تهاجم فرهنگی و فرهنگ تهاجم(قسمت دهم)

حیات انسان بدون فلسفه، امکان ناپذیر است. هر انسانی دارای فکر و اندیشه ای است و در فضائی از ایده ها و افکار و آراء خاص زیست می کند

شک آفرینی!

حیات انسان بدون فلسفه، امکان ناپذیر است. هر انسانی دارای فکر و اندیشه ای است و در فضائی از ایده ها و افکار و آراء خاص زیست می کند. تنها اکسیژن و آب نیست که مایه حیات و زنده ماندن انسان اند، فلسفه و جهان بینی نیز مایه حیات آدمیان اند. حتی پوچگرائی و نیست انگاری (nihilism) نیز نوعی فلسفه اند و بنابراین آدمی را گزیر و گریزی از فلسفه نیست. چنانکه انسان در حیات خود هرگز گریزی از جا و مکان ندارد و آنچه برای او مهم است، انتخاب نوع مکان است; در حیطه عقیده و اندیشه نیز، آنچه مهم است، گزینش نوع فلسفه و چگونگی نظام فکری است.

پرداختن به فلسفه کار فقط امروز یا تنها فردا نیست، بل در همیشه زمان بوده، هست و خواهد بود. مادام که در این عالم، آدم زیست می کند، بازار فلسفه داغ است و تنور تفلسف، گرم!

انسان امروز دائما با انبوه مکاتب و نحله های فکری روبروست و چاره ای جز گزینش ندارد. بویژه جوانان، هم اینک در فضایی از تزاحم و تعارض ایسم های رنگارنگ و فلسفه های گوناگون، گاه چنان متحیر و مضطرب می شوند که عنان تفکر از دست داده، خود را بدست سرنوشت کور می سپارند و در برهوت حسرت و گیجی رها می کنند! هنر فیلسوف و اندیشمند مصلح در روزگار ما آن است که در حد توان دست بشر امروز را بگیرد، راه را به او بنمایاند، او را از تحیر یاس و سردرگمی برهاند و به او آرامش ببخشد. هنر این نیست که جوانان را دائما به سمت شبهه، تحیر، گیجی، سردرگمی، راز آلودگی، یاس، توقف، بی هویتی، پوچی، ابهام و مقولاتی از این دست سوق دهیم. متاسفانه برخی قلم بدستان عصر ما چنین می پندارند که رسالتشان چیزی جز تحیر آفرینی و ایجاد شک و شبهه در ذهن جوانان نیست. بنظر ما این عین بی هنری است! هنر آن است که نسل امروز را از گرداب یاس و جهل و تحیر برهانیم و اگر هم آنها را به وادی شک می بریم، از شک بعنوان سکوی پرش بسوی یقین استفاده کنیم نه اینکه آنان را در برهوت شک و تردید چنان در معرض طوفان و شبهات قرار دهیم که هیچ رمقی در عقیده و فکرشان باقی نماند. بدانیم که مهاجمان فرهنگی نخست با طوفان «شک » هجوم می کنند و سپس بتدریج، ریشه های عقیدتی جوانان ما را می خشکانند. از این رو باید بهوش باشیم که کسانی بنام فلسفه و فکر و اندیشه و قلم، در متزلزل ساختن پایه های عقیدتی، قداستها وارزشهای ثابت ما نکوشند و نام آن را معرفت دینی، کلام جدید و فلسفه دینی و... بگذارند! باید دید سمت و سوی اینگونه بحثها چگونه است. بنظر ما اگر هدف صرفا ایجاد شک باشد، طرح این گونه مباحث مخدر است نه محرک و دقیقا در جهت خواسته های مهاجمان فرهنگی است. و اما اگر هدف، رفع و دفع شک باشد، البته مطلوب و مفید و بجاست. والسلام

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان