پرسمان:
واقعیت آن است، سئوالی که هر از چند گاه بر ذهن و زبان برخی از برادران ما در دیگر فِرق اسلامی جاری می شود، مسئلۀ «مصحف فاطمه» و یا به تعبیر ایشان «قرآن شیعه» است؛ اینکه حقیقت مصحف مذکور چیست و اکنون در کجاست؟ آیا براستی «شیعه می گوید: چند کتاب آسمانی غیر از قرآن مجید و پس از آن، بر ائمّۀ آنان نازل شده است... مثلاً مصحف فاطمه(س)[1]»؟!! مشخصاً کدام یک از ائمّة و یا علمای امامیه ادعای وجود و یا رؤیت این قرآن را دارد ؟! آیا منتقدی از منتقدان، آن را دیده است؟! چرا با چنین حجم انبوه ردّیه ها و نقد بر کتاب مذکور، نسخه ای از آن یافت نمی شود؟! اصولاً ادعای نقّادان از چه اتقان و استحکام علمی برخوردار است؟
درآمد:
«مسئلۀ آمدن جبرئیل برای کسی، یک مسئلۀ ساده نیست. خیال نشود که جبرئیل برای هر کسی می آید و امکان دارد بیاید؛ این یک تناسب لازم است بین روح آن کسی که جبرئیل می خواهد بیاید و مقام جبرئیل که روح اعظم است ... حتّی دربارۀ ائمّة هم من ندیده ام که وارد شده باشد، اینطور که جبرئیل به آنها نازل شده باشد، فقط این است که برای حضرت زهرا سلام الله علیهاست که من دیده ام که جبرئیل بطورمکرّر در این هفتاد و پنج روز وارد شده و مسائل آتیه ای که بر ذریۀ او می گذشته است، این مسائل را می گفته است [و]حضرت امیر هم ثبت می کرده است...و این از فضائلی است که از مختصّات حضرت صدیقه سلام الله علیهاست[2] ».
گفتار فوق کلام مرجع و سخنگوی رسمی مکتب اهل بیت در عصر غیبت حضرت امام خمینی(ره) است. ایشان بر اساس روایات معتبر، تنها از مقام و منزلت معنوی فاطمۀ زهرا(س) سخن به میان آورده و نزول فرشته وحی بر بانوی نمونۀ اسلام را بیان فرمود، اما هرگز کوچکترین اشاره ای در طرح ادّعای نبوّت حضرت فاطمه(س) و نزول قرآنی دیگر برای شیعه ننموده است.
علی رغم اهتمام بلیغ بزرگان تشیع در اعلام صریح موضع رسمی خود و پاسخ به شبهات پیرامون این مصحف شریف، بسی مایۀ تأسف است که باز و به هر بهانه ای، تهمت های پیشین تاریخی در لباس جدید شبهه عرضه شده و دامن گیر امامیه می گردد؛ چنانکه از سال 1414ق رسالۀ دکتری ناصربن عبدالله قفّاری به نام «اصول مذهب الشیعه الامامیه الاثنی عشریه عرض و نقد» در 3جلد به عنوان بهترین تحقیق علمی و آکادمیک !! عربستان سعودی، مکرر در سطحی گسترده، تکثیر و توزیع شد[3]. کتابی که نه تنها در جهت تخطئه اعتقادات مستدل ترین فرقۀ دینی بلکه در راستای تضعیف ایده مقدّس تقریب مذاهب اسلامی، آنهم در جوار کانون بایستۀ اتّحاد مسلمین ـ حرمین شریفین ـ سربرآورد! البته قابل اغماض نیست که بدنۀ جهان اسلام در تب شدید نا هنجاریهای دولتهای خودکامه، می سوزد. نویسنده مذکور پیش از این در کتاب «فکره التقریب بین اهل السنه و الشیعه» ایدۀ تقریب مذاهب اسلامی با امامیه را به دلیل کفر شیعه!! «نا ممکن»[4] دانسته بود. دکتر قفّاری در جای جای «اصول مذهب شیعه » با تمسّک به اخبار ضعاف، شاذ، مرسل و غیر معتبر در نزد شیعه، برداشت هایی خلاف واقع نموده و با ارائۀ قرائتی نو از تهمت های کهنه بر امامیه، با ضرس قاطع می نویسد: «شیعه می گوید چند کتاب آسمانی غیر از قرآن مجید و پس از آن، بر ائمۀ آنان نازل شده است و در واقع ادعای نبوّت بر امامان خود است ...مثلاً مصحف فاطمه... آنان می گویند حجم این کتاب سه برابر قرآن است و محتوای آن کتاب، علم غیب بر فاطمه را اثبات می کند، چیزی که حتّی پیامبر نداشته است »[5].
با تمام رقّت و سبکی ادعای فوق که مشتی نمونه از خرمن آن مثنوی نُه من کاغذ است، شاید بتوان اذعان نمود این نوشته مهمترین کتابی است که در طول تاریخ، علیه مکتب اهل بیت(ع) نوشته شد[6] ؛ پس «تو خود حدیث مفصّل بخوان از این مجمل». جالب آن است که قفّاری در این کتاب، حدیث مستند «مصحف فاطمه » را دلیل بر کفر شیعه!! شمرده و شدّت کفر ایشان را از یهود و بلکه از کفّار بیشتر دانسته است[7] !! بی خبر از آنکه قرآن به پیامبر رحمت(ص) سفارش می کند حتّی با اهل کتاب بر سر سخن یکسانی که میان آنهاست، همنوا شده و بایستند[8] ؛ چراکه قوام جامعۀ اسلامی بسته به وحدت است و تنازع جز گام نهادن در پرتگاه شکست و آغاز هزیمت نیست: «وَلا تَنَازَعُوا فَتَفْشَلُوا وَتَذْهَبَ رِیحُکُمْ»[9].
بی گمان، گرچه اختلاف گروه ها در اختصاص خلافت پیامبر، محلّ نزاع فرق اسلامی گردید، امّا اجماع همۀ گروه های مسلمین بر مرجعیت علمی و تفسیری آل البیت(ع) و اقرار به قرابت ایشان با حضرت ختمی مرتبت(ص)، می تواند محور وحدت مسلمین قرار گیرد. به گواهی تاریخ، جهت گیری مکتب علمی و معنوی اهل بیت همواره در راستای تحقق آرمان مقدّس وحدت و در خدمت حفظ مصالح مسلمین بوده است، چنانکه سخنان خلیفۀ دوّم و ائمّۀ فرق اسلامی شاهد این مدّعاست.
سفارش قرآن به گفتگو با اهل کتاب و حتّی مشرکین، دیگر جایی برای تنازعات موجود میان گروههای مسلمان باقی نمی گذارد. رهبران فرق اسلامی می بایست به منظور تحقق همه جانبه وحدت مطلوب، وظایف خود را به احسن وجه عمل نموده و به راهکارهای ذیل اهتمام ویژه نشان دهند: تقویت بنیان های علمی و عملی مشترک، احترام به اصول و عقاید یکدیگر، تقویت روح برادری و همدلی، مدیریت بر مجموعه های خود به منظور تنش زدایی و جلوگیری از موج آفرینی، شفافیت در مواضع، حصر اختلافات فرقه ای در گفتگوهای علمی (توصیۀ علّامه سید شرف الدین)، بستن نگاه تکفیری فِرق اسلامی بر یکدیگر (توصیۀ شیخ محمود شلتوت مفتی اهل سنت و آیت الله العظمی بروجردی مرجع شیعه)، حذف مقیاس های غیر قرآنی تفاضل (مقیاسهایی غیر از تقوی، مجاهده، ...)، پرهیز از مسائل فتنه انگیز(حذف مستفزّات)، پاسخ علمی به شبهات؛ البتّه شبهاتی که با حسن نیت مطرح می شوند نه با نیتِ سوء؛ چراکه شبه افکنان غرضمند نه در پی پاسخند و نه هرگز به انتظار جواب می نشینند:
چون غرض آمد هنر پوشیده شد
صد حجاب از دل به روی دیده شد
بر این باور و در راستای تحقق آرمان مقدّس وحدت اسلامی، به جستاری مجل پیرامون «مصحف فاطمه» می پردازیم، باشد که به تنویر افکار و رفع ابهامات برادران ما در دیگر فرق اسلامی بیانجامد؛ البتّه براین نکته تأکید می ورزیم که جدل در محتوا و متن آن مصحف شریف شاید هیچگونه ثمره علمی و محصول عملی در پی نداشته باشد؛ چرا که بنا به اعتقاد شیعه ـ چنانکه خواهد آمد ـ این مصحف از دسترس عموم خارج و نزد صاحبش، بقیة الله الاعظم (عج)می باشد.
مصحف فاطمه، میراث اهل بیت
بنا بر روایات متعددی که در جوامع حدیثی مکتب اهل بیت علیهم السلام ثبت است، مواریثی خاصّ از علم و سلاح معصومین(ع)، دراختیار جانشینان معصومشان قرار می گیرد؛ مواریثی که «بخشی از شئونات امامت به شمار»[10]می روند. از اهمّ این مواریث می توان «کتاب علی یا جفر جامعه، مصحف فاطمه سلام الله علیها و صحیفۀ دیات»[11] را نام برد. در روایتی از صادق آل محمّد (ص) آمده است: « وعندنا مصحف فاطمه[12]؛ مصحف فاطمه نزد ماست». صاحب الذریعه، شیخ آقا بزرگ تهرانی، در جمع بندی خود از این مصحف شریف، می نگارد: «مصحف فاطمه (س) از ودایع و امانت های امامت نزد مولی و امام ما صاحب الزمان (عج) است، همان طور که در چندین حدیث از طرق ائمه این امر روایت شده است»[13].
تکاتک این تراث گرانبها از نشانه های شناخت امام معصوم (ع)محسوب می شوند و بدیهی است که هر زمان نزد آن بزگواران محفوظ باشند. عیون اخبار الرضا به نقل از حضرت ثامن الائمه و ضامن الائمه(ع) می آورد: «للامام علامات: ان یکون اعلم الناس و احکم الناس ... و یکون عنده صحیفه فیها اسماء شیعه... و یکون عنده مصحف فاطمه »[14].
در اخباری مستند وارد است که حضرت زهراء(س) گاه مراجعاتی به مصحف خود داشته و تحفه هایی از آن را تقدیم دوستان می کرده است. این مصحف شریف چونان سندی معتبر و مرجعی ارزشمند از جایگاهی رفیع نزد ائمّه برخوردار بوده و ایشان(ع) هنگام لزوم به آن مراجعه می کردند[15]؛ چنانکه امام صادق (ع) به ولید بن صبیح فرمود: «ای ولید! من در مصحف فاطمه نگریستم و برای بنی فلان از حکومت بهره ای به اندازۀ غبار کفش نیافتم»[16].
البته ناگفته نماند که در برخی روایات، بجای «مصحف » از « کتاب» فاطمه یاد شده است[17] هرچند که برخی از اعلام شیعه چون سید محسن امین، صاحب اعیان الشیعه، قائل به وجود دو مصحف برای ام الائمّه (س) است: یکی شامل سخنان رسول الله (ص) و دیگری حاوی پیام های جبرئیل به بی بی دو عالم(س) پس از ارتحال پدر. البته بعضی دیگر را عقیده به این است که دو مصحف بر فاطمه (س) نازل شد؛ یکی به صورت مکتوب از آسمان و دیگری پس از نزول بر حضرت(س)، توسط علی (ع) به کتابت در آمد[18] .
محتوای مصحف فاطمه
امام صادق(ع) در این باره می فرماید: «زهراء (س) پس از رسول خدا (ص)، هفتاد و پنج روز بیشتر زنده نبود و به سبب فقدان رسول الله (ص) بسیار محزون بود؛ از این رو جبرئیل به نزد ایشان می آمد و علاوه بر تسلّی، حضرت(س) را از جایگاه رسول(ص) و اخبار آینده آگاه می کرد و از آنچه به ذریۀ ایشان خواهد رسید، خبر می داد و علی(ع) هم همۀ آنها را می نوشت که آن را مصحف فاطمه نامیدند».[19]
گر چه متن و محتوای مصحف مذکور از دسترس ما خارج و در نزد صاحبش بقیةالله الاعظم(عج) می باشد، امّا از جمع و بررسی اخبار وارده، می توان کلیات محتوای آن را به قرار ذیل دریافت ؛ هرچند که صراحت اخبار در نفی برخی از مطالب محتمل، بهترین پاسخ به شبهات موجود است:
محتوای اثبات شده: الف) بیان مقام و منزلت عظیم پیامبر(ص) ب) اخبار حوادث و پیشامدهای آتی، بویژه آیندۀ ذریۀ حضرت زهراء(س) ج) ذکر اسماء انبیاء و اولیاء د) وصیت نامۀ حضرت فاطمه(س)[20] و) آموزه های اخلاقی ه) علوم قرآنی[21]
محتوای نفی شده: اخبار مستند وارده، تصریح دارند که این کتاب در بردارندۀ دو چیز نیست: الف) قرآن ب)احکام؛ یعنی اگر چه از جانب خداست و توسط فرشته وحی نزول یافته؛ اما نه قرآن است و نه وحی تشریعی؛ آنگونه که امام صادق(ع) قسم یاد می کند: «والله ما فیه[المصحف] من قرآنکم حرف واحد و لیس فیه من حلال و حرام»[22]. البته برادران منصف ما در دیگر فرق اسلامی بر این نکته اذعان دارند؛ چنانکه ابوزهره متفکّر جهان تسنّن تأکید می ورزد که مصحف فاطمه چیزی از قرآن در خود ندارد.[23]
آیا مصحف فاطمه قرآن شیعه است؟!
آنگونه که مشاهده شد، جنجال ساختگی ای که بنام «قرآن شیعه» بر پا کرده اند، از کمترین پایۀ علمی و استدلال منطقی برخوردار نیست. بسیار جای شگفتی است، با چنین سیر پیشرفت علوم ارتباطات و فناوری اطلاعات که نقطه کور و ناشناخته و منطقۀ ممنوعه ای در جهان باقی نمانده، کسی نمی تواند از این قرآن سراغی بیابد!! مسلّم است که سفر به جغرافیای زیستی شیعه و تفحّص در پنهان ترین زوایای زندگی ایشان، برای محقق جویای حقیقت، ناممکن نیست!
اگر مقصود جستجو گران ِ «قرآن شیعه» همان «مصحف فاطمه» باشد که این مسأله غریب تر می نماید!! چرا که هیچ یک از ابناء شیعه، چنین ادّعای گزافی نکرده است.
علاوه بر ائمّۀ امامیه، جمیع علمای شیعه به اتفاق اعلام نموده اند: «این کتاب به اعتقاد همۀ شیعیان از کتاب مقدّس قرآن متفاوت است و قرآن دیگری در کنار آن به شمار نمی رود[24] . در روایات صادره از آل البیت (ع) این پاسخ مکرّر بیان شده است: «آن[مصحف فاطمه] سه برابر بزرگتر است ازاین مصحفِ [قرآن] شما، به خدا قسم در آن حتّی یک حرف از قرآن شما نیست»[25] .
حال باید افکار حق جویان منصف را ـ از هر گروه و فرقه ای ـ به قضاوت فراخواند که با وجود چنین توجه و اهتمام ویژه شیعه به رفع این اتهام، دیگر اصرار بر نسبت آن به امامیه چه معنا می دهد؟! آیا طرح مداوم این شبهه از مصادیق بارز دامن زدن به مسائل فتنه انگیز نیست؟! آیا حمایت پیدا و پنهان دولت های به ظاهر مسلمان از اینگونه تحرکات تفرقه افکن، در راستای ایجاد وحدت اسلامی است؟!
واژه مصحف، بهانه طرح شبهه
در بررسی علل و عوامل طرح این شبهه، به برداشتی غرضمند از واژه «مصحف» برمی خوریم. از عوامل ایجاد شبهۀ «قرآن شیعه»، مطلق دانستن واژۀ «مصحف» برای قرآن است؛ اما با نیم نگاهی بر معنای لغوی و اصطلاحی و موارد استعمال آن در قرآن و بر لسان اهل بیت(ع)، حقیقت روشن می شود.
در قرآن واژۀ «صحف » به معنای مطلق مکتوب و کتاب آمده است: «وَإِذَا الصُّحُفُ نُشِرَتْ؛ آنگاه که نامه های اعمال منتشر گردد»[26] و یا: «إِنَّ هَذَا لَفِی الصُّحُفِ الأولَی * صُحُفِ إِبْرَاهِیمَ وَمُوسَی؛ این در صحیفه های نخستین، در کتب ابراهیم و موسی است»[27]. امیرالمؤمنین علی(ع) در کلمه ای قصار می فرماید: «القلب مصحف البصر؛ قلب کتاب چشم است»[28] بنابراین مشخص است که در عهد پیامبر(ص) و تا مدتها پس از حضرت، واژۀ «مصحف » کاربردی در معنای مطلق قرآن نداشت، بلکه به مرور زمان این لفظ اختصاص به قرآن یافت؛ چنانکه در روایتی از امام صادق(ع) آمده است: «من قرأ القرآن فی المصحف یتمتع ببصره؛ هر کس قرآن را از روی برگ های مجلد بخواند، از چشم خود بهره می گیرد»[29]؛ یعنی تا زمانه آن بزرگواران واژۀ «مصحف » در معنای هر کتاب و یا نوشته مجلد ـ اعم از قرآن ـ بکار می رفته است. زبیدی ـ لغوی بزرگ ـ در معنای مصحف چنین می نگارد: « الجامع للصحف المکتوبة بین الدّفتین»[30] به عبارتی دیگر «به معنای کتاب مجلّد و شامل هر کتابی می شود و اختصاص به قرآن ندارد، گو اینکه معنای مشهور مصحف قرآن باشد»[31] پس واژۀ مصحف مرادف تام و تمام قرآن نیست بلکه «هم خانوادۀ صفحه و صُحف بوده و به هر کتاب در بردارندۀ مجموعه ای از اوراق و صفحات گفته می شود؛ حتی قرآن کریم نیز از این باب مصحف نامیده شد. این اصطلاح به تدریج درعرف اسلامی، هم معنای قرآن گشته است؛ لیکن اصطلاح مذکور در دوره ای متأخر پدید آمده و فاصلۀ تاریخی درازی با زمان صدور روایات دربارۀ مصحف فاطمه دارد»[32].
و اما بر فرض، چنانچه اثبات شود مصحف زمانی که به معنای مطلق قرآن بوده، آگاهانه بر کتاب فاطمه (س) نهاده شد، باز نشان از آن دارد که بدین وسیله می خواسته اند تنها «بفهمانند میان مصحف فاطمه و مصحف قرآن مشابهت هست، زیرا هر دو توسط جبرئیل نازل شده اند گرچه در محتوا متفاوتند»[33].
به هر روی در زمانه ای که اهل سنّت تا عهد عمربن عبدالعزیز در ممنوعیت نقل و ثبت حدیث به سر می برد، پیروان مکتب اهلبیت پیوسته به حکم «المیسور لایسقط بالمعسور» در تکاپوی تدوین میراث گرانبهای معصومین خویش بود و لذا بدیهی است که در این جهت گوی سبقت را از برادران خود در دیگر فرق ربوده باشد. به نوشته ذهبی ـ عالم اهل تسنّن ـ در میزان الاعتدال: « اگر تلاش این گروه[شیعه] نبود، تمام آثار نبوی ازبین می رفت و مفسدۀ بزرگی در دنیای اسلام پدید می آمد» [34]. عناوین «مصحف، کتاب و مسند فاطمه» نمایانگر اهتمام شایستۀ خاندان رسالت در حفظ مواریث و سنن اصیل اسلامی است. حضرت زهراء(س) را باید علاوه بر مدرّس نغزگو و پرمغز معارف الهی به زنان مهاجر و انصار و خطیب خطبه های پرشور و شعور در مناسبت های بسیار، «اوّلین بانوی نویسندۀ اسلام» [35] دانست که درجوّ اختناق، کمر همّت به حفظ تراث الهی پدر بست تا آنجا که جلال الدّین سیوطی از اعلام علمای جماعت، مجموعه ای به نام «مسند فاطمه» شامل احادیث منقول از آن حضرت را فراهم آورد.
تکمله
و اما، توجّه به نکات ذیل در شناخت بیشتر «مصحف فاطمه» و در پاسخ به شبهات پیرامون آن حائز اهمّیت است:
1 ـ وحی بر دو قسم است: قرآنی و غیر قرآنی. خداوند سخن گفتن رسولش را نیز وحی می شمرد؛ البتّه وحی غیرقرآنی «وَمَا یَنْطِقُ عَنِ الْهَوَی * إِنْ هُوَ إِلا وَحْیٌ یُوحَی * عَلَّمَهُ شَدِیدُ الْقُوَی»[36].
2 ـ ختم پیامبری، به معنای انقطاع نزول فرشتۀ وحی نیست؛ طبق نصّ صریح قرآن، هر سال و در شب قدر، فرشتۀ وحی نزول می یابد «تَنَزَّلُ الْمَلائِکَةُ وَالرُّوحُ فِیهَا بِإِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ کُلِّ أَمْرٍ»[37].
3 ـ یکی از القاب حضرت زهرا (س) «محدَّثه » (بر وزن اسم مفعول) است؛ چرا که فرشتگان با او هم سخن می شدند؛ در این باره امام صادق (ع) فرمود: « فاطمه، محدثه نامیده شد بدان جهت که ملائکه از آسمان هبوط کرده و او را ندا می دادند همانگونه که مریم دختر عمران را ندا می دادند » [38].
4 ـ سخن گفتن جبرئیل با بی بی دو عالم، امری غیر ممکن نیست؛ چرا که نزول فرشتۀ وحی اختصاص به پیامبران نداشته و بنابر صریح قرآن، برخی از اولیاء نیز مورد خطاب ملائکه الله قرار گرفته اند؛ مانند حضرت مریم و مادرموسی: «وَإِذْ قَالَتِ الْمَلائِکَةُ یَا مَرْیَمُ»[39] و «وَأَوْحَیْنَا إِلَی أُمِّ مُوسَی أَنْ أَرْضِعِیهِ» [40]
5 ـ اگر اعتقاد به نزول فرشته وحی بر غیر پیامبر به معنی اثبات ادعای نبوّت او باشد، پس اهل تسنن ناگزیر از اقرار و اعتقاد بر نبوّت خلیفۀ دوّم هستند؛ چرا که او را «محدَّث » [41] می دانند!!