انتقاد چیست؟
در فرهنگ لغت روان شناسی و روان پزشکی، انتقاد به معنای قضاوت یا تصمیمی است که اهمیت فوق العاده ای دارد و بیانگر مرور دقیق رفتارهای کسی یا یک موقعیت یا یک شیء خاص است به قصد یافتن اشتباه یا اشکال در آن.
در فرهنگ لغت « وبستر»، انتقاد چنین تعریف شده است:
انتقاد عبارت است از نوعی رفتار قضاوت کننده، تحلیل کیفیت و ارزیابی مقایسه ای ارزش ها. به عبارت دیگر انتقاد عبارت است از پیدا کردن ایراد، اشکال و عدم تأیید.
هم چنین در متون روان شناسی، فروید وجدان اخلاقی را یک قوه ی انتقاد کننده می داند و می گوید در بیماری ملانکولی، وجدان به شیوه ای سخت گیرانه و به گونه ای تحقیرآمیز و خشن با ایگو رفتار می کند و آن را به خاطر اعمال فراموش شده ای که قبلاً به سادگی از آن گذشته است، به بدترین عقوبت ها تهدید می کند و چنان رفتار می کند که گویی در تمام مدت مشغول جمع آوری شکایت بوده است. و منتظر فرصتی بوده است که همه ی آن ها را به رخ ایگو بکشد و او را به خاطر آن ها ملامت کند.
منتقد کیست؟
منتقد کسی است که بر طبق استانداردها یا ارزش های مشخص درباره ی دیگران، اشیا و موقعیت ها قضاوت می کند. چنین فردی در حوزه های مختلف نظیر حوزه های هنری، سیاسی، ارتباطات، آموزش و سایر موارد تخصص دارد. در واقع منتقد کسی است که به دنبال پیدا کردن اشتباهات و ایرادهاست. ممکن است هر یک از ما در زندگی روزمره توسط همسر، والدین، فرزندان، دوست، رئیس، همکار، همسایه یا حتی خودمان انتقاد شویم. در چنین موقعیتی همیشه یک منتقد و یک موضوع که درباره ی آن نقد شود، وجود دارد.
به عنوان مثال: ممکن است همسر ما از یک یا چند رفتار ما ایراد بگیرد. گاهی انتقاد یا ایراد مطرح شده واقعی و به جا و گاهی غیرواقعی و نابه جاست. در برخی مواقع، فرد منتقد به دلایل شخصی انتقاد را مطرح می کند.
یکی از دلایل مطرح شده این است که یک منتقد نامعتبر، احتمالاً به دلیل تصویر ضعیفی که از خود دارد، یک ایرادگیر یا منتقد همیشگی است. چنین فردی با بد و منفی دانستن دیگران می خواهد تصویر بهتری از خود ارائه دهد و خود را مهم تر از دیگران معرفی کند. گاهی نیز چنین فردی با ایراد گرفتن از دیگران، حسادت خود را ارضا می کند؛ البته باید توجه داشت که لزوماً فردی که انتقادی را مطرح می کند لجوج و حسود و منفی است. دلایل فوق، خصوصیات افراد منتقد نامعتبر است.
گاهی اوقات نیز افراد بر حسب عادت، یاد گرفته اند که از دیگران انتقاد کنند و این سبک رفتاری و زندگی آن هاست.
انواع انتقاد کدامند؟
انواع انتقاد عبارت است از: انتقاد سازنده و مخرب که هر کدام شامل انتقاد درونی ( انتقاد از خود) و انتقاد بیرونی ( انتقاد از دیگران) می شود.
انتقاد سازنده
انتقاد سازنده، انتقادی است که بر اساس درک درست از یک واقعه یا رفتار مطرح می شود. فرد مورد انتقاد با شنیدن انتقاد، برانگیخته می شود و سعی می کند تا آن وضعیت یا رفتار را تغییر دهد.
انتقاد ممکن است در موقعیت های تعارض آمیز مطرح شود یا موجب تعارض شود. در کل، مطرح کردن و شنیدن انتقاد یا قضاوت ارزیابانه اغلب دشوار و دردناک است. در هر دو صورت اگر انتقاد به شیوه ای مناسب به کار گرفته شود و بر اساس شواهد و مدارک عینی باشد، بازخورد آن موجب رشد سازنده و بالنده در فرد و روابط بین فردی می شود. انتقاد سازنده به حفظ روابط بین فردی مطلوب و پایدار کمک می کند و سازنده بودن آن بستگی به ماهیت روابط و شخصیت های موجود در آن موقعیت دارد. معمولاً انتقاد در تعامل به وجود می آید و برای پیشرفت ارزیابی مهم است اما تابع مسیری دو طرفه است. البته سازنده بودن انتقاد می تواند برای همه مفید و موثر باشد و لزوماً به ماهیت روابط و شخصیت افراد بستگی دارد. انتقاد زمانی از اعتبار بیش تری برخوردار است که همه ی اجزای آن در یک تعامل درگیر باشند، یعنی هم انتقاد شونده و هم انتقاد کننده.
یکی از مشکلات مربوط به انتقاد سازنده این است که همه ی افراد پذیرای آن نیستند. به طور کلی انتقاد سازنده باید حوزه هایی را مورد خطاب قرار دهد که نیاز به پیشرفت در آن زمینه وجود دارد.
انتقاد مخرب
انتقاد مخرب انتقادی است که بر اساس انتظارات و امیال شخصی می شود، یعنی فرد در یک رابطه به خواسته های خود نمی رسد و مطابق میل او رفتار نمی شود، در این وضعیت شروع می کند به غرزدن و مطرح کردن نقاط ضعف و شکست های دیگران.
انتقاد مخرب عامل خطرناک و نیرومندی است که هم به روابط بین فردی آسیب می رساند و هم احساس حقارت ایجاد می کند. در صورتی که انتقاد بر اساس علاقه ی شخصی یا احساس برتری باشد مخرب خواهد بود. برای فهم بهتر انتقاد مخرب به مثال زیر توجه کنید:
تصور کنید در درگیری بین دو نفر، یکی از طرفین ناگهان با لبه ی تیز چاقو به طرف مقابل حمله می کند، چاقو وارد سینه ی او می شود و در حالی که نفسش بند آمده است، با صورتی پر از درد و بدنی خون آلود نقش بر زمین می شود. ناظران ماجرا بلافاصله آمبولانس خبر می کنند و او به بیمارستان منتقل می شود. گرچه او بهبود می یابد اما همیشه جای زشت و دلخراش چاقو بر بدنش باقی می ماند. تصور این صحنه بسیار دشوار است.
مطمئناً اکثر ما، گاهی به افراد مورد علاقه ی خود چاقو می زنیم، اما این چاقو قابل رؤیت نیست و خون ریزی هم اتفاق نمی افتد، ابزار ما انتقادهای نابه جا و مخرب است، آسیبی که ما با انتقاد به اطرافیان خود وارد می کنیم مانند چاقویی واقعی عمل می کند.
انتقادهای نابه جا و نامناسب، عزت نفس افراد را از بین می برد و احساس بی ارزشی و شک و تردید نسبت به خود را در آن ها به وجود می آورد. گاهی اوقات قبل از این که زخم ها ترمیم شود با انتقادهای نابه جای مکرر دوباره به همان جای زخم خورده ضربه وارد می شود، زیرا سلاح ها و زخم های قربانی قابل رؤیت نیست. چرا تا این حد می توانیم بی رحم باشیم؟ گاهی اوقات با گفتن کلمات نیشدار و تلخ به اطرافیان مان آسیب می زنیم. اگر برای لحظه ای این صحنه را در ذهن خود مجسم کنیم و چاقوی خود را ببینیم، متوجه می شویم که چه آسیب عمیقی وارد می کنیم.
گاهی مواقع این آسیب بسیار ظریف است، طوری که ما از آن آگاه نیستیم، مثلاً ترکیبی از پاداش و سرزنش را به کار می بریم. به مثال زیر توجه کنید: سینا به مادرش می گوید: « مامان، در درس علوم نمره ی الف گرفتم»، مادر ( انتقادکننده) در پاسخ به او می گوید: « خوب است اما در ریاضی ج گرفتی». استفاده از کلمه ی « اما» پاداش دریافتی را خنثی می کند. این مکالمه را می توان چنین تفسیر کرد: سینا می گوید: « من عملکرد خوبی در مدرسه دارم» و مادر پاسخ می دهد: « نه تو خوب نیستی». حالا اگر مادر سینا می گفت: «عالی است، برویم و به پدرت بگوییم که نمره ی خوبی گرفته ای» آیا این نحوه ی برخورد، انگیزه ی سینا را برای درس خواندن بیش تر نمی کرد؟
انتقاد نامشخص و مبهم موجب اشکال در ارتباطات بین فردی می شود و بازخوردی منفی آن طوری است که به جای کمک کردن به فرد برای داشتن عملکردی بهتر او را عصبانی می کند. نتایج ناشی از تحقیقی که تأثیرات منفی انتقاد مخرب را بررسی می کرد نشان داد که انتقاد مخرب اهداف فردی و احساس کارآمدی افراد را کاهش می دهد. این نکته بیانگر آن است که انتقاد مخرب نوعی مدیریت ارتباطی است که باید از آن اجتناب کرد. چنین انتقادی موجب احساس خشم و رخداد تعارضات قریب الوقوع می شود و هم چنین بر انگیزه و کارآمدی فرد تأثیرات منفی می گذارد.
متداول ترین واکنش ها نسبت به انتقاد چیست؟
هنگامی که از رفتار یا خصوصیت ما ایرادی گرفته می شود، نسبت به آن واکنش های متفاوتی نشان می دهیم. ممکن است بلافاصله عصبانی، افسرده و شرمگین شویم یا احساس آسیب دیدگی کنیم و از دیگران فاصله بگیریم و احساس کنیم دیگران ما را طرد می کنند یا ممکن است انتقاد وارده را بپذیریم و بر آن تأکید کنیم. برخی افراد می گویند هنگامی که از آن ها انتقاد می شود، دیگر نمی توانند به چیزی فکر کنند و کنترل خود را از دست می دهند و با واکنش های هیجانی منفی عکس العمل نشان می دهند. اغلب عکس العمل های ما نسبت به انتقاد در طیفی قابل بررسی است که یک طرف آن خشم و طرف دیگر آن برخورد منطقی است. از دیدگاه رویکرد شناختی - رفتاری واکنش های هیجانی و رفتاری ما تابع افکار و باورهای ماست.
بنابراین قبل از پرداختن به این واکنش ها ابتدا به نقش افکار در واکنش های هیجانی می پردازیم و سپس متداول ترین واکنش ها نسبت به انتقاد را بررسی می کنیم.
افکار ما چگونه بر واکنش ما نسبت به انتقاد تأثیر می گذارد؟
برای فهم بهتر نقش افکار در واکنش های ما از یک الگوی ساده که آلبرت الیس آن را مطرح کرده است استفاده می کنیم. بر اساس این الگو، سه موقعیت را می توان در نظر گرفت:
موقعیت الف: واقعه ی برانگیزاننده.
موقعیت ب: اعتقادات و باورها.
موقعیت ج: پیامدهای هیجانی و رفتاری.
در ابتدا ممکن است چنین تصور شود که موقعیت الف موجب موقعیت ج شده است، یعنی یک اتفاق یا موقعیت باعث واکنش های هیجانی و رفتاری شده است، در حالی که برای فهم و درک موقعیت ج لازم است بر موقعیت ب یعنی باورها و اعتقادات تأکید کنیم. به مثال زیر توجه کنید:
موقعیت الف ( موقعیت برانگیزاننده): دوست ما می گوید: « تو گاهی اوقات خودخواه هستی».
موقعیت ب ( افکار و باورها): با خود فکر می کنیم، با حرفش به من توهین کرد، چه طور به خودش اجازه می دهد با من این طور رفتار کند.
موقعیت ج ( پیامدهای هیجانی و رفتاری): از او دلخور می شویم و احساس آسیب دیدگی می کنیم، رابطه ی دوستی سرد می شود و از یک دیگر فاصله می گیرید.
آیا واقعاً حرف دوست ما ( موقعیت الف)، باعث دلخوری و کمرنگ شدن رابطه ی دوستی ( موقعیت ج) شده است؟ با کمی تأمل می توان دریافت که در واقع افکار و باورهای ما ( موقعیت ب) موجب دلخوری ( موقعیت ج) شده است؛ یعنی افکار و باورهای ماست که احساس و رفتار ما را تعیین می کند. حال اگر موقعیت ب، یعنی افکار و باورهای ما تغییر کند، نتیجه چگونه خواهد بود؟ به مثال اول بر می گردیم: در موقعیت الف = د وست ما می گوید: « تو گاهی اوقات خودخواه هستی» ( موقعیت برانگیزاننده).
موقعیت ب = تعجب می کنم که او چنین برداشتی درباره ی من دارد، شاید کاری کرده ام یا چیزی گفته ام که او را ناراحت کرده است، بهتر است در این باره با او صحبت کنم ( افکار و باورها).
موقعیت ج = ممکن است کمی از او دلخور شوید، اما رابطه تان را قطع نمی کنید.
با مقایسه ی دو حالت ذکر شده، متوجه می شویم که وقتی موقعیت « ب» تغییر می کند، موقعیت « ج» نیز تغییر خواهد کرد.
با توجه به مثال ذکر شده، ما فرصت داریم افکار خود را بررسی کنیم و بر اساس صحت و سقم آن ها تصمیم بگیریم و رفتار کنیم. مثلاً وقتی فکر می کنیم:
« او نباید درباره ی من این طور حرف بزند»، با این فکر آزادی بیان را انکار می کنیم. وقتی فکر می کنیم « آیا او خودش را دوست من می داند؟»، با این فکر به شیوه های رفتاری مورد نظر خود تأکید می کنیم.
یا وقتی فکر می کنیم « او به من خیانت کرده و از پشت به من خنجر زده است.» با این فکر نظرات او را دال بر بی وفایی می دانیم و با متهم کردن او رابطه ی دوستی را قطع می کنیم.
منبع مقاله : منبع: دلالی، نیره؛ (1388)، انتقاد: انتقاد و نحوه ی مواجهه با آن، تهران: انتشارات نشر قطره، چاپ اول.