ماهان شبکه ایرانیان

ایجاد محیط اخلاقی

جهان امروز, به پیروزیهای علمی و پیشرفتهای صنعتی گسترده ای دست یافته و در برآوردن نیازهای مادی انسان, گامهای مؤثری برداشته است

جهان امروز, به پیروزیهای علمی و پیشرفتهای صنعتی گسترده ای دست یافته و در برآوردن نیازهای مادی انسان, گامهای مؤثری برداشته است. اما جامعه بشری, همپای رشد علمی و مادی, از نظر خلق و خوی انسانی حرکت نابهنجار داشته است. اصول و معیارهای اخلاقی بیش از پیش در پای پول و مادیات قربانی می شود. مفاهیمی از قبیل: آزادی, انسان دوستی, احسان, عدالت, مساوات, دفاع از حقوق بشر و... با این که با آب و تاب بیان می گردد, بیش از هر زمانی زیر پا گذاشته می شود. فساد اخلاقی و فروپاشی ارزشها, نه تنها کشورهای غربی و به اصطلاح متمدن, بلکه سراسر دنیا را فرا گرفته است. بحرانهای اخلاقی, نظام خانه و خانواده را لرزان ساخته و بیزاری از همنوع, سرد مهری و بی عاطفگی, پول محوری, دلمردگی و بی تفاوتی را به وجود آورده است. فضیلتهای انسانی فراموش شده و ارزشهای معنوی در پیوندهای اجتماعی کم فروغ شده است. بیم آن می رود که این موج تخریب گر, اگر مهار نگردد, سرنوشت کشور ما را نیز دگرگون کند آنچه در زیر می آید, گامی است کوچک در جهت نمایاندن این خطر و نشان دادن راه درمان و جلوگیری از ابن بحران.

پیشگیری و بهداشت اخلاقی

در طب امروز برای مبارزه با بیماریهای جسمی, از دو راه استفاده می شود:

* پیشگیری

* درمان

پیشگیری, مانع گرفتاری انسان به بیماری است. درمان, راه بهبودی را نشان می دهد. پیشگیری سلامت طبیعی موجود بدن را حفظ می کند و درمان, سلامت از دست رفته را بر می گرداند. جلوگیری از عوامل بیماری آفرین, بارها آسانتر است, از درمان آنها. در علم اخلاق نیز, برای بیماریهای روحی و اخلاقی همین دو شیوه سفارش شده است: در متون دینی و تعالیم اسلامی هم, بر این روش, بویژه بر مسأله پیشگیری از بیماریهای اخلاقی تأکید و سفارش فراوان شده است:

(یا ایها الذین آمنوا قوا انفسکم واهلیکم ناراً وقودها الناس والحجارة...)1

ای آنان که ایمان آورده اید, خود و خانواده خود را از آتشی که هیزم آن انسانها و سنگهایند نگاهدارید.

نگهداری خود به این است که در برابر قوای سرکش درون, تسلیم نشود و با آنها بستیزد و ایستادگی کند.

نگهداری خانواده به تعلیم وتربیت وساختن محیطی پاک و به دور از آلودگی است.

جمله (قوا انفسکم) خود را پاییدن و در مفاسد نیفتادن را می رساند و جنبه پیشگیری از آلودگیها را گوشزد می کند. سستی در مسائل اخلاقی و تربیتی خانواده, نه تنها آتشهای آخرت, که آتشهای دنیا را نیز بر می افروزد و اساس و بنیاد خانواده و اجتماع را ویران می سازد.

از این روی پیامبر اکرم(ص), به مسلمانان سفارش می فرماید, از ازدواج با دختر زیبا, که در خانواده بدکنش بزرگ شده, بپرهیزند.

(بپرهیزید از (خضراء الدمن).

گفته شد آن چیست؟

فرمود:

(المرأة الحسناء فی منبت السوء)

[انتخاب] زن زیبا از خانواده ناسالم.2

قانونهای بسیاری در اسلام وجود دارد که فلسفه و حکمت تشریعی آنها , جلوگیری از فساد در اجتماع است, از آن جمله, می توان به دقت و دوراندیشی و باریک فکری اسلام در ثابت کردن کارهای نامشروع و خلاف عفت عمومی اشاره کرد. اسلام, گواهی چهارنفر عادل, آن هم به گونه ای ویژه را در ثابت کردن آمیزش نامشروع مرد و زن لازم دانسته که اگر از آن چهار نفر, یک نفر, خود را کنار بکشد و در پیش قاضی, گواهی ندهد, دیگر گواهان, به خاطر تهمت, مجازات خواهند شد! همچنین در چگونگی گواهی آنان مقررات و برنامه هایی وجود دارد, بسیار دقیق: گواهان, همه باید در مکان رویداد عمل نامشروع و زمان آن, یک گونه گزارش, ارائه دهند.

دیگر این که گواهی آنان, مستقیم و بدون حکایت از دیگران باشد و...

در همین مسأله, اگر گناهکار بخواهد در پیش قاضی گناه خود را فاش کند, باید چهار بار و در چهار نوبت, به زیان خود سخن بگوید.

در این جا, قاضی حق ندارد متهم را به اعتراف وا دارد, یا برانگیزاند. باید کاری کند, شرم و آزرم عمومی محفوظ بماند.3

این قانونهای کیفری اسلام, از آن روی تشریع شده اند که افزون بر پاک نگهداشتن جامعه و مردم, مردم را از سبک شماری گناه, به دور بدارند.

به عبارت دیگر, تمامی این مقررات این گونه ای برای ایجاد محیط سالم اخلاقی است.

شکی نیست که انسان, موجودی است اجتماعی و تأثیرپذیر از جایی که در آن زندگی می کند. جای تربیت و اوضاع اجتماعی در ساختن شخصیّت اخلاقی انسان اثری ژرف دارد.

همانا این مسأله که در سازندگی انسان, اصالت با فرد است و یا با جامعه, نظرهای گونه گونی وجود دارد که اشاره به آنها خالی از فایده نیست. گروهی بر این باورند که زندگی فرد, پیروی از چگونگی جای زندگی اوست. پند و اندرزهای فردی راه به جایی نمی برد.

اینان می گویند: اخلاق نیز آفریده جامعه است. به باور این گروه, فرد در جامعه جزئی است پیرو کل و رفتار و منش او, بازتاب اجتماعی است که در آن می زید.

نتیجه این تفکر آن است که نظام اجتماعی, باید دگرگون و اصلاح شود, تا افراد اصلاح گردند. گروهی بر این نظرند که عامل اصلی و اساسی در شکل دادن به زندگی و چگونگی خلق و خوی آدمی, خود اوست و جامعه, جز مجموعه افراد, چیز دیگری نیست. اینان, فساد و صلاح جامعه را در گرو فساد و صلاح فرد می دانند و جانبدار اصالت فردند. باور سومّی هم وجود دارد: اصالت آمیخته فرد و جامعه. جانبداران این دیدگاه, می گویند: انسان, نه موجودی است صددرصد مستقل و نه صددرصد پیرو جامعه, بلکه آمیخته ای است از آن دو.

نظام فرهنگی, اجتماعی و اقتصادی و سیاسی جامعه بر روی فرد اثر می گذارد و به بینش و منش او شکل و جهت می بخشد, ولی این تأثیر بدان اندازه نیست که اراده را از او بگیرد و او را پیرو بی چون و چرا سازد. دگرگونیهای اجتماعی با این که قانون ویژه به خود را دارند, به مقدار درخوری هم به آگاهی و تلاش افراد آن جامعه بستگی دارد و تحت تأثیر آن قرار می گیرند.از مجموع این سه دیدگاه, آنچه برابر با قانونهای انسان ساز اسلام است, دیدگاه سوم است, زیرا اسلام از یک سو فرد را در ارتباط با خود و زیستگاه خود مسؤول می داند و از سوی دیگر, اثر اجتماع را به اخلاق و آداب فرد, تأیید می کند4.

بنابراین برای پیشگیری از گسیختگی اخلاقی و فروپاشی ارزشها, افزون بر پاکسازی فرد, باید به پاکسازی جای زندگی و اجتماع توجه گردد. پهنه جامعه به گونه ای باشد که مردم را به سوی ارزشها حرکت دهد.پیوستگیهای اجتماعی, به شیوه ای به رشته کشیده شود که راه رشد و کمال را برای همگان فراهم سازد. درست است که پرو راندن افراد از راه پند و اندرز, بایسته است و کارساز, امّا این, به تنهایی کارایی ندارد, باید در سالم سازی اجتماع, تلاش شود, تا مردم بتوانند در ساحت ارزشها, نفس بکشند و خود را با آهنگ سازنده آن سازش دهند.

از این روی, می بینم پیامبران الهی, با آن که خود را اندرز دهنده درستکار5, می دانستند, و با پندهای نیکو6, روح مردم را شاداب می کردند, همواره از پدیدآوردن جامعه ای براساس قسط و عدل: (لیقوم الناس بالقسط)7 سخن می گفتند. این, نشان می دهد که برای ساختن انسان صالح و جامعه سالم و سعادتمند, تنها به تربیتهای فردی نباید بسنده کرد, بلکه باید زیستگاه و جامعه ای را پی ریخت که در آن, زمینه بروز و ظهور استعداد آدمی فراهم آید و جوهره وجود و نیکویهای اخلاقی او را بنمایاند و به کمال برساند: (بعثت لأتمم مکارم الأخلاق).

امام خمینی, بر بایستگی پدیدآوردن چنین زیستگاهی, تاکید می ورزند:

(عمده در برنامه های حکومتی, در برنامه های دولتی این معناست که محیط اخلاقی درست کنند. محیط برادری درست کنند. این در رأس همه برنامه هاست. اگر این برنامه درست شد, اگر دولت بخواهد کاری بکند همیشه ملت با او همراهی می کند.)8

در همین راستاست که قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران, در اصل سوم, بر عهده دولت و نظام می گذارد که برای رسیدن به هدفهای اسلامی و انسانی (که در اصل دوم ذکر شده), همه توان و توش خود را به کار گیرند, از آن جمله:

(ایجاد محیط مساعد برای رشد فضائل اخلاقی براساس ایمان و تقوی و مبارزه با کلیه مظاهر فساد و تباهی.)

جامعه سالم اخلاقی و جلوه های آن

هدف از جامعه اخلاقی آن است که بنیاد جامعه, براساس معیارهای انسانی و الهی استوار گردد و تار و پود آن را ارزشها و فضیلتها تشکیل دهد, تا نااهلان, زمینه تاخت و تاز نداشته باشند. شادابی و روحی جایگزین افسردگیها گردد.

مهر و محبت, بر پیوندها, حاکم باشد. از بی اعتمادی و دورویی خبری نباشد, دوستیها و دشمنیها, برای خدا و در مسیر ارزشها قرار گیرد. انسانها, همواره, خود را به جای دیگران بگذارند, آنچه بر خود نمی پسندند, بر دیگران روا دارند و آنچه برای خود می پسندند برای دیگران نیز بخواهند.در چنین جامعه ای, از بخل و فشرده دستی, غیبت و زشت یادی, تهمت و بی حرمتی اثری نخواهد بود. در برابر مکارم و محاسن اخلاقی, مانند: گذشت, عدل و احسان گشاده دستی, پاکدامنی, احترام, خوش برخوردی بر گفتار و رفتار مردمان پرتو افکن خواهد شد.

از باب نمونه, می توان از روزهای نخستین پیروزی انقلاب اسلامی یاد کرد. روزهایی که از جهت اخلاقی و روحی چنان دگرگونی در مردم پیدا شده بود که همه آداب و اخلاق اسلامی را, به گونه شایسته پاس می داشتند و انسانهایی بزرگوار با روحیه های شاداب,دلسوز, پرتلاش, فداکار, خدمتگزار و هماهنگ سر برآوردند و میدان دار شدند. که به گفته امام, جز (تحول الهی) نمی توان نام دیگری بر آن نهاد. تنها دگرگونی ظاهری نبود که در این سرزمین پدیدار شده بود, بلکه انسانها از درون دگرگون شدند و صحنه های ایثار و از خود گذشتگی را آفریدند.

مقام معظم رهبری, ترسیم زیبایی از آن روزهای شکوهمند دارد:

(شما در دوران اول انقلاب, ناگهان دیدید که مردم ما, ظرف مدت کوتاهی, تغییرات اساسی در خلقیات احساس کردند. روحیه گذشت در مردم زیاد شد, حرص و طمع کم شد, حس همکاری گسترش یافته, گرایش به دین توسعه پیدا کرد, اسراف کم شد قناعت زیاد شد, جوانهای ما, به فکر فعالیت و کار افتادند.... این تحول, مربوط به همان چند سال اول انقلاب بود. زمانی که تلاش روز به روز دشمن, برای پاشیدن بذر فرهنگ و اخلاقیات فاسد متوقف شده بود, در این مدت, یک نوع گرایش و توجه خاص به اسلام و فرهنگ و اخلاق و آداب اسلامی که در ضمیر مردم ما بود, دوباره زنده شد.)9

در جامعه سالم اخلاقی, ارزشهای الهی, همواره باید سرلوحه کار و زندگی مردم باشد. تعاون اخلاقی, یاری و برابری و همبستگی فکری و روحی در میان مردم گسترش یابد و همکاری در همه میدانهای اجتماعی بر خود محوری و بدخواهی پیروز گردد. برآوردن سود شخصی, هدف نباشد. فضای جامعه انگیزاننده ای باشد برای پرورش خویهای نیک و زمینه ای فراهم سازد برای شکوفایی و بالندگی ارزشهای انسانی.

کوتاه سخن آن که: در مدینه سالم اخلاقی, ارزشها حاکمیت دارند, در همه طرحها و برنامه ها و عرصه های سیاسی, اجتماعی و اقتصادی. برای روشن شدن چهره جامعه اخلاقی و ترسیم و دورنمای کلی آن به چند رکن و جلوه اشاره می کنیم; چه جلوه ها و آثار هر چیز راهی است برای شناخت بهتر آن:

پرهیزگاری

روح حاکم بر جامعه اخلاقی, پرهیزگاری و تعهد است. کرامت اخلاقی و عزّت انسانی که از آثار تقواست, بر چنین زیستگاهی پرتو می افکند. تعهد و پرهیزگاری مردم نمی گذارد که بیماردلان و بدسیرتان, آنان را به ذلت و زبونی بکشند و با ترساندن و به آز انداختن, آنان را به انحراف بکشانند. خط و مشی کلی در جامعه اخلاقی, به گونه ای ترسیم می شود که زمینه های لغزش, دروغ, نیرنگ و... از بین می رود. اساس کار بر پرهیزگاری و تعهد پی ریزی می شود و برتریهای دیگری از آن پدیدار می گردد.

(التقی رئیس الأخلاق)10

تقوا سرآمد دیگر نیکیهاست.

اگر سنگ زیرین جامعه بر تقوا و تعهد گذارده شود و بنیان جامعه بر این کمالها استوار گردد, اجتماع از گزندها به دور خواهد ماند و از هرگونه ضدارزش در امان خواهد بود. زیرا تقوا, دژی فولادین و پناهگاهی است امن که می تواند سیل ویرانگر پستیها و زشتیها را مهار کند و از آفتها و مفاسد اخلاقی جامعه جلو بگیرد.

تقوا, به معنای گریز از جامعه نیست. تقوا, پدیدآوردن حالتی است در آدمی که در بدترین برهه ها, به او توان دگرگونی جامعه فاسد و آلوده را می دهد.

اگر روح پرهیزگاری, بر جامعه پرتو بیفکند, دشواریها, یکی پس از دیگری, از بین می روند.

تقوا در مصرف بیت المال, تقوا در مسائل سیاسی و اجتماعی, نظامی و...

تقوا در اظهار نظرها, انتقادها و...

اگر این معنای گسترده تقوا, بر جامعه دامن گسترد, ریشه های آزمندی, حسد, خشم و کینه و... را می خشکاند و عطر ارزشها را در جامعه می افشاند.

به فرموده علی(ع):

(الا بالتقوی تقطع حمة الخطایا)11

بدانید که با پرهیزگاری می توان ریشه خطاها را برید.

راستی و درستی

جامعه اخلاقی, جامعه ای است که بر راستی ودرستی بنا گردیده.رهبران راستگو و مسؤولان و مردمان درست کردار در چنین زیستگاهی بسیارند. در این جای زندگی از دوچهرگی خبری نیست, همه یکدل و یک زبان با همگنان برخورد می کنند. هیچ کس بر آن نیست که به دیگری زیانی وارد کند. در بیان مشکلات و ارائه راه حلها, کوتاهی, یا زیاده روی به چشم نمی خورد. هر کس آنچه تشخیص می دهد اظهار می دارد و اگر در تشخیص اشتباه کرد, آن را می پذیرد. راستی و درستی, دور کن اساسی از دستورات ارزنده و راه گشا در تعالیم پیامبرانند. همه ادیان الهی, بدانها توجه کرده و آنها را ستوده اند:

(ان الله عزوجل لم یبعث نبیا الا بصدق الحدیث واداء الأمانة)12

خداوند هیچ پیامبری را برنینگیخت, مگر به راستگویی و درست کرداری.

در جامعه ای که راستی و درستی, کم رنگ گردد و نیرنگ و خیانت رواج یابد, طبیعی است که دیگر ارزشها نیز, گرفتار آفت خواهند شد و به افول خواهند گرایید.

چو زیراندر آمد سر راستی پدید آمد از هر سوی کاستی

جامعه سالم و صالح نیازمند سرمایه هایی است که آسودگی خاطر همگانی, از مهم ترین آن است. اگر این سرمایه حیاتی, به خاطر دروغ, نیرنگ تجاوز به حقوق دیگران از بین برود, راههای انحراف و مفاسد اخلاقی باز می شود و راه را بر خیر و رستگاری اجتماع می بندد.

(الصدق صلاح کل شئ والکذب فساد کل شئی)13

به خیر و صلاح درآورنده هر چیزی راستی و مایه تباهی هر چیزی ناراستی است.

در فرهنگ اسلام, عبادات و مناسک مذهبی برای نزدیک ساختن انسان به رستگاری است. بنابراین اگر در جامعه ای تمام شعایر دینی بزرگ شمرده شود و بایسته ها به درستی انجام گیرد, ولی راستی و درستی کم فروغ گردد و به شایستگی در جامعه رواج نیابد, آن جامعه, جامعه اسلامی نخواهد بود.

و رسولخدا(ص) فرمود:

(لاتنظروا الی کثرة صلاتهم وصومهم وکثرة الحج والمعروف وطنطنتهم باللیل ولکن انظروا الی صدق الحدیث واداء الأمانة)14

به بسیاری روزه داری و نماز گزاردن مردم و به بسیار گزاردن حج و نیکی کردن و سروصدای عبادات شبانه آنان, ننگرید, بلکه به راستگویی و درست کرداری آنان بنگرید.

بنابراین, جلوه دیگر از جامعه سالم اخلاقی,راستی و درستی است که بدون نگاهداشت این دو اصل, جامعه اخلاقی, شکل نخواهد گرفت. اگر حکومتی بخواهد بر اساس ارزشها راه بپوید باید در برخورد با مردم راستگو باشد. وعده های بی پشتوانه ندهد و به وعده های داده شده, درست عمل کند, در تبلیغات و ارائه برنامه ها, واقعیتها را در نظر بگیرد و از آن طرف, مردم نیز در کارها و امور مربوط به خود, کم کاری, بدکاری, کارشکنی و... نکنند و همواره دولتیان و مردم, این سخن خداوند را حدیث نفس کنند که:

(... رب ادخلنی مدخل صدق و اخرجنی مخرج صدق واجعل لی من لدنک سلطاناً نصیراً.)15

حق پذیری و از خودگذشتگی

برتری و ارزش حق پذیری, بر کسی پوشیده نیست. اگر انسان به پایه ای رسید که حق و عدل را همان گونه که هست پذیرفت, به ارزش والایی دست یافته است.

کسی که سرش از پندارهای خام گرم است و خودبین و خودمحور, سخن حق را نمی تواند بشنود; چه این که: (شقایق به باران نروید زسنگ).

پاس حق, در برخوردهای اجتماعی نشان از آن می دهد که انقلابی ژرف در مسائل اخلاقی و انسانی پدید آمده است.

این اصل, در پیوندهای اجتماعی کاربردی گسترده و راه گشا دارد. پایبندی به این سرشت انسانی, بسیاری از ستمها وحق کشیها و نابسامانیهای اخلاقی را ریشه کن می سازد.

داوری به حق, پیروی از راستی, پذیرفتن حق, از نشانه های جامعه سالم و پایبند به ارزشهاست. از حق پذیری بالاتر و ارزشمندتر, از خودگذشتگی (ایثار) است. گروهی افزون بر این که حقی را از کسی پایمال نمی سازند, بلکه پیش می آید که در راه حق, از حق خود می گذرد.

از خود گذشتن بزرگترین و والاترین نیکیهاست: (الإیثار اعلی المکارم)16.

و از پرشکوه ترین نمونه های جلال و جمال انسانی است. این خوی, عالی ترین احساسها و دلبستگیها و مهربانیهای انسانی را بنمایش می گذارد و استوار کننده پیوندهای اجتماعی در میان مردم است.

آنچه به تاریخ بشر, زیبایی و شکوه بخشیده, صحنه های دلپذیر حق پذیری و از خود گذشتگی است. داستان ایثار علی(ع) و خاندان گرامی آن عزیز, که نمونه کامل حق پذیری و بزرگواری و سرمشق ایثار و از خودگذشتگی هستند, در آیات دلنشین سوره (هل اتی) انعکاس یافته است. آنان با همه نیاز, به خاطر خشنودی پروردگار, آنچه در اختیار داشتند به بینوایان و بی سرپرستان, بخشیدند.

نقش سازنده حق پذیری و از خود گذشتگی, در جامعه اخلاقی بر کسی پوشیده نیست. علی(ع), اهمیت این دو سرشت انسانی را در پیوندهای انسانی و اسلامی, این گونه ترسیم می کند:

(عامل سائر الناس بالأنصاف وعامل المؤمنین بالأیثار)17

با همگنان, داوری به حق کن و با همکیشان, از حق خود بگذر.

پاکدامنی و آزرم

از آثار روشن و جلوه های زیبای جامعه اخلاقی, پاکدامنی و آزرم است.

پاکی در کلام, پاکی در شکم و بهره برداری درست از نیروی شهوانی, نشانگر سلامت نفس و پاکی روح است. اگر همه افراد جامعه, به این سوی حرکت کنند و دامن خویش را از رذایل و زشتیها پاک گردانند, جامعه اخلاقی شکل می گیرد و اگر در جای زندگی, اخلاق و ارزشها حاکم باشد و پاکدامنی و آزرم, در جای جای زندگی, نمود قوی داشته باشد, آلودگیها, میدان نمی یایند, تا ساحت زندگی را بیالایند.

(لاتکمل المکارم الا بالعفاف...)18

کسی که در جای زندگی, دامن خود را پاک نگهدارد و در برابر هوسهای سرکش, ایستادگی کند, چون رزمنده ای است که در گرما گرم نبرد و آتش سنگین دشمن, افزون بر دفاع از مواضع خود, با چابکی و زبردستی, جان سالم به در می برد.

از این روی علی(ع) در اهمیت این خوی پسندیده می فرماید:

(ما المجاهد الشهید فی سبیل اللّه بأعظم اجراً ممّن قدّر فعفّ لکاد العفیف ان یکون ملکا من الملائکة.)19

مزد جهادگر کشته در راه خدا, بیشتر نیست از کسی که قدرت بر گناه دارد و خویشتنداری می کند. گویا انسان پارسا و پاکدامن فرشته ای است, از فرشته ها.

اگر پاکدامنی در همه شؤون زندگی ما راه پیدا کند, چهره جامعه دیگرگون می گردد و نسیم پاکی و انسانی بر تمام پیوندهای اجتماعی و داد و ستدهای ما می وزد. از این روی, امیرالمؤمنین(ع) می فرماید:

(الحرفة مع العفة خیر من الغنی مع الفجور)20

کار و کسب همراه با پاکدامنی, بهتر است از ثروت همراه با گناه.

ناپاکدامنی و شهوت پرستی, شکم بارگی, بی فرهنگی و گمراهی از خویهای زشتند. پیامبر اکرم(ص) بر امت اسلام, از آنها بیم داشت:

(ثلاث اخافهن علی امتی بعدی: الضلالة بعد المعرفة ومضلات الفتن وشهوة البطن والفرج)21

از سه چیز بر پیروانم بیم دارم: گمراهی پس از شناخت گرفتاریهای گمراه کننده و شهوت شکم و شهوت جنسی.

آزرم, از نتیجه های پاکدامنی به شمار می رود و نقش کلیدی در سالم سازی جامعه اخلاقی دارد. آزرم, استوار کننده ایمان و از پایه های اصلی دین است. کسی که از این ویژگی بی بهره است, ایمانش کاستی دارد. جامعه ای که این خوی پسندیده در آن جریان دارد و این چشمه جوشان و پرخیر و برکت عطشها را فرو می نشاند, در بهره وری از دیگر خویهای نیک, توانا خواهد بود.

به فرموده مولی علی(ع):

(الحیاء مفتاح کل خیر)22

آزرم کلید هر نیکی است.

این حقیقت که شرم و آزرم, جلو افسار گسستگیها را می گیرد و باز دارنده از بسیاری گناهان اجتماعی دیگر و سرآمد خوبیهاست, در بیان امام صادق(ع) نموده شده است:

(انظر یا مفضل الی ماخصّ به الأنسان دون جمیع الحیوان من هذا الخلق, الجلیل قدره. العظیم غناؤه, اعنی الحیاء فلولاهُ لم یقرَ ضیف ولم یوف بالعدات ولم تقض الحوائج ولم یتحرالجمیل ولم یتنکّب القبیح فی شیء من الأشیاء, حتی ان کثیراً من الأمور المفترضة ایضاً انما یفعل للحیاء فان من الناس من لولا الحیاء لم یرع حق والدیه ولم یصل ذا رحم ولم یؤد امانة ولم تعف عن فاحشة.)23

ای مفضل! بنگر به آن ویژگی که انسان از دیگر حیوانها ممتاز گشته و آن نعمت شرم و آزرم است. اگر این نعمت, در وجود انسان نبود, هیچ مهمانی نوازش نمی شد و به وعده ها وفا نمی شد و نیازهای مردم انجام نمی گرفت و زیباییها رواج نمی یافت, از زشتیها جلوگیری نمی شد. حتی بسیاری از واجبات, که به خاطر شرم و آزرم, انجام می گیرد, ترک می شد, چه این که گروهی از مردم, اگر شرم و آزرم نبود, حق پدر و مادر را پاس نمی داشتند و به خویشاونداری و پس دادن امانت اهمیّتی نمی دادند و از هیچ کار زشتی روی گردان نبودند.

این بود نگاهی گذرا به برخی از جلوه های جامعه اخلاقی در دیدگاه اسلام. اینک می پردازیم به بررسی شیوه ها و راههای رسیدن به جامعه سالم اخلاقی.

پدیدآورنده های جامعه سالم اخلاقی

برای تحقیق هر پدیده ای, نخست باید شرایط آن را فراهم ساخت, آن گاه به فکر پدیدآوردن آن برآمد. به سخنی دیگر, زدودن و به یک سونهادن بازدارنده ها و پدیدآوردن شرایط, دو رکن اساسی و زیربنایی در پیاده کردن طرحها و برنامه های اجتماعی, اقتصادی, سیاسی, فرهنگی و معنویند. برای رسیدن به جامعه سالم اخلاقی, باید به این دو نکته توجه داشت. هم باید باز دارنده ها و هم نبایدها را شناخت و جامعه را از آن دور ساخت و هم باید وادارنده ها و بایدها توجه کرد و اجتماع را به آن سمت و سوی پیش برد. بذر هر چند سالم, در زمین شوره زار و نامساعد, نتیجه و محصول نمی دهد. پاکسازی جامعه, مقدمه ای است برای بازسازی و بهسازی آن. بدین جهت, پیامبران الهی, در شیوه تربیتی خود, همواره تهذیب را بر تعلیم پیش می داشته اند.

در ادامـه این نوشتـار, اشاره ای خواهیم داشت به بازدارنده های جامعه اخلاقی.

بازدارنده ها

1 . ناداری و دشواریهای اجتماعی: انسان به گونه فطری دو نوع نیاز دارد: نیاز مادی و نیاز معنوی. این دو بعد, باید همآهنگ برآورده گردد. بشر, موجودی است ترکیب شده از این دو عنصر. اگر از نظر مادی بهره مند نباشد, نمی تواند به سوی عالم معنی حرکت کند. ناداری هم مرگ تن و هم مرگ روح است: (شکم گرسنه ایمان ندارد). حدیث (فلولا الخبز ماصلّینا وماصمنا...)24 به این معناست که اگر به بُعد مادی وجود آدمی توجه نشود, جنبه معنوی تباه می شود.از این روی, مدیران جامعه و دست اندرکاران نظام اقتصادی و اجتماعی, باید به زندگانی و دشواریهای روزانه مردم, توجه داشته باشند و برای سامان دادن به دشواریهای اجتماعی و برطرف کردن نارساییها, همت ورزند. برنامه ریزی, برای زدودن دشواریهای اقتصادی و اجتماعی از مهم ترین مسائل برای پدید آوردن جامعه سالم اخلاقی است. هیچ دشواری را به تنهایی نباید سنجید. پیوستگی مسائل اجتماعی ایجاب می کند که هر مسأله ای با نگریستن به دیگر دشواریهای اجتماعی, به حساب آید و در مجموع برای آن, برنامه ریزی شود.

برخورد جدی و زیربنایی با فساد اخلاقی و اجتماعی و گونه های آن, سبب می شود که دست اندرکاران و مدیران کشور, هر دشواری را از سرچشمه شناسایی و سامان بخشند. بسیاری از بزه کاریها, دزدیها, اعتیادها رشوه خواریها و... بر اثر تنگناهای اقتصادی و دشواریهای مادی و اجتماعی به وجود می آید. علی(ع) می فرماید:

(العسر یفسد الأخلاق)25

حکومتی که بر پایه باور مردم استوار است, باید به این نکته توجه داشته باشد که بسیاری از نابسامانیهای اجتماعی و اقتصادی, سبب سستی ارزشهای دینی و اخلاقی می شوند و زمینه های فساد و کژ روی را فراهم می سازند. منکر اقسام و اشکال گوناگون دارد و به فرموده مقام معظم رهبری:

(منکرات هم اخلاقی, هم سیاسی و هم اقتصادی است)26

وظیفه دینی و قانونی مدیران کشور است, جلو کارهای ناپسند را بگیرند و این با پند و اندرز امکان پذیر نیست. هر دشواری را باید از راه مناسب با آن, بر طرف کرد. اگر تشکیلات اقتصادی جامعه, ناسالم باشد, گونه های فساد و کژ روی را در خود پرورش می دهد. از این روی, می بینیم امیرالمؤمنین(ع) در تعریف و ترسیم جامعه کوفه, روی این مسأله انگشت می گذارد:

(ما اصبح بالکوفة احداً الا ناعما ان ادناهم منزلة لیأکل البرّ ویجلس فی الظّل ویشرب من ماء الفرات.)27

هیچ کس در کوفه نیست, مگر آن که در حال رفاه زندگی می کند. پایین ترین افراد نان گندم (بهترین تغذیه آن زمان) می خورند و خانه دارند و از آب فرات (بهترین آب آشامیدنی آن زمان) می نوشند.

نا رساییهای زندگی اجتماعی, در رگ و ریشه های حیات مردم اثر می گذارد و صفا و معنویت زندگی را از آنان می گیرد. در نتیجه, گاه پرداختن به خود و زدودن زشتیها و پستیهای اخلاقی, فرا نمی رسد.

2 . زیاده روی و زندگی آرایی:به همان اندازه که ناداری و دشواریهای مادی بحران آفرین هستند و سبب نابودی اخلاق انسانی می گردند, رفاه زدگی, زندگی آرایی و... فروپاشی ارزشها و برتریها را در پی دارند.

زیاده روی (اسراف) بیهوده هزینه کردن (تبذیر) و خوشگذرانی فراموشی آفرین (اتراف) سلامت و سعادت جامعه را تهدید می کنند.

زندگی آرایی بی حدّ و مرز, آشیانه فساد است و سبب دلمردگی و بی تحرکی می شود. همنشینی و رفت و آمد با ثروتمندان خوشگذران و بی درد و بی احساس, سبب دلمردگی می شود و بسان نشستن با مردگان است28.

اگر جامعه ای بخواهد, به فضای سالم اخلاقی و محیط صالح انسانی دست یابد, باید زمینه های اتراف و اسراف را از بین ببرد و فاصله بین نادار و دارا را به پایین ترین درجه آن برساند. هنگامی روح حاکم بر جامعه, میدان دادن به ثروتمندان باشد, بر پا داشتن جامعه اخلاقی دشوار, بلکه غیر ممکن است.

البته مقصود از این مطالب, این نیست که مال و جلوه های زندگی پلیدند و شر, بلکه سخن این است که رذائل و رفتارهای ناپسند و زشت, بیشتر از سوی کسانی به جامعه راه می یابند و دامن خانواده ها را می گیرند و سبب بی خانمانی و... می شوند که بی رنج و تلاش, به اندک زمانی, به ثروتهای کلان, دست یابیده اند و غیر مسؤولانه و بدون این که در برابر سرنوشت جامعه, آینده کشور و... احساس مسؤولیتی بکنند, در راه خواسته های, نابحق خود, هزینه می کنند.

از این روی, دولت و نظام اسلامی, برای مبارزه با ناهنجاریها, ابتدا باید این مردابهای نفرت انگیز را بخشکاند و با برنامه ریزی, زمینه به دست آوردن ثروتهای کلان را, که بیشتر از راههای نامشروع به دست آمده, از بین ببرد و نگذارد که تمامی سرمایه های ملی در چند خانواده بی فرهنگ و بی درد, دست به دست شوند و دیگران در آتش فقر بسوزند و افزون بر این, در منجلاب, بی فرهنگی ثروتمندان بی درد و نودولتان, فرو روند.

پرواضح است که این انقلاب عظیم و خانه تکانی جدّی از هر کسی بر نمی آید. کسانی می توانند دست زالوصفتان را از بین ببرند, که بسان زالو, در پیکر جامعه, در مقام و موقعیتی بالا, جا خوش نکرده باشند و منابع و ثروتهای عمومی را به بهانه های گونه گون, هزینه نکنند و زندگی آن چنانی و رفت و آمدهای دور از شأن جامعه اسلامی نداشته باشند و در کنار سفره رنگین, ثروت اندوزان بی درد و بی احساس, ننشسته باشند. چه زیباست که مسؤولان و کارگزاران نظام اسلامی این فراز از نامه حضرت امیر(ع) را به عثمان بن حنیف سرلوحه کار خویش قرار دهند:

(... پسر حنیف! به من خبر رسیده است که مردی از جوانان بصره تو را بر خوانی خوانده است و تو, بدان جا, شتافته ای. خوردنیهای نیکو برایت آورده اند و پی در پی کاسه ها پیشت نهاده. گمان نمی کردم تو مهمانی مردمی را بپذیری که نیازمندشان به جفا رانده است و بی نیازشان خوانده. بنگر ـ کجایی ـ و از آن سفره چه می خوایی. آنچه حلال از حرام ندانی بیرون انداز و از آنچه دانی از حلال به دست آمده در کار خود ساز.)29

3 . پوشیدگی برنامه ها: پوشیدگی برنامه, مردم را سر در گم می کند و اعتماد و امنیت آنان را از بین می برد و دست و دل آنان را از کار باز می دارد. زیرا گمان می برند آنچه امروز ساخته شده, فردا به دست کارگزاری دیگر, ویران می گردد.

این, از مسائل مهم و اساسی است که اگر مردم, به مسؤولان و مدیران کشور, بی اعتماد شوند و به برنامه ریزیهای آنان به دید شک بنگرند, پیامدهای ناگواری برای اجتماع خواهد داشت.

از این روی, کارگزاران نظام باید به روشنی برنامه خود را برای مردم بیان بدارند و هرگونه ابهام و پیچیدگی از برنامه را بزدایند و اگر از سوی دشمن درباره برنامه مسائلی به وجود آمده و در دل مردم تردید افکنده شده, باید با دقت, این گونه مسائل از ذهنها زدوده شود.

ارتباط مستقیم دست اندرکاران با مردم و گوش فرا دادن به دشواریهایی که گریبان گیر مردم است, زمینه های اعتماد را به وجود می آورد و مسؤولان را از لغزشگاهها و خود محوریها و خودبزرگ بینیها به دور نگه می دارد.

علی(ع) به مالک اشتر می فرماید:

(وان ظنّت الرعیّة بک حیفاً فأًصحر لهم بعذرک واعدل عنک ظنونهم بأصحارک, فان فی ذلک ریاضة منک لنفسک ورفقا برعیّتک واعذاراً تبلغ به حاجتک من تقویمهم علی الحق...)30

واگر رعیت بر تو گمان ستم برد, عذر خود را آشکارا با آنان در میان گذار, و با این کار, از بدگمانی شان درآر, که بدین رفتار, خود را به عدالت, خوی داده باشی و با رعیت مدارا کرده و با عذری که می آوری بدانچه خواهی رسیده, و آنان را به راه حق درآورده.

ابهام زدایی, روشنگری و ارائه جهت و هدف برنامه ها از سوی مسؤولان, زمینه ساز گمان نیک و اطمینان مردم می شود. در نتیجه, جامعه ای براساس تفاهم و تعاون بین دولت ومردم, پدید می آید.

 

4 . ترک رفت و آمد با ناصالحان: از راههایی که جامعه را به فساد و کژروی اخلاقی گرفتار می کند, رفت وآمدهای نارواست. تأثیر معاشرت در اصلاح, یاتباهی فرد و جامعه, جای انکار ندارد. رفت وآمد با نااهلان, روح را تاریک و جامعه را تباه می سازد. در روایت آمده:

(مجالسة الاشرار توجب سوء الظن بالأخیار)31

نشستن با بدان, حسن بدبینی را در انسان بر می انگیزد.

از سوی دیگر, رفت وآمد و نشست و برخاست بانیکان, در تهذیب و پرورش نیکوییهای انسانی, نقش سرنوشت ساز و پراهمیتی دارد.

اسلام, برای جلوگیری از تباهیهای اخلاقی و پی ریزی جامعه سالم و معنوی, راههای بسیاری پیشنهاد می کند که از آن جمله است: آمد و شد نکردن با ناصالحان و پرهیز از جایهای بدگمانی و انجمنهای آلوده به گناه و... بی شک, تا این فسادهای انسان سوز و ویرانگر در اجتماع باشد, چشمداشت سایه گستری معنی و اخلاق در جامعه, نابجاست.

در اصل, در معارف دینی بر این نکته اخلاقی تکیه شده که گفتار و رفتاری که گمان بد در مردم پدید می آورد و حسّ کنجکاوی و جست وجوگری آنان را بر می انگیزاند, باید پرهیز شود. به گونه ای باید پیوندهای اجتماعی و رفت وآمدهای بین افراد, برنامه ریزی شود که زمینه های بدبینی و بدگمانی را از بین ببرد.

دقت روی این مسأله اخلاقی اجتماعی, برای حفظ سلامت جامعه, بر همگان بایسته است, ولی برای کارگزاران و روحانیان, که چراغ هدایت مردم را در دست گرفته اند, بایسته تر.

اگر دوری از جایهای بدگمانی, برای مسلمانان یک دستور دینی و اخلاقی است, نگهداشت این اصل, برای کارگزاران و مدیران, مهم ترین وظیفه به شمار می رود:

(پیامبر اکرم(ص) با یکی از همسران خود, در کنار کوچه گفت وگو می کردند. یکی ازیاران, از آن جا گذشت و سلام کرد.

رسول خدا(ص) پاسخ سلام وی را داد.

پس از این که آن شخص چندگامی دور شد, پیامبر(ص) وی را صدا زد و فرمود:

این زن, که با او سخن می گفتم, همسر من است!

آن شخص گفت: یا رسول اللّه! آیا کسی به شما هم گمان بد می برد؟

حضرت فرمود: وسوسه های شیطانی, بسان خون, که در تمام بدن جاری است, در فکر و روح انسان, جریان دارد.)32

از این نمونه تاریخی می توان آموخت که جایگاه افراد, در فکر مردم, مسائلی را به وجود می آورد که گاهی, کارهای درست و برابر شرع آنان را نمی توانند درست ارزیابی کنند. از این روی, بر ر هبران و مسؤولان جامعه, بایسته است: نخست, خود را در دید بدگمانیها ننهند. دیگر این که, در روشنگری مردم و آگاهاندن آنان, کوتاهی نکنند.

علی(ع) می فرماید:

(من وقف نفسه مواضع التهمة فلابد من اساء الظن به)33.

کسی که خود را در جایهای بدگمانی قرار می دهد, نباید بدگمانان به خود را سرزنش کند.

بدین سان, می یابیم که مسأله رفت وآمد با نااهلان, شرکت در انجمنهای گناه, از بازدارنده های پدید آمدن جامعه اخلاقی اند.

5 . خودنمایی به گناه: از راههای مهم و اساسی جلوگیری از کج رویهای اخلاقی در اجتماع, بازداشتن بزه کاران از خودنمایی به بزه است. سلامت جامعه در این است که زشتی گناه در دید انسانها, بزرگ نمایانده شود.

اگر پرده ها دریده شود و مردمان بر گناه گستاخ شوند, جایی برای نیکیها و رفتارهای ستوده, باقی نمی نماند و جامعه از نظر اخلاقی, رو به پستی می رود.

بدترین گناه و ناپسندیده ترین رفتار اجتماعی آن است که انسان, گناه و رفتار زشت خود راکوچک و ناچیز بینگارد و در خودنمایی به گناه, ترسی به خود راه ندهد.

اسلام برای انسانهای وظیفه شناس و وارسته احترام ویژه قائل است. از دید اسلام, مال, جان, ناموس و آبروی مردم همیشه باید محترم باشند و در امنیت.

امّا کسی که خودنمایی به فسق می کند و آشکارا پرده می درد و شرم و آزرمی ندارد, اسلام برای وی, حرمتی روا نمی دارد:

(من القی جلباب الحیاء فلا غیبة له)34

کسی که لباس شرم و آزرم را از تن به در آورد, غیبت او رواست [حرمتی ندارد]

غیبت و آشکار کردن زشتیهای رفتاری, گفتاری, جسمی و... افراد, گناه است.

امّا اگر کسی آشکارا بزه کاری کرد و در بزه مندی, هیچ پروایی نداشت, غیبت او اشکالی ندارد.

(اذا جاهر الفاسق بفسقه فلا حرمة له ولاغیبة)35

هنگامی که بزه کار, خودنمایی کرد, حرمتی ندارد و غیبت وی, رواست.

اسلام می گوید: کسی که ساحت معنوی و پاک جامعه را با کارهای زشت و ناپسند خود بیالاید و گناهان بزرگ را آشکارا انجام دهد, و پروایی از زشت کاری نداشته باشد, باید در پیش جمع تنبیه شود, تا دژی که او با گناه شکسته ترمیم شود و گناهی که به خاطر انجام او, کوچک شمرده شده بزرگ جلوه داده شود.

… ولیشهد عذابهما طائفة من المؤمنین.)36

تنبیه زن و مرد زناکار را باید گروهی از مؤمنان شاهد باشند.

این دستورهای ارزنده, نشان می دهد که از دیدگاه اسلام, سلامت و سعادت جامعه انسانی, در گرو پاس حرمتها و حریمهاست.

باید شرایط اجتماعی به گونه ای باشد که کسی جرأت پیدا نکند آشکارا ازشعائر و ارزشهای دینی, روی برگرداند و حقوق و حدود اجتماعی را درهم بشکند و جامعه را جولانگاه خواسته های پست خود قرار دهد.

صاحب نظران مسائل فرهنگی و تربیتی, روان شناسان, جرم شناسان و... باید دست به کار شوند و تلاش ورزند, تا جامعه به پایه ای از رشد و تعالی برسد که بزه کاران,نتوانند در ذهن و فکر مردم راه یابند و به ارزشهایی, که قوام جامعه بدانهاست,خدشه وارد سازند.

روح انزجار و نفرت و گریز از گناه را در کالبد جامعه بدمند و مردم را به گونه ای تربیت کنند و آموزش دهند که در برابر گناه, حساسیّت و واکنش نشان دهند و بسان چیز گندیده و بوناک از بزه و بزه کار دوری گزینند, تا خود به خود, دامنه گناه جمع شود.

اگر می بینیم که جامعه ما, شکر خدا, به بسیاری از گناهان آلوده نیست, به خاطر واکنش و حساسیّت مردم مسلمان است که اگر دشمن بتواند, این حساسیّت را از ما بگیرد, فساد دامن خواهد گسترد. پس باید تلاش ورزید که دشمن به این باروی عظیم راه نیابد و ملت ما, همیشه در اوج حساسیّت و تعصب در برابر گناه, جلوه گری کند.

6 . دروغ پراکنی: شایعه سازی و شایعه پراکنی از رفتارهای ناپسند است که پایه های جامعه را ناپایدار و ذهن و فکر مردم را آشفته می سازد.

در جامعه ای که دروغ رواج داشته باشد و دروغ پردازان و شایعه سازان, میدان دار باشند, تفاهم و تعاون شکل نمی گیرد.

بـدبینی و بی اعتمادی, به بدنه جامعه راه می یابد و از درون, آن را نابود می کند.

بلای شایعه, بسان آتش است. در هر نقطه ای از جامعه در گیرد, اگر مهار نشود, به سرعت پیش می رود و همه چیز را در کام سیری ناپذیر خویش, فرو می برد.

زیان دروغ پراکنی, دامن فرد و گروه خاصی را نمی گیرد.اگر مردم در برابر این بلای خانمانسوز, بسیج نشوند و از آن جلو نگیرند, دامن همگان را خواهد گرفت.

اگر جمعی در کشتی نشسته باشند و فردی بخواهد به کشتی زیان برساند, دیگران نباید تماشاگر باشند, زیرا شکستن مقداری از کشتی همان و غرق شدن سرنشینان آن, همان. شایعه و وارونه گویی, در بدنه نظام و جامعه, شکاف پدید می آورد و بسان موریانه, درخت اعتماد و اطمینان بین دولت و ملت را از بین می برد.

امکان دارد در جامعه پیچیدگیها و پرسشهایی برای مردم پیش آید که سرچشمه آن را ندانند و یا درست توجیه نشوند. در این صورت, نباید به گسترش شایعه دامن زنند بی توجه به پیامدهای گفتار خود, هر چه به فکرشان رسید بر زبان برانند, بلکه باید به افرادی که آگاهی کامل بر مسائل دارند, رجوع کنند و پاسخ درست و مناسب را دریافت دارند.

قرآن مجید به افرادی که بدون آگاهی و تنها با تکیه بر شنیدنیهای خود حرف می زنند و از آثار بد سخن خود, بی خبرند می فرماید:

(اذا جائهم امر من الأمن او الخوف اذاعوا به ولو ردوه الی الرسول او الی اولی الأمر منهم لعلمه الذین یستنبطونه منهم...)37

و چون خبری, چه ایمنی و چه ترس, به آنها رسد, در همه جا آن را فاش می کنند و حال آن که اگر برای آگاهی از آن پیش پیامبر و اولی الأمر خود می رفتند, حقیقت امر را از آنان در می یافتند.

در طول تاریخ, همواره شخصیتهای پاک و وارسته, مانند: پیامبران وامامان معصوم(ع) آماج تیرهای زهرآلود خبرسازان بوده اند. دشمن, همیشه می کوشد که با ایجاد جنگ روانی و جعل و پخش خبرهای بی اساس, علیه شخصیتهای محبوب, کارا و قدرتمند, آنان را از چشمها بیندازد و با بزرگ کردن نقاط ضعف آنان, بذر یأس و بی اعتمادی در جامعه بیفشاند. روشن است در چنین جامعه ای برادری, خوش بینی و صداقت و دیگر فضایل انسانی زمینه رشد و شکوفایی نخواهد داشت. و شایعه سازان و دروغ پردازان به دنبال همین اهداف شوم و غیرانسانی هستند. اینان با پخش مسائل بی اساس, ذهن و فکر مردم را مشغول می کنند و آنان را از تفکر درست باز می دارند. بر هر فرد مسلمانی است که در برابر این شیادان و شیطان صفتانی که در قلبهای مردم وسوسه می کنند بایستند و بر دولت و نظام اسلامی است که از سوژه دادن به دست این تبهکاران و نابخردان پرهیز کند و با شایعه سازان, با برنامه ریزی دقیق, بستیزد.

این بود نگاهی به برخی از بازدارنده های جامعه اخلاقی. به این امید که در ادامه, مجال یابیم تا گذری داشته باشیم به وادارنده ها.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان