ماهان شبکه ایرانیان

تلاشی نو در تدوین مبانی، قواعد، منابع و روشهای تفسیر قرآن (۷)

در بحث زبان قرآن روشن شد که قرآن به زبان جامع که همان زبان عرف عمومی جامعه خودش با ویژگیهای خاص می باشد، نازل شده است و در فهم قرآن باید معانی زمان نزول مد نظر قرار گیرد

قاعده دوم: لزوم توجه به معانی واژگان در زمان نزول قرآن

در بحث زبان قرآن روشن شد که قرآن به زبان جامع که همان زبان عرف عمومی جامعه خودش با ویژگیهای خاص می باشد، نازل شده است و در فهم قرآن باید معانی زمان نزول مد نظر قرار گیرد . از سوی دیگر، با عنایت به سیال بودن زبان، ممکن است واژه ای در طول زمان معانی حقیقی و مجازی تازه و جدیدی پیدا کند و معانی حقیقی یا مجازی زمان نزول مهجور شود . مفسر باید از دخالت دادن تغییراتی که در دوران پس از نزول قرآن در واژگان پدید آمده، در فهم و بیان حقایق قرآنی و تبیین آیات قرآن دوری گزیند . از این رو، مفسر باید هنگام فهم واژگان قرآن معانی واژه ها را در عصر نزول و در منطقه و فضای نزول از راهها و منابع صحیح و معتبر به دست آورد و اکتفای مفسر به معنای ارتکازی نیز ممکن است سبب اشتباه او در فهم آیات گردد .

بنابراین، توجه به همه معانی واژگان اعم از حقیقی و مجازی و تشخیص و تفکیک معنای حقیقی از معنای مجازی و ترجیح و تعیین معنای مورد نظر در عصر نزول با عنایت به قرائن موجود یکی از ضروریاتی است که مفسر نباید از آن غفلت نماید; زیرا در صورت غفلت یا نادیده گرفتن برخی از معانی ممکن است همان معنای مورد غفلت قرار گرفته، مراد خداوند باشد و عدم توجه به آن مفسر را دچار انحراف و اشتباه در فهم آیه سازد .

حقیقت شرعیه

در قرآن کریم برخی از واژگان در اثر استعمال زیاد و فراوان در یک معنا یا مورد خاص به صورت حقیقت شده است; به گونه ای که پس از آن هر جا در قرآن آن لفظ بدون قرینه به کار رفته، آن معنا و مورد خاص را برای مخاطبانش تداعی می کرده است .

هر گاه حقیقت قرآنی بودن لفظی برای مفسر اثبات شد، در صورتی که بدون قرینه به کار رفته باشد، حمل آن بر معنایی دیگر درست نخواهد بود، مانند: کلمه «قلب » که در قرآن در مورد قلب صنوبری به کار نرفته است و اگر مطلق ذکر شود، مقصود از آن مرکز احساسات و عواطف و ادراکات انسان است .

مشترک لفظی و معنوی در قرآن

هر گاه واژه با اشتراک لفظی دارای معانی متعدد باشد، حمل آن بر همه معانی خلاف ظاهر است و حمل آن بر یک معنی نیاز به دلیل و قرینه دارد . پس اگر دلیل و قرینه ای نبود نمی توان لفظ را بر همه آن معانی حمل کرد و همه آنها را مراد خداوند دانست; زیرا طبق سیره عقلا در محاورات، صرف نبودن قرینه در مشترک لفظی، دلیل اراده همه آن معانی نیست; چون در مشترک لفظی، واضع لغت، لفظ را برای هر یک از معانی جداگانه وضع نموده است و همه آن معانی با هم یا جامع آنها معنای حقیقی آن واژه نیست; زیرا برای آنها با هم وضع نشده است .

آری، در صورتی که قرینه ای بر اراده همه آن معانی وجود داشته باشد، می توان واژگان آیات را بر همه آن معانی به عنوان معنای مجازی حمل کرد . اما هر گاه لفظ به صورت مشترک معنوی دارای معانی متعدد باشد، در صورتی که قرینه بر تعیین یکی از آن معانی نباشد، لفظ، ظاهر در همه آن معانی است; زیرا در مشترک معنوی معنای حقیقی لفظ، مفهوم جامع بین معانی متعدد است . پس لفظ بدون وجود قرینه، ظاهر در آن معنای جامع است .

لغات مختلف عرب

قرآن کریم به زبان عربی فصیح و روشن نازل شده است و افزون بر گواهی قرآن و شهادت خبرگان و فرهیختگان لغت شناس، آیات و روایات (1) نیز بر آن تاکید دارند . باید به این نکته توجه داشت که مواردی که مفاهیم کلمات بر حسب لغات مختلف عرب، مثل: لغت تمیمیها و مضریها و سایر قبائل تفاوت دارد، باید مفهوم کلمات بر حسب فصیح ترین لغات عرب شناسایی و آیات قرآن بر مبنای آن تفسیر گردد و استدلال به آیه «ما ارسلنا من رسول الا بلسان قومه »(2) بر اینکه قرآن فقط به زبان قریش نازل شده است (3) ناتمام است; زیرا افزون بر کلمات لغت دانان و مفسران، از کاربرد کلمه «قوم » در قرآن نیز روشن می شود که مراد از قوم، خصوص قبیله فرد و خویشاوندان نسبی نیستند; بلکه می تواند مقصود افرادی باشند که رسول به سوی آنها فرستاده شده است . پس آیه دلالتی بر اینکه قرآن به زبان قریش نازل شده، ندارد و نمی توان گفت: قرآن به لغت سایر قبائل، نظیر: تمیمی ها، خزاعه، مضر و دیگر قبائل عرب نازل نشده است .

واژه های وام گرفته شده از زبانهای غیر عربی

در زبان قرآن به طور طبیعی، مانند سایر زبانها از واژه های دخیل و کلمات عربی شده که قبل از نزول در میان مردم رایج بوده، استفاده شده است . (4)

علاوه بر لحاظ اینکه قرآن کریم درباره امتهای گذشته و اقوام غیر عرب و مطالب مربوط به آنها فراوان سخن به میان آورده است، برخی از واژه های ویژه آن ملتها و حداقل قسمتی از اعلام و اصطلاحات ویژه آنان را در بیان مطالب مربوط به آنها به کار گرفته است . در این صورت، اگر با توجه به قوانین، معنا یا کاربرد مورد نظر از آن کلمات به صورت قطعی معلوم باشد، مانند: بسیاری از اعلام غیر عربی موجود در قرآن، نیازی به دانستن مفاهیم آن کلمات در زبان مرجع نیست; ولی در صورتی که معنای کلمات وام گرفته شده در قرآن به کلی نامعلوم باشد و یا احتمال آن باشد که با جستجو در مفاهیم آن کلمات در زبان مرجع مفاد آنها دگرگون شود، بررسی موارد استعمال آن در زبان مرجع و زبان عربی قبل و بعد از نزول قرآن ضرورت دارد .

قبض و بسط معنای واژگان در پرتو تحول نظریات علمی

برخی گفته اند: چون معانی واژگان مسبوق به تئوریها و نظریاتی علمی هستند، با دگرگونی و تحول در تئوریها معانی الفاظ نیز دگرگون می شوند; (5) مثلا وقتی نظریه مربوط به کره زمین تغییر نماید، معنای واژه «ارض » هم تغییر می یابد . در قدیم، زمین را مرکز عالم و ثابت می دانستند، اما اکنون آن را سیاره ای کوچک و متحرک می دانند; پس معنای واژه زمین باید به تبع این تئوری تغییر یابد . در نتیجه، باید قرآن و متون دینی را بر مبنای معانی جدیدی که در پرتو پیشرفت دانش بشری برای مفردات به وجود آمده است، معنی و تفسیر نمود . بنابراین، تحول شناخت دینی امری ضروری و اجتناب ناپذیر است .

در پاسخ باید بگوییم: پیدایش معنای جدید برای یک واژه در طول زمان را نباید به معنای تحول معنای واژه ها در طول زمان دانست; بلکه معانی جدید، مفهومهای دیگری است که در کنار مفاهیم پیشین، از این واژگان فهمیده می شود و هیچ گاه معانی پیشین به معانی جدید متحول نمی شود و دیگر اینکه واژه ها برای معانی همه کس فهم اشیاء و واقعیتها وضع شده اند، نه برای هویت واقعی و اوصاف پنهان که در حد فهم همگان نیست و این معانی همه کس فهم در طول زمان ثابت است و تحولی در آن رخ نمی دهد .

بنابراین، آنچه از حقیقت اشیاء و اوصاف واقعی که با پیشرفت علوم شناخته می شود و در هنگام وضع برای همه قابل شناخت نبوده، از معانی حقیقی الفاظ خارج است . پس اگر با پیشرفت دانش بشری، شناخت جدیدی نسبت به اشیاء و اوصاف پنهان آنها حاصل شود و یا نظریات علمی نسبت به حقیقت اشیاء تغییر یابد، تاثیری در تحول معانی آنها ندارد; زیرا اگر چه شناخت نظریه جدید موجب می شود که هنگام تصور آن اشیاء و با شنیدن و دیدن الفاظ دال بر آنها، ویژگیها و مشخصات جدید به ذهن بیاید، ولی به دلیل ناشناخته بودن آنها در هنگام وضع، نه جزء معانی کلمات بوده و نه گوینده در کاربرد الفاظ دلالت بر آنها را قصد نموده است .

با توجه به آنچه بیان شد روشن می شود که وجود صفات حقیقی و واقعی اشیاء آن گونه که در متن واقع هستند، جزء معانی مفردات نیست تا کشف اوصاف آن و تحول در نظریات علمی مربوط به آن در معانی الفاظ مؤثر افتد .

بر فرض اینکه نظریات جدید و تئوریهای نوین، معانی و الفاظ را تغییر دهند، در فهم مفاد یک سخن، باید آن معانی جدید را از نظر دور داشت و کلام را با توجه به معانی الفاظ، قبل از تغییر و تحول معانی و پیدایش معانی جدید، فهمید . پس تفسیر مفاد آیات قرآن بر مبنای معانی نوین الفاظ که در پرتو دانشها و تئوریهای زمانهای متاخر پدید آمده است، نه تنها ضرورت ندارد، بلکه به طور اکید باید از آن خودداری کرد و همان گونه که در آغاز بیان گردید تفسیر، تنها باید بر مبنای مفاهیم کلمات در زمان نزول انجام گیرد . ادامه دارد ... .

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان