ماهان شبکه ایرانیان

معنای جدیدی از انتظار فرج حضرت ولی عصر (عج)

اعتقاد به ظهور حضرت ولی عصر، حجت بن الحسن العسکری، مهدی موعود عجل اللّه تعالی فرجه الشریف یکی از اصول اساسی اعتقاد اسلامی است. در روایات اسلامی به طور متواتر مطرح شده است که روزی فرا می رسد امام قائم در حالی که جهان پر از ستم شده است با قیام خود، جهان را از عدل و داد پر می کند:

اعتقاد به ظهور حضرت ولی عصر، حجت بن الحسن العسکری، مهدی موعود عجل اللّه تعالی فرجه الشریف یکی از اصول اساسی اعتقاد اسلامی است. در روایات اسلامی به طور متواتر مطرح شده است که روزی فرا می رسد امام قائم در حالی که جهان پر از ستم شده است با قیام خود، جهان را از عدل و داد پر می کند:

 

پیامبر گرامی اسلام? در این باره می فرماید:

 

لو لَمْ یَبْقِ مِن الدَهْرِ الایَومٌ لَبَعَثَ اللهُ رَجُلاً مِنْ اَهْلِ بَیْتی یَمْلاها عَدْلاً کَما مُلِئَتْ جُوراً (احمد بن حنبل، ج 1، ص 99؛ سبحانی، 1423: ص 134).

 

اگر از روزگار جز یک روز باقی نماند، خداوند مردی از اهل بیت مرا بر می انگیزاند تا زمین را زمانی که از ستم پر شده است، از عدل پر کند.

 

همچنین پیامبر اکرم? در حدیثی دیگر می فرماید:

 

الْقائِمُ المَهْدی مِنْ وُلْدی اِسْمُهُ و کُنْیَتُهُ کُنْیَتی أَشْبَهُ الناسِ بی خَلْقاً و خُلْقاً (مجلسی، 1363: ج 51، ص 72).

 

مهدی قائم از فرزندان من است. اسم او، اسم من و کنیه اش، کنیة من، و از نظر طینت و سیرت، شبیه ترین مردم به من است.

 

همچنین باز از پیامبر گرامی اسلامی? روایت شده است:

 

أفْضَلُ اعمال اُمَتی إنْتِظارُ الْفَرَجْ (حرانی، 1363: ص 37).

 

حال پرسش هایی در این باب مطرح است: معنای انتظار فرج چیست و چرا افضل اعمال شناخته شده است؟ معنای انتظار، سلبی است یا ایجابی؟

 

اگر شرط ظهور حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف پر شدن جهان از ظلم است، وظیفة مسلمانان چیست؟

 

آیا تلاش های اصلاحی آنان، ظهور حضرت را به تأخیر نمی اندازد؟

 

آیا ظهور حضرت، نیازمند زمینه ها و بستر مناسب است یا دفعی صورت می گیرد؟

 

این جا گویا تعارض و ناسازگاری نیز وجود دارد. از یک سو، ما در جایگاه مسلمان وظیفه داریم به دستورهای دینی و آموزه های قرآن جامة عمل بپوشانیم و در جامعه در پی تحقّق قسط و عدل باشیم، و از سوی دیگر، در مقام منتظران برای تحقّق شرط ظهور حضرت قائم که پر شدن جهان از ستم است باید حرکت کنیم.

 

آیا این طور نیست که به هر مقدار خود و جامعه را اصلاح کنیم، از ستم کاسته و ظهور حضرت قائم را به تأخیر انداخته ایم؟ بنابراین اگر در جهت پر شدن جهان از ظلم حرکت کنیم، به آموزه های قرآنی عمل نکرده ایم و اگر در جهت عمل کردن به آموزه های قرآنی حرکت کنیم در جهت پر شدن جهان از ظلم حرکت نکرده ایم.

 

متفکران اسلامی، بر آنند که به این پرسش ها و تعارض ها پاسخ های مناسبی بدهند؛ امّا پاسخ آن ها، دیدگاه های گوناگونی را در این باره پدید آورده است.

 

برخی بر آنند که ما باید تمام کوشش خود را جهت گسترش ستم در جوامع انسانی به کار گیریم تا شرط ظهور حضرت قائم تحقّق یابد و معنای انتظار هم فقط سلبی است؛ یعنی باید به امید آینده نشست تا حضرت، خود قیام کند و ریشة ستم را بَرکَند. این راه حل به نظر می رسد در پر شدن جهان از ظلم موفق بوده، ولی تمام اوامر و نواهی قرآنی را بدون پاسخ گذاشته است.

 

در مقابل، نظریة دیگری مطرح است که ما وظیفه داریم به تلاش های اصلاحی فردی و اجتماعی خود همت گماریم تا زمینة ظهور حضرت فراهم آید. استفاده از خورشید در روز به معنای آن نیست که شب از نعمت چراغ بی بهره باشیم؛ از این رو هر چند حکومت عادلانه و تجلی کامل دین خدا در زمان ظهور حضرت متحقق می شود، به آن معنا نیست که از نعمت حکومت عادلانه و تکامل فردی در زمان غیبت بی بهره باشیم.

در این نظریه نیز یک طرف تعارض جدی گرفته شده و آن انجام فرمان ها و آموزه های قرآنی است؛ ولی باز نتوانسته تفسیر مناسبی از پر شدن ستم جهان ارائه دهد؛ زیرا اصلاح خود و جامعة بشری درجهت پر شدن جهان از ظلم نیست.

 

این جا نظریة دیگری پیشنهاد خواهد شد که به نظر می رسد به پرسش های پیشین و تعارض مورد نظر، پاسخ مناسبی بدهد. هر دو نظریه ای که ذکر شد، یک امر را مسلّم گرفته اند که پر شدن جهان از ظلم در آینده صورت می گیرد؛ ولی نظریة پیشنهادی بر آن است که اکنون نیز جهان از ستم پر شده است؛ امّا انسان ها از این امر غافل هستند و باید با بیداری فطرت خفته و آگاه کردن آن ها، شرط ظهور حضرت قائم را به فعلیت رساند. این نظریه ، ضمن چند بند مطرح می شود:

 

1. خداوند، انسان ها را با فطرت الاهی سرشته، و همچنین خوبی ها و بدی ها را به او الهام کرده است؛ چنان که قرآن می فرماید:

 

فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنِیفًا فِطْرَةَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْهَا لَا تَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذَلِکَ الدِّینُ الْقَیِّمُ وَلَکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لَا یَعْلَمُونَ (روم(30)، 30).

 

پس روی خود را متوجه آیین خالص پروردگار کن. این فطرتی است که خداوند انسان ها را بر آن آفریده؛ دگرگونی در آفرینش الاهی نیست. این است آیین استوار؛ ولی بیش تر مردم نمی دانند.

 

امیر مؤمنان علی? می فرماید:

 

اللهم خَلَقْتَ الْقُلوبَ عَلی اِرادَتِکَ، و فَطَرْتَ الْعُقولَ عَلی مَعْرِفَتِکَ (مجلسی، ج 95، ص 403).

 

خداوند قلب ها را با ارادت و محبت خود آفریده و عقل ها را با معرفت خود سرشته است.

 

همچنین قرآن می فرماید:

 

وَنَفْسٍ وَمَا سَوَّاهَ فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا (شمس (91)، 7 و 8).

 

قسم به جان آدمی و آن کسی که آن را [آفریده و] منظم ساخته، سپس فجور و تقوا (شر و خیرش) را به او الهام کرده است.

 

2. خداوند پیامبران را برانگیخته است تا گنجینه های فطرت و عقل آدمی را برانگیزانند و نعمتی را که فراموششان شده به یادشان آرند و به او بگویند که عبادت خدای یگانه و سر فرود نیاوردن در برابر غیر خدا و اهتمام به خوبی ها و پرهیز از بدی ها، فطری آدمی است. اگر آدمی کمی به خود توجه کند می تواند مسیر تعالی و تکامل را بپیماید. امیر مؤمنان علی? در این باره می فرماید:

 

فَبَعَثَ فیهِمْ رُسُلَهُ، و واتَرَ اِلَیهِمْ أنْبِیاءَهُ، لِیَسْتأدُوهُم میثاقَ فِطْرَتِهِ، وَ یُذَکِّرُوهُمْ مَنْسِیَّ نَعْمَتِهِ و یَحْتَجُّوا عَلَیهم بالتَّبْلیغ و یُثیروا لَهُمْ دَفائِنَ العقولِ (نهج البلاغه، خطبة 1).

 

پس خداوند، رسولانش را میان آنان گمارد و پیامبرانش را پیاپی فرستاد تا از آنان بخواهند حقّ میثاق فطرت را بگذارند و نعمتی را که فراموششان شده [= توحید فطری] به یادشان آرند و با رساندن حکم خدا جای عذری برایشان نگذارند و گنجینه های خرد را برایشان بگشایند.

 

همچنین خداوند در قرآن مجید می فرماید:

 

فَذَکِّرْ إِنَّمَا أَنتَ مُذَکِّرٌ (غاشیه (88)، 21).

 

پس تو ای پیامبر تذکر بده که تو فقط تذکر دهنده ای؛

 

بنابراین، وظیفة پیامبر گرامی اسلام? و پیروان او این است که با یادآوری فطرت توحیدی و یادآوری نعمت فراموش شده و دلیل و جدال احسن، مردم را از ظلمات خارج و به سوی نور و کمالات معنوی هدایت کنند.

 

3. پیامبران برای انجام رسالت خود، صلاحیت لازم را کسب کرده ؛ یعنی به تکامل روحی و معنوی رسیده اند. فردی که هدایت جامعه را به عهده می گیرد، خود باید هدایت یافته باشد. کسی که خُلْق عظیم دارد می تواند مکارم اخلاق را به کمال برساند؛ زیرا که:

 

ذات نایافته از هستی بخش کی تواند که شود هستی بخش

 

از این رو است که پیامبر گرامی اسلام? اسوه و الگوی حسنه است:

 

لَقَدْ کَانَ لَکُمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ (احزاب(33): 21).

 

مسلماً برای شما، رسول خدا سرمشق نیکویی است.

 

همچنین بدین جهت است که امام صادق? می فرماید:

 

نحن اصلُ کُلِّ خَیرٍ و مِنْ فُروعِنا کُلُّ بِرٍّ (کلینی، 1381: ج 8، ص 242).

 

ما اصل و اساس همه خیرها و نیکی ها هستیم و هر خوبی شاخه ای از شاخه های ما است؛

 

بنابراین وظیفة پیروان پیامبر گرامی اسلام? آن است که ایشان را الگو و اسوه خود بدانند و اگر برآنند که به اصلاح امور بپردازند، باید قبل از هر چیز به اصلاح خود بپردازند.

 

امام علی? در این باره می فرماید:

 

مَن نَصَبَ نَفْسَه لِلناسِ إماماً فَلْیَبْدأ بِتعلیم نَفسه قَبلَ تَعْلیمِ غَیرهِ (نهج البلاغه، حکمت 73).

 

هر کس که خود را امام و پیشوای مردم سازد، بر او است که پیش از تعلیم دیگران، خود را تعلیم دهد یا به تعبیری اصلاح کند.

 

4. برای تحقّق حکومت جهانی حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف لازم است مردم در سراسر جهان، آمادگی چنین حکومتی را داشته باشند. این آمادگی از طریق تغییر در فکر و روان آدمیان و با تلاش های فراوان و پیامبرگونه میسّر است. حضرت نوح? نهصد و پنجاه سال دین خدا را تبلیغ کرد تا فطرت الاهی انسان های عصر خود را بیدار کند.

 

سنّت خداوند نیز بر این تعلق گرفته است که از طریق اعجاز و به طور دفعی، سرنوشت انسان ها را تغییر ندهد؛ بلکه تا وقتی فکر آنان تغییر نکند، سرنوشت آن ها تغییر نخواهد کرد.

 

قرآن در این باره می فرماید:

 

إِنَّ اللّهَ لاَ یُغَیِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّی یُغَیِّرُواْ مَا بِأَنْفُسِهِمْ (رعد (13): 11).

 

خداوند سرنوشت هیچ قوم و ملتی را تغییر نمی دهد، مگر آن که آنان آنچه را که در خودشان است، تغییر دهند.

 

همچنین مطابق قاعدة فلسفی «کلّ حادثٍ مسبوقٌ بمادة و مدة» تحقق هر حادثه ای نیازمند زمینه های مناسب در بستر زمان است؛ بنابراین مردم درعصر ظهور حضرت مهدی باید پذیرش چنین حاکمیتی را داشته باشند و اگر چنین پذیرشی نباشد، چنین حاکمیتی تحقق نمی پذیرد.

 

این وظیفه و مسؤولیت به عهدة منتظران حضرت ولی عصر? است که از طریق خودسازی و دگرسازی روح و روان انسان ها، چنین زمینه ای را مهیا سازند؛ البتّه چنین عملی، نیازمند مجاهدت پیامبرگونه است که به زمان نیاز دارد.

 

امام صادق? در این باره می فرماید:

 

هر کس خوشحال است که از اصحاب امام قائم? باشد، باید منتظر باشد و در حالی که منتظر است به ورع و اخلاق نیکو متصف شود (مجلسی، 1363: ج 52، ص 140).

 

یکی از مصادیق اخلاق نیکو این است که به فرمان های خدا که هم در عرصة خودسازی و هم در عرصه دگرسازی است، جامة عمل بپوشاند.

 

5. برای درک «پر شدن جهان از ظلم» لازم است ابتدا به معنای عدل توجه کنیم تا معنای ضد آن که ظلم است روشن شود؛ امّا عدل به چه معنا است؟

 

امیر مؤمنان علی? عدل را چنین معنا می فرماید:

 

العدل یَضَعُ الاُمورَ مَواضِعَها (نهج البلاغه، حکمت 431؛ مجلسی، 1363: ج 2، ص 166).

 

عدل، کار را به جای خود نهادن [= قرار دادن امور در جایگاه خود] است؛

 

از این رو ظلم که معنای مخالف عدل است، به معنای قرار ندادن امور در جای خود می شود.

حال که معنای عدل روشن شد باید به معنای «پر شدن» توجّه کنیم. «پر شدن» به چه معنا است؟ آیا «پر شدن» واقعیتی با اندازة خاص است؟ برای مثال هنگامی که می گوییم شیشه آب پر شده، به این معنا است که گنجایش شیشه دیگر ظرفیت آب را ندارد. آیا این جا می توان این معنای «پر شدن» را در نظر گرفت: پر شدن جهان از ظلم، یعنی جهان یا آدمیان موجود در آن دیگر گنجایش ظلم را ندارند. به نظر نمی رسد چنین معنایی از پر شدن صحیح باشد؛ زیرا بالاتر از هر حدی از ظلم را می توان تصوّر کرد. در این صورت پُر شدن جهان از ظلم می تواند مصادیق متعددی داشته باشد. هنگامی که مصداقی از آن تحقّق یافت، این عنوان بر آن صادق است؛ هر چند می توان برتر از آن حالت ر نیز در نظر گرفت؛ البته در این که ظلم و عدل از سنخ مفاهیم ماهوی است یا از سنخ معقولات ثانیه فلسفی، اختلاف نظر وجود دارد که در این مقال، مجال پرداختن به آن میسور نیست.

 

نکتة دیگری را که این جا باید به آن توجّه کرد، این است که قُبح ظلم و حُسن عدل ذاتی و فطری آدمیان است. خداوند نفس انسان ها را به گونه ای سرشته است که خوبی ها و بدی ها را درک می کنند؛ ولی ممکن است در مصادیق آن اشتباه کنند؛ همان گونه که در عصر پیامبران با این که خداپرستی امر فطری است مردم به خطا، بت و مخلوقات خدا را به جای خدا عبادت می کردند و وظیفة پیامبران آن بود که از راه های گوناگون به آن ها بفهمانند که در مصداق خطا کرده اند.

 

اکنون با مطالعه و دقت در معنای عدالت و آموزه های قرآنی مشخص می شود که حاکمیت و نظام هیچ کشوری به جز ایران بر اساس عدالت بنا نشده است. حکومت های جهان یا بر اساس نظام های الحادی یا بر اساس لیبرال دموکراسی یا بر اساس پادشاهی بنا شده است که هیچ کدام آن ها مطلوب اسلام نیست. استثمار قارّة افریقا، ظلم ثروتمندان بر فقیران، بی خانمانی و آوارگی مردم فلسطین، تجاوز و نادیده گرفتن حقوق ملّت عراق، افغانستان، حمایت های سازمان های جهانی از ستمگران ... خود، شاهدی بر این امر است که حتّی امروز نیز ستم عالمگیر است یا به تعبیری، جهان از ظلم پر شده است؛ امّا نکتة قابل ذکر این است که مردم در غفلت و بی خبری به سر می برند و حاکمیت ظالمانة خود را به غلط صالح و عادلانه لحاظ می کنند. اگر فطرت خفتة آنان بیدار شود، چون قبحِ ظلم فطری آدمیان است، به صراحت به قبح چنین حاکمیتی اعتراف می کنند و از آن روی بر می گردانند.

 

پیام این بند آن است که اگر مردم اندکی توجّه کنند و به فطرت خود باز گردند، مشاهده می کنند که شرط ظهور حضرت ولی عصر? که «مُلِئتْ ظلما» است، محقق است. هر چند امکان دارد وضعیتی ظالمانه تر از وضع موجود را نیز تصویر کرد، وضعیت کنونی، مصداقی از پر شدن ظلم است؛ ولی افسوس که مردم به چنان سطحی از آگاهی نرسیده اند که این امر را درک کنند. تکلیف و وظیفة منتظران آن است که با آگاهی دادن به مردم مستضعف جهان، این شرط ظهور حضرت مهدی را به فعلیت برسانند.

 

6. بر اساس مطلب پیش گفته، معنای انتظار فرج روشن می شود.

 

انتظار فرج به معنای مهیا ساختن زمینه های ظهور حضرت ولی عصر? است که چیزی جز خودسازی و دگرسازی، یعنی همان تداوم رسالت انبیای الاهی نیست؛ یعنی منتظران، بعد از خودسازی باید فطرت خفتة مردم مستضعف را بیدار، و آنان را با مصادیق ظلم آشنا سازند، و هنگامی که مردم با مصادیق ظلم آگاه شدند، چون قبح ظلم، فطری است، به قبح آن حکم می رانند و دیگر زیر بار چنین عقاید انحرافی و مدیریت افراد غیرالاهی نخواهند رفت. در آن صورت است که حاکم الاهی را انتظار می کشند و بستر و شرایط حاکمیت جهانی حضرت ولی عصر مهیا می شود؛ بنابراین تا زمانی که تحولی در ساختار معرفتی آدمیان صورت نگیرد، زمینة تحقق حاکمیت حضرت ولی عصر تحقّق نمی یابد. همچنین روشن می شود که چرا انتظار فرج، افضل اعمال است؛ زیرا تداوم رسالت انبیاء اوّلاً از سنخ عمل است و ثانیاً برتر از رسالت انبیاء، عملی وجود ندارد؛ چرا که هم عنصر خودسازی و هم عنصر دگرسازی را در خود دارد.

 

 

نتیجه گیری

تبیین نظریة پیشنهادی به خوبی می تواند تعارض در باب ظهور قیام حضرت ولی عصر? را حل کند، در صورتی که دو نظریة دیگر، از انجام آن ناتوان بودند. تعارض چنین بود: با توجه به این که شرط قیام امام قائم عجل الله تعالی فرجه الشریف پر شدن جهان از ظلم است، اگر در جهت پر شدن جهان از ظلم حرکت کنیم، به آموزه های قرآنی عمل نکرده ایم و اگر در جهت عمل کردن به آموزه های قرآنی حرکت کنیم، در جهت پر شدن جهان از ظلم حرکت نکرده ایم.

 

راه حل این نظریه چنین است: منتظران حضرت ولی عصر باید با خودسازی و دگر سازی و بیدار کردن فطرت آدمیان، شرط ظهور قیام حضرت را که «پر شدن جهان از ظلم است» به فعلیت برسانند؛ زیرا جهان در واقع از ظلم پر شده است ولی مردم در غفلت و بی خبری به سر می برند. بیداری فطرت و آگاهی مردم، عنصر اساسی به فعلیت رساندن شرط قیام امام قائم است و خودسازی و دگرسازی نیز چیزی جز عمل به آموزه های دینی و قرآنی نیست. دگرسازی نیز از طریق خودسازی ممکن است، و خودسازی و برپایی جامعة عادلانه نیز می تواند عامل عملی بیداری فطرت خفتة آدمیان باشد. انسان ها با دیدن افراد الاهی خودساخته و جامعة عادلانه، بهتر می توانند نظام های ظالمانة خود را تشخیص دهند؛ بنابراین، دیگر تعارضی باقی نمی ماند؛ زیرا عمل به آموزه های دین یا به تعبیری تداوم رسالت انبیا، خود بستر و زمینة قیام حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف می شود.

 

 

منابع و مآخذ

1. قرآن مجید.

 

2. نهج البلاغه.

 

3. ابومحمد حرانی، تحف العقول، قم، نشر اسلامی، 1363 ش.

 

4. احمد بن حنبل، مسند احمد، بیروت، دارالفکر.

 

5. سبحانی، جعفر، پرسش ها و پاسخ ها، تهران، انتشارات مؤسسة سیدالشهداء?، 1369ش.

 

6. ، الهیات، قم، مؤسسة امام صادق، 1423 ق.

 

7. کلینی، کافی، تصحیح علی اکبر غفاری، تهران، مکتبة الصدوق، 1381ش.

 

8. مجلسی، بحارالانوار، تهران، دار الکتب الاسلامیه، 1363 ش.

 

پایان مقاله

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان