چکیده
یکی از شرایط لازم برای دست یابی به سلامت روان، برخورداری از یک نظام ارزشی منسجم می باشد و تحقیقات انجام شده نیز عامل پیدایش بسیاری از ناسازگاری ها و نابهنجاری های روانی را تضادهای ارزشی و عدم استقرار یک نظام ارزشی سازمان یافته در فرد می دانند.اسلام ویژگی های شخصیت نابهنجار و بیمار و به تعبیر اسلامی، «فی قلوبهم مرض » را در بعد عقیدتی، خصوصیات مربوط به روابط اجتماعی، خانوادگی و زندگی حرفه ای و عملی، خصوصیات احساسی و عاطفی، عقلانی، شناختی و خصوصیات بدنی بیان کرده است.بر اساس نظرات عرفا و علمای اخلاق و تربیت اسلامی، نقطه آغازین حرکت به سوی کمال چهار مرحله است:
1.مرحله تحلیه; یعنی مرحله آراستن ظاهر به شریعت اسلامی و انجام واجبات و ترک محرمات;
2.مرحله تخلیه; یعنی دور ریختن صفات ناپسند جاگرفته در باطن انسان;
3.مرحله تجلیه; یعنی مرحله آراستن باطن و درون به صفات خوب و پسندیده;
4.مرحله فنا; یعنی مرحله فانی شدن در خدا و نابودشدن غیرخدا از دید انسان.
اما ابزار در اختیار انسان برای رسیدن به کمال، شش چیز می باشد:
1.مشارطه; 2.مراقبه; 3.محاسبه; 4.معاتبه; 5.معاقبه; 6.مجاهده.
مقدمه
آنچه از دیرباز سهمی از تلاش های فکری اندیشمندان، فیلسوفان، جامعه شناسان و روان شناسان را به خود اختصاص داده، تحقیق و تفحص در مقوله ارزش هاست.گذشت قرون و سال ها نه تنها از ارج و اعتبار چنین حوزه ای نکاسته، بلکه با توجه به الزام های خاص خود، بر اهمیت آن افزوده است.اکنون در آستانه قرن بیست و یکم، انسان مضطرب، افسرده و بحران زده عصر حاضر بیش از هر زمانی دیگری خود را درگیر سؤال هایی اساسی در این باره می یابد.تحقیقات انجام شده عامل پیدایش بسیاری از ناسازگاری ها و نابهنجاری های روانی را تضادهای ارزشی و عدم استقرار یک نظام ارزشی سازمان یافته در فرد می دانند.بنابراین، می توان بر این نکته تاکید کرد که ارزش ها اساس و بنیان یکپارچگی شخصیت سالمند.در حقیقت، ارزش ها سازمان دهنده های اصلی اعمال و رفتارهای شخصیت رشدیافته به شمار می روند و سلامت روان، بی تردید، محصول چنین شخصیتی است.
با توجه به روابط موجود بین ارزش ها و سلامت روان، معیارهای سلامت و بیماری روانی از دیدگاه اسلام مورد بحث و بررسی قرار می گیرد.اما پیش از این، ذکر چند نکته ضروری به نظر می رسد:
تعریف «سلامت روان »
تاکنون تعاریف متعددی از «سلامت روان » ارائه شده که همگی بر اهمیت تمامیت و یکپارچگی شخصیت تاکید ورزیده اند.گلدشتاین Goldstein,K. سلامت روانی را تعادل بین اعضا و محیط در رسیدن به خود شکوفایی می داند. (2) چاهن (Chauhan,S.S. 1991) نیز سلامت روانی را وضعیتی از بلوغ روان شناختی تعبیر می کند که عبارت است از حداکثر اثربخشی و رضایت به دست آمده از تقابل فردی و اجتماعی که شامل احساسات و بازخوردهای مثبت نسبت به خود و دیگران می شود. (3) در سال های اخیر، انجمن کانادایی بهداشت روانی، «سلامت روانی » را در سه بخش تعریف کرده است:
بخش اول: بازخوردهای مربوط به خود شامل:
الف.تسلط بر هیجان های خود; ب.آگاهی از ضعف های خود; ج.رضایت از خوشی های خود.
بخش دوم: بازخوردهای مربوط به دیگران شامل:
الف.علاقه به دوستی های طولانی و صمیمی; ب.احساس تعلق به یک گروه; ج.احساس مسؤولیت در مقابل محیط انسانی و مادی.
بخش سوم: بازخوردهای مربوط به زندگی شامل:
الف.پذیرش مسؤولیت ها; ب.ذوق توسعه امکانات و علایق خود; ج.توانایی اخذ تصمیم های شخصی; د.ذوق خوب کار کردن. (4)
چاهن به ذکر پنج الگوی رفتاری در ارتباط با سلامت روان مبادرت ورزیده است:
1.حس مسؤولیت پذیری: کسی که دارای سلامت روان است، نسبت به نیازهای دیگران حساس بوده و در جهت ارضای خواسته ها و ایجاد آسایش آنان می کوشد.
2.حس اعتماد به خود: کسی که واجد سلامت روانی است، به خود و توانایی هایش اعتماد دارد و مشکلات را پدیده ای مقطعی می انگارد که حل شدنی است.از این رو، موانع، خدشه ای به روحیه او وارد نمی سازد.
3.هدف مداری: به فردی اشاره دارد که واجد مفهوم روشنی از آرمان های زندگی است و از این رو، تمامی نیرو و خلاقیتش را در جهت دست یابی به این اهداف هدایت می کند.
4.ارزش های شخصی: چنین فردی در زندگی خود، از فلسفه ای خاص مبتنی بر اعتقادات، باورها و اهدافی برخوردار است که به سعادت و شادکامی خود یا اطرافیانش می انجامد و خواهان افزایش مشارکت اجتماعی است.
5.فردیت و یگانگی: کسی که دارای سلامت روان است، خود را جدا و متمایز از دیگران می شناسد و می کوشد بازخوردها و الگوهای رفتاری خود را توسعه دهد، به گونه ای که نه همنوایی کور و ناهشیارانه با خواسته ها و تمایلات دیگران دارد و نه توسط دیگران مطرود و متروک می شود.
علاوه بر تعاریفی که ارائه شد، «سلامت روانی » از دیدگاه مکاتب گوناگون روان شناسی نیز تعریف شده است که به اختصار برخی از آن ها ذکر می شود: (5)
- نظام زیستی نگری که اساس روان پزشکی را تشکیل می دهد، سلامت روانی را زمانی محقق می داند که بافت ها و اندام های بدن به طور سالم و بی نقص به وظایف خود عمل کنند.هر نوع اختلال در دستگاه عصبی و در فرایندهای شیمیایی بدن، اختلال روانی را به همراه خواهد داشت.
- نظام روان تحلیل گری بر این باور است که سلامت روان به معنای کنش متقابل و موزون بین سه پایگاه بنیادین شخصیت (بن، من و فرامن) است و سلامت روانی در صورتی حاصل می شود که «من » بتواند بین تعارض های «بن » و «فرامن » تعادلی ایجاد کند.
- نظام رفتاری نگر در تعریف سلامت روانی بر سازش یافتگی فرد با محیط تاکید می ورزد و بر این اعتقاد است که رفتار سازش نایافته نیز مانند سایر رفتارها در اثر تقویت، آموخته می شود.بنابراین، سلامت روانی شامل رفتارهای سازش یافته ای است که آموخته می شوند.
- نظام انسانی نگر معتقد است که سلامت روانی یعنی ارضای نیازهای اساسی و رسیدن به مرحله خودشکوفایی.هر عاملی که فرد را در سطح ارضای نیازهای سطوح پایین نگه دارد و مانع شکوفایی او شود، به ایجاد اختلال رفتاری خواهد انجامید.
ملاک های سلامت روان
اندیشمندان از زوایای گوناگون، بر ویژگی هایی که به دست یابی و حفظ سلامت روان می انجامند تاکید ورزیده اند.سالیوان (Sulivan.H. 1954) بر این باور است که در سلامت روان، ارزش عمده بر کنش اجتماعی مؤثر قرار دارد.روان تحلیل گران سنتی بر آگاهی از انگیزه های ناهشیار و در پی آن، خودمهارگری، که بر آگاهی مبتنی است، تاکید می کنند.
فروم (Fromm.E. 1942) ارتباطهای فرد با محیط اجتماعی، انسانی نگری، آزادی و فردگرایی را مورد تاکید قرار می دهد.پرلز (Perls,F. 1973) نیز پذیرش مسؤولیت برای هدایت زندگی خود را مهم ترین ویژگی برای دست یابی به سلامت روان ذکر می کند.
ونتیز (Ventis, W.L. 1995) سلامت روان را وابسته به هفت ملاک می داند که عبارتند از:
1.رفتار اجتماعی مناسب; 2.رهایی از نگرانی و گناه; 3.فقدان بیماری روانی; 4. کفایت فردی و خودمهارگری; 5.خویشتن پذیری و خودشکوفایی; 6.توحیدیافتگی و سازماندهی شخصیت; 7.گشاده نگری و انعطاف پذیری.
علاوه بر ملاک هایی که برای سلامت روان از سوی برخی از اندیشمندان برشمرده شد، در ذیل، به دیدگاه برخی از روان شناسان اشاره می شود:
راجرز (Rogers,C.1951) در ارزیابی ادراکات خودواقعی و خودآرمانی، خویشتن پذیری حمایت شده را یک شاخص مهم سلامت روانی می داند.
مزلو (Maslow,A. 1954) بر شکوفایی توانایی های فردی به عنوان یک سازه اساسی تاکید می کند.
الیس (Ellis,A. 1980) پذیرش خود، خردپذیری و منعطف بودن را در سلامت روان مهم تلقی می کند.اما هاروی، (Harvey,J.O.) ،هانت، (Hunt,E.D.) و اسکرودر (Schroder,M.H. ,1961) بر پیچیدگی شناختی و انعطاف پذیری، که خود می تواند ناشی از پیچیدگی بیش تر باشد، تاکید می ورزند.
آلپورت (Allport,G ,1937) سازمان شخصیت و نیاز به وحدت بخشیدن به اصول در زندگی و فروید (Freud,S ,1925) رهایی از اضطراب، نگرانی و گناه را شاخص های مهم سلامت روان می دانند. (6)
البته همان گونه که ملاحظه می شود، با توجه به اختلاف دیدگاه اندیشمندان در زمینه سلامت روان، نمی توان با قاطعیت از ملاک های پذیرفته شده جهانی برای «سلامت روان » سخن گفت.
عوامل مؤثر بر سلامت روان
همه متخصصان متفق القول اند که سلامت روان در تحول شخصیت واحد نقشی بنیادین است. تصور تحول موزون انسان بدون وجود سلامت روان غیرممکن است.بی شک، عوامل متعددی بر سلامت روان تاثیر می گذارند که فهرست کردن همه آن ها دشوار است; چرا که وجود تفاوت های فردی ممکن است به تنوع در عوامل مؤثر بر سلامت روان بینجامد.با این حال، یافته های حاصل از پژوهش ها در زمینه های زیست شناسی و علوم اجتماعی، دانش ما را درباره عواملی که ممکن است سلامت روان را تحت تاثیر قرار دهند، سعت بخشیده اند.
به اعتقاد چاهن، برخی از الگوهای مهمی که علت اختلال های روانی را از زوایای گوناگون مورد بررسی قرار می دهند، عبارتند از:
1.الگوی پزشکی بر نقش شرایط اندام وار گوناگون که می تواند کنش مغز را تحت تاثیر قرار داده، به اختلال روانی بینجامد، تاکید ورزیده است.
2.الگوی روان تحلیل گری در وهله نخست، بر موقعیت های تنش زایی که به وسیله ایجاد اضطراب، متضمن تهدیدی برای فرد است، متمرکز می شود.چنانچه فرد به طور مؤثر با موقعیت اضطرابی سازش حاصل کند، اضطراب حذف می شود و در صورتی که اضطراب و تنش ادامه یابد، فرد نوعا به مکانیزم های دفاعی گوناگون، که سلامت روان وی را تحت تاثیر قرار می دهند، متوسل می شود.این الگو به تجارب آغازین کودکی در خانواده، که به وسیله هدایت نادرست والدین سرکوب شده است، اهمیت بسیار می دهد.
3.الگوی رفتاری نگری، یادگیری معیوب را عامل اساسی اختلال روانی می داند. سلامت روان - به طور گسترده ای - توسط شکست در یادگیری رفتارهای سازش یافته ضروری یا ناکامی در تسلط یافتن بر موقعیت های اجتماعی به طور موفقیت آمیز تحت تاثیر قرار می گیرد.ناگفته پیداست که رفتارهای سازش نایافته مانند سایر مهارت ها، از محیط آموخته می شوند.
4.الگوهای هستی نگر - انسانی نگر بر توقف یا تحریف تحول فرد به عنوان عاملی اساسی، که بر سلامت روان اثر می گذارد، تاکید می ورزند.این الگوها بر تقویت انگیزش و شکل گیری «خود» در فرد تاکید می کنند.چنانچه فرد مجال های رشد فردی و خود شکوفایی را انکار کند، اضطراب، ناامیدی و ناکامی را تجربه خواهد کرد که در نهایت، به ناسازگاری وی خواهد انجامید.این الگو بیانگر این نکته است که انحراف از طبیعت انسانی، که اساسا رو به توحیدیافتگی و سازندگی دارد، به وسیله شرایط ناخوشایند محیطی موجب سازش نایافتگی می شود.
5.الگوی بین فردی، نارضایی از روابط بین فردی را ریشه رفتار سازش نایافته می داند.
6.دیدگاه بین فرهنگی - اجتماعی بر نقش آسیب شناسی شرایط اجتماعی همچون فقر، تبعیض، فرقه های مختلف و خشونت، به عنوان عوامل مهمی که بر سلامت روان افراد در جامعه اثر می گذارند، تاکید می ورزد.
نظام ارزشی و سلامت روان
یکی از شروط لازم برای دست یابی به سلامت روان، برخورداری از یک نظام ارزشی است و همان گونه که چاهن می گوید: بهره مندی از یک سلسله ارزش های شخصی و فلسفه ای مبتنی بر باورها، آرزوها و آرمان هایی که با سعادت و تحقق خود و اطرافیان فرد پیوندی نزدیک دارد، شرط لازم برای کسب سلامت روان است.
مزلو اصول و ارزش های افراد مایوس و درمانده و افرادی را که واجد سلامت روانی هستند; دست کم در برخی موارد، متفاوت می داند; زیرا آنان دارای ادراکات و طرز تلقی های متفاوتی از جهان مادی، اجتماعی و جهان روان شناختی خصوصی هستند که همین ادراکات و طرز تلقی های متفاوت، نظام ارزشی فرد را رقم می زنند. (7) به اعتقاد مزلو، نظام ارزش های فرد واجد سلامت روان بر پایه پذیرش فیلسوفانه طبیعت خود، طبیعت بشری، حیات اجتماعی و طبیعت و واقعیت جسمانی حیات استوار است.در واقع، بخش عمده ای از قضاوت ها و ارزش گذاری های هر روزه این گونه افراد، از پذیرش واقعیت سرچشمه می گیرد.آنچه را فرد واجد سلامت روان، که خواستار تحقق خود است، تایید یا تکذیب می کند، بدان وفادار می ماند یا خوشایند یا ناخوشایندش می یابد، اغلب می تواند همچون اشتقاقاتی که ریشه در خصیصه پذیرش دارد، ادراک شود. (8)
ارزش ها، سازمان دهنده های اصلی اعمال و رفتارهای شخصیت رشد یافته اند.شخصیت های سالم، چنان که شولتس، (Schultz,D) می گوید، به جلو می نگرند و انگیزه شان هدف ها و برنامه های درازمدت است.آنان هدفجویند و اساس زندگی شان کاری است که باید به انجام برسانند و همین است که شخصیتشان را تداوم می بخشد. (9)
از این رو، در این فرایند، هدفجویی آن دسته از رفتارها و کنش هایی که فرد را به سمت هدف سوق می دهند، واجد ارزش و جز آن فاقد ارزش به شمار می رود.
آلپورت این انگیزش یگانه ساز یا باور وحدت بخش را، که در شخصیت های سالم بیش از روان آزرده نمایان است، «جهت داشتن » نامیده است.جهت داشتن، همه زوایای زندگی فرد را تحت تاثیر قرار داده و با یکپارچه کردن تمایلات و انگیزه های فرد، وی را به سوی هدف راهبری می کند و به او دلیلی برای زندگی می دهد. (10) آلپورت تاکید می کند که ارزش ها به انضمام هدف ها، برای پرورش فلسفه یگانه ساز زندگی بسیار مهم است.
روی، (Roy,E.C) داشتن فلسفه ای برای زیستن را یکی از شروط ضروری برای برخورداری از سلامت روانی آرمانی ذکر می کند و می گوید: کسی که به خوبی سازش یافته واجد فلسفه ای مستحکم در زندگی خود است و می توان موارد ذیل را به او نسبت داد:
الف.باید در جهانی مملو از حس تعهد و مشارکت اجتماعی فعال زندگی کند.
ب.زندگی پدیده ای ارزشمند است که این ارزشمندی را می توان به باورداشتن انسانیت یا اعتقاد به هر مذهبی تعبیر کرد.
ج.هیچ کس به تنهایی نمی تواند زندگی کند.انسان تنها، جزیره ای است که به خود منتهی می شود.در حقیقت، هر فرد بخش اساسی و اجتناب ناپذیر یک فرد دیگر به شمار می رود. چنانچه فلسفه فروم براین جمله مبتنی است که «تمام افراد بشر برادرند و دارای ظرفیت عشق مولد.» (11)
بهره مندی از یک نظام ارزشی پویا و استوار، فرد سالم را از روان آزرده متمایز می سازد.شخص روان آزرده یا پایبند به هیچ ارزشی نیست یا ارزش هایش ناقص، موقت و گذرا است.ارزش های روان آزرده به آن اندازه استوار نیست که تمامی جنبه های زندگی اش را به هم پیوند دهد و یگانه سازد. (12)
معیارهای سلامت وبیماری روانی از دیدگاه اسلام
پیش از بیان معیارها، تذکر این نکته لازم است که درباره حقیقت و ماهیت انسان، دو نظریه اساسی مقابل یکدیگر قرار گرفته اند:
1.نظریه الهیون;
2.نظریه مادیون.
بر اساس نظریه الهیون، انسان حقیقتی است مرکب از جسم و بدن و روح و روان.روان انسان، جاویدان است و با مردن او فانی نمی شود.اما دیدگاه مادیون بر این مبتنی است که انسان جز همین بدن، چیز دیگری نیست و با مردن، به کلی نابود می شود و متلاشی شدن بدن یعنی متلاشی شدن شخصیت انسان.
به نظر می رسد غفلت روان شناسان از جنبه روحی در بررسی شخصیت انسان، به وضوح منجر به درک ناقص آن ها از انسان و کوتاهی در کوشش برای شناخت خصوصیات شخصیت بهنجار و نابهنجار شده است.همان گونه که اریک فروم، (Fromm,E) ،روانکاو معروف، قصور و عجز روان شناسی جدید را در شناخت صحیح انسان، که ناشی از عدم توجه به بررسی جنبه روانی انسان می باشد، مشاهده کرده است.متاسفانه امروزه می بینیم که روان شناسی مبدل به علمی شده است که درباره همه چیز، بجز روان انسان بحث می کند و می کوشد جنبه هایی از انسان را، که امکان آزمایش آن در آزمایشگاه وجود دارد، بشناسد!
اما ملاک های سلامت و بیماری روانی از دیدگاه اسلام یا به عبارت دیگر، معیارهای شخصیت بهنجار، کامل، نمونه، مطلوب و مسلمان نمونه از غیر آن چیست؟
به طور کلی، می توان گفت: شخصیت بهنجار از نظر اسلام، شخصیتی است که جسم و روح او متعادل باشد و نیازهای هر کدام ارضا شود.انسانی که دارای شخصیت بهنجار است، به جسم و سلامت و نیرومندی آن اهمیت می دهد و نیازهای آن را در حدی که شرع مقدس روا می داند، براورده می سازد و همزمان با آن، به خدا ایمان می آورد، عبادات و اموری را که موجب رضایت خدا هستند انجام می دهد و از اعمالی که موجب خشم خدا می شود، اجتناب می کند.بنابراین، از نظر اسلام، کسی که پیرو هوای نفس خویش باشد، نابهنجار است و نیز کسی که خواسته های جسمانی خود را سرکوب کند و با رهبانیتی افراطی و ریاضتی شدید باعث ضعف جسمی خود می شود و تنها به ارضای نیازها و تمایلات معنوی می پردازد نیز نابهنجار تلقی می شود; زیرا این گونه گرایش های افراطی و تفریطی با طبیعت و فطرت انسان، مخالف و ناسازگار است. به همین دلیل، هیچ کدام از این دو گرایش به شکل گیری و تحقق ماهیت حقیقی انسان نمی انجامد; چنان که او را به کمال حقیقی شخصیتی نیز نمی رساند.
الف. ویژگی شخصیت بهنجار
به طور کلی، ویژگی های شخصیت بهنجار و یا به تعبیر اسلامی، «انسان نمونه » را می توان در زمینه های اصلی و عمومی ذیل ذکر کرد:
1- ویژگی های عقیدتی:
یکی از کمالات لازم انسان، که باید در بازار دنیا کسب شود، ایمان است; آن هم به مفهومی که قرآن بدان قایل است; یعنی ایمان به خدا، پیامبران علیهم السلام، کتب آسمانی، فرشتگان، روز قیامت و بهشت و جهنم.این از آن روست که انسان نیازمند به اصل برتر و هدفی عالی تر از زندگی فردی، شخصی و مادی خویش است که زندگی را به خاطر آن هدف برتر و آن آرمان مافوق شخصی بخواهد.به عبارت دیگر، انسان نمی تواند مطلوب ایده آل باشد، مگر این که آرمان انسانی داشته باشد. «آرمان انسانی » یعنی هدفی مافوق زندگی فردی و آرزوی عالی و برتری که بخواهد خود و جامعه اش را بر اساس آن بسازد.
از نظر قرآن، تنها چیزی که می تواند هدف عالی تر و مطلوب انسانی باشد، فقط خداست; غیر از او هیچ موجود دیگری شایستگی هدف بودن و محل ایمان بودن را ندارد.لازمه چنین ایمانی تسلیم است; تسلیم در مقابل آنچه به او ایمان دارد; به عبارت دیگر، ایمان وقتی کامل و حقیقی است که انسان به همان نسبت که در مقابل آنچه به آن ایمان دارد و آرمان اوست، تسلیم باشد و در مقابل غیر او کافر.بنابراین، یکی از ویژگی های انسان مطلوب، ایمان و تسلیم و عنصر دیگر، کفر و عصیان است (کفر به طاغوت).
به بیان دیگر، جهان از دیدگاه انسان با ایمان و خداپرست، نه مجموعه ای از عناصر، نیروها و قوانین کور، بلکه پیکری زنده و معنادار است.خداپرست آگاه، خود را در برابر هستی ای می یابد که می فهمد، احساس می کند و اراده ای آگاه بر آن حاکم است.فقدان خدا سیمای طبیعت را ابلهی می نماید که انسان خود را با او بیگانه حس می کند.غیبت خدا، هستی را قبرستان بیکرانه ای می کند که انسان خود را در آن تنها می یابد.هستی پوچ، زندگی را نیز پوچ می سازد و ناچار انسان نیز به پوچی می رسد. نمی توان در جهانی که از شعور، اراده و جهت عاری است، از «مسؤولیت انسان » سخن گفت.مسؤولیت انسان - که فرد را به فدا کردن و نثار جان و مالش وا می دارد - اگر ریشه در عمق هستی نداشته باشد و بی پایه و پایگاه وجودی باشد، مفهومی ذهنی و خیالی می شود، در حالی که ایمان و باور به خدا، که آفرینش را دارای شعور و هدفدار معرفی می کند، طبعا دید مثبتی به انسان در مقابل نظام کلی هستی و قوانین حاکم بر آن می دهد.
2- ویژگی های عبادی:
عبادت خدا انجام فرایضی از قبیل نماز، روزه، زکات، حج، جهاد در راه خدا با جان و مال، ذکر خدا، توکل بر خدا و طلب بخشش از خدا یا توبه است.«عبادت » در این جا، به معنای سرسپردگی انسان عابد به این ارزش هاست; تمرینی است در خودسازی تا وجود سست، ناهموار، متزلزل و پر تردید آدمی در مسیر هموار و استواری قرار گیرد و خود را از حضیض به اوج بی نهایت و قرب به خدا برساند و با این قرب، تخلق به اخلاق الهی پیدا کند و همه ارزش ها در وجودش متجلی گردد.
3- ویژگی های مربوط به روابط اجتماعی:
رفتار خوب با مردم، جود و احسان، تعاون و همکاری، وجدان کاری، اتحاد و همبستگی، امر به معروف و نهی از منکر، عفو و ایثار، اجتناب از کارهای بیهوده از جمله این روابط است.به عبارت دیگر، آنچه بیش از هر چیز، حق را محترم، عدالت را مقدس، دل ها را به یکدیگر مهربان و اعتماد متقابل را میان افراد برقرار می سازد و همه افراد جامعه را مانند اعضای یک پیکر به هم پیوند می دهد و متحد می کند، ایمان به خداست.
4- ویژگی های مربوط به روابط خانوادگی:
نیکی به والدین و خویشاوندان، حسن معاشرت با همسر، سرپرستی خانواده و پرداخت نفقه، صله رحم و مانند آن، همگی در سایه ایمان به خدا حاصل می شود; مثلا، در روایتی امام صادق علیه السلام در زمینه خوش رفتاری با والدین می فرماید: «هرکه به پدر و مادر خود نگاه تند و خشم آلود کند، اگر چه به وی ستم کرده باشند، خداوند نمازش را نمی پذیرد.» یا پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله در زمینه ازدواج می فرماید: «هرکس ازدواج کند نیمی از دینش را حفظ نموده است.پس در مورد نیم دیگرش تقوای الهی پیشه کند.» یکی از علل این که در اسلام ازدواج یک عمل مقدس و عبادت به شمار می آید، با این که از مقوله لذات و شهوات است، آن است که ازدواج اولین قدم انسان از خودپرستی و خود دوستی و خودمحوری به سوی غیردوستی است.
5- ویژگی های اخلاقی:
بردباری، صداقت، عدالت، امانت داری، وفای به عهد، پاک دامنی، فروتنی، عزت نفس، سخت کوشی در گرفتن حق، قدرت اراده، حاکمیت و تسلط بر هوا و شهوت نفس و خودرای نبودن از جمله ویژگی های اخلاقی انسان نمونه و کامل است که قرآن معرفی نموده.
6- ویژگی های انفعالی، احساسی و عاطفی:
از جمله این ویژگی هاست: خدادوستی، ترس از عذاب خدا، امید به رحمت او، مردم دوستی و خیرخواهی نسبت به آنان، مهربانی، فرو خوردن خشم و مهار غضب، تجاوز نکردن به حقوق دیگران، حسد نبردن به آنان، سرزنش نفس، احساس پشیمانی در صورت ارتکاب گناه، پرهیز از غیبت و تهمت و پرهیز از استهزای آنان.انسان کاملی که اسلام معرفی می کند قلبش سرشار از امنیت، امید و آرامش است، می تواند بدی ها را با خوبی ها دفع نماید و کینه و خشم خود را فرو نشاند; زیرا پیامبرگرامی صلی الله علیه وآله فرموده است: «کسی که خشم خود را - در حالی که قادر بر اعمال آن است - فرو نشاند، خداوند متعال قلب او را از امن و ایمان سرشار می سازد.» (13)
7- ویژگی های عقلانی و شناختی:
تفکر در هستی و آفرینش، طلب معرفت و دانش و پیروی نکردن از ظن و گمان از ویژگی های انسان کامل است; انسانی که اهل تفکر باشد و بتواند در مورد مسائل کلی عالم فکر کند و به دقایق رموز عالم پی ببرد و قدرت تجزیه و تحلیل در مسائل را داشته باشد.
8- ویژگی های مربوط به زندگی حرفه ای:
اخلاص در عمل و خوب کارکردن، وجدان کاری، تلاش فعالانه و مجدانه برای کسب روزی حلال، مبارزه با فقر، فساد، تبعیض و مراعات ضوابط از این صفات است.
9- ویژگی های بدنی:
در این زمینه می توان از صفاتی مانند نیرومندی، سلامت، پاکیزگی و طهارت نام برد.
تصویری که قرآن از انسان کامل و نمونه برای ما ترسیم می کند دارای این ویژگی ها و معیارهاست; الگویی از انسان مؤمن که باید برای تخلق یافتن بدان تلاش کنیم.پیامبر بزرگوارصلی الله علیه وآله نیز نخستین گروه مسلمانان را بر اساس همین ویژگی ها تربیت نمودند و در نتیجه، شخصیت آنان را کاملا دگرگون کردند و از آنان اشخاص مؤمنی ساختند که توانستند چهره تاریخ را تغییر دهند.امروز نیز وظیفه ما این است که ابتدا این ویژگی ها را در خودمان و سپس در دیگران ایجاد کنیم تا بتوانیم جامعه اسلامی سالمی همراه انسان های کامل به وجود بیاوریم.
ب. ویژگی های شخصیت نابهنجار
ویژگی های انسان کامل و نمونه و به تبع آن، معیارهای سلامت روانی از دیدگاه اسلام بیان گردید.اما معیارهای بیماری روانی و ویژگی های انسان نابهنجار و به تعبیر قرآنی، انسان هایی که در قلوب آن ها مرض است، گرچه تا حدی از راه مقابله با معیارهای سلامت روانی فهمیده می شود، اما به اختصار بعضی از آن ها ذکر می شود.ویژگی هایی که در این جا ذکر می شود مربوط به دو دسته انسان های نابهنجار است: کافران، منافقان.
1- ویژگی های عقیدتی:
الف.کافران: عدم ایمان به خدا، پیامبران علیهم السلام و روز قیامت.
ب.منافقان: عدم اتخاذ موضعی مشخص در برابر توحید، اظهار ایمان در میان مسلمانان و اظهار کفر و شرک در میان مشرکان.
2- ویژگی های عبادی:
الف.کافران: پرستش غیر خدا که هیچ سودی برای آنان ندارد.
ب.منافقان: انجام عبادات از روی ریا و بدون اعتقاد قلبی و انجام نماز از سر کسالت و تنبلی.
3- ویژگی های مربوط به روابط اجتماعی:
الف.کافران: ظلم در رفتارشان با مؤمنان، تمسخر آن ها و امر به منکر و نهی از معروف.
ب.منافقان: امر به منکر و نهی از معروف، فتنه انگیزی از طریق پخش شایعه در میان مسلمانان، تمایل به فریب مردم، سوگند خوردن برای باوراندن سخنان خود به دیگران، آراستگی از نظر ظاهر، قیافه و لباس تا جلب توجه کنند و دیگران را تحت تاثیر قرار دهند.
4- ویژگی های اخلاقی:
الف.کافران: پیمان شکنی، فسق و فجور، غرور و تکبر، پیروی از هوای نفس.
ب.منافقان: عدم اعتماد به نفس، پیمان شکنی، ریا، ترس، دروغ، بخل و سودجویی، پیروی از هوای نفس و فرصت طلبی.
5- ویژگی های انفعالی، احساسی و عاطفی:
الف.کافران: نفرت، کینه و حسادت نسبت به مؤمنان.
ب.منافقان: نفرت و کینه نسبت به مسلمانان، ترس از مؤمنان و هراس از مرگ.
6- ویژگی های عقلانی و شناختی:
الف.کافران: جمود فکری و ناتوانی در ادراک و تعقل، مهرزدگی بر دل های آن ها، تقلید کورکورانه از عقاید و سنت های نادرست پدران و فریب دادن خود.
ب.منافقان: تردید و شک، ناتوانی در قضاوت و تصمیم گیری و تفکر درست، مهرزدگی بر دل های آن ها و توجیه کارهای نادرست خود.
همان گونه که معلوم است، تصویری که قرآن از شخصیت این دو گروه نابهنجار ترسیم می کند بسیار شبیه خصوصیات انسان های نابهنجاری است که امروزه روان شناسان ارائه می دهند.
سیر به سوی کمال
حال ممکن است این سؤال مطرح شود که اگر کسی بخواهد در جهت سیر تکاملی قرار بگیرد و انسان کاملی شود، باید از کجا شروع کند و چه ابزار و وسایلی در اختیارش قرار دارد؟
الف.مراحل سیر
پاسخی که عرفای اسلامی و علمای اخلاق و تربیت اسلامی به این سؤال داده اند این است که نقطه آغازین این حرکت و مراحل سیر انسان به سوی کمال - و به سوی خدا - گذر از چهار مرحله می باشد:
1- مرحله تحلیه:
یعنی مرحله آراستن ظاهر به شریعت اسلامی و انجام واجبات و ترک محرمات. بنابراین کسی که آلوده به گناه است، هنوز اولین گام را در سیر تکاملی برنداشته.
2- مرحله تخلیه:
یعنی دور ریختن صفات ناپسند جا گرفته در باطن انسان و به تعبیر دیگر، پیراستن خویش از اوصاف نکوهیده و ناستوده و مذموم.این صفات ناپسند همانند مردابی هستند که اگر انسان مواظب نباشد، بوی تعفن آن، تمام وجود او را در بر می گیرد.
3- مرحله تجلیه:
یعنی مرحله آراستن باطن و درون به صفات خوب، پسندیده و ستوده.باید توجه داشت که صفات پسندیده باطنی دو دسته اند:
الف.صفات انسانی: مانند خوش خلق بودن، با ادب بودن و غضب نداشتن.
ب.صفات سیر و سلوکی: مانند ایمان و معرفت پروردگار، عزم بر بندگی، توکل و تقوا.
4- مرحله فنا:
یعنی مرحله فانی شدن در خدا، نابودشدن غیر خدا از دید و مشاهده انسان، مرحله مخاطبه و مکالمه انسان با خدا و مرحله حضور بی حجاب; یعنی مرحله ای که حجاب بین بنده و پروردگارش برداشته می شود و او چنان جذب پروردگارش می شود که جمیع ما سوا به چشم او نمی آید.این مرحله، مرحله «انسان کامل » شدن است.
ب. ابزار سیر
اما ابزار و وسایلی که در اختیار انسان قرار دارد تا او را در جهت رسیدن به کمال یاری دهد، از نظر اسلام «مراقبه » به همراه لوازم آن می باشد.به بیان دیگر، از نظر اسلام، اگر کسی بخواهد خودسازی کند و به کمال شایسته خود برسد، یکی از مهم ترین ابزارها، «مراقبه » است، منتها موفقیت در مراقبه، متوقف بر لوازمی است که توضیح هر یک به اختصار در ذیل می آید:
1- مشارطه:
یعنی انسان ابتدا باید با خودش قرارداد و پیمان ببندد که طبق برنامه ای عمل کند; بدین گونه که تصمیم بگیرد و بخواهد که از رفتار، گفتار و اندیشه های غیرالهی، فاصله بگیرد و به رفتار، گفتار و اندیشه های الهی نزدیک تر شود و به تدریج، «خوی الهی » به خود بگیرد.
2- مراقبه:
یعنی انسان در طول زندگی، مدام مراقب حال و وضع خود باشد تا مطابق پیمانی که با خود بسته، عمل کند و - به اصطلاح - خود را به دست امواج هوا و هوس نسپارد، بلکه از حالت انفعالی خارج شود و موضعی فعال پیدا کند تا به تدریج، بتواند نقشی را که شایسته است در هدایت سرنوشت خود و دیگران بر عهده بگیرد.چنین فردی لازم است در زندگی فردی هدفمند باشد و اهداف الهی را ماورای سایر اهداف زندگی خود قرار دهد. البته میزان موفقیت انسان در جهت مهار و تعدیل و مواظبت از اعمال خود، علاوه بر سعی و تلاش و دقت او با مراتب ایمان، تقوا و توجه او به خدا متناسب است.
3- محاسبه:
یکی از لوازم موفقیت در مراقبه این است که سالک در آخر هر روز، زمان مناسبی را برای رسیدگی به اعمال روزانه خود اختصاص دهد و از خود حساب بکشد که آیا مطابق پیمانی که بسته است عمل کرده یا نه؟ هدف از این کار عبارت است از کاهش تدریجی عادات رذیله و زشت مانند حسد، غیبت، تهمت، ریا و منفی گرایی و افزایش تدریجی عادات نیکو همچون اخلاص، هم دلی، نوع دوستی و ایثار.در این مرحله، اگر سالک مطابق پیمان عمل کرده باشد، باید شکر و سپاس الهی به جای آورد و سجده شکر انجام دهد.
4- معاتبه:
اگر سالک مطابق عهد و پیمانی که بسته عمل نکرده باشد، پای «معاتبه » به میان می آید; یعنی باید خود را ملامت کند و مورد سرزنش و عتاب قرار دهد که چرا پیمان شکنی کرده; پس توبه و استغفار کند که دیگر پیمان شکنی نکند.
5- معاقبه:
اگر سالک مطابق قول و قراری که بسته عمل کرده، اما مقدار کمی هم تخلف داشته باشد، مساله «معاقبه » مطرح می شود، یعنی باید خود را رنج دهد و عقاب نماید و از بعضی از نعمت ها محروم سازد; مثلا، اگر قرار گذاشته بوده تفریح کند، به سبب خلافی که انجام داده خود را از تفریح محروم سازد.
6- مجاهده:
اگر مقدار تخلف زیاد باشد - یعنی کار شایسته ای انجام داده، اما کار ناشایست زیادی نیز کرده - در این جا مساله «مجاهده » پیش می آید.در این مرحله، مجازات و تنبیه شدیدتر است; به این معنا که عقوبت ها با انجام کارهای سخت - مانند روزه های مستحبی و برخی دیگر از عبادت ها - همراه است تا خود را بسازد و جهاد نماید و دوباره از برنامه تخلف نکند.
بدین سان، به تدریج، شخص مهار نفس خود را در دست می گیرد و آن را در مسیر مطلوب، که همان مسیر الهی شدن تدریجی است، هدایت می نماید.
با استفاده از ابزارهای شش گانه، «برگه ثبت فعالیت های روزانه » ای (جدول -1) تنظیم گردید و در اختیار 200 دانشجوی دختر (14) قرار داده شد تا اعمال، رفتار و حتی افکار خود را به مدت دو هفته زیر ذره بین قرار دهند و ثبت نمایند.نتیجه این کار پس از دو هفته، به اعتراف خود دانشجویان بسیار سودمند بود; چون آنان توانسته بودند به نقاط ضعف و قوت خود بهتر پی ببرند و در جهت مهار و از بین بردن یا تقویت آن ها تلاش کنند.
دستور اجرا:
از آزمودنی خواسته می شود به مدت دست کم دو هفته، کارهای خوب خود را - مانند خیرخواهی، ایثار، احترام به والدین، صله رحم و خواندن نماز سر وقت - و همچنین کارهای ناشایست خود را - مانند غیبت، دروغ، حسادت، پرخاشگری و قضا شدن نماز - در هر روز، در ستون های برگه ثبت فعالیت های روزانه به تفصیل یادداشت کند.سپس در پایان هر روز (پیش از خواب) به محاسبه اعمال روزانه اش بپردازد و ببیند که چه قدر سود و زیان کرده است.اگر پس از محاسبه، مشاهده نمود که کارهای شایسته ای انجام داده است، در این صورت، سجده شکر به جا آورد و از خدا بخواهد که به او توفیق دهد کارهای شایسته بیش تری انجام دهد و اگر مشاهده نمود که کارهای بدی نیز انجام داده است، در این صورت، توبه و استفغار نماید و از خدا بخواهد که او را به خاطر انجام اعمال ناشایست، ببخشد.بهتر است انجام سجده شکر و توبه و استغفار همراه وضو باشد، همچنین بهتر است ابزارهای شش گانه (مشارطه، مراقبه، محاسبه، معاتبه، معاقبه و مجاهده) همیشه در ذهن حاضر باشد تا سالک بداند چه قول و قرارهایی با خود گذارده است.نتایج به دست آمده از آزمون مزبور در نمودار (1) و جدول (2) نمایان است:
جدول (1)
برگه ثبت فعالیت های روزانه
ایام هفته - کارهای شایسته - کارهای ناشایست - نتیجه گیری
در صورت انجام کار خوب: سجده شکر
در صورت انجام کار بد: توبه و استغفار
توضیحات:
جدول (2)
درصد میانگین نظرات دانشجویان نسبت به برگه ثبت فعالیت های روزانه
تعداد - عالی - خوب - متوسط - بد
200 دانشجوی دختر - 5/8% - 82% - 5/7% - 2%
پی نوشت ها:
1- این مقاله در اولین همایش بین المللی نقش دین در بهداشت روان در تاریخ 28/1/1380 ارائه شده است.
2- ر.ک.به: هارولد کاپلان و بنیامین سادوک، خلاصه روان پزشکی، علوم رفتاری و روان پزشکی بالینی، ترجمه نصرت الله پورافکاری، تهران، آزاده، 1373، ص ؟
3- Chauhan,S.S., Mental Hygiene. New Delhi AliedPublishers.
4- 5- حمزه گنجی، بهداشت روانی، تهران، ارسباران، 1376
6- ر.ک.به: لارنس، ای.پروین، روان شناسی شخصیت، ترجمه پروین کدیور و محمدجواد جوادی، تهران، رسا، 1372
7- ر.ک.به: آبراهام مزلو، انگیزش شخصیت، ترجمه احمد رضوانی، مشهد آستان قدس رضوی، 1372
8- آبراهام مزلو، روان شناسی شخصیت سالم، ترجمه شیوا رویگریان، تهران، گلشایی، 1367
9- 10- ر.ک.به: دوآن شولتس، روانشناسی کمال، ترجمه گیتی خوشدل، تهران، نشرنو، 1368
11- Chaugan,s.s, Mental Hygiene, New Delhi (Alied publishers,1991),P.2.
12- دوآن شولتس، پیشین
13- حسن محمد شرقاوی، گامی فراسوی روان شناسی اسلامی یا اخلاق و بهداشت روانی در اسلام، ترجمه سیدمحمدباقر حجتی، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1366، ص 285.
14- دانشجویان مجتمع دانشگاهی ولی عصر (عج) - تهران
سایر منابع
- مرتضی مطهری، تعلیم و تربیت در اسلام، قم، صدرا، 1375;
- همو، انسان کامل، تهران، وحدت، 1361;
- همو، انسان ایده آل و ایده آل انسان، اصفهان، امیرالمؤمنین، 1359;
- محمدعلی سادات، اخلاق اسلامی، تهران، سمت، 1376;
- محمدعثمان نجاتی، قرآن و روانشناسی، ترجمه عباس عرب، تهران، هدی، 1377;
- محمد عبداللهیان، جزوه «درس اخلاق » ، 1365;
-Ventis,L.W., "The Relationships between Religion and Mental Health" Journal of Social issues (1995)Vol.51, No.2,PP.33-48.