سالروز ازدواج حضرت علی(ع) و حضرت زهرا(س)

یگانه زوج معصوم آفرینش، سرچشمه جوشش حقیقت و ولایت در جهان هستند و از سلاله پاکشان فرزندانی متولد شدند که ولی خدا بر روی زمین بودند؛ چراغ­های هدایتی که یکی پس از دیگری قدم بر عرصه حیات گذاشتند تا انسان را از بیراهه به راه راست رهنمون شوند؛ سبیلٌ بعد السّبیل؛ خیرةٌ بَعدَ الخیرة؛ چراغ­های درخشان در دل شام تاریک نادانی و گمراهی انسان که تک تک به سنگ س ...

خورشید و ماه

سودابه مهیجی

یگانه زوج معصوم آفرینش، سرچشمه جوشش حقیقت و ولایت در جهان هستند و از سلاله پاکشان فرزندانی متولد شدند که ولی خدا بر روی زمین بودند؛ چراغ­های هدایتی که یکی پس از دیگری قدم بر عرصه حیات گذاشتند تا انسان را از بیراهه به راه راست رهنمون شوند؛ سبیلٌ بعد السّبیل؛ خیرةٌ بَعدَ الخیرة؛ چراغ­های درخشان در دل شام تاریک نادانی و گمراهی انسان که تک تک به سنگ ستم و جهالت فروشکستند، ولی آخرینشان که امید تمام جهانیان به دست های نجات­دهنده و پرتوان اوست، روزی چون خورشید از پس کوه­ها سر بیرون خواهد آورد و بساط شب را از سراسر جهان خواهد چید.

سیمای فاطمه علیها السلام در خانه حضرت علی(ع)، سیمای حقیقی زنی مؤمن و پارساست؛ زنی که با تمام توان خویش، به تربیت فرزندانش به بهترین شکل اهتمام می­ورزد و همه امور خانه را بر عهده می­گیرد؛ بی­آنکه از رنج و طاقت فرسایی­اش گلایه کند و بی­آنکه از مضیقه­ها شکوه سر دهد.

سیره امیرمؤمنان علی(ع) نیز در رفتار با همسرش، یگانه الگوی همسرداری است. الگویی که شبیه و مانند ندارد و هیچ نیکویی را یارای برابری با او نیست؛ مردی که افزون بر وظایف سنگینی که در راه تبلیغ و گسترش اسلام، دوشادوش پیامبر برعهده دارد، حتی لحظه­ای از احوال خانواده خویش غافل نمی­شود؛ مردی که پس از یک روز تلاش بی­پایان، انفاق به مستمندان، سرکشی به یتیمان و خانواده­های بی­سرپرست، اداره امور جامعه اسلامی در رکاب پیامبر و دیگر کارها، شب هنگام شرم دارد که با دست تهی به خانه بازگردد و با دختر رسول خدا(ص) روبه­رو شود، پس با تمام خستگی­های جان­کاهش، به دنبال نان شب می­رود.

علی همان مردی است که لحظه­ای از تقدیر و تشکر و پاس داشتن رنج­هایی که همسرش در خانه او متحمل می­شود، غافل نمی­شود و برای رضای او از هیچ کوششی دریغ نمی­کند.

باید علی را بشناسیم تا فاطمه را شناخته باشیم. باید دست به دامان فاطمه شویم تا دامان علی را رها نکنیم. اگر فاطمه علیها السلام نبود، هیچ نَفْسی برای همسری علی(ع) در هستی پیدا نمی­شد و اگر علی نبود، هیچ انسانی لیاقت شوهری فاطمه را نداشت. باید شیعه علی بودن را از فاطمه آموخت. باید«مَوَدَّةً فِی القُربی» را از علی و مهر بی­پایانش به زهرا(س) یاد گرفت. باید به فاطمه متوسل شد تا هرگز راه علی را گم نکرد. باید پا بر جای پای علی بگذاریم تا دختر پیامبر را از یاد نبریم.

«در میان همه جلوه­های خیره کننده روح بزرگ فاطمه علیها السلام، آنچه بیش از همه شگفت­انگیز است، این است که فاطمه همسفر و همگام و هم­پرواز روح عظیم علی است».

دکتر شریعتی

درس­هایی که می­توان از ازدواج حضرت علی و حضرت زهرا گرفت، عبارتند از:

1. هم کفو و همتا بودن: تنها در صورت همتا وهم­شأن بودن زوج است که درک متقابل آنان از یکدیگر امکان­پذیر است. برخی تصور می­کنند کفویت، فقط شامل شرایط ظاهری مانند مسائل نژادی یا وضعیت مادی و رفاهی می­شود، در حالی که هم­کفو بودن، به معنای همتایی و هم­سویی آرمان­ها، خواسته­ها و آرزوهای روحی و روانی افراد، میزان آگاهی­های علمی و دینی و میزان تعهد عملی به مکتب و مذهب و ارزش نهادن به ویژگی­های اخلاقی و فرهنگی است.

2. ازدواج بدون تشریفات: ازدواج حضرت علی(ع) و فاطمه علیها السلام، بدون تشریفات و بسیار ساده برگزار شد و از زرق وبرق و تجملات، در جشن ازدواج حضرت علی(ع) و حضرت زهرا7 خبری نبود.

3. رضایت دختر: پیامبر بدون رضایت دخترش، به خواستگاری حضرت علی(ع) پاسخ مثبت نداد.

4. قناعت: هرچند که فاطمه زهرا(س)، دختر رسول اسلام، برترین و شریف ترین فرد در جامعه انسانی و نیز دختر خدیجه3، ثروتمندترین بانوی زن عرب بود، در تهیه جهیزیه وی به ضروری­ترین و ابتدائی­ترین وسایل زندگی در آن عصر بسنده شد.[1]

 

 

 

 

متن ادبی

هم کفو

سودابه مهیجی

مظهر جوانمردی و مردانگی، مردی که دست پرورده دردرانه آفرینش، پیامبر خاتم بود، با تمام عظمت و پاک­دامنی­اش، با تمام بلندای روحش، بر روی خاک تنها مانده بود و در روی زمین تنها گام بر­می­داشت و تنها نفس می­کشید. هیچ­کس همتای او نبود. هیچ­کس هم طراز و محرم درد دل و آرزوهایش نبود. هیچ آفریده­ای تاب برابری و همسری با او را نداشت و، این دریای بی کرانه، تنهای تنها می­زیست.

یک تنهای دیگر هم بود؛ بانویی که در آغاز راه زندگانی خویش بود و در عصمت و پا­ک­دامنی، در علم و حلم و وقار و حکمت مانند نداشت؛ بانویی که خون مقدس رسالت در رگ­هایش جریان داشت و دانش لایزال خداوندی چون گنجی در سینه­اش نهفته بود؛ بانویی از نسل نور، از نسل حق­پرستی و توحید، از نسل تقوای بی­پایان؛ بانویی که دختر بی­شباهت عفت بود و هیچ مردی هم­نفسی با او را لایق ­نبود. چه بسیار مردان شهر و قبیله و بزرگان دور و نزدیک، به خواستن او جان پیشکش می­کردند و تمام هستی را در کف می­نهادند، اما نه، این معصوم، این فرشته انسان­نما، این روح مجرد قدسی، سهم هیچ­یک از آنان نبود.

زن نیز همچون آن مرد یگانه، دریا بود؛ دریایی سرشار از گهرها و لعل­های گران سنگ، دریایی ناپیداکرانه که خداوند مرزهای ناپیدایش را از هرسو به عالم تجرد رسانده بود، دریایی که خداوند دامانش را از هر شبهه و ننگی پاک کرده بود، دریایی که معصومیتش بر روی خاک، تنها و یکه و منفرد مانده بود.

خدا تقدیر عاشقانه­ای درنظر داشت. خدا داستان زیبایی را رقم زده بود. از روز ازل، از آن هنگام که انسان به«الست» خداوند «بلی» گفت، از آن دم آغازین که خدا تمام سرنوشت­های زمینی را در لوح محفوظ خویش نگاشت، سر آن داشت که روزی بر روی این خاک پر فتنه و پر آشوب، در جایی از این جهان پر ماجرا، دو دریای آبی و پاک به هم بپیوندند و اقیانوسی نامتناهی پدید آورند. خدا بر آن بود که این دو دریای تنها، روزی با هم یگانه شوند و اقیانوسی بسازند که از دامان عمیق و زلالش، تمام روشنی­ها و پاکی­های خاک سرچشمه بگیرد. سرانجام روزی زمان عملی شدن این تقدیر فرا رسید و خداوند این دو دریا را روانه یکدیگر کرد؛ «مَرَجَ الْبَحْرَیْنِ یَلْتَقِیانِ... یَخْرُجُ مِنْهُمَا اللّؤْلُؤُ وَ الْمَرْجانُ...». (الرحمان: 19 و 22)

خداوند، این نگارنده یگانه و زبردست تقدیر، این پیوند اهورایی را چنان به عنایت خویش مهر تأیید زد که تا قیامت، یگانگی این دو دریا زبانزد تمام جهانیان خواهد بود و از این پیوند، چنان حقایق شگرفی متولد خواهد شد که هرگز کسی از یاد نخواهد برد، تمام پاکی­ها و نیک­سرشتی­های جهان، از این دو دریای به هم آمیخته سرچشمه می­گیرد.

سوگند به خدایی که عشق را آفرید، سوگند به پروردگار یکتایی که انسان را برای عشق آفرید، سوگند به معبودی که علی و فاطمه را ارکان هستی آفرید، امشب، شب سرور بی­پایان عرشیان است. امشب رضای پروردگار را در رخساره زهرا و علی می­توان دید. امشب صدای شادی تمام رسولان و فرستادگان از ازل را در عرش می­توان شنید. امشب، خداوند به خویش می­بالد که چنین پیوند بی­شباهتی را رقم زده است. امشب، پروردگار به فرشتگان می­گوید: مگر نگفته بودم «اِنِّی اَعْلَمُ ما لا تَعْلَمُونَ؛ این است دلیل آفرینش آدم.» این اتفاق خجسته­ای است که برای رخ دادنش، انسان را خلق کردم و آدم را آفریدم تا از ذریه او، روزی چنین زوج مقدسی برانگیزم که تمام زوج­های انسان تا قیامت، چشم حسرت به پیوند و یگانگی آسمانی­شان داشته باشند.

ای فرشتگان، بر زمین فرود آیید تا بر سر زهرا و علی ستاره بپاشید! ای پرندگان بهشتی، در آسمان مدینه حاضر شوید تا سرود شادی این بزم را یک­صدا آواز دهید! ای ماه، تمام پرتو نقره­گون خویش را بر حجله دختر رسول بیفشان! ای نسیم، تمام رایحه­های فردوس را به خانه فاطمه و همسرش بیاور! ای تاریخ، تصویر دست­های به هم پیوسته این دو کبوتر را برای ابد در سینه­ات قاب بگیر! ای زمین، زیر پای این دو سوره مبارک، فرش دیبا بگستر!

این زن کیست؛ این عروس مقدس که فرشتگان دامان عصمتش را در شب زفاف، در دست گرفته­اند؛ این­که از ورای معجر سپیده­گون، پرتو آفتاب رخساره­اش تا دورترین نقطه عالم می­رود؟

این مرد کیست که با دعای همیشه مستجاب محمد روانه حجله­گاه می­شود؟ این مرد کیست که دست­های ولایتش، دست­های مجاهد و موحدش، دست سوره کوثر را به مهر می­فشارد؟

او آینده امامت و ولایت روی زمین است. این مرد صاحب ذوالفقار است که شمشیرش، هرچه باطل را از هم خواهد درید و در راه احیای حق، حتی دانه جوی را به ستم از دهان موری نخواهد ستاند. این زن، این بانوی بی­همتای آفرینش نیز مادر خورشیدهای روی زمین خواهد شد، مادر ستون­های استوار دین، قله­های سرفراز توحید. اوست که برای راهبری و هدایت تمام زن­های جهان، بهترین اسوه است. اوست که گوهر والای آفرینش زن در وجودش متجلی شده است.

اینک این دو روح بلندپرواز بهشتی، در خاک به هم می پیوندند تا آغازگر زندگانی ولایت باشند و از شجره طیبه وصالشان، شاخسارانی محکم و منور در تمام جهان، ثمر افشانی کند.

تماشا کن! این دختر نه ساله رسول خداست که از میان تمام زنان هستی، شایسته همسری علی بن ابی­طالب شده است. این فاطمه زهرا است که پری­های آسمان، بر دست­های متبرکش حنای بهشتی­ می­گذارند و بر تنش، پیراهن ابریشمین فردوس می­پوشانند.

آن سوتر، آن قامت سرفراز و سربه زیر مهر الهی، علی است که پیامبر دردانه خدا، از حله نور، رخت دامادی بر تنش می­کند و دست دعای خیرخواهی بر شانه­اش می­نهد و به سمت عروس معصوم کائنات می­بردش. پیامبر است که دست دختر یگانه­اش، دست ام ابیها را در دست­های رشادت علی می­گذارد و برای خوشبختی آنان، و نیک­بختی ذریه خجسته­شان تا قیامت به درگاه خداوند دعا می­کند.

اینک خداست که تمام رحمت­ها و برکت­هایش را در هیئت عشقی فروزان، به صورت عطیه­ای نایاب، به خانه این دو همای سعادت نازل می­کند و از امروز تا پایان عمرشان، فرشتگان نگاهبان خویش را به پاسبانی این کلبه عشق می­گمارد...، باشد که عشق تا ابد ادامه یابد، باشد که عشق، این آفریده گران مایه پروردگار، با پیوند الهی زهرا و علی، زبانزد تمام جهان شود.

آن هنگام که دو آیینه روبه­روی هم قرار گیرند، تصویری تا بی­نهایت منتشر می­شود که هرگز به پایان نمی­رسد. زهرا و علی مثال این دو آیینه هستند؛ دو آیینه تمام نمای حق که رودرروی هم نشستند و تصویر الوهیت، تا بی­نهایت، تا آخر دنیا تابیدن گرفت و منتشر شد. زهرا(س)، انعکاس خدا بود و بازتاب این انعکاس، در آیینه قلب علی می­نشست و نور می­پاشید و علی که نور حقیقت در آیینه وجودش نمایان بود، در رخساره زهرا، در وجود زهرا(س) انعکاس می­یافت و این­گونه، پرتوافشانی حق بی­پایان و نامتناهی شد.

چراغ وجود علی به وقت اندوه و دل تنگی، از برق امید چشمان فاطمه فروغ می­گرفت و شمع جان فاطمه، به گاه خستگی از تیرگی­های زمانه، از شعله آفتاب روح علی درخشندگی می­یافت و ادامه پیدا می­کرد. علی(ع) خدا را به فاطمه عرضه می­کردو فاطمه، الله را با علی می­شناخت. علی، خدا را در فاطمه می­جست و فاطمه، خدا را در علی می­یافت. علی به یمن حضور زهرا به خدا نزدیک­تر می­شد و زهرا به مبارکی هم نفسی با علی، خدا را روزافزون ادراک می­کرد.

خانه علی از شب زنده ­داری­های فاطمه متبرک بود و کلبه فاطمه، به یمن عبادت ها و رازونیازهای علی منور می­شد. سفره ساده و کم رونق خانه حیدر، از تلاش­های شبانه­روز زهرا گوارا بود که در خانه می­کوشید و بیت الاحزان فاطمه، در کنار کوه صبر و مهربانی علی، تمام غصه­هایش را از یاد می­برد.

تمام بهشت، تمام رضوان پروردگار، در خانه این دو خورشید عصمت مجسم شده است و پیوند آسمانی ازدواج، پس از زناشویی زهرا و علی(ع) معنا یافته است.

 

 

شعر

مهر و ماه

سودابه مهیجی

رسیده­اند صمیمانه مهر وماه به هم

دو چشم عاشقشان زل زده است- آه- به هم

چه شاکرند به درگاه عشق از اینکه

رسیده­اند به پیوندِ دل­بخواه، به هم

به عشق می­اندیشند با دو دیدة تر

به راه راست، به دوریِّ از گناه، به هم

به اینکه عهد ببندند و سخت، دل بدهند

برای بودن تا انتهای راه، به هم

چه مؤمنانه خدا را به شکر می­خوانند

دو تا کبوتر معصوم با نگاه به هم

شب است اما روشن­تر از سپیده صبح

بدل شده است چه زیبا شب و پگاه به هم

گشوده شد در فردوس و رهسپار شدند

دو قلب پاک بهشتی به حجله­گاه، به هم

 

 

 

کوثر زلال

سودابه مهیجی

تو، با منی از این پس و تنها همین بس است

این سهمم از تمام زمان و زمین بس است

تو با منی و هر نفست هستی مرا

تا لحظهْ لحظة نفس واپسین بس است

سهم من از بهشت تویی کوثر زلال!

اینکه به آیه­های تو دارم یقین، بس است

دست تو در دو دست تهی­دست من، چه خوب!

این گنج بی­مضایقه در آستین بس است

قلب مرا که از همة خاک خسته بود

پرواز با تو ای پری نازنین بس است

در کلبه محقر من نه! چراغ نیست

رخسار ماهتاب تو ای مه­جبین بس است

ای روزگار! سهم من از خار زار تو

یک شاخه گل شده است که بی­خار، این بس است

 

 

 

 

زیرنویس

*دست­های به هم پیوسته زهرا و علی(ع)، آغاز ولادت ولایت در خاندان رسول است.

* امشب، خدا تمام ستاره­های آسمان را بر سر و روی فاطمه و علی می­ریزد.

*تنها از یگانهْ معصومة عالم برمی­آید که در شب زفاف، لباس عروسی­اش را به نیازمند ببخشد.

* فاطمه، امانتی بود که خدا به محمد(ص) سپرده بود و او هیچ امانت داری را پس ازخویش، بهتر از علی سراغ نداشت.

* تنها زوج معصوم از ازل تا به ابد، امشب زندگانیشان را آغاز می­کنند.

* ساده­ترین خانه دنیا از آن زن و مردی است که زیباترین روح و قلب را در تمام آفرینش دارند.

* امشب هیچ­کس در آسمان ها نیست. همه بر زمین آمده­اند تا بزم وصل علی و فاطمه را ببینند.

* ازدواج فاطمه زهرا و علی(ع)، آسمانی­ترین پیوند تاریخ زمین است.

* خوشابه حال مردی که با پاره جگر رسول خدا زندگی کند و خوشا به حال زنی که به همسری وصی پیامبر خاتم درآید!

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان