ماهان شبکه ایرانیان

در محضر خورشید - درسهایی از تفسیر سوره نور«قسمت دوم»

آنچه در نخستین قسمت آوردیم اشاره ای به انگیزه گزینش سوره مبارکه نور بود و سپس توضیح و تفسیر نخستین آیه سوره یعنی آغاز آن با نام خداوند رحمان و رحیم

اشاره:

آنچه در نخستین قسمت آوردیم اشاره ای به انگیزه گزینش سوره مبارکه نور بود و سپس توضیح و تفسیر نخستین آیه سوره یعنی آغاز آن با نام خداوند رحمان و رحیم. چنان که روایاتی چند نیز به همین تناسب بازگو شد. در مقدمه این بحث یادآور شدیم که تلاش می شود در شرح و بررسی آیات شریفه از برخی مباحث فنّی و کاملاً تخصصی اجتناب شود و بیشتر بر موضوعات عمومی تر آن تأکید گردد. با این همه، در توضیح برخی مفاهیم و واژه های موجود در آیات، چاره ای جز اشاره به برخی نکات لغوی و ادبی نیست.

* * *

آیه یکم:

«سُورَةٌ اَنْزَلْناها و فَرَضْناها و أنْزَلْنا فیها آیاتٍ بَیِّناتٍ لَعَلَّکُمْ تَذَکّرون»

پس از آغاز سوره در نخستین آیه، اشاره ای کلی به خود سوره و جایگاه آن شده است با این مضمون که این سوره ای است که آن را فرستادیم و واجب گردانیدیم و آیاتی روشن را در آن آوردیم، به آن امید که مایه تذکر و یادآوری شما باشد.

«سوره» به مجموعه ای از کلام گفته می شود که هدف واحدی را دنبال می کند، و کاربرد آن در این خصوص از ابتکارات قرآن کریم است و ظاهرا از ریشه «سورالبلد» به معنای حصار شهر، گرفته شده است. به این تناسب که همان گونه که حصار و دیوارهای یک شهر، مجموعه آن شهر را در بر می گیرد، یک سوره از قرآن نیز در بر گیرنده آیات آن و یا هدفی است که سوره به آن خاطر نازل شده است. احتمال دیگر آن است که ریشه لغوی آن «سورالبناء» باشد که هم به معنای ارتفاع ساختمان است و هم به معنای پایه ای از پایه های آن. در این صورت اگر بر مجموعه ای از آیات الهی نیز نام «سوره» نهاده شده به علت رفعت و مقامی است که این مجموعه از آیات در اذهان دارد. و تناسب آن با معنای سوّم این است که اگر مجموعه آیات قرآن را به ساختمانی تشبیه کنیم هر سوره بخشی و پایه ای از آن است.

به هر حال کاربرد لفظ «سوره» در خصوص مجموعه ای از آیات که از ابتکارات قرآن است، یا به خاطر احاطه سوره نسبت به آیات آن و یا هدف نزول آن سوره است و یا اشاره به جایگاه معنوی سوره دارد و یا اشاره به اینکه این دسته از آیات بخشی از مجموعه بزرگ آیات الهی است.

نزول قرآن

یکی دیگر از مفاهیم مورد توجه در شرح این آیه شریفه، موضوع نزول سوره و کلاً نزول قرآن است. اینکه حقیقت «انزال» و «نزول» قرآن و آیات الهی چیست، امری است که فهم آن دشوار بلکه برای ما ناممکن است. آنچه در بیان مفهوم لغوی نزول گفته می شود این است که قرآن فرو فرستاده شده است و روشن است که نخست بر قلب مقدس پیامبر اکرم(ص) فرود آمده است اما اینکه نحوه این امر که جز با

فهم حقیقت وحی نمی توان به آن پی برد چگونه بوده است و از چه جایگاهی نازل می شده و کار فرشته وحی چگونه بوده است و پیامبر اکرم(ص) چگونه آن را دریافت می کرده است و سؤالاتی از این دست، پرسشهای پر رمز و رازی است که ریشه در مهمترین حقایق هستی و نحوه رابطه خداوند و هستی از جمله انسان، دارد که نه تنها از حوصله این مباحث بیرون است بلکه از دایره درک و فهم عادی ما، فرسنگها فاصله دارد امّا آنچه تردیدی در آن نیست این واقعیت است که نزول آیات الهی به معنای فرود آمدن از جایگاهی مادی نیست با این تصوّر که این آیات مثلاً در یک آسمان مادی دیگری بوده و از آنجا فرود آمده است و کار فرشته وحی این بوده که آیات را از جایگاهی دوردست به کره خاکی زمین آورده و بر پیامبر اکرم(ص) خوانده است! پرواضح است خداوند تعالی نیز چنین نیست که در جایگاه مادی خاصی و دور از دسترس بشر سکنی داشته باشد و از آنجا آیات خویش را توسط جبرئیل(ع) فرو فرستد. حقایق والا و دقیقی که در قالب همین تعبیرات و واژه های روزمرّه زندگی مادی ما مثل «وحی»، «نزول»، «سماوات»، «عرش»، «کرسیّ» و «یداللّه » بیان شده است یا از باب تشبیه «معقولات» به «محسوسات» است تا اذهان بشر که به همین محسوسات و مادیات و مفاهیم مادی خو گرفته و در سطح درک او است بتواند تصوّری هر چند ناقص و بسیار ناچیزی، نسبت به آن حقایق مجرّد و عوالم معنوی داشته باشد، و یا این واژه ها از نظر معنای لغوی چنان عام و گسترده و جامع است که شامل مصادیق دیگری که تنها در برخی جهات با قالبها و مفاهیم و مصادیق مادی شباهت دارند نیز می گردد، و این چنین است که واژه «نزول» هم برای نزول باران به کار رفته است و هم برای نزول وحی و

آیات الهی، در حالی که تنها نقطه مشترکی که میان این دو «نزول» می توان ذکر کرد همین است که هر دو از جایگاهی بالا و دور از دسترس بشر فرستاده شده است امّا فاصله میان واقعیت نزول باران و حقیقت نزول وحی، فاصله میان عالم ماده و عالم معنا، جهان مجرّدات و جهان مادیات است.

از این رو می توان این نکته را پذیرفت که نازل شدن آیات الهی به این معناست که این آیات پیش از نزول آن از نظر فهم و درک آنها در جایگاهی چنان بالا بوده است که فهم و دریافت آن برای بشر ممکن نبوده است و با «نزول» آن برای بشر، قابل فهم شده است. همانند حقایق دشواری که یک آموزگار به زبانی ساده و در سطح و حدّ فهم شاگردان پایین آورده و بازگو می کند. و می توان قلب مقدس پیامبر اکرم(ص) را به مانند آینه ای تشبیه کرد که در مقابل خورشیدی فروزان قرار می گیرد و شعاعهایی از انوار آن را به فراخور ظرفیت و کشش افراد منعکس می سازد. خورشیدی که هر کس قادر نیست مستقیما و بدون واسطه به آن نگاه کند و قلبی چون قلب پاک و باعظمت پیامبر اکرم(ص) لازم است تا بتواند آن نور واحد را از عالم معنا به جهان طبیعت و کثرت آورد و در منظر بشر قرار دهد.

موضوع نزول قرآن و مباحث مربوط به آن، خود بحثی بسیار فراگیر و گسترده است که بررسیهای مستقلی را می طلبد، چنان که در زمینه آن تاکنون مباحث بسیاری صورت گرفته و آثار زیادی نوشته شده است.

«فرض» در کلمه «فَرَضْناها» چنان که در لغت آمده است اصل آن به معنای قطع شئ سخت و تأثیرگذاری در آن است مثل بریدن و شکاف دادن دو سر کمان برای بستن دو سر زه به آن. در اینجا به معنای ایجاب حکم است و گویا با توجه به اصل معنای آن، در ایجاب نیز چنین برش و قطعیتی صورت می گیرد. بنابراین معنا چنین می شود: این سوره ای است که آن را فرو فرستادیم و عمل به احکامی که در آن است را واجب گردانیدیم.

روشن است عمل به حکم در موارد «وجوب»، همان انجام دادن آن است و در موارد «حرمت»، دست کشیدن و اجتناب از آن می باشد.

«و انزلنا فیها آیات بیّنات»

این فراز از آیه اشاره به آیاتی روشن دارد که در سوره آمده است. گفته شده است که منظور از «آیات بیّنات» ادلّه روشنی است که بر وحدانیّت و کمال قدرت الهی، در این سوره ذکر شده است و برخی نیز «آیات بیّنات» را همان حدود و احکامی شمرده اند که در سوره آمده است ولی مرحوم علاّمه طباطبایی، صاحب تفسیر ارزشمند «المیزان»، آن را اشاره به آیه نور و دنباله آن که حقیقت ایمان و کفر و توحید و شرک را بیان می کند می داند. بر این اساس، تعبیر «فرضناها» اشاره ای است اجمالی به احکام موجود در سوره و «آیات بیّنات» اشاره به سایر آیاتی دارد که معارف الهی و حقایقی چون ایمان و کفر و توحید و شرک را بیان می کند. در حقیقت اوّلین آیه این سوره، اجمالی از هدف و مطالب آیات بعدی را می رساند، با این تذکر که نزول سوره و آیات بیّنات و ایجاب

و الزام به آن، همه به هدف تذکر و یادآوری و بخود آمدن مؤمنان است؛ لذا در پایان می فرماید: «لعلّکم تذکّرون»، شاید شما متذکّر شوید و به یاد آورید.

تعبیر «لعلّ» که در فارسی معادل آن را معمولاً کلمه «شاید» می آوریم معنای امید و رجاء را در بر دارد و لذا می توان معادل آن را تعبیر «بدان امید» ذکر کرد ولی باید توجه داشت که حالت انفعالی امید و ترجّی برای خداوند تعالی امری بی معناست و نسبتِ این حالت به حضرت حق ناصحیح است و همانند کاربرد این واژه در باره دیگران نیست. در چنین مواردی که در باره خدای تبارک و تعالی، این واژه به کار می رود در واقع این امید و رجاء در خود فعل و در جانب فاعل است نه قائل. گوینده که خدای متعال است حالت منتظره و انفعالی ندارد. اینک با توضیحاتی که گذشت می توانیم آیه را این گونه ترجمه کنیم:

«سوره ای است که آن را فرو فرستادیم و احکام آن را لازم شمردیم و آیاتی روشن را در آن نازل کردیم بدان امید که شماها پند پذیرید و به خود آیید».

ادامه دارد.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان