ماهان شبکه ایرانیان

من از فراز زمین از غبار می آیم

بوی عشق وزیدن گرفته است و «سحاب رحمت » بر سر شهر می بارد، آنقدر آسمان حرم ملکوتی است که گویی دروازه های بهشت را به روی «قم » گشوده اند

برداشتی از غبارروبی مرقد حضرت معصومه(س)در زادروز حضرت زهرا(س)

بوی عشق وزیدن گرفته است و «سحاب رحمت » بر سر شهر می بارد، آنقدر آسمان حرم ملکوتی است که گویی دروازه های بهشت را به روی «قم » گشوده اند. شب میلاد مستوره لاهوتی حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها)ست و زمین و زمان در پایکوبی و شور به سرور نشسته اند. خادمان بی بی می خواهند در این شب آسمانی غبار قبرش را به یادگار با چشم های مرطوب خویش بروبند و من سعادتی یافتم تا در حد توان این شیدایی را به تصویر بکشم. نه در توان واژه هاست که تمام نور و حال آن شب را بسرایند و نه من در خود این مجال را می بینیم که نویسنده خوبی بر آن لحظات باشم از حضرت بقیة الله مدد می جویم و دستان خود را به ضریح بهشتی حضرت معصومه(س) می سپارم تا هر چه مراد آن بانوی الهی است بر انگشتانم نازل فرماید...

وارد مسجد بالا سر که شدم از ازدحام عشاق خبری نبود. چند تن از خدام افتخاری قرآن می خواندند و بوی گل و گلاب و قرآن تمام فضا را فرا گرفته بود. سنگهای مرمرین مسجد بالاسر بیش از همیشه خودنمایی می کردند. ضریح تنهای تنها ایستاده بود و هر از چند گاهی انگشتان نیازمندی به مشبکهایش گره می خورد. بعضی نماز می خواندند و بعضی زیارتنامه. جلو رفتم و دست در دست ضریح عاشقانه ترین واژه ها را که از زیارتنامه می بارید تقدیم حضرت کردم. بی اختیار رو به قبله ایستادم و ندای دلنشین تکبیرة الاحرام، به لذت بخش ترین لحظات عمرم نزدیک می شدم. قنوت نماز را که می خواندم... شاید زیباترین غزلی بود که تا آن روز می خواندم... به سلام نماز که رسیدم صدای تلاوت آیات سبز در رواقها پیچیده بود.

بسم الله الرحمن الرحیم انا اعطیناک الکوثر فصل لربک وانحر ان شانئک هو الابتر

نسیم بر گونه های شرجی می وزید. وقتی همزمان با سرایش این آیات دربهای ضریح را گشوده می شود شاگردان مکتب امام صادق(ع) با احترام و ادب لباسهای ویژه را به تن می کنند و به داخل ضریح می شوند تا هدایا و نذورات را جمع آوری کنند. عجب روح لطیفی حکم فرماست. عاشقی از محبان زهرا(س) زیارتنامه را با لحنی بدیع می خواند و ما نیز گوش می سپاریم. خدام بی بی هدایا را جمع آوری می کنند.

نگار من غم گلهای باغ کشت مرا جگر درید به ماتم شکست پشت مرا

باز بوی شهدا می پیچد همانهایی که وقتی نامشان، یادشان و مرامشان در ذهن ها تداعی می شود دنیا رنگی الهی به خویش می گیرد. عجیب بود وقتی مادران شهدا به جمع ما پیوستند مادرانی سپیدپوش که به لباس تقوی احرام بسته اند. آنانی که قلبهای زینبی شان لاله زار آلاله هاست. و چشمهاشان آیینه کاری اشک. مادران شهدا می آیند تا در شب میلاد بانوی دو عالم هدیه روز مادر خویش را از دستان بی نیاز حضرت معصومه(س) دریافت کنند. راستی چه هدیه ای بالاتر برای یک مادر از زیارت قبر فاطمه معصومه(س) آن هم با این سبک و سیاق. خوشا به حالتان ای مادران سرخ امشب شهدا شما را به اینجا دعوت کرده اند تا غبار شفابخش قبر بی بی را به عنوان هدیه روز مادر تقدیمتان کنند. گوارا باد بر شما ای مادران سرخ.

مادران شهدا مرقد حضرت معصومه در شب میلاد فاطمه زهرا با مژگانی که بارانی شهداست می شویند وقتی آنان به داخل ضریح می رفتند عطر طلایه، شلمچه، هویزه، خرمشهر، مهران و ... با نسیم نوازشگر ضریح درهم آمیخته بود و لحظاتی بدیع را می آفرید. امروز این مرقد مطهر را می شویند به آرزویی که در یکی از همین روزها مردی از فراز کعبه ندازند و قبر بی نشان مادرش را بر همگان هویدا سازد. امشب این مرقد مطهر را می شویند به امید آنکه دستان داغدار خویش را بگشایند و قبر مخفی زهرای مرضیه را در آغوش بگیرند و ...

چه بگویم که جز اشک هیچ بر قلمم نازل نمی شود...

مادران شهدا از ضریح بیرون می آیند هنوز همان عطر دلنواز مشام جان عاشقان را نوازش می دهد. بار دیگر به ضریح نزدیک می شویم. خویش را به گرد و غبار می سپاریم تا شاید نسیمی از آن عطر ملکوتی ما را نیز در بر بگیرد.

دربهای ضریح هنوز گشوده است وارد ضریح می شویم، نمی دانم شاید آن دری که از قم به بهشت باز می شود همین جاست. گوشه ای از ضریح را انتخاب می کنم و دو رکعت نماز را به یاد دوستان شهیدم، یاوران عزیزم و این دل بی قرارم به جا می آورم.

نماز را به اشارت سواره می خوانیم محال نیست که ما تا ستاره می رانیم

قنوت نمازم را با این فراز از زیارتنامه آذین می بندم که:

اللهم انی اسالک ان تختم لی بالسعادة فلا تسلب منی ما انا فیه و لا حول و لا قوة الا بالله العلی العظیم اللهم استجب لنا و تقبله بکرمک و عزتک و برحمتک و صلی الله علی محمد و آل محمد...

شنیده بودم که وقتی زیارت عاشورا را با معرفت بخوانیم عطر سیبی بهشتی در پایان زیارت تمام روح انسان را نوازش می دهد این نکته را نیز شنیده بودم که اگر یکی از درخواست کنندگان مورد رحمت واقع شود تمام همراهانش به یمن وجود آن فرد از رحمت لایزال الهی برخوردار خواهند شد و آن شب هم بوی سیب را به مشام جان شنیدم و هم به یمن حضور مادران شهدا در بی کرانه رحمت الهی جای گرفتم.

دل کندن از قطعه ای از بهشت آن هم در این روزگاری که «ایسم ها» با هم در جدالند کار دشواری است. دل کندن از بهشت در زمانی که حیثیت عفیف بانوی مسلمان بواسطه تجددگرایی عده ای بی خرد زیر سؤال رفته بسیار دشوار است. انسان وقتی در برابر عظمت این بانوی بزرگ قرار می گیرد به اندیشه فرو می رود که آنان دم از دفاع از حقوق زنان می زنند آیا منزلت، عظمت و بلندی مقام زن را در مکتب آل الله نمی بینند... عقده های غریب به دلم چنگ می زند. مادران شهدا را می بینم که می بارند و از آن طرف حضور دختران دوچرخه سوار و مشعل بدست و شطرنج باز رنجم می دهد... آه که این درددل ها تمامی ندارد.

امشب بهشت را تجربه کردیم آن هم در قطعه ای از زمین که بی شباهت به افلاک نیست زخم دلمان را به حضرتش نشان دادیم و او با نسیم مهربان نگاهش غبار قلبهایمان را زدود.

با تمام تعلقی که به ضریحش داشتم آرام آرام دست به سینه نهادم و برای آخرین بار چشم هایم را وقف مرقد نورانی اش کردم. بار دیگر دستهایم را به ضریح می سپارم و زیارتنامه را زمزمه می کنم و به شکرانه این عروج پیشانی عبودیت به خاک درگاهش می سایم. دل همراهی ام نمی کند اما گامهایم دربهای خروجی حرم را می پیمود، چشم در چشم سایه نشینان آفتاب معصومه از صحن خارج می شوم به درگاه که رسیدم آنقدر به گنبد طلایی اش چشم دوختم تا اینکه پلک بهت زده ام با نسیم السلام علیک یا بنت موسی بن جعفر بر هم می آید و من در هاله ای از غزل به آهنگ شب بوها دل می سپارم.

قم - 30/7/76

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان