ماهان شبکه ایرانیان

معارف قرآنی (۱)

مهر خوردن بر دل های کافران که به مفهوم از کار افتادن نیروی ادراکی آنها در درک حقیقت، و در نهایت، ضلالت و گمراهی است، نتیجه قهری اعمال خود آنهاست، و گرنه خداوند به کفر و گمراهی کسی راضی نیست .

Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA MicrosoftInternetExplorer4

مهر زدن خدا بر دل کافران

مهر خوردن بر دل های کافران که به مفهوم از کار افتادن نیروی ادراکی آنها در درک حقیقت، و در نهایت، ضلالت و گمراهی است، نتیجه قهری اعمال خود آنهاست، و گرنه خداوند به کفر و گمراهی کسی راضی نیست .

در بعضی از آیات قرآنی، خداوند اعلام نموده که بر قلب کافران مهر زده و یا پرده ای بر آن قرار داده است و یا بر گوش و چشم آنها پرده ای است مانند:

«ختم الله علی قلوبهم و علی سمعهم و علی ابصارهم غشاوة » (1) .

«خداوند بر دلها و گوش کافران مهر زده و بر چشمانشان پرده ای است » .

شبیه این آیه ، آیات دیگری است که خواهد آمد .

در این گونه از آیات، منظور از مهر و پرده ، مهر و پرده خارجی نیست که بر دل و گوش و چشم آنها باشد، بلکه منظور همان سلب توفیق است و اینکه میان قوای ادراکی آنها و میان حقیقت فاصله ای قرار داده شده و آنها دیگر قابلیت اینکه حق را درک کنند، ندارند و قابل هدایت نیستند .

اکنون این سؤال پیش می آید که طبق این آیات ، این خداوند است که چنین حالتی را در آنها به وجود آورده و به دل و گوش آنها مهر زده و مقابل چشمانشان پرده ای قرار داده است . اگر چنین است، دیگر آنها در کفر خود معذورند و جای سرزنش وجود ندارد زیرا این خداوند است که قوای ادراکی آنها را در برابر حق بسته است دیگر آنها در عدم هدایت تقصیری ندارند و این درحالی است که خداوند آنها را توبیخ و سرزنش می کند و عذابی عظیم بر آنها وعده می دهد .

در پاسخ این سؤال باید بگوییم: با توجه به مجموع آیاتی که در این زمینه در قرآن مجید آمده جواب این پرسش بسیار روشن است و آن اینکه خداوند هرگز به کفر هیچیک از بندگان خود راضی نیست «و لا یرضی لعباده الکفر» (2) و به همه بندگان خود امکانات و شایستگیهای لازم را در جهت هدایت داده است و با ارسال پیامبران و کتابهای آسمانی، بندگان را در جهت یافتن راه صحیح کمک کرده است حال، بعضی از بندگان با و جود امکان هدایت، راه ضلالت و کفر را پیش گرفته اند و با این انتخاب نادرست ، خود را از هدایت الهی محروم کرده اند و پا را از آن فراتر گذاشته در برابر دعوت پیامبران به عناد و لجاجت برخاسته اند و با ستیز با پیامبران و تعالیم آنها، خود را در جبهه مخالفت با آنان قرار داده اند و تمام نیروی خود را در مبارزه با راه انبیاء مصرف کرده اند . در چنین حالتی است که خداوند نیز بر دل و گوش آنها مهر زده و قابلیت هدایت را از آنها گرفته است .

بنابراین، دچار شدن بعضی از کافران عنود به چنین حالتی نتیجه قهری اعمال خود آنهاست آنها خود برای خود چنین خواسته اند و باید مسئولیت چنین انتخاب غلطی را که آن را دانسته انجام داده اند، به عهده بگیرند زیرا خداوند از اول درباره آنها چنین نخواسته بود بلکه پس از اصرار در کفر و عناد در برابر حق ، خدا از آنها سلب توفیق کرده، و این نوعی مجازات کفر آنهاست .

این حقیقت که در بالا گفتیم از آیات متعددی از قرآن مجید استفاده می شود:

«کذلک یطبع الله علی کل قلب متکبر جبار» (3) .

«و چنین است، خداوند بر هر قلب متکبر ستیزه جو مهر می زند» .

«کذلک نطبع علی قلب المعتدین » (4) .

«و چنین است، بر دلهای تجاوزگران مهر می زنیم » .

«افرایت من اتخد الهه هواه و اضله الله علی علم و ختم علی سمعه و قلبه » (5) .

«آیا دیدی کسی را که هوای نفس خود را خدای خود قرار داده بود و خدا او را با علمی که داشت گمراه کرد و بر گوش و قلب او مهر زد» .

فلما زاغوا ازاغ الله قلوبهم و الله لا یهدی القوم الفاسقین » (6) .

«و چون آنها لغزیدند خداوند دلهایشان را لغزانید و خدا گروه کافران را هدایت نمی کند» .

از این آیات و آیات مشابه دیگر به خوبی روشن می شود که علت مهر زدن خداوند بر دلهای کافران اعمال خود آنهاست و هرگز خداوند کسی را بی جهت گمراه نمی کند وبرای قوای ادراکی او مهر نمی زند .

مطلب دیگر اینکه در مورد این حالت مخصوص که خداوند برای بعضی از کافران به وجود می آورد، در قرآن تعبیرهای گوناگونی هست که عبارتند از: ختم، طبع، اغفال، قسوه، اقفال و اکنه . بعضی از آیات مربوط به ختم و طبع را خواندیم و اینک آیات تعبیرهای دیگر:

اغفال: و لاتطع من اغفلنا قلبه عن ذکرنا (7) .

و اطاعت نکن از کسی که دل او را از یاد خدا غافل کرده ایم .

قسوه: فبما نقضهم میثاقهم لعناهم و جعلنا قلوبهم قاسیه (8) .

پس به خاطر پیمان شکنیهای آنها ، آنها را لعنت کردیم و دل هاشان را سخت نمودیم .

اقفال: افلا یتدبرون القرآن ام علی قلوب افقالها (9) .

آیا در قرآن تدبر نمی کنند یا بر دلها قفلهای آن است .

اکنه: انا جعلنا علی قلوبهم اکنة ان یفقهوه و فی آذانهم و قرا (10) .

و ما بر دلهای آنان پرده هایی قرار دادیم که مانع فهم آنها باشد و در گوشهایشان سنگینی قرار دادیم .

این حالت که با تعبیرهای مختلف از آن یاد شده، نوعی بیماری دل و روح است که در قرآن در مواردی ازاین بیماری یاد شده است و ممکن است که این تعبیرات، مراحل مختلف آن بیماری باشد .

سؤال دیگری این است که با وجود این بیماری و مهری که بر دلهای این کافران زده شده چگونه است که خداوند بازهم آنها را انذار می کند و مخاطب سخنان خود قرار می دهد و این در حالی است که می داند آنها هدایت نخواهند شد؟

پاسخ این است که انذار و تبلیغ چنین افرادی از باب اتمام حجت و الزام دلیل است تا در قیامت سخنی برای گفتن و بهانه و عذری برای آوردن نداشته باشند! .

حقیقت این است که تمام موجودات جهان از انسان و حیوان گرفته تا گیاه و جماد هر کدام از آنها در مرتبه وجودی خود دارای شعور مخصوص به خود هستند و شعور هر نوعی برای نوع دیگر قابل فهم نیست . البته این شعور مراتبی دارد انسان دارای عالیترین نوع شعور است و در میان انسانها هم شعور مراتب مختلفی دارد شما ببینید از شعور یک پیغمبر تا شعور یک کودک نوزاد تا چه حد فاصله وجود دارد؟

حیوانات نیز شعور دارند ولی مرتبه شعور آنها از انسان پائینتر است و در عین حال میان خود آنها مراتبی دارد . گیاهان نیز در مرتبه های نازلتر از حیوانات شعور دارند و امروز این مطلب از مسلمات است که گیاهان نوعی شعور دارند و جای تردید نیست و در زیست شناسی گیاهی به ثبوت رسیده است تا می رسیم به عالم جماد آنها نیز شعور مخصوص به خود را دارند منتها برای ما قابل درک نیست اینکه جمادات انواع و اقسامی دارند خود قابل تامل است بعضی از آنهارا سنگها تشکیل می دهد که خود دارای انواعی هستند بعضی از آنها را فلزات و یا معادن دیگر تشکیل میدهد و بعضی از آنها مایعات هستند و عوامل گوناگون در آنها تغییراتی می دهد و گاهی عناصر تشکیل دهنده آنها دگرگون می شوند و شکلهای مختلفی به خود می گیرند مایعات گاهی تبدیل به بخار و گاهی تبدیل به یخ می شوند فلزات و معادن با ترکیبهای جدید، موجودات جدیدی می شوند و خاصیتهای گوناگونی می یابند و بعضی ازعناصر با فعل و انفعالهای خاصی عکس العملهای عجیبی از خود نشان می دهند که یک نمونه آن انفجار مهیبی است که از شکافتن اتم به وجود می آید و انرژی عظیمی آزاد می شود .

این تغییرات و فعل و انفعالات و فراوانی و تنوع خواص جمادات نشانگر این حقیقت است که در عالم جماد هم نوعی شعور وجود دارد که برای ما قابل لمس و درک نیست ولی آثار و خواص آن را می بینیم .

در اینجا به سراغ قرآن می رویم و می بینیم که قرآن در آیات متعددی به جمادات نسبت شعور می دهد و حتی خاطر نشان می سازد که آنها خدا را تسبیح می گویند ولی تسبیح گفتن آنها به صورتی است که برای انسانها قابل فهم نیست و انسان ابزار لازم را در جهت فهم و درک تسبیح گویی جمادات ندارد . به این آیات توجه کنید:

و ان من شی ء الا یسبح بحمد ربه و لکن لاتفقهون تسبیحهم (اسراء/44)

چیزی وجود ندارد مگر اینکه به عنوان سپاس پروردگار او را تسبیح می گوید ولی شما تسبیح گویی آنها را نمی فهمید .

و یسبح الرعد بحمده و الملائکة من خیفته (رعد/13)

رعد به عنوان سپاس او تسبیح می گوید از بیم او .

لو انزلنا هذا القرآن علی جبل لرایته خاشعا متصدعا من خشیة الله (حشر/21)

اگر این قرآن را بر کوه نازل می کردیم آن را از ترس خداوند در حال خشوع می دیدی .

و ان منها لما یهیط من خشیة الله (بقره/74)

همانا بعضی از سنگها از خوف خداوند فرو می ریزند .

انا سخر نا الجبال معه یسبحن بالعشی و الاشراق (ص/18)

ما کوهها را برای او (داود) تسخیر کردیم آنها هر شبانگاه و بامداد تسبیح می گویند .

در این آیات و نظایر آنها نوعی درک و شعور برای موجودات عالم از جمله جمادات نسبت داده شده که موجب تسبیح گویی و خشیت آنها در برابر خداوند است . البته منظور این نیست که این موجودات به وجود صانع دلالت دارند زیرا که ما این معنا را درک می کنیم در حالی که قرآن اظهار می دارد که شما تسبیح آنها را درک نمی کنید معلوم می شود که آنها نوعی شعور دارند که برای ما قابل درک نیست .

همچنین در آیات متعددی جمادات مورد خطاب قرار داده شده اند و از اینکه آنها چیزی را پذیرفتند یا نپذیرفتند سخن به میان آمده است .

هر چند که این آیات را می توان حمل بر عالم تکوین کرد ولی در عین حال بیانگر این معنا هستند که آنها هم ولو در عالم تکوین قابل خطاب هستند و یا حتی می توانند چیزی را نپذیرند به چند آیه در این زمینه توجه فرمایید:

انا عرضنا الامانة علی السموات و الارض و الجبال فابین ان یحملنها و اشفقن منها و حملها الانسان (احزاب/72)

ما امانت (تکلیف) را بر آسمانها و زمین و کوهها عرضه کردیم آنها از حمل کردن آن امتناع کردند و از آن روی برتافتند و انسان آن را حمل نمود .

و لقد آتینا داود منا فضلا یا جبال او بی معه و الطیر (سباء/10)

هر آینه داود را از جانب خود برتری دادیم ای کوهها و ای مرغان با او (در تسبیح خدا) همنوا شوید .

و قیل یا ارض ابلعی ماءک و یا سماء اقلعی (هود/44)

و گفته شد ای زمین آب خود را فرو ببر و ای آسمان باز ایست (مربوط به پایان طوفان نوح)

فقال لها و للارض ائتیا طوعا او کرها قالتا اتینا طائعین (فصلت/11)

پس به آسمان و زمین گفت: خواه و ناخواه بیایید گفتند: با رغبت آمدیم .

ونیز در آیاتی از قرآن مجید به جمادات نسبتهایی داده شده که مستلزم داشتن نوعی شعور است هر چند که می توان آنها را نوعی مجاز دانست که در محاورات مردم هم از آن استفاده می شود . ولی اگر حقیقتی وجود داشته باشد و مابتوانیم در جمادات هم نوعی شعور قایل شویم، لزومی ندارد که آنها را حمل بر مجاز کنیم . در این زمینه نیز چند آیه را به عنوان نمونه می آوریم:

تکاد السموات یتفطرن منه و تنشق الارض و تخر الجبال هدا (مریم/90)

نزدیک است از این سخن آسمانها شکافته شوند و زمین نیز شکافته شود و کوهها فرو ریزند .

فما بکت علیهم السماء و الارض و ما کانوا منظرین (دخان/29)

آسمان و زمین بر آنها گریه نکرد و آنها مهلت داده نشدند .

همچنین در معجزات پیامبران مواردی وجود دارد که در آنها جمادات کارهای آگاهانه انجام داده اند و یا حتی احساس خود را ظاهر کرده اند که نمونه آن داستان ستون حنانه یکی از ستونهای مسجد پیامبر است که در فراق رسول خدا (ص) نالید . (11)

با توجه به مجموع مطالبی که گفته شد از لحاظ عقلی هیچ بعید نیست که جمادات نیز از نوعی شعور و احساس برخوردار باشند که با معیارها و مقیاسهایی که ما به آنها عادت کرده ایم و محدودیتهایی که داریم، وجود آن را درک نکنیم و به حقیقت آن پی نبریم بخصوص اینکه از ظاهر آیات قرآنی وجود چنین شعوری قابل دریافت است .

پی نوشت:

1) بقره/7) .

2) زمر/7 .

3) غافر/35 .

4) یونس/74 .

5) جاثیه/23 .

6) صف/5 .

7) کهف/27 .

8) مائده/13 .

9) محمد/24 .

10) کهف/57 .

11) بحار الانوار ج 17 ص 365

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان