خاطرات صد در صد واقعی یک سرخپوست را باید خواند. نمایشگاه کتاب تمام شد ولی خرید کتاب تمام نخواهد شد. نمایشگاه امسال با تمام حاشیهها و مشکلاتش تمام شد و چشم انتظار نمایشگاه بعدی هستیم و امیدوار که این مشکلات دیگر تکرار نشود و اگر هم تکرار شد، کمتر تکرار شود. آنچه در شهر آفتاب گذشت که نباید میگذشت را میتوانید در بنیتا ببینید. اگر به نمایشگاه کتاب رفتید و در کولهبارتان کتابهای بسیاری داشتید و «خاطرات صد در صد واقعی یک سرخپوست پاره وقت» را نداشتید، پیشنهاد میکنم با کتاب هفتهی بنیتا همراه باشید تا بدانید چرا باید این کتاب را خواند.
شرمن جوزف آلکسی جونیور خودش یک سرخپوست اسپوکن (محل زندگی سرخپوستهای آمریکایی) است. او علاوه بر نوشتن رمان، در سرودن شعر، نوشتن فیلمنامه و نیز فیلمسازی فعال است. کتاب خاطرات صد در صد واقعی ... برایش شهرت زیادی به ارمغان آورد. این رمان که اولین تجربهی جدی او در نوشتن رمان بزرگسالان است، در سال 2007 منتشر شد و چند جایزه از جمله جایزهی ملی کتاب آمریکا را نصیبش کرد. خودش میگوید: «من این کتاب را نوشتم زیرا بسیاری از کتابداران، معلمان و نوجوانان از من برای نوشتن آن درخواست نمودند.»
داستان کتاب در مورد پسر سرخپوستی به نام آرنولد اسپیریت جونیور است که به خاطر ترسو بودن و قیافه ناهنجار چندان در اردوگاه محبوب نیست اما او طنزی قوی دارد و عاشق کاریکاتور کشیدن است و روزی آن قدر جسارتش زیاد می شود که تصمیم می گیرد برای مدرسه رفتن به میان سفیدها برود و وارد مدرسه آنها شود.
در این کتاب نمیتوان سبک خاصی را از نویسنده ردیابی کرد. شاید الکسی عمدا اینطور میخواهد. حتی در داستانش و نوع نوشتارش یک جا ثابت نمیماند. روایتی که روایت میکند یک جا ثابت نیست، مدام از یک جا به جای دیگر میرود؛ البته سر رشته اصلی را رها نمیکند. الکسی نویسندهای است که در داستانش بسیار غافلگیرانه رفتار میکند و این بازیگوشیهاست که سبک خاص او را بهوجود آورده است. در این کتاب شما میتوانید ایجاز و اختصار را به خوبی ببینید. چیزی را که شاید اگر در یک پارگراف هم توضیح دادنش موردی نداشته باشد، الکسی در یک جمله میگوید و تمام. «کم گوی و گزیده گوی» در این کتاب مشهود است. اما مهمترین ویژگی کتاب وجود موقعیتهای طنز در آن است که برخواسته از ویژگیهای شخصیتی نویسنده است.
در نهایت خواند این کتاب برای مخاطب ایرانی بسیار میتواند جذاب باشد؛ از این روی که خوانندهی ایرانی و به طور کل ایرانیان با سرخپوستان آشنایی چندانی ندارند و تنها در فیلمهای وسترن خوی خشونتآمیز آنان را مشاهده کردهاند.
بخشهایی از کتاب:
«وقت هایی هست که آدم آخرین چیزی که می خواهد بشنود حقیقت است»
«نداری نه به آدم قوت و قدرت می دهد، نه درس استقامت. نه ، نداری فقط به آدم یاد می دهد که چطور با فقر زندگی کند»
«اگر با کسی وارد جنگی می شوی که مطمئنی ازش کتک می خوری باید اولین مشت را تو بزنی چون فقط برای همان یک مشت فرصت داری»
«هر کتاب یه رازه و اگه هر کتابی رو که تا حالا نوشته شده بخونی به این می مونه که یه راز عظیم رو خونده باشی»
« برای این که آدم بزرگی بشی باید رویاهای بزرگ داشته باشی»
این رمان به دلیل اشاره کردن به مسائلی چون الکلیسم، فقر، قلدری، تحریک فیزیکی و همچنین برای مرگ غمانگیز شخصیتهایش و استفادهی دشنام و ناسزا بحثبرانگیز شد، از اینرو برخی از مدارس آن را از کتابخانه مدرسه حذف و گنجاندن آن را در برنامههای درسی ممنوع کردند.
خاطرات صد در صد واقعی یک سرخپوست نیمهوقت را رضی هیرمندی ترجمه کرده و نشر افق در 277 صفحه آن را روانهی بازار کتاب کرده است.
منبع: بنیتا