آیا مهدی واقعا در تاریخ وجود داشته است؟
تحقیق: عبدالجبار شراره
ترجمه: مصطفی شفیعی
پرسش چهارم این است که فرض کنید تصور امام موعود ممکن باشد و عمر طولانی، امامت خردسال و غیبت مطلق را نیز امکان پذیر بدانیم ولی این امکان در حدی نیست که ثابت کند چنین شخصی در خارج، تحقق پیدا کرده است.
پس، از چه راهی به وجود خارجی مهدی ایمان بیاوریم؟ آیا چند روایت که در لابه لای کتابها از پیامبر اکرم، صلی الله علیه وآله، نقل شده کافی است که ما را به وجود امام دوازدهم پایبند سازد; در حالی که چنین پنداری از ساختار ذهنی انسان بسیار دور است. اصلا چگونه می شود اثبات کرد که مهدی واقعا در تاریخ وجود داشته است؟ شاید شرایط خاص روحی - روانی این باور را در ذهن مردم جا انداخته باشد؟
این اصل که مهدی رهبر موعود و منجی عالم بشریت است به صورت عام در احادیث نبوی، و به صورت خاص در روایات ائمه اهل بیت، علیهم السلام، آمده است. در این روایات مساله به گونه ای مورد تاکید قرار گرفته که جای هیچ گونه شکی باقی نمی گذارد و چهارصد حدیث فقط از طریق برادران اهل سنت; (1) شمارش شده که به ضمیمه روایات شیعه به بیش از شش هزار روایت می رسد; (2) و چنین آماری بسیار بالاست. در مورد خیلی از مسائل بدیهی اسلام که مسلمانان به آن معتقدند، این همه روایت وارد نشده است.
اما تجسم این اندیشه در وجود امام دوازدهم، علیه السلام، هم دلایل کافی دارد که کاملا اقناع کننده است. این دلایل را می توان در دو دلیل یکی نقلی و دیگری علمی، خلاصه کرد:
دلیل نقلی، وجود امام موعود را اثبات می کند و دلیل علمی، ثابت می کند که مهدی یک اسطوره و یک فرضیه نیست بلکه حقیقتی است که وجود او در تاریخ لمس شده است.
اما دلیل نقلی: صدها روایت و حدیث از پیامبر اکرم، صلی الله علیه وآله، (3) و ائمه اهل بیت، علیهم السلام، رسیده است که است، از فرزندان فاطمه (5) است، از نسل حسین (6) و نهمین فرزند آن حضرت (7) است. و روایاتی که می گوید جانشینان پیامبر، صلی الله علیه وآله، دوازده نفر می باشند. (8)
این روایات، مهدی موعود را در شخص امام دوازدهم، منحصر و متعین می کند و با اینکه ائمه، علیهم السلام، برای حفظ آن حضرت از ترور و قتل (9) ، سعی داشتند مساله در سطح عمومی مطرح نشود، در عین حال روایات زیادی در این زمینه وارد شده است. البته زیادی روایت به تنهایی نمی تواند مقبولیت آن را برساند بلکه در اینجا قرینه و گواه خاصی وجود دارد که دلیل بر صحت این روایات است.
در حدیث شریف نبوی، سخن از امامان، جانشینان، امیران و سخن از دوازده تن آمده است. متن احادیث مختلف است; در بعضی دوازده امام و در بعضی دوازده خلیفه و در بعضی دیگر دوازده امیر، ذکر شده است. بعضی از مؤلفان، این احادیث را بیش از دویست و هفتاد (10) ، شمارش کرده اند که همگی از کتابهای معتبر شیعه و سنی از قبیل صحیح بخاری (11) ، صحیح مسلم، (12) سنن ترمذی، (13) سنن ابوداود، (14) مسند احمد (15) و مستدرک حاکم (16)نقل شده است.
مساله ویژه و قرینه مهم این است که بخاری که از ناقلان این حدیث است خود از معاصران امام نهم و دهم و یازدهم بوده است و این خیلی معنا دارد زیرا نشان می دهد که این روایت قبل از اینکه مفاد و مضمون آن در خارج، تحقق پیدا کند و قبل از اینکه اندیشه دوازده امامی وجود و ظهور یابد از زبان پیامبر به ثبت رسیده است و این می رساند که نقل این حدیث، انعکاس یک پدیده خارجی نبوده است; زیرا معمولا احادیث ساختگی، به توجیه جریانهای خارجی و وقوع یافته، می پردازد.
پس ما می توانیم با توجه به اینکه این حدیث قبل از تحقق کامل و پیدایش امامان دوازده گانه، ثبت شده است، تاکید کنیم این حدیث، توجیه گری نمی کند بلکه حقیقتی است که از زبان پیامبر اکرم، صلی الله علیه وآله، و کسی که جز از زبان وحی سخن نمی گوید (17) ، بازگو شده است. ابتدا فرموده است جانشینان من دوازده تن می باشند و سپس دوازده امام از علی، علیه السلام، تا امام مهدی، علیه السلام، آمده اند تا این حدیث شریف معنا و تفسیر واقعی (18) خود را باز یابد.
اما دلیل علمی: دلیل علمی تجربه است، تجربه ای که مدت زمان هفتاد سال گروهی از مردم با آن زندگی کردند; یعنی «غیبت صغری » که بایستی مختصری درباره این غیبت، (19) توضیح دهیم:
غیبت صغری مرحله اول امامت حضرت مهدی، علیه السلام، بوده است; زیرا چنین مقدر بوده که آن حضرت پس از رسیدن به امامت می بایستی بلافاصله از دید عمومی پنهان شود ولی در پشت صحنه، مسائل را پی گیری و با پیروان خود ارتباط داشته باشد; زیرا اگر ناگهان آن حضرت غیبت صد در صد می کرد ضربه سنگینی به پایگاههای مردمی و طرفداران امامت وارد می شد; زیرا مردم قبل از آن با امام خود ارتباط داشتند، در مشکلات به او رجوع می کردند و اگر ناگهان امام غایب می شد و امت احساس می کرد که دیگر دسترسی به رهبر فکری و معنوی خود ندارد ممکن بود همه چیز از دست برود و آن جمع به تفرقه دچار شود.
ناچار غیبت صغری برگزار شد تا مردم بتدریج با غیبت خو بگیرند و خود را بر اساس آن بسازند. امام از دیده ها پنهان بود ولی از طریق وکیلان و یاران مورد وثوق (نواب اربعه) با مردم ارتباط داشت. در این مدت، چهار تن از پاکترین و با تقواترین مؤمنان نیابت و جانشینی آن حضرت را بر عهده داشتند; بدین ترتیب:
1. عثمان بن سعید عمری
2. محمد بن عثمان بن سعید عمری
3. ابوالقاسم حسین بن روح
4. ابوالحسن علی بن محمد سمری
این چهار تن به (20) ترتیب نیابت را بر عهده داشتند و هر یک وفات می کرد دیگری به دستور حضرت مهدی، علیه السلام، جانشین او می شد.
نایب با شیعیان رابطه داشت، پرسشها و مشکلاتشان را به امام می رساند و جوابها (21) را گاه شفاهی و بسیاری از اوقات مکتوب به آنان باز می گرداند، و با این روابط غیرمستقیم توده هایی که از دیدن امام محروم شده بودند آرامش می یافتند. آنها می دیدند که همه نامه ها و مکتوب هایی که از حضرت مهدی، علیه السلام، به دستشان می رسد با یک اسلوب و با یک سبک است و در طول این هفتاد سال و نیابت این چهار تن، هیچ تغییری در آن دیده نشد.
«سمری » که آخرین نایب بود از پایان غیبت صغری و شروع غیبت کبری خبر داد. در غیبت کبری دیگر فرد خاصی نیابت و وکالت از آن حضرت نداشت. در غیبت صغری زمینه آماده شده بود که مردم با غیبت کبری و دائم خو بگیرند و به خود وحشت راه ندهند. از آن به بعد بود که مردم وظیفه داشتند به وکیلان و نایبان عمومی آن حضرت روی آورند یعنی مجتهدان عادل و آگاه به امور دین و دنیا.
از آنچه گفته شد شما می توانید موضوع را ارزیابی کنید و بروشنی بفهمید که مهدی حقیقتی بوده است خارجی، که گروهی از مردم با آن زندگی کرده اند و سفیران آن حضرت در مدت هفتاد سال واسطه میان او و مردم بوده اند و هیچ کس در هیچ زمینه ای خطایی از آنان ندیده و نشنیده است.
شما را به خدا سوگند آیا تصور می کنید امکان داشته باشد یک دروغ هفتاد سال دوام بیاورد و چهار نفر با هماهنگی کامل و یک صدا، یک نقش را بازی کنند؟
آنان با رفتار صمیمانه خود چنان در مردم ایجاد اطمینان کرده بودند که همه به گفتار و کردار آنان ایمان داشتند.
آیا می شود این چهار تن به گونه ای نقش بازی کنند که هیچ کس به حقیقت پی نبرد در حالیکه این افراد هیچ رابطه خاصی با هم نداشته اند تا بگوییم در این قضیه تبانی کرده بودند.
از قدیم گفته اند: طناب دروغ، کوتاه است.
منطق نیز حکم می کند امکان ندارد یک دروغ بتواند بدین شکل دوام بیاورد و در تمام این مدت و با همه بده و بستان ها و روابط مختلف موضوع کشف نگردد و همه به درستی آن ایمان داشته باشند.
بدینسان در می یابیم که پدیده غیبت صغری می تواند به عنوان یک آزموده علمی، دلیل بر واقعیت خارجی یک موضوع باشد و آن وجود، زندگی و سپس غیبت حضرت مهدی، علیه السلام، است. آن حضرت پس از غیبت صغری، خود اعلان کرده است که در پرده غیبت کبری خواهد رفت و از نظرها پنهان خواهد گشت و هیچ کس او را نخواهد دید.