ماهان شبکه ایرانیان

نکته ها(۹)

فقهای بزرگوار شیعه در مواردی از فتوا و نظر خود عدول کرده و فتوای جدیدی صادر کرده اند. این امر، نشانه حق پذیری و تواضع آنان است. سید ابن طاووس در اقبال در سخنی که خواهد آمد آن را نشانه ورع و تدیّن می داند. در این نکته به نمونه هایی معدود از این دست اشاره می کنیم:

نکته 42: حق پذیری و عدول از فتوا

فقهای بزرگوار شیعه در مواردی از فتوا و نظر خود عدول کرده و فتوای جدیدی صادر کرده اند. این امر، نشانه حق پذیری و تواضع آنان است. سید ابن طاووس در اقبال در سخنی که خواهد آمد آن را نشانه ورع و تدیّن می داند. در این نکته به نمونه هایی معدود از این دست اشاره می کنیم:

الف) شیخ مفید و عده ای از فقیهان آن روزگار در مورد ماه رمضان ابتدا قائل به نظریه عدد بودند، سپس از آن عدول کردند و قائل به نظریه رؤیت شدند. سید ابن طاووس در اقبال در این زمینه گوید:

واعلم أنّ اختلاف أصحابنا فی شهر رمضان، هل یمکن أن یکون تسعة وعشرین یوماً علی الیقین، أو أنّه ثلاثون لا ینقص أبد ال آبدین؟ فإنّه کانوا قبل ال آن مختلفین، وأمّا ال آن فلم أجد ممّن شاهدته أو سمعت به فی زماننا... .

ولکنّنی أذکر بعض ما عرفته ممّا کان جماعة من علماء أصحابنا معتقدین له وعاملین علیه، من أنّ شهر رمضان لا ینقص أبداً عن الثلاثین یوماً.

فمن ذلک ما حکاه شیخنا المفید محمّد بن النعمان فی کتاب لمح البرهان، فقال عقیب الطعن علی من ادّعی حدوث هذا القولِ وقلّة القائلین به ما هذا لفظه المفید:

«ممّا یدلّ علی کذبه وعظم بهته أنّ فقهاء عصرنا هذا وهو سنة ثلاث وستّین وثلاثمائة ورواته و فضلؤه وإن کانوا أقلّ عدداً منهم فی کلّ عصر مجمعون علیه، و یتدیّنون به، و یفتون بصحّته، وداعون إلی صوابه، کسیّدنا وشیخنا الشریف الزکیّ أبی محمّد الحسنی (أدام الله عزّه)، وشیخنا الثقة الفقیه أبی القاسم جعفر بن محمّد بن قولویه (أیّده الله تعالی)، و شیخنا الفقیه أبی جعفر محمّد بن علیّ بن الحسین بن بابویه، و شیخنا أبی عبدالله الحسین بن علیّ بن الحسین (أیّدهما اللّه)، وشیخنا أبی محمّد هارون بن موسی (أیّده اللّه) ».

ورأیت فی الکتب أیضاً أنّ الشیخ الصدوق«1» المتّفق علی أمانته جعفر بن محمّد بن قولویه (تغمّده الله برحمته)، مع من کان یذهب إلی أنّ شهر رمضان لا یجوز علیه النقصان، فإنّه صنّف فی ذلک کتاباً، وقد ذکرنا کلام المفید عن ابن قولویه.

ووجدت للشیخ محمّد بن أحمد بن داود القمّی (رضوان الله جلّ جلاله علیه) کتاباً قد نقض به کتاب جعفر بن قولویه، واحتجّ بأنّ شهر رمضان له أُسوة بالشهور کلّها.

ووجدت کتاباً للشیخ المفید محمّد بن محمّد بن النعمان، سمّاه لمح البرهان، الذی قدّمنا ذکره قد انتصرفیه لأُستاذه وشیخه جعفر بن قولویه، ویردّ علی محمّد بن أحمد بن داود القمّی، وذکر فیه أنّ شهر رمضان لا ینقص عن ثلاثین، وتأوّل أخباراً ذکرها تتضمّن أنّه یجوز أن یکون تسعاً وعشرین.

ووجدت تصنیفاً للشیخ محمّد بن علیّ الکراجکی یقتضی أنّه قد کان فی أوّل أمره قائلاً بقول جعفر بن قولویه فی العمل علی أنّ شهر الصیام لا یزال ثلاثین علی التمام، ثمّ رأیت له مصنّفاً آخر سمّاه الکافی فی الاستدلال، قد نقض فیه علی من قال بأنّه لا ینقص عن ثلاثین واعتذر عمّا کان یذهب إلیه، وذهب إلی أنّه یجوز أن یکون تسعاً وعشرین.

ووجدت شیخنا المفید قد رجع عن کتاب لمح البرهان، وذکر أنّه قد صنّف کتاباً سمّاه مصابیح النور، وأنّه قد ذهب فیه إلی قول محمّد بن أحمد بن داود فی أنّ شهر رمضان له أُسوة بالشهور فی الزیادة والنقصان.«2»

أقول: وهذا أمر یشهد به الوجدان والعیان، وعمل أکثر من سلف، وعمل من أدرکناه من الإخوان، وإنّما أردنا أن لا یخلو کتابنا من الإشارة إلی قول بعض من ذهب إلی الاختلاف من أهل الفضل والورع والإنصاف، و أنّ الورع والدین حملهم علی الرجوع إلی ما عادوا إلیه، من أنّه یجوز أن یکون ثلاثین وأن یکون تسعاً وعشرین.«3»

ب) سید ابوتراب خوانساری، عالم بزرگ قرن چهاردهم در کتاب با ارزش شرح نجاة العباد، ابتدا قائل به عدم اعتبار حکم حاکم در رؤیت هلال بوده و ادله ای بر مدعای خود ذکر کرده است. پس از مدتی از این نظر عدول کرده و ادله سابق خود را شجاعانه رد کرده است. ایشان می نویسد:

... هذا ما کتبته سابقاً.

وال آن أقول: الإنصاف أنّ التوقیع الرفیع دالّ علی ثبوت الولایة العامّة للمجتهد فی جمیع الحوادث التی هی عند الناس من مناصب الحُکّام. وکان مرجع الشیعة فیها فی زمنهم(ع) الإمامَ ونائبَه، فإنّ المعهود من الحوادث المسؤول عنها فیه إنّما هو ذلک کلّه، لا خصوص المرافعات ومعرفة الأحکام من الحلال والحرام، بل ولیس المراد هذا الأخیر قطعاً؛ لعلم کلّ أحدٍ بأنّ ذلک إنّما کان المرجع فیه الرواة فی کلّ زمان من لدن زمن النبیّ(ص)، فلا إجمال فی الروایة ولا إشکال.

کما أنّ النصوص الدالّة علی ذلک غیر هذا التوقیع کثیرة، قد استقصیناها فی أجوبة المسائل البحرانیّة، وبسطنا الکلام فیها، وحقّقناه بما لا مزید علیه، فمن أراد فلیرجع إلیها.

وصحیحة محمّد بن قیس والخبران بعدها نصّء فی أنّ ذلک منصب الإمام وأنّ له الحکم فیه، کما أنّ عند الناس أیضاً کلّهم أنّه من مناصب الحکّام، فیثبت أنّه من مناصب الفقیه، وأنّ حکمه معتبر فیه.

ولا ینافی ذلک النصوص الحاصرة والتقیید فی صحیحة منصور؛ فإنّها جمیعاً فی مقام بیان أدنی ما یثبت به الهلال، کما سمعت، وأدنا قیام البیّنة عنده وإن لم یثبت عند الحاکم، ورؤیته خاصّةً ولو لم یره غیره، فقصاری ما دلّت علیه إنّما هو کفایة ذلک، لا الحصر فیه والاشتراط بقیامها عنده... . «4»

ج) شیخ آقا بزرگ ضمن برشمردن شاگردان میرزای شیرازی می نویسد:

مولی محمد هرندی شاگرد شیخ انصاری(ره) بود و در شهر خویش مرجعیت یافت. بعد از سال 1300 ق برای زیارت به عتبات بازگشت و با میرزا ملاقاتی داشت و در میان آن دو بزرگوار در مسأله ای مباحثه در گرفت. بعد از مباحثه به کاظمیه رفت. پس از رفتن وی میرزای شیرازی متوجه شد که حق با مولی محمد هرندی بوده است. دستور داد که نامه ای بنویسند و آن را با قاصدی سواره و شیخ اسماعیل ترشیزی به سوی وی بفرستند و بگویند که حق با او بوده است. قاصد در کاظمیه به او رسید و پیام میرزا به وی ابلاغ شد.

بعد میرزا گفت: «مرحوم شیخ را منظور شیخ انصاری است چه شاگردانی از فُحول است که در جای جای زمین پراکنده اند و مجهول مانده اند».«5»

* * *

درباره عالم بزرگ مرحوم حاج میرزا ابراهیم خوئی نوشته اند:

در سال 1248 ق در خوی تولد یافت و در بیست و پنج سالگی به نجف اشرف رفت. ابتدا در محضر شیخ و بعد از او هم نزد سید کوه کمری به تحصیل فقه و اصول پرداخت و از شیخ محمد حسین کاظمی و شیخ مهدی کاشف الغطاء اجازه روایت گرفت.

مقام علمی حاج میرزا ابراهیم چنان بود که با میرزای شیرازی در مسأله ای فقهی مذاکره و در فتوا با ایشان اختلاف نظر پیدا کرد. میرزای شیرازی چون در مدرک مسأله تجدید نظر کرد فتوای خوئی را بر حق دانست و از فتوای خودش عدول کرد و این مطلب را به خوئی هم خبر داد.«6»

این امر هنگامی بود که میرزای بزرگ در اوج نفوذ و شهرت و اقتدار قرار داشت. همان شخصیتی که با یک سطر بساط نقشه استعمار گرانه انگلستان را در ایران برچید.

د) روزی آخوند خراسانی در مجلس درس استاد خود میرزای شیرازی در سامرا شرکت کرد تا از سخنان وی کسب فیض کند. استاد بالای منبر نشسته بود و برای اثبات نظر خود اقامه دلیل می کرد. آخوند بر نظر استاد ایراد کرد و از خود نظری دیگر بیان داشت. استاد در مقام جواب برآمد و دلایل شاگرد خود را رد کرد و باز برای اثبات نظر خود دلیلهای دیگر آورد و این دو سه بار تکرار شد. سایر طلاّ ب ساکت نشسته بودند و به مباحثه آن دو با دقّت هر چه تمام تر گوش فرا می دادند. چون کار مباحثه و مناظره بالا گرفت آخوند به عنوان احترام نظر استاد را قبول و سکوت اختیار کرد.

فردای آن روز هنگامی که میرزا برای تدریس بر فراز منبر آمد قبل از شروع درس رو به طلاّ ب و فضلای جلسه درس گفت: «در مسأله دیروز حق با جناب آخوند بود و نظر ایشان درست است.»«7»

ه) شیخ انصاری با آن جایگاه علمی هرگاه کسی حتی یکی از کوچکترین شاگردانش در مجلس سخن می گفت به حرفهایش گوش فرا می داد. روزی شیخ بر فراز منبر تدریس فرمود:

در ایّام تحصیلم در خدمت شریف العلماء و حاج مولی احمد نراقی و شیخ علی کاشف الغطاء به ذهن و ادراک و حافظه خود مغرور بودم به گونه ای که هرگاه در مطلبی تعمّق و چیزی را درک می کردم، اگر خلاف آن را از اساتید خود می شنیدم، بدان توجّهی نمی کردم، بلکه تا تمام کردن بیانات ایشان هم گوش نمی دادم؛ ولی اکنون طوری شده ام که هرگاه کمترین شاگردم هم سخنی گوید، استماع می کنم تا حرفش را تمام کند؛ زیرا تجربه کردم و بعضی از افکار خود را بر اثر سخن یکی از شاگردان مبتدی باطل دیدم.«8»

میرزای شیرازی در درس شیخ کم سخن می گفت و صدایش به اندازه ای آرام بود که شیخ برای فهم آن ناچار بدنش را به طرف او متمایل می کرد. هرگاه میرزا اراده تکلم داشت، شیخ اهل مجلس را ساکت می کرد و بدانها می گفت:

«جناب میرزا سخن می گوید» و پس از پایان کلام میرزا، رو به شاگردان دیگر مطالب او را برای آنها تقریر می کرد.«9»

و) عدول مرحوم آیة اللّه حاج آقا حسین بروجردی از نظریه اش در باب بقای بر تقلید میت معروف است. ایشان ابتدا قائل به عدم جواز بقا بر تقلید میت بود؛ ولی پس از مباحثه با مرحوم آیة اللّه یثربی، ایشان آیة اللّه بروجردی را از نظرش برگرداند و در نتیجه آیة اللّه بروجردی قائل به جواز بقا بر تقلید میت شدند.

_________________________________________

1. کلمه صدوق در این عبارت به عنوان مدح و صفت برای ابن قولویه می باشد و منظور از آن شیخ صدوق معروف نیست.

2. للمزید راجع رسالة جوابات أهل الموصل فی العدد والرؤیة، فی الجزء الأوّل من هذه المجموعة.

3. رک: رؤیت هلال، ج 3، بخش سوم.

4. رک: رؤیت هلال، ج 3، بخش سوم.

5. میرزای شیرازی، ص 145.

6. زندگانی و شخصیّت شیخ انصاری، ص 171.

7. مرگی در نور، ص 71.

8. زندگانی و شخصیّت شیخ انصاری، ص 77 78.

9. میرزای شیرازی، ترجمه هدیة الرازی، ص 37.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان