ماهان شبکه ایرانیان

دنیای نوجوانی

از وقتی اسباب بازی هایم مرا راضی نمی کنند، من به اینه علاقه مند شدم. تازگی ها هی جلو اینه می روم. نمی دانم چرا وقتی به اینه نگاه می کنم، راحت ترم و می توانم فکر کنم. احساس می کنم این جوری بهتر می توانم خودم را بشناسم، ولی حیف که اینه ظاهر مرا نشان می دهد.

از وقتی اسباب بازی هایم مرا راضی نمی کنند، من به اینه علاقه مند شدم. تازگی ها هی جلو اینه می روم. نمی دانم چرا وقتی به اینه نگاه می کنم، راحت ترم و می توانم فکر کنم. احساس می کنم این جوری بهتر می توانم خودم را بشناسم، ولی حیف که اینه ظاهر مرا نشان می دهد.

روزی در مدرسه با این حدیث آشنا شدم: «هر نوزادی که به دنیا می اید، فطرت پاکی دارد.»

همان روز، از یکی از دبیرهایم خواستم تا درباره این حدیث برایم توضیح بدهد. او گفت: «چشم هایت را ببند و به دلت مراجعه کن و از احساست بگو.»

من ماندم چه بگویم. معلم به من گفت: «کسی تو را اذیت کند، تو خوشت می اید؟ دوست داری دیگران را اذیت کنی؟ می توانی رنج دیگران را ببینی و تحمل کنی و چیزی نگویی؟»

گفتم: «نه.»

گفت: «پس تو از ظلم بیزاری.»

سر تکان دادم و فکر کردم. معلم گفت: «فطرت به ما می گوید، زیبایی و عدالت را دوست داشته باشیم و ما را تشویق می کند تا آگاه شویم و به رشد فکری مان توجه کنیم. فطرت به یاد ما می آورد که جهانی وجود دارد، به نام جهان غیب.»

و باز من فکر کردم و این بار به عدالت و زیبایی و آگاهی و جهان غیب اندیشیدم.

معلم گفت: «وقتی آدم پا به دوره نوجوانی می گذارد، فطرتش شکوفا می شود و ندای دل به او می گوید از کدام راه برود تا زودتر به مقصد برسد و خطر کم تری داشته باشد. البته به شرطی که خانواده، برای تربیت نوجوان تلاش کرده باشد و نوجوان در فضای ناسالم رشد نکرده باشد.»

من به نقطه ای خیره شدم و به خانواده ام فکر کردم. معلم ادامه داد: «فطرت تو برای هر کاری که انجام می دهد، نظری دارد.»

به چشم های معلمم نگاه کردم و یاد منجی افتادم و پرسشی در ذهنم شکل گرفت. گفتم: «این چیزهایی که شما می گویید چه ربطی به موعود دارد؟»

معلم گفت: «ما اگر به منجی جهان عشق می ورزیم، اگر منتظر او هستیم، به خاطر این است که فطرت مان می گوید، این گونه باشیم.»

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان