرسازی از دیدگاه تفکّر اسلامی، بدون چون وچرا می شود. قضیّه حدّاکثرسازی، حتّی ممکن است به صورت شمای تعمیم یافته از زندگی در کل استفاده شود؛ یعنی در هر زمان با هر چیز خوبی که مواجه شویم، مسلمان باید آن را تا جایی که می تواند انجام دهد.
22. اصل بیشینه کردن مصلحت العباد
استاد محمدفهیم خان، انتخاب مصرف کننده مسلمان را دارای چهار مرحله می داند: انتخاب میان تخصیص درآمد به نیازهای دنیایی و انفاق فی سبیل اللّه ، انتخاب بین مصرف حال و آینده، انتخاب بین سطوح گوناگون نیازهای مصرفی حال، و انتخاب بین گزینه های مختلف از سبد کالاهای مصرفی. وی نظریّه های رفتار مصرف کننده در اقتصاد متعارف را فاقد تبیین در دو مرحله نخست می داند و معیار انتخاب مسلمان در این دو مرحله را رعایت اعتدال و توازن معرّفی می کند. پس از انجام این دو مرحله، نوبت به تصمیم گیری در فضای انتخاب کالا می رسد. در اقتصاد سرمایه داری، این انتخاب با حدّاکثرسازی مطلوبیّت با توجّه به قید بودجه صورت می گیرد.
فهیم خان می گوید:
اسلام، منکر آن است که خواسته های نفسانی انسان، ایجادکننده نیروی انگیزش برای رفتار مصرف کننده است. اسلام مبنای دیگری را جایگزین خواسته ها برای رفتار مصرف کننده می کند و این مبنا عبارت است از «نیازها».(27)
او به تبع شاطبی، نیازهای زندگی انسان را به پنج نوع (لوازم حفظ دین، نفس، عقل، نسل و مال) و به سه سطح (ضروریّات، کفاف و رفاه) تقسیم کرده، می گوید:
در حالی که خواسته به وسیله مفهوم مطلوبیّت معیّن می شود، نیاز، یک دیدگاه اسلامی است که به وسیله مفهوم مصلحت تعیین می گردد. هدف شریعت، مصلحت العباد است (رفاه و بهزیستی انسان ها)؛ بنابراین، تمامی کالاها و خدماتی که استفاده از آن ها دارای «مصلحت» است، به عنوان نیاز (نیازها) تعیین خواهد شد... . مصلحت، خاصیّت یا نیرویی در یک کالا یا خدمت است که اجزا و اهداف اساسی زندگی انسان را در این جهان تحت تأثیر قرار دهد و برآورده کند.(28)
فهیم خان، تشخیص مصداق مصلحت را همانند مفهوم مطلوبیّت، امری ذهنی می داند؛ امّا معیارهای تعیین مصلحت را برخلاف مطلوبیّت، به امیال ذهنی فرد وابسته نمی داند. به اعتقاد وی، معیارهای مصلحت از ناحیه شریعت برای همه تثبیت شده است و تصمیم باید برمبنای این معیارها گرفته شود. بر این اساس، او نتیجه می گیرد که مفهوم مصلحت به دلیل عدم تنافی مصلحت فرد با مصلحت جامعه و کاربرد آن برای هدف تولید و قابلیّت مقایسه آن برای افراد گوناگون، بر مفهوم مطلوبیّت برتری دارد.
23. اصل بیشینه کردن حبّ یا رضایت خداوند
دکتر سیّدکاظم صدر در کتاب اقتصاد صدر اسلام برای تبیین رفتار مصرف کننده مسلمان، از اصل موضوعه بیشینه کردن رضایت خدا یا حب و محبّت استفاده کرده است. وی به نقل از عّلامه طباطبایی می نویسد:
ما در باطن خود، حقیقتی احساس می کنیم که آن را حب و علاقه می نامیم؛ مثلاً نسبت به غذا، همسر، مال، جاه و علم احساس محبّت می کنیم. ... این رابطه محبّت از آن جا پدید می آید که مصرف کالا نیازهای قوای انسان را برطرف می کند و به آن ها کمال می بخشد. غذا، موجب فعّالیّت قوّه تغذیه می شود و با این عمل است که انسان از گرسنگی رهایی یافته، به کمال می رسد. این حب و علاقه در واقع یک نوع ارتباط و جاذبه ای است که میان انسان و کمالات او وجود دارد... .(29)
وی سپس می افزاید:
وجود رابطه حب میان کالاها و خدمات مختلف یا میان محبوب های انسان که کمال آور هستند و خود انسان که محبّ این کمالات است می تواند به عنوان اصل موضوعه انتخاب گردد. به موجب آن، انسان از میان کالاها و خدمات مختلف، با توجّه به محدودیّت های خود، به نحوی انتخاب می کند که محبّت آن ها را به حدّاکثر برساند... . اصل موضوعه دیگری که ممکن است گزینش شود، به دست آوردن رضایت خداوند است به این معنا که مصرف کنندگان، کالاها و خدمات را برای مصارفی انتخاب می کنند که رضای خداوند را به حدّاکثر برساند. این اصل که به صراحت در قرآن مجید بیان شده، هدفِ بندگان صالح پروردگار است و کسانی در دو جهان رستگار می شوند که پایبند به این اصل باشند. در توضیح گزینش این اصل باید توجّه داشت که تصرّف در کالاها و خدمات مختلف در اسلام به چهار دسته واجب، مستحب، مکروه و حرام تقسیم شده است. انجام کارهای واجب و مستحب، موجب کسب رضای خدا، و ارتکاب اعمال مکروه و حرام، سبب ناخشنودی و عدم رضای او می شود. هر مسلمانی بالطّبع، طبق عقیده و بینش خود، طالب به دست آوردن خشنودی او و رستگاری در آخرت است؛ بنابراین، فعّالیّت های ثواب دار را انجام می دهد و از کارهای گناه آلود می گریزد.(30)
دکتر صدر در تحلیل رفتار مصرف کننده مسلمان، دو اصل موضوعه پیشین را به یک معنا گرفته است و توضیحات او نشان می دهد که منظورش از حبّ، محبّتِ فردِ تربیت شده تحت آموزه های اسلام است. در اثر این تربیت، فرد، به کالاهای حرام و مکروه محبّتی نشان نمی دهد و در واقع محبّت او به کالاهایی منحصر است که مصرف آن ها سبب رضایت پروردگار می شود و بدین ترتیب، این دو هدف در طول همدیگر قرار می گیرند و وقتی یکی حاصل شود، دیگری نیز حاصل می شود.
در ادبیّات اقتصاد اسلامی، افزون بر مواردی که ذکر شد، به اصول موضوعه دیگری مانند «بیشینه کردن کمال»، «بیشینه کردن رستگاری دنیا و آخرت»، «رفع نیاز خود و دیگران در چارچوب اصول اسلامی» و... نیز اشاره شده است که جهت اختصار، از توضیح آن ها صرف نظر می کنیم.
چنان که می بینیم، در تمام اصول موضوعه پیشنهاد شده، مصرف کننده مسلمان چه در ناحیه اهداف و انگیزه ها و چه در انتخاب نوع کالاها و چه در روش دستیابی به اهداف، در چارچوب عقاید و ارزش های اسلامی عمل می کند که بالطّبع از معیار طبیعی مطلوبیّت و عقلانیت ابزاری متمایز است.
به اعتقاد ما، گرچه بیش تر این پیشنهادها از نظر تطابق با اصول و مبانی دینی، بدون اشکال هستند، هر کدام از نظر قابلیّت های لازم برای الگوسازی به گونه ای ناقص به نظر می رسد؛ برای مثال، طرفداران اصل موضوعه مطلوبیّت به روشنی مصارف شخصی را از شمول پاداش آخرتی خارج ساخته اند؛ در حالی که اسلام، مصارف ضرور را واجب، و کوشش برای بهبود سطح زندگی در حدّ متعارف را مستحب دانسته و برای آن پاداش آخرتی ذکر کرده است. اصول موضوعه مورد نظر گروه دوم نیز گرچه از این نقیصه مبرّا است، از معرّفی مفهومی که اوّلاً برگرفته از نصوص کتاب و سنّت باشد و ثانیا نظیر تابع مطلوبیّت، تمام موارد و مراتب تخصیص درآمد را شامل شود و ثالثا قابلیّت استخراج تابع تقاضای فرد را داشته باشد، ناتوان مانده یا دست کم در عمل، به استخراج چنین الگوی جامعی نپرداخته اند؛ از این رو، در بخش بعدی مقاله، برای دستیابی به اصل موضوعه مناسب، نصوص اسلامی را به طور مبنایی بررسی خواهیم کرد.
3. مبانی و مفروضات نظریّه رفتار مصرف کننده از دیدگاه قرآن و حدیث
در منابع اسلامی، نصوص بسیاری درباره رفتار تخصیص درآمدی مسلمان وارد شده که بدون تردید، قابلیّت تشکیل معرفتی منسجم و ارائه نظریّه ای مستقل را دارا است. از نخستین روزهای بعثت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم آیاتی از قرآن در این زمینه نازل شد. در آیه بیست آل عمران که فقط پس از هشت ماه از آغاز بعثت بر رسول خدا فرود آمد، مسلمانان موظّف شدند به حکم ایمان به خدا و پیامبرش، بخشی از درآمد خود را در راه خدا انفاق کنند.(31) در طول سال های پربرکت بعثت، آیات فراوان دیگری در این زمینه نازل شد. با ضمیمه گفتار و رفتار رسول اکرم صلی الله علیه و آله وسلم گنجینه گران بهایی از اصول و قواعد رفتار عاقلانه در اختیار بشر قرار گرفت؛ رهنمودهای کتاب و سنّت به تدریج در رفتار عادی مسلمانان نهادینه شد و با راهنمایی پیشوایان معصوم علیهم السلام غنای بیش تری یافت. دانشمندان مسلمان نیز از همان زمان، بخشی از کتاب های اخلاق، سیره و حدیث خود را به طرح این مباحث اختصاص دادند و هم اکنون، میراث ارزشمندی از رهنمودهای اسلام درباره رفتار مصرف کنندگان در اختیار ما قرار دارد. آن چه در پی می آید، کوششی جهت قاعده مندساختن همین منابع است.
31. مبانی انسان شناختی
در آیات قرآن و روایات، ویژگی های متعدّدی برای انسان بیان شده است. مواردی از آن ها را که با موضوع این مقاله ارتباط دارند، در ضمن چند محور بررسی می کنیم.
311. جایگاه انسان در نظام هستی: در بینش اسلامی، خداوند، محور و کانون عالم هستی است. همه آفریدگان، هستی خود را از او می گیرند و او در همه حال، بر احوال آن ها ناظر است.
ذلِکُمُ اللّه ُ رَبُّکُمْ لاَإِلهَ إِلاَّ هُوَ خَالِقُ کُلِّ شَیْءٍ فَاعْبُدُوهُ وَهُوَ عَلَی کُلِّ شَیْءٍ وَکِیلٌ.(32) آن خدا است، پروردگارتان. خدایی نیست، مگر او که آفریدگار همه چیز است؛ پس او را بپرستید و او بر همه چیز کارگزار است.
قرآن کریم، اعتقاد برخی از یهود را که چون مکتب دئیسم، خداوند را همانند معمار بازنشسته و ناتوان از تصرّف در عالم آفرینش می دانستند، باطل دانسته، می فرماید:
وَقَالَتِ الْیَهُودُ یَدُ اللّه ِ مَغْلُولَةٌ غُلَّتْ أَیْدِیهِمْ وَلُعِنُوا بِمَا قَالُوا بَلْ یَدَاهُ مَبْسُوطَتَانِ یُنفِقُ کَیْفَ یَشَاءُ.(33) و یهود گفتند: دست خدا بسته است و دیگر نمی تواند در آفرینش تغییری دهد؛ به واسطه این گفتار، دست آن ها بسته شد و به لعن خدا گرفتار آمدند، بلکه دو دست خدا گشاده است و هرگونه بخواهد انفاق می کند.
خداوند، افزون بر آن که آفریدگار مخلوقات است، پروردگار آن ها نیز هست.(34) تدبیر الاهی دربرگیرنده هدایت تکوینی مخلوقات و هدایت تشریعی آنان از طریق فرستادن پیامبران است.(35) مالکیّت انسان بر آن چه دارد، صرفا عطیه ای الاهی است و باید در راه او و به گونه ای که فرمان می دهد، صرف شود.(36) مرجع قانونگذاری، خدا،(37) و مقام قضا در امور فردی و اجتماعی از آن او است. به این ترتیب، برخلاف مکتب دئیسم و امانیسم که به انسان، اصالت و ارزش مستقل داده بودند، اندیشه اسلامی براساس اصالت و محوریّت خداوند و ارزش الاهی شکل می گیرد. در این تفکّر، انسان بریده از خدا و واگذار شده به نفس امّاره خویش نیست؛ بلکه بنده و جانشین خدا در زمین است.
خداوند از میان تمام موجودات، او را برگزید؛ از روح خود در او دمید؛ و او را حامل امانت خویش قرار داد و بدی ها و خوبی ها را به او آموخت تا بتواند بار رسالت و مسؤولیّت خویش را که همین بندگی خداوند است، به دوش کشد.
اصالت خداوند و اصل جانشینی انسان، دو اصل بنیادین است که شالوده اصل تفکّر اسلامی را تشکیل می دهند. در چارچوب این دو اصل، میان انسان در جایگاه جانشین و خداوند در مقام جانشین کننده، رابطه ای به نام «دین» وجود دارد که راه و رسم جانشینی و حمل امانت الاهی را روشن می سازد. در این راه و رسم، ساختار روابط بنیادی و پیوندهای اجتماعی میان انسان با انسان، و طبیعت با انسان، و ترکیب روابط اجتماعی با خداوند، براساس نقش خداوند به صورت جانشین کننده و انسان در نقش جانشین و طبیعت و عنوان مکانی که جانشینی بر روی آن صورت گرفته است، تحقّق می یابد. بر این اساس، انسان و برادر همنوعش فقط یک شریک در حمل و نگه داری امانت و جانشینی خداوند هستند و طبیعت با تمام ثروت ها و منابعش و با هر چیز و هر کسی که دارد فقط امانتی به شمار می آیند که باید حقّ آن ها را براساس میزان و معیار الاهی، یعنی دین حنیف (بدون انحراف) ادا کرد.
312. بُعد زمانی انسان: اعتقاد به معاد و تداوم زندگی در جهان آخرت، یکی از اصول اعتقادات مسلمانان است که در شکل دهی به رفتار آنان فوق العاده تأثیر دارد. تبیین اوصاف و ویژگی های زندگانی آخرتی و نوع رابطه ای که میان اعمال انسان در دنیا با پاداش ها و کیفرهای جهان آخرت وجود دارد، زمینه های مناسب برای تغییر رفتار امّت اسلامی را پدید می آورد.
انسان هایی که با چنین بینشی، تربیت می شوند، به پشتوانه ایمان به خدا و امید به آینده روشن و برخورداری از فضل و رحمت الهی در میادین جنگ و عرصه اقتصادی، تمام مشکلات را تحمّل، و در برابر سختی ها مقاومت خواهند کرد. رفتارهایی مانند فداکاری و گذشت از جان و مال در جهاد با دشمنان خدا، انفاق، ایثار، مواسات با برادران دینی، همکاری با دولت در تأمین هزینه های عمومی، همگی از آثار مبارک این عقیده است. به هر حال، انسان مفروض در نظریّه رفتار مصرف کننده مسلمان، فردی است که اعتقادی ژرف به این نوع زندگی دارد و در رفتار تخصیص درآمدی، به تأمین سعادت آخرتی خود نیز توجّه می کند.
313. هویّت فردی اجتماعی انسان: در بینش توحیدی اسلام، نه تفکّر اصالت فردی محض که جامعه را موجود خیالی محض تصوّر می کند و نه تفکّر اصالت جامعه به معنای وجود روح جمعی یک پارچه که بر وجود فرد مقدّم است، هیچ یک پذیرفته نیست. اسلام ضمن این که وجود فرد را به صورت هویّت مستقل می پذیرد، ارتباطات، فعل و انفعالات و تأثیر متقابل افراد را نیز به صورت چیزی که به حقیقت وجود دارد، ولی خودش قائم به وجود خود افراد است، می پذیرد.(38)
اتّخاذ چنین دیدگاهی، مبنای جداگانه ای را برای علوم اجتماعی ترسیم می کند. در این دیدگاه، فرد و جامعه بر همدیگر تأثیر و تأثّر متقابل دارند؛ همان طور که هر فردی با هویّت فردی خود، صاحب اندیشه و اراده است و حتّی می تواند با این هویّت، جامعه را نیز تحت تأثیر قرار دهد. افکار، عقاید و سنّت های رایج جامعه نیز هویّت فردی را تحت تأثیر قرار می دهند؛ بنابراین، انسان، افزون بر این که در برابر هویّت فردی خود، مسؤول شناخته می شود در زندگی اجتماعی نیز مسؤول است. با چنین دیدگاهی، دیگر فردگرایی ملکی و فردگرایی اخلاقی جایگاهی نخواهد داشت. با استناد به این نظریّه، اسلام ضمن به رسمیّت شناختن مالکیّت خصوصی فرد، به حقوق جامعه نیز توجّه، و برای حفظ آن، احکامی مانند حرمت اسراف و تبذیر، حرمت احتکار، حرمت کنز و وجوب انفاق را وضع می کند. همچنین با استناد به این نظریّه، خواست ها و تمایلات فردی تا جایی مورد قبول و احترام است که با مصلحت و منافع اجتماعی سازگار باشد.
314. دوبُعدی بودن انسان: در سرشت انسان، افزون بر بُعد مادّی که در جامدات و نباتات و حیوانات وجود دارد، بُعد معنوی و ملکوتی نیز موجود است و انسان به واسطه همین بُعد بر موجودات دیگر برتری دارد. قرآن کریم، این ویژگی را چنین بیان می کند:
بَدَأَ خَلْقَ الاْءِنسَانِ مِن طِینٍ * ثُمَّ جَعَلَ نَسْلَهُ مِن سُلاَلَةٍ مِن مَاءٍ مَهِینٍ * ثُمَّ سَوَّاهُ وَنَفَخَ فِیهِ مِن رُوحِهِ.(39)
تمایل ها و گرایش های انسان نیز دو نوع است: گرایش به لذّت های مادّی مانند خوردن، آشامیدن، خوابیدن و امثال آن که به جنبه مادّی او مربوط می شود و گرایش به آرمان ها و ارزش های متعالی از قبیل عدالت جویی، خداجویی، دین گرایی، نوعدوستی، و مانند آن که از بُعد معنوی و ملکوتی اش سرچشمه می گیرد؛ بنابراین، تکامل انسان نیز در گرو رشد و شکوفایی این دو بُعد خواهد بود.
315. قرار داشتن انسان در دوراهی سعادت و شقاوت: انسان، همان گونه که نیک می اندیشد، بداندیش نیز هست: (وَیَدْعُ الاْءِنسَانُ بِالشَّرِّ دُعَاءَهُ بِالْخَیْرِ،(40) و همان گونه که در مسیر سعادت پیش می رود، امکان شقاوت و بدبختی نیز برایش وجود دارد: (فَمِنْهُمْ شَقِیٌّ وَسَعِیدٌ).(41) گرایش های طبیعی انسان دارای دو جهت کاملاً متضاد است و در صورتی که انسان به طبیعت خویش واگذار شود، هیچ تضمینی برای سعادتش وجود ندارد. قوای ادراکی او به خودی خود و به تنهایی برای فائق آمدن بر این مشکل کافی نیست؛ چون که انسان در عین این که نیروی تفکّر و تعقّل دارد، موجودی بسیار ستمکار و نادان است: (إِنَّهُ کَانَ ظَلُوما جَهُولاً).(42) طبیعت انسان، از نقاط قوَّت و ضعف فراوان آمیخته است. او در عین برخورداری از تمام فضایل و ارزش های والای بالقوّه، موجودی بسیار ستمکار (إِنَّ الاْءِنسَانَ لَظَلُومٌ کَفَّارٌ)(43)، شتابزده (وَکَانَ الاْءِنْسَانُ عَجُولاً)(44)، حریص و کم طاقت (إِنَّ الاْءِنسَانَ خُلِقَ هَلُوعا)(45) و تابع هوای نفس (إِنَّ النَّفْسَ لاَءَمَّارَةُ بِالسُّوءِ إِلاَّ مَا رَحِمَ رَبِّی إِنَّ رَبِّی)(46) است. این ویژگی، یعنی دوگانه بودن قوای طبیعی انسان و ناکار آمدی قوای ادراکی او در تشخیص مسیر سعادت و خیر اجتماعی، بهترین دلیل نیاز وی به راهنمایی وحی و آموزه های دینی است؛ از این رو در بینش اسلامی (برخلاف بینش طبیعت گرایی در مکتب سرمایه داری) سرنوشت انسان به سنّت های طبیعی واگذار نشده است؛ بلکه خداوند، برای راهیابی انسان به مسیر سعادت، پیامبران را با کتاب و میزان فرو فرستاده تا صراط مستقیم و شیوه زندگی عادلانه را بدو بیاموزد(47) و سعادت انسان در این است که از تمام سنّت های طبیعی و تشریعی خداوند پیروی کند.
به طور چکیده، در تبیین انسان شناسی از دیدگاه اسلام می توان گفت: در این دیدگاه، انسان بنده خدا و جانشین او در زمین است؛ دین، آیین بندگی و رسم جانشینی او است؛ بُعد زمانی او تا عالم آخرت امتداد دارد؛ دارای هویّت فردی اجتماعی در ابعاد وجودی، ملکی و اخلاقی است ؛ موجودی دو بُعدی، ذی اراده، دارای قدرت تفکّر و تعقّل و هدفدار و مسؤول و در عین حال بسیار ستمگر، نادان، عجول و حریص است.
با توجّه به این ویژگی ها، انسان مفروض در نظریّه رفتار مصرف کننده مسلمان، فردی است که در پرتو اعتقاد به اصالت خداوند و نقش جانشینی انسان، برنامه تخصیص درآمد خود را براساس جلب رضایت خداوند و اطاعت از احکام و دستورهای او پی می ریزد و با اعتقاد به جهان آخرت و هویّت فردی اجتماعی خویش، منافع آخرتی و رفاه حال همنوعان را مدّنظر قرار می دهد و با در نظر گرفتن مجموعه نقاط قوّت و ضعف خود بر این باور است که سلامت و سعادت زندگی او بدون استمداد از آموزه های وحیانی میسّر نخواهد شد. رفتار چنین فردی با رفتار آن که خود را جدا از خدا، خود بسنده، خود محور و دنیاطلب می داند، تفاوت های اساسی خواهد داشت.
32. اهداف و انگیزه ها
در هر نظام ارزشی، غایت و هدفی وجود دارد که دارای ارزش ذاتی است و تمام اهداف دیگر در مقایسه با آن، حالت میانی و جنبه ابزاری دارند. در نظام ارزشی اسلام، یگانه چیزی که شایستگی قرار گرفتن در چنین جایگاهی را دارد، رضایت و خشنودی پروردگار است. خداوند، مظهر همه کمالات و خوبی ها و عالی ترین واقعیّت جهان هستی است و خوشبختی انسان در این است که با شکوفایی استعدادهای درونی اش به خداوند نزدیک شود.
وَرِضْوَانٌ مِنَ اللّه ِ أَکْبَرُ ذلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ.(48) اسلام، به انگیزه ها و گرایش های گوناگون نفس مانند حبّ بقا، کمال خواهی، لذَّت طلبی و... توجّه کرده است و با ارائه تفسیر واقعی از عوالم گوناگون حیات آدمی، معیاری به نام «جلب رضای الاهی» را در اختیار انسان می گذارد تا همه آن ها را سیراب کند. در چارچوب ارزش های اسلامی، هرگونه عملی که انسان برای خشنودی خدا انجام دهد، افزون براین که او را به خدا نزدیک تر ساخته، غریزه کمال خواهی اش را سیراب می کند، بهره مندی از نعمت های بی پایان بهشتی را نیز در پی دارد و بدین طریق، غریزه حبّ بقا و لذَّت طلبی انسان نیز سیراب می شود.
معیار خشنودی خداوند در تعامل با غریزه لذَّت جویی انسان رابطه ای پیچیده دارد. در ظاهر امر به نظر می رسد که با معیار جلب رضای الاهی، انگیزه لذّت طلبی طبیعی محدودتر می شود؛ امّا چنان چه به فلسفه این محدودیّت توجّه شود، در خواهیم یافت که چنین محدودیّتی در حقایق زندگی انسان ریشه داشته و نتیجه آن در دراز مدّت، تعمیم و تقویت برخورداری جامعه از نعمت ها و برکات مادّی و معنوی است. درست است که انسان می خواهد از همه لذَّت ها بهره مند شود؛ امّا اوّلاً میان خود لذَّت ها تزاحم وجود دارد و لازمه این تزاحم، چشم پوشی از برخی لذَّت های زودگذر به منظور دستیابی به لذّت های پایدارتر و شدیدتر است، و ثانیا براساس سنّت جاری خداوند در عالم طبیعت، لذّت های انسان در گرو تحمّل رنج ها و سختی ها قرار دارد و افراط در خوشگذرانی، روحیّه سخت کوشی و مقاومت را از بین می برد و لذّت های آینده را عقیم می سازد. ثالثا برخی از لذَّت های شدید مانند لذّت اُنس با خدا و لذَّت خدمت به خلق خدا در حالت طبیعی شکوفا نیستند و شکوفایی آن ها به کاستن از ارضای لذَّت های محسوس منوط است؛ پس به ناچار حتّی برای دستیابی به حدّاکثر لذَّت نیز انسان از پذیرش این محدودیّت ناگزیر است. نکته مهم این است که انسان با چه انگیزه هایی بهتر می تواند منافع و لذَّت های کوتاه مدّت را فدای مصالح و منافع بلندمدّت تر کند. اسلام، این کار را با تعمیق ایمان فرد به جهان آخرت و تقویت محبّت به خداوند انجام می دهد و به انسان می گوید. کامیابی دنیا و آخرت تو در گرو اطاعت از خدا و کار برای رضای او است.
وَمَن یُطِعِ اللّه َ وَرَسُولَهُ فَقَدْ فَازَ فَوْزا عَظِیما.(49) مَن کَانَ یُرِیدُ ثَوَابَ الدُّنْیَا فَعِندَ اللّه ِ ثَوَابُ الدُّنْیَا وَالآخِرَةِ وَکَانَ اللّه ُ سَمِیعا بَصِیرا؛(50)
پس در واقع، معیار خشنودی خداوند، به مسأله رفاه و آسودگی انسان با نگاه واقع بینانه و دراز مدّت تر و جامع تر توجّه می کند و به هیچ وجه درصدد نفی آن نیست؛ به همین جهت ملاحظه می کنیم که قرآن کریم، همواره انسان را به سوی لذَّت های بادوام تر و والاتر راهنمایی می کند؛ چنان که می فرماید:
بَلْ تُؤْثِرُونَ الْحَیَاةَ الدُّنْیَا وَالْآخِرَةُ خَیْرٌ وَأَبْقَی.(51) فَلاَ تَعْلَمُ نَفْسٌ ما أُخْفِیَ لَهُم مِن قُرَّة أَعْیُنٍ جَزَاءً بِمَا کَانُوا یَعْمَلُونَ.(52)
یکی از ویژگی های معیار خشنودی خداوند این است که برخلاف معیار لذّت گرایی که فقط خصلت فردگرایانه داشت، دارای خصلت جمع گرایانه نیز هست؛ زیرا بر اساس معیار خشنودی خداوند، هر کاری که فرد در جهت مشارکت اجتماعی انجام دهد، مستوجب پاداش الاهی خواهد بود و بدین طریق، منافع جمعی در زمره منافع خود داخل، و مشکل دیرینه عدم هماهنگی بین منافع فردی با منافع اجتماع به طور اصولی حل می شود.
با تأمّل در ویژگی پیشین می توان گفت: در طول هدف نهایی و معیار ذاتی خشنودی خدا، معیار میانی به نام «پاداش الاهی» وجود دارد که در پیوند میان منافع فردی و اجتماعی نقش بسیار مهمّی را ایفا می کند. پاداش الاهی به معنای ثوابی است که خداوند به صورت آثار دنیایی یا نعمت های جاویدان بهشتی به کردارهای نیک انسان می دهد و این، همان چیزی است که در سرتاسر قرآن کریم و روایات اهل بیت علیهم السلام به صورت عامل مهمّ اصلاح و تربیت بدان تأکید شده است. اسلام از انسان می خواهد که حتّی مقاصد دنیایی خود را با نیّت کسب پاداش الاهی دنبال کند تا افزون بر بهره ی دنیایی پاداش آخرتی نیز داشته باشد. قرآن می فرماید:
مَن کَانَ یُرِیدُ ثَوَابَ الدُّنْیَا فَعِندَ اللّه ِ ثَوَابُ الدُّنْیَا وَالآخِرَةِ وَکَانَ اللّه ُ سَمِیعا بَصِیرا.(53)
از این آیه استفاده می شود که اگر انسان در امور دنیایی خود، جلب رضای الاهی و بهره مندی از پاداش او را مدّنظر قرار دهد، رستگاری دنیا و آخرت را به چنگ خواهد آورد.
پاداش الاهی ضمن این که انگیزه های معنوی انسان را سیراب می کند، غریزه حبّ ذات و انگیزه لذّت طلبی او را هم بدون پاسخ نمی گذارد. در نظام پاداش الاهی، بسیاری از رفتاری که به آن ها پاداش تعلّق می گیرد، اعمال لذَّت آوری هستند که در چارچوب احکام الاهی صورت می پذیرند. (مانند ارضای غریزه جنسی از راه حلال که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم آن را نوعی صدقه معرّفی کرده اند) و در مورد اعمالی که ممکن است برای بیش تر انسان ها فاقد لذّت محسوس دنیایی باشند، پاداش های آخرتی از نوع لذّت های شدید و با دوام بهشتی قرار داده شده است.
با توجّه به مطلبی که گذشت می توانیم «بیشینه کردن پاداش الاهی رفتار» را اصل موضوعی تحلیل رفتار مصرف کننده مسلمان معرّفی کنیم. برخی از ویژگی ها و مزایای این اصل به شرح ذیل است.
1. جامعیّت درباره تمام موارد تخصیص درآمد: پاداش الاهی هدفی است که تمام موارد تخصیص درآمد فرد مسلمان اعمّ از نیازهای شخصی و کمک به دیگران و مخارج سرمایه گذاری را زیر پوشش قرار می دهد. این تصوّر که پاداش الاهی فقط به عبادات ویژه مانند نماز و روزه و حجّ و... تعلّق می گیرد، تصوّر باطلی است. از دیدگاه قرآن کریم مادامی که جهت گیری کلّی زندگی انسان در مسیر خدا باشد و در اعمال خود، حدود الاهی را رعایت کند، تمام کارهایی که انجام می دهد، عبادت خداوند به شمار رفته، مستوجب پاداش الاهی خواهد بود. چنان که می فرماید:
بَلَی مَنْ أَسْلَمَ وَجْهَهُ لِلّهِ وَهُوَ مُحْسِنٌ فَلَهُ أَجْرُهُ عِندَ رَبِّهِ.(54)
در روایات اسلامی، تخصیص درآمد به نیازهای مصرفی خود و خانواده در حدّ متعارف، از مصادیق انفاق در راه خداوند و از جمله بهترین نوع صدقات معرّفی شده است. رسول اکرم صلی الله علیه و آله وسلم می فرماید:
آن چه برای خانواده خود بدون زیاده روی و تنگ نظری خرج می کنند، «در راه خداوند» شمرده می شود.(55)
تعلّق پاداش الاهی به مشارکت های اجتماعی، به توضیح نیازی ندارد و در مخارج سرمایه گذاری هم، بسته به انگیزه سرمایه گذار، پاداشی همانند مصرف یا مشارکت اجتماعی خواهد داشت. بدین ترتیب، فرد مسلمان می تواند با رعایت حدود شرعی، تمام مخارج خود را با نیّت کسب پاداش الاهی انجام دهد.
2. سازگاری این اصل با دیگر اصول پیشنهاد شده از سوی اقتصاددانان مسلمان: اصل موضوعه «بیشینه سازی پاداش الاهی» با دیگر اصول موضوعه پیشنهاد شده که پیش تر ذکر شد، سازگار است؛ زیرا فردی که در پی دستیابی به بیش ترین پاداش الاهی است، باید به بیش ترین مقدار، ضوابط شرعی را رعایت کند و اگر چنین کند، به بالاترین سطح از رستگاری دنیا و آخرت نیز دست یافته و خداوند را هم خشنود ساخته است.
3. قابلیّت این اصل برای الگوسازی: مفهوم پاداش، همانند مفهوم مطلوبیّت از قابلیّت های لازم برای تحلیل رفتار مصرف کننده و استخراج توابع تقاضا برخوردار است. این مفهوم را می توان بر اساسی رجحان شرعی مراتب تأمین نیاز، مانند وجوب (حدّ ضرورت)، استحباب (حدّ کفاف) و حرمت (حدّ اسراف)، رتبه بندی کرد، و نقشه پاداش مقادیر گوناگون تخصیص درآمد را به دست آورد. همچنین با استفاده از ویژگی های پاداش در فقه و اخلاق اسلامی می توان مفاهیم پاداش کل، پاداش نهایی و دیگر مفاهیم مورد نیاز برای تحلیل رفتار مصرف کننده مسلمان را تعریف کرد.
33. روش دستیابی به اهداف
چنان که گفتیم، در مکتب سرمایه داری، روش دستیابی به اهداف با تکیه بر عقل حسابگر تعیین می شود به این معنا که عقل انسان با محاسبه سود و زیان و پیامدهای گوناگون عمل، از میان راه های گوناگون تخصیص درآمد، راهی را برمی گزیند که بیش ترین مطلوبیّت یا سود را با کم ترین هزینه عاید فرد سازد. این روش در چارچوب مبانی انسان شناختی و نظام ارزش سرمایه داری، روشی منطقی است؛ امّا در چارچوب اسلامی قابل دفاع به نظر نمی رسد.
از دیدگاه اسلام، نفس انسان، معرکه نزاع بین دو نیروی عقل و هوای نفس است و به تعبیر قرآن کریم، انسان همان گونه که (به حکم عقل) خیر و نیکی را می طلبد، (به حکم هوای نفس) شرّ و پلیدی را نیز می خواهد.
وَیَدْعُ الاْءِنسَانُ بِالشَّرِّ دُعَاءَهُ بِالْخَیْرِ وَکَانَ الاْءِنْسَانُ عَجُولاً.(56)
اسلام، گرچه در تحلیل نهایی، سعادت انسان را فقط در گرو عقل می داند و عقل نیز هر چیزی را که در جهت سعادت و تکامل انسان باشد خوب می داند، این واقعیّت مسلّم را نیز در نظر می گیرد که انسان، ممکن است در انتخاب اهداف یا تشخیص مصداق سعادت یا شناخت مسیری که او را به اهداف درست و سعادت جاودانه می رساند، دچار اشتباه شود. ما با بینش محدودی که داریم نمی توانیم سعادت نهایی خود را که همه ابعاد وجودیمان را شامل شود بشناسیم و رابطه کارهایی را که انجام می دهیم، با آن تشخیص دهیم؛ بنابراین فقط با معیار عقل، داوری دقیق درباره نیک و بد افعالی که باید انجام دهیم، ممکن نیست.
به نظر می رسد یگانه راه چاره برای کاستی از میزان گمراهی و خطا، تصحیح جهان بینی و دقّت در شناخت معنا و مفهوم واقعی زندگی است. هر اندازه نظام معرفتی انسان کامل تر باشد، خطای او در انتخاب راه درست، کم تر خواهد بود. در نظام معرفتی، معرفت های جزئی تحت تأثیر برخی شناخت های اساسی تر قرار دارند. محتوای کلّی زندگی و هدف هایی که انسان برای خود بر می گزیند و باید و نبایدهایی را که می پذیرد، همگی مستقیم یا غیرمستقیم از این شناخت های کلّی به دست می آیند. به عبارت دیگر، انسان برای تعیین نظام ارزشی خود، ابتدا باید بینش خود را در عرصه جهان بینی تعیین؛ آن گاه به طور منطقی، دیدگاه ایدئولوژیک خود را درباره معیارها و ضوابط تعیین منفعت و مصلحت نهایی، ترسیم کند.
برای کسانی که عالم را قائم به ذات می دانند و در وجود خدا شک دارند یا او را انکار می کنند و زندگی را به همین زندگی مادّی و دنیایی منحصر می دانند، خطّ مشی زندگی و باید و نبایدهایی که می پذیرند، بسیار متفاوت از کسانی خواهد بود که عالم را قائم به ذات خداوند می دانند و کمال مطلوب انسان را قرب به خدا و سعادت واقعی او را در عالم آخرت می بینند و بین زندگی این دنیا و حیات آخرتی، رابطه مزرعه و محلّ برداشت قائلند؛ بنابراین، گزینش درست، در پرتو راهنمایی عقل، بر شناخت مطابق با واقع از مبدأ هستی و مسأله معاد و رابطه زندگی دنیا و آخرت مبتنی است و پس از آن که عقل به وسیله براهین آشکار، مبدأ و معاد و حجّیت قول پیامبران را پذیرفت در برخی از معارف جزئی تر مانند کیفیّت دقیق ارتباط زندگی این دنیا با جهان آخرت و چگونگی حیات ابدی از راهنمایی شرع، استفاده می کند.(57)
مرحله دوم پس از تکمیل نظام معرفتی، اتّخاذ نظام ارزشی مبتنی بر آن است. از دیدگاه اسلام از آن جا که زندگی انسان به زندگی دنیا و رنج ها و لذّت های دنیایی منحصر نیست، بلکه زندگیِ ابدیِ همراه با لذایذ و رنج های مناسب آن دارد که در این مقایسه و ارزیابی باید بدان توجّه شود، تعیین اهداف و نیک و بد اعمال با اتکای صرف به عقل حسابگر ممکن نیست. حتّی اگر کاری از هر جهت و در همه ابعاد مادّی و دنیایی برای ما مفید باشد، باز هم این کافی نیست که بگوییم: آن کار خوب است؛ بلکه افزون بر این، باید برای آخرت نیز مفید باشد تا بتوانیم به درستی، چنین داوری کنیم. حال آن که برای ما میسور نیست؛ بدین سبب از دیدگاه اسلام، مصادیق دقیق افعال اخلاقی، خوبی و بدی آن ها و حدود و شرایط و قیودشان را وحی تعیین می کند؛
(58) بنابراین، هدف نهایی و برخی از اهداف واسطه ای و اصول کارهایی را که باید انجام دهیم، به کمک شرع تعیین می شوند؛ چنان که برخی از روش های رسیدن به اهداف نیز با ارشاد شارع شناخته می شوند؛ از این رو، عقل انسان چه در انتخاب اهداف نزدیک و برخی اهداف واسطه ای و چه در گزینش بهترین روش تأمین اهداف، دائم در پرتو نورافشانی دین، عمل خواهد کرد. به بیان دیگر، در چارچوب جهان بینی و نظام ارزشی اسلام، استناد صرف بر نیروی عقل حسابگر، در محاسبه سود و زیان ناشی از رفتارها کارساز نیست و عمل انسان در صورتی عاقلانه خواهد بود که بر احکام و ارزش های دینی منطبق باشد و البتّه چنین رفتاری با احکام عقل هدایت شده نیز سازگاری کامل خواهد داشت. به این ترتیب، روش مصرف کننده مسلمان در دستیابی به بیش ترین پاداش الاهی، بر ترکیبی از روش عقلی و نقلی مبتنی است که برخی، آن را عقلانیّت تعبّدی نامیده اند.
(59)
ملاحظات اسلام درباره روش دستیابی به بیش ترین پاداش الاهی از تخصیص درآمد را به چند دسته می توان تقسیم کرد.
1. محدودیّت های تخصیص درآمد: قانونگذار اسلام، برای استفاده از حقّ انتخاب، محدودیّت هایی را گذاشته است. تحریم کنز و وجوب انفاق فی سبیل اللّه ، حرمت تبذیر، حرمت اسراف، حرمت اتلاف و حرمت اتراف از جمله مهم ترین این محدودیّت ها است.
2. حوزه های اصل تخصیص درآمد: موارد مطلوب درآمد از دیدگاه احکام اسلامی به سه دسته مصارف شخصی، مخارج مشارکت اجتماعی و مخارج سرمایه گذاری تقسیم می شود. صرف درآمد در هر یک از این سه حوزه با رعایت اعتدال، مستوجب پاداش الاهی است.
3. عوامل مؤثّر بر تخصیص درآمد: مقدار درآمدی که فرد در هر یک از موارد تخصیص درآمد خرج می کند، به عوامل متعدّدی بستگی دارد. در منابع اسلامی، بر عامل نیاز و سطح درآمد، تأکید بیش تری صورت گرفته است. اقتصاددانان مسلمان نیازهای فرد مسلمان را به پنج دسته لوازم حفظ دین، عقل، نفس، نسل و مال و سه سطحِ ضروریّات، کفاف، و رفاه تقسیم کرده اند. مسلمان باتوجّه به سطح درآمد خود به تأمین نیازها در یکی از سطوح مزبور اقدام می کند و در صورت رعایت محدودیّت ها و ضوابط شرعی در تمام موارد از پاداش الاهی بهره مند می شود.
4. قاعده اعتدال و حدّاکثرسازی: قضیّه حدّاکثرسازی در امور خیر مورد تأکید اسلام است. قرآن کریم به صراحت، مسلمانان را به مسابقه در خیرات فرا خوانده است: فَاسْتَبِقُوا الْخَیْرَاتِ.(60) با این حال، دستیابی به حدّاکثر خیر و نیکی در زمینه تخصیص درآمد، از دیدگاه قرآن کریم، به رعایت اعتدال و توازن منوط است: وَالَّذِینَ إِذَا أَنفَقُوا لَمْ یُسْرِفُوا وَلَمْ یَقتُرُوا وَکَانَ بَیْنَ ذلِکَ قَوَاما.(61)
اسلام، اصل میانه روی را رمز کامیابی انسان دانسته و معیارهای کلّی روش اعتدال آمیز را بیان داشته است؛ از این رو مصرف کننده مسلمان برای دستیابی به حدّاکثر پاداش الاهی، در تمام موارد تخصیص درآمد به اعتدال عمل می کند. اگر تصمیم های تخصیص درآمدی مسلمان را به دو مرحله انتخاب درباره تخصیص سهمی از درآمد به هر یک از حوزه های سه گانه تخصیص درآمد، و انتخاب درباره تخصیص به کالاها و خدمات مصرفی تقسیم کنیم، قاعده اعتدال برای تبیین رفتار مسلمان در مرحله اوّل و قاعده حدّاکثرسازی برای مرحله دوم مناسب است.
سخن آخر
هدف این مقاله، تبیین مبانی و مفروضات نظریّه رفتار مصرف کننده مسلمان بود. برای این منظور ابتدا به ادبیات این موضوع در اقتصاد متعارف نگاهی داشتیم و آن گاه با مراجعه به آرای اقتصاددانان مسلمان و نصوص کتاب و سنّت کوشیدیم تا چارچوب مناسبی برای تحلیل رفتار فرد تربیت شده، تحت آموزه های اسلام ارائه کنیم. یافته های این مقاله را به طور چکیده به شرح زیر می توان بیان کرد.
1. هدف نهایی فرد مسلمان، قرب به خدا و جلب خشنودی او است. مناسب ترین هدف میانی برای دستیابی به این هدف، «بیشینه کردن پاداش الاهی تخصیص درآمد» است؛ بدین سبب مسلمان، درآمد محدود خود را به گونه ای به موارد مختلف نیازها و کالاها و خدمات تخصیص می دهد که بیش ترین پاداش الاهی را به دست آورد.
2. انسان، دارای ابعاد گوناگون مادّی، معنوی، دنیایی و آخرتی است و تقرّب به خدا به معنای پرشدن فضاهای خالی وجودی او در همه این ابعاد است. بر این اساس، میان رفع نیازهای گوناگون در حد اعتدال، و قرب به خدا، رابطه ای مستقیم وجود دارد و به بیان دیگر، تأمین نیازهای گوناگون در حدّ اعتدال، مستوجب پاداش الاهی است.
3. مسلمان در رسیدن به مقام قرب الاهی فقط به عقل خود متکّی نیست؛ بلکه افزون بر آن از احکام و ارزش های برگرفته از وحی نیز پیروی می کند؛ بدین سبب در رفتار تخصیص درآمدی خود، واجبات و محرّمات شرعی را که به طور کامل رعایت کرده، درباره مستحبّات و مکروهات به ویژه در احکام مهم مانند انفاقات مستحبّی و پرهیز از تجمّل گرایی، بسیار کوشا است.
4. موارد تخصیص درآمد مسلمان به سه گروهِ مخارج مصرفی، مخارج مشارکت اجتماعی و مخارج سرمایه گذاری تقسیم می شود.
5. تصمیم گیری مسلمان، دارای دو مرحله است: در مرحله نخست، تصمیم می گیرد درآمد خود را چگونه، میان مخارج مصرفی، مشارکت اجتماعی و سرمایه گذاری توزیع کند؛ سپس به این مسأله می پردازد که درآمد اختصاص یافته به مخارج مصرفی را چگونه بین کالاها و خدمات گوناگون تخصیص دهد. قاعده رفتاری در مرحله اوّل، اعتدال و در مرحله دوم، بیشینه سازی است.
پی نوشت ها:
1. سیّدمهدی زریباف: علم اقتصاد نوین از دیدگاه مکاتب روش شناسی، مجله «نامه علوم انسانی» ش 1.
2. ای. ک. هانت: تکامل نهادها و ایدئولوژی سرمایه داری، ترجمه سهراب بهدادی، شرکت سهامی کتابهای جیبی، ص 118.
3. ر.ک: باربور ایان: علم و دین، ترجمه بهاءالدین خرّمشاهی، مرکز نشر دانشگاهی، اوّل، ص 25.
4. ر.ک: همان، ص 75 و 76.
5. شارل ژید، و شارل ژیست: تاریخ عقاید اقتصادی، ترجمه کریم سنجابی، سوم، ص 2.
6. Webter's new collegiate dictionary, G&C, Merrian company U.S.A , P. 550.
7. Individulism.
8. Collectivism.
9. The New palgrave, V. 2, P. 790.
10. ر.ک: فردریک کاپلستون: فیلسوفان انگلیسی از هابز تا هیوم، ترجمه امیر جلال الدین اعلم، انتشارات سروش، ص 44.
11. آنتونی آربلاستر: ظهور و سقوط لیبرالیسم غرب، ترجمه عباس مخبر، نشر مرکز، 1367، ص 38.
12. همان، ص 22.
13. Utilitiarianism.
14. The new palgrave: Volum 4; P. 770.
15. و. ت. جونز: خداوندان اندیشه سیاسی، ترجمه علی رامین، ص 490.
16. همایون کاتوزیان: ایدئولوژی و روش در اقتصاد، ترجمه م. قائد، ص 226.
17. جوزوف شومپیتر: تاریخ تحلیل اقتصادی، ترجمه فریدون فاطمی، نشر مرکز، اوّل، 1375، ص 171.
18. ر.ک: همان، ص 170 175.
19. و. ت. جونز، خداوندان اندیشه سیاسی، ص 490.
20. جون رابینسون: فلسفه اقتصادی، ترجمه علی رامین، ص 21.
21. سیزده تن از نویسندگان: اقتصاد خرد نگرش اسلامی، ترجمه حسین صادقی، دانشگاه تربیت مدرّس، ص 200.
22. همان، ص 199.
23. همان ص 153 169.
24. ر.ک: ایرج توتونچیان: تئوری تقاضا و تحلیل اقتصادی انفاق.
25. سیزده تن از نویسندگان: اقتصاد خرد نگرش اسلامی، ص 120 122.
26. محمدجعفر انصاری و...: درآمدی به مبانی اقتصاد خرد با نگرش اسلامی، پژوهشکده حوزه و دانشگاه، ص 46.
27. سیزده تن از نویسندگان: اقتصاد خرد نگرش اسلامی، ص 140.
28. همان، ص 141 و 142.
29. سیدکاظم صدر: اقتصاد صدر اسلام، انتشارات دانشگاه شهید بهشتی، اوّل، 1375، ص 193.
30. همان، ص 194.
31. وَأَقِیمُوا الصَّلاَةَ وَآتُوا الزَّکَاةَ وَأَقْرِضُوا اللّه َ قَرْضا حَسَنا وَمَا تُقَدِّمُوا لاِءَنفُسِکُم مِنْ خَیْرٍ تَجِدُوهُ عِندَ اللّه ِ هُوَ خَیْرا وَأَعْظَمُْ أَجْرا؛ نماز را برپا دارید و زکات بپردازید و به خدا «قرض الحسنه» دهید [= در راه خدا انفاق کنید] و [بدانید] آن چه را از کارهای نیک برای خود از پیش می فرستید، نزد خدا به بهترین وجه و بزرگ ترین پاداش خواهید یافت.
32. انعام (6): 102.
33. مائده (5): 64.
34. یُدَبِّرُ الاْءَمْرَ مِنَ السَّماءِ إِلَی الاْءَرْضِ. سجده (32): 5.
35. إِنَّا هَدَیْنَاهُ السَّبِیلَ إِمَّا شَاکِرا وَإِمَّا کَفُورا. الانسان (76): 3.
36. وَآتُوهُم مِّن مَّالِ اللّه ِ الَّذِی آتَاکُمْ. نور (24): 33.
37. إِنِ الْحُکْمُ إِلاَّ لِلّهِ یَقُصُّ الْحَقَّ وَهُوَ خَیْرُ الْفَاصِلِینَ. انعام (6): 59؛ ر.ک: یوسف (12): 41 و 68.
38. ر.ک: مرتضی مطهّری: جامعه و تاریخ، انتشارات صدرا، ص 18 22.
39. «آفرینش انسان را از گِل آغاز کرد؛ سپس نسل او را از شیره کشیده ای که آبی پست است، قرار داد؛ آن گاه او را بیاراست و از روح خویش در او دمید». سجده (32): 7 9.
40. «انسان همان گونه که خیر را می خواند، بد را می خواند». اسراء (17): 11.
41. «گروهی بدبختند و گروهی خوشبخت». هود (11): 104.
42. «او بسیار ستمگر و نادان است». احزاب (33): 72.
43. «انسان ستمگر و ناسپاس است». ابراهیم (14): 34.
44. «و انسان همواره شتابزده است». اسراء (17): 11.
45. «به یقین انسان حریص و کم طاقت آفریده شده است». معارج (70): 19.
46. «نفس [سرکش] بسیار به بدی ها امری می کند، مگر آن چه را پروردگارم رحم کند». یوسف (12): 53.
47. «ما رسولان خود را با ادلّه روشن فرستادیم، و با آن ها کتاب [آسمانی] و میزان [شناسایی حق از باطل و قوانین عادلانه] را نازل کردیم تا مردم به عدالت قیام کنند». حدید (57): 25.
48. توبه (9): 72.
49. «و هر کس از خدا و رسولش اطاعت کند، به یقیین خوشبخت خواهد شد؛ خوشبختی بزرگی». سبا (34): 2.
50. «هر کس پاداش دنیا بخواهد، پاداش دنیا و آخرت نزد خدا است و خدا، شنوای دانا است». نساء (4): 134.
51. «امّا [شما] زندگی دنیا را برمی گزینید، با آن که [جهان] آخرت نیکوتر و پایدارتر است». علی (87): 16 17.
52. «هیچ کس نمی داند چه چیز از آن چه روشنی بخش دیدگان است (به پاداش آن چه انجام می دادند)، برای آنان پنهان شده است». سجده (32): 17.
53. نساء (4): 134.
54. «آری، هر کس که روی خود را تسلیم خدا کند و نیکوکار باشد، پاداش او نزد پرودگارش ثابت است». بقره (2): 112.
55. ابن المبارک، کتاب الذهد، ص 30، ح 118.
56. اسراء (17): 11.
57. ر.ک: محمدتقی مصباح یزدی: معارف القرآن، الدارالاسلامیه، لبنان، الطبعة الاولی، ج 3، ص 8 و ج 4، ص 1 14؛ عبداللّه جوادی آملی: شریعت در آینه ی معرفت، ص 371 377.
58. ر.ک: محمدتقی مصباح یزدی: اخلاق در قرآن، تحقیق و نگارش از حسین اسکندری، ج 1، ص 83 87.
59. ر.ک: محمدجعفر انصاری ...: درآمدی به مبانی اقتصاد خرد نگرش اسلامی، ص 14 و 24.
60. «پس، در کارهای نیک بر یک دیگر پیشی گیرید». بقره (2): 148.
61. «و کسانی که هر گاه خرج کنند، نه اسراف می کنند و نه سختگیری، و میان این دو اعتدال هست». فرقان (25): 67.